چرا انگليس از مشروطه حمايت کرد

چرا انگليس از مشروطه حمايت کرد

مي‌گويند هيچ گربه‌اي براي رضاي خدا موش نمي‌گيرد. حکايت حمايت انگلستان از مشروطه و مشروطه خواهان از اين دست است. واقعاً انگليس براي چه از مشروطه حمايت مي‌کرد. براي چه در سفارت ديگهاي پلو علم کرده بود. براي چه به مشروطه خواهاني مثل سيد حسن تقي‌زاده امان داد تا از دست قزاقان لياخوف (که مجلس را به توپ بسته، مايملکش را چپو کرده و حتي از تير و تخته و در و ديوار آن نگذشته بودند) قسر در برود. يا اصلاً زماني که ابوالقاسم خان ناصرالملک که از مشروطه خواهان به شمار مي‌رفت در آن اوضاع قمر در عقرب (وقتي محمدعلي شاه کشيکچي باشي را به همراه مختارالدوله فرستاده بود که کت بسته به حضور ببرند) چادر چاقچور کرده بود که فرار کند، چرا ناگهان چرچيل از طرف وزير مختار انگليس مي‌آيد و مي‌گويد ناصرالملک را مرخص بفرماييد که به اروپا برود و به اطلاع آنها مي‌رساند که ناصرالملک «بزرگترين نشان دولت انگليس» را دارد. يا زماني که همين ناصرالملک پس از تاجگذاري احمد شاه که مدت نيابت سلطنتش تمام شده بود، ادعاي طلب يک سال حقوق کرده بود و دولت موافقت نمي‌کرد، چرا لرد کرزن وزير خارجه انگليس وساطت کرد و با اصرار از دولت ايران 159 هزار تومان پول زور گرفت. (براي آنکه تصور روشني از 159 هزار تومان داشته باشيد همين قدر بگوييم که خيلي پول بوده. در زمان رضا شاه کاشف به عمل آمد که فردي کل داراييش به يکصد تومان رسيده. از بس يکصد تومان زياد بود اسم محل سکونت آن شخص را گذاشتند محله صد تومانيها، در نتيجه صد تومان از خيلي هم، خيلي بيشتر بوده) با احتساب اين رقم نجومي (نجوم آن زمان) ببينيد اينجا کجا بوده، ناصرالملک کي بوده، دولت انگليس چه کرده و شک نکنيد که احمد شاه يک سلطان واقعي بوده، سلطاني که در سال دمپختکي (سالي که سفارت امريکا در محله‌هاي فقيرنشين دم پختک بار مي‌گذاشت)، مشهور شد به احمد علاف، چون علوفه و گندم مردم را احتکار مي‌کرد.
واقعاً چرا انگليس اين همه از مشروطه حمايت مي‌کرد. او که مي‌دانست مشروطه خواهان واقعي مانند مردم و قهرمانان ملي مثل ستارخان و باقرخان زير بليت کسي نمي‌روند. انگليس مي‌دانست که ستارخان هنگام حمله روسيه به تبريز خطاب به پاخيتانف (کنسول روس که از او خواسته بود پرچم روسيه را به سردر خانه‌اش بزند تا در امان باشد) گفته بود: « ژنرال کنسول، من مي‌خواهم که هفت دولت به زير بيرق دولت ايران بيايند، من زير بيرق بيگانه نروم؛ و مي‌دانست که در موقع مقتضي همين پاسخ را هم به انگليس خواهد داد، پس چرا از مشروطه حمايت مي‌کرد. او که مي‌دانست روحانيون و خاصه آيات ثلاثه (ملاعبدالله، ميرزا حسين آقا نجل خليل و آخوند ملا محمدکاظم خراساني) از مشروطه حمايت مي‌کنند، چرا حامي مشروطه بود.
به نظر مي‌رسد پاسخ اين سؤالها همان مسئله‌اي باشد که سبب شد آيت الله محمدحسين نائيني، نظريه پرداز بزرگ مشروطيت نسخه‌هاي کتاب ارزندۀ خود تنبيه الامه و تنزيه المله را از بين ببرد. همان مسئله‌اي که تقي‌زاده به آن اعتراف کرد: «در اين شکي نيست که تندروي کرديم ... از هر خانه، مجاهدي در تهران بيرون آمد که اسمش را گذاشتند مجاهدين روز شنبه، تا اين اواخر هم اين اصطلاح معروف بود. آن قدر توپ و تفنگ بر قزاقها زدند که تقريباًً عرصه بر آنها تنگ شد. لياخوف به محمدعلي شاه پيغام فرستاد که قوه مقاومت من ديگر تمام شد». (خاطرات سيد حسن تقي زاده)
انگلستان با حمايت همه جانبه از جريان «تندروِ» مشروطه با يک تير دو نشان زده بود. در درجه اول روسيه را از گردونه رقابت خارج کرد. و سپس اين جريان تندرو از درون، مشروطه واقعي را موريانه وار خورد و آن را تهي کرد. اين تهي شدن در زمان احمد شاه عيان است. از درون صندوقي که انگلستان رأي خود را به حمايت از مشروطه در آن انداخته بود رضاخان پهلوي درآمد که وقتي بيست سال بعد از ايران رفت مردم با همه تيره روزي و قحط و غلا شادماني مي‌کردند.