جايگاه زن در انقلاب مشروطيت

جايگاه زن در انقلاب مشروطيت

از رئيس مجلس خواستند تا به آنها اجازه ورود دهد. در مقابلش ايستادند، تپانچه ها را با تهديد مقابل او گرفتند ، روبنده هايشان را کنار زدند و تهديد کردند که اگر نمايندگان کوتاهي کنند و آزادي و استقلال ايران و مردم آن را به بيگانگان بدهند ابتدا پسرها و شوهرانشان را و سپس خودشان را خواهند کشت .نقش زن در حرکت هاي يکصد ساله اخير و خصوصاً مشروطه از مباحث مهمي است که در پژوهش هاي جديد تاريخي ، جايگاه ويژه اي يافته است . زنان نيمي از جمعيت هر جامعه اي را تشکيل مي دهند . با اين حال ، در منابع و مآخذ تاريخي ، تأثير اين نيمه بر تحولات اجتماعي يا ناديده گرفته شده است و يا بهايي کمتر از ارزش واقعي آن يافته است . اما در جريان مشروطيت ، مي توان اثرات ارزشمند فعاليت هاي سياسي ، اجتماعي و فرهنگي زنان را مشاهده کرد .
تحول فکري ، فرهنگي زن ايراني در جريان مشروطيت تا حدودي ناشي از قرار گرفتن ايران در گردونه روابط بين المللي در اوايل دوره قاجاريه است . پس از ايجاد چنين شرايطي برخي از فرهيختگان و دولتمردان ايراني در مقايسه وضعيت زنان ايراني و اروپايي ، گاه با ارزيابي هاي شتابزده و جانبدارانه به نکوهش زنان ايراني پرداختند ، تا جايي که ميرزا ابوالحسن ايلچي شيرازي ، زن ايراني را مستوره چشم بسته اي همچون مرغي در قفس معرفي کرد و تيمور ميرزا يک زن انگليسي را برابر با ده زن ايراني دانست . تاج السلطنه دختر ناصرالدين شاه هم که به ريشه يابي علل عقب ماندگي زنان پرداخته است ، علت را در بي سوادي آنها يافته است . "کارلاسرنا" سياح اروپايي نيز به اين نکته توجه کرده و چنين نوشته است : "در اندرون زن ها کم مي نويسند و کم کتاب مي خوانند ، کتاب و قلمدان جاي خود را به وسايل ديگري از قبيل آينه و سرمه دان داده است ."
بي بي خانم استرآبادي که از زنان درس خوانده و آشنا به فرهنگ اصيل ايراني است ، ضمن آنکه از وضعيت اسفبار زنان انتقاد مي کند ، براي دفاع از حيثيت آنها وارد عرصه مي شود و در پاسخ به نويسنده "تأديب النسوان" که به تحقير زن پرداخته است ، در کتاب "معايب الرجال" از زنان برجسته اديان گوناگون نام مي برد و نتيجه مي گيرد که : "فضيلت به انسانيت است ، نه به مرد يا زن بودن"
زنان در جنبش تنباکو ، شورش قحطي1277ه.ق. ، شورش1312ه.ق. تبريز ، حضوري فعال و پررنگ داشتند و در تحولات مشروطيت دوشادوش مردان به مبارزه بر خاستند.
در منابع متعدد ، به حضور فعال زنان در مبارزه براي تحقق اهداف مشروطه اشاره هاي فراواني شده است . مثلاً گفته اند که در جريان مهاجرت صغري ، زنان با شرکت در تظاهرات خياباني خواهان بازگشت علما شدند و عمه ميرزا جهانگيرخان صوراسرافيل را يکي از انجمن هاي سري ، مأمور رساندن نامه اي تهديدآميز به شاه کرده بود . گروهي ديگر از زنان به سرکردگي زني مشهور به "زن حيدرخان تبريزي" مراقبت و حفاظت از جان علماي مشروطه خواهي را که بر منابر سخنراني مي کردند ، بر عهده داشتند .
با پيروزي مشروطه خواهان ، زنان از پاي ننشستند و با ارسال تلگراف هاي متعدد از تهران و تبريز ، خواهان تسريع تصويب قانون اساسي شدند . گرچه در قانون اساسي مشروطيت کوچک ترين حقي ، از لحاظ انتخاب کردن و انتخاب شدن براي آنها در نظر گرفته نشد ، با اين حال زنان از حمايت مجلس دست برنداشتند و در شرايطي که براي تشکيل بانک ملي ، سرمايه کافي نبود و زمزمه اخذ وام از روسيه يا انگلستان از گوشه و کنار شنيده مي شد ، زنان با فروش زينت آلات خود به اين طرح ملي ياري رساندند . چنان که يکي از بانوان قزوين نامه اي به سعدالدوله نوشت و اعلام کرد : "... مقداري ناقابل از زيورآلات خودم را که براي ايام سخت ذخيره کرده بودم فقط براي افتخار به توسط حضرت مستطاب عالي به جهت بانک ملي فرستادم . از حضور عالي عاجرانه استدعا دارم که هديه مختصر را با نظر بلند خودتان ديده ، بفرماييد اشياء مرسوله را اعضاي محترم بانک ملي به امانت و شرافت خودشان فروخته و هر چه قيمت آنها شد ، سند سهام بانک براي کميته روانه فرماييد ، چه کنم که زياده از اين قادر نبودم ، مگر جان خودم را در موقع ، فداي ترقي وطن عزيز بنمايم ..."
حرکت هاي مشارکت جويانه زنان مورد ستايش روزنامه ها قرار گرفت و در کنار آن اقدامات مردان توانگري که سرمايه خود را به بانک هاي اروپايي منتقل ساخته بودند و نسبت به مسائل اجتماعي ايران بي اعتنا بودند با عناويني چون "چه مردي بود کز زني کم بود" ، مورد انتقاد قرار گرفت .
در جنگ هاي مشروطه خواهان تبريز با قواي محمد علي شاه ، زنان علاوه بر کمک هايي که در پشت جبهه مي کردند ، با لباس مردانه در ميدان جنگ نيز حاضر شدند . پس از فتح تهران و تشکيل مجلس دوم شوراي ملي و در جريان اولتيماتوم روسيه به ايران نيز زنان حضوري جدي و فعال داشتند ، عملکرد زنان را "مورگان شوستر" اين چنين توصيف مي کند : "زماني که شايعه تسليم نمايندگان مجلس ملي در مقابل اولتيماتوم روس قوت پيدا کرد ، اين سؤال پيش آمد که چه کار مي توان انجام داد تا جلوي اين حقارت را گرفت ، زنان ايران پاسخ دادند : از درون خانه و حرمسرا ها ، سيصد زن به طرف خيابان ها راهپيمايي کردند ... در حالي که بسياري از آنها تپانچه زير دامن و يا در آستين هايشان حمل مي کردند ... مستقيماً به طرف مجلس رفته و در آن جا اجتماع کردند . از رئيس مجلس خواستند تا به آنها اجازه ورود دهد ... در مقابلش ايستادند ... تپانچه ها را با تهديد مقابل او گرفتند ، روبنده هايشان را کنار زدند و تهديد کردند که اگر نمايندگان کوتاهي کنند و آزادي و استقلال ايران و مردم آن را به بيگانگان بدهند پسرها و شوهرانشان را خواهند کشت و سپس خود را خواهند کشت .
زنان ، علاوه بر حضور در عرصه هاي سياسي و نظامي فعاليت هاي نويني را در ابعاد گوناگون فرهنگي شکل دادند که در جامعه تأثير عميق تر و پاياتري داشت . از جمله اين اقدامات تأسيس مدارس نسوان ، تشکيل انجمن ها و انتشار روزنامه بود . روزنامه ها و مجلات اين دوره مملو است از نامه ها و مقالاتي است درباره ضرورت تحصيل دختران و درددل زنان و دختراني که در وادي حسرت دوري از تحصيل و تعلم به سر مي بردند ، «در سال 1285ه.ش. در ضمن برگزاري يک گردهمايي بزرگ ، در تهران زنان قطعنامه اي را که شامل دو بند بود ، تصويب کردند . بند اول بر تأسيس مدارس زنانه تأکيد داشت و بند دوم خواستار حذف جهيزيه سنگين براي دختران بود و چنين استدلال مي کردند که بهتر است پولي که صرف تدارک جهيزيه مي شود ، در راه آموزش دختران هزينه شود .» پس از سه سال پنجاه مدرسه دخترانه در تهران تأسيس شد .اولين مدرسه دخترانه همزمان با برقراري مشروطيت بانام "دوشيزگان" و به مديريت بي بي خانم وزير اف يکي از زنان روشنفکر آن زمان شروع به کار کرد . در مدرسه "ناموس" با مديريت طوبي آزموده نيز که در سال 1286ه.ش. تأسيس شد ، علاوه بر دروس مختلف ، قرآن هم تدريس مي شد و مجالس روضه خواني نيز برقرار بود . از نکات جالب توجه در اين مدارس ، لوايح و سخنراني هايي است که معلمان و دانش آموزان در ضمن امتحانات يا به مناسبت هاي گوناگون در فوايد آموزش زنان و اثرات مثبت علم آموزي آنها ايراد مي کردند .در يکي از اين خطابه ها که در مدرسه ناموس ايراد شد ، آمده است : "به حمدالله مجاهدين غيور با غيرت و همت دانشمندان و معارف پروران به قوت انتشار علم ، حيات ايران را سبب مي گردند . بلي کار مقدسي که مجاهدين شروع کردند ، معلمين و معلمات به صلح خواهند داد و ريشه استبداد که در ايرانيان جايگير شده بود به قوت تعميم معارف پراکنده خواهد شد و از اين حيث مدارس اناث را از مدارس ذکور اثر و اهميت بيش است . زيرا اين مدارس مادراني تربيت مي کند که در دامان آنها مردان غيرتمند و وطن پرست پرورش خواهد يافت."
زنان در کنار تحصيل علم در مدارس "همچنين در جنبش حمايت از کالاهاي بومي و عليه خريد منسوجات وارد شده اروپايي مشارکت کردند . اين اقدام زنان به جنبش زنان هندي مي مانست که در همين دوره ، کالاهاي انگليسي را تحريم کرده بودند . اين اعتقاد در ايران وجود داشت که تحريم منسوجات اروپايي ، ملت را از وابستگي به سوداگران اروپايي رها خواهد ساخت . بنابراين ، دانش آموزان مدارس با غرور به پوشيدن لباس هاي بومي همت گماردند و زنان تبريز طي اجتماعي ، ضمن تحريم کالاي بيگانه از مردم خواستند که براي مدتي لباس هاي کهنه خود را بپوشند و اميدوارانه به توليد منسوجات داخلي چشم بدوزند ."
انجمن ها و محافل سياسي اجتماعي زنان نيز از ديگر عرصه هاي حضور جدي زنان در عصر مشروطه بود . صرف نظر از ديدگاه ها و وابستگي هايي که برخي از اين محافل به گروه ها و محافل فکري وابسته زمان خود داشتند ، در کل چنين تشکيلاتي در امر مشارکت زنان ، بروز توانمندي ها و ارائه نظريات زنان تحصيلکرده آن روزگار ، جايگاه ويژه اي داشت. از اين انجمن ها مي توان به انجمن آزادي زنان ، انجمن مخدرات وطن ، اتحاديه غيبي نسوان ، کميته زنان در تبريز و انجمن شکوفه اشاره کرد .
در بيان گستردگي اقدامات اين انجمن ها و بازتاب فعاليت آنها در جامعه همان بس که بخشي از مذاکرات مجلس اول شوراي ملي به اين امر اختصاص يافت .
"در مارس 1908م. 1326ه.ق. يکي از نمايندگان بليطي را به مجلس ارائه کرد که نام انجمن نسوان روي آن نوشته شده بود . نماينده مزبور اين پرسش را پيش کشيد که آيا تشکيل چنين انجمني منطبق با قانون شرعي است ؟ دهخدا مي نويسد که زنان قبلاً چندين درخواست به مجلس و کابينه تقديم کرده بودند و خواستار صدور مجوز براي تأسيس انجمن و مدرسه دخترانه شده بودند . اما شماري از نمايندگان از بحث درباره اين موضوعات خودداري کردند و گفتند اينها مسائلي نيست که قابل طرح در مجلس باشد . مجلسيان همچنان گفتند که وزارت کشور بايد دخالت کند و انجمن هاي زنان را ببندد . اما برخي از نمايندگان آزادي خواه نيز وجود داشتند که نسبت به تقاضاي زنان حمايتي احتياط آميز به عمل آوردند . از جمله اينها يکي وکيل الرعايا بود که پرسيد اگر شماري از زنان ، سازماني پديد آورند و از يکديگر چيزي بياموزند ، اين امر چه خطري براي کشور دارد ؟ از نظر او اين انجمن ها تا زماني که عليه دين و کشور سخني نگويند با قانون اسلام مغايرتي ندارند ...
از جمله اقدامات اين انجمن ها انتقاد به عملکرد نمايندگان مجلس و نداشتن برنامه هاي مشخص براي اداره جامعه بود . در اين زمينه مطلبي در روزنامه "نداي وطن" نگاشته شده که بسيار جالب است . نويسنده مقاله که آن را به عنوان "اتحاديه غيبي نسوان" امضا کرده است ، به انتقاد از عملکرد نمايندگان پرداخته و خواهان تصويب هرچه زودتر قانون و روشن ساختن تکليف مردم جامعه شده است . وي در جملاتي زنان را نيز داراي حقوق و شأني مساوي با همه افراد اجتماع دانسته و نوشته است : "امروز بر احدي پوشيده نيست که هر بيوه زني به اين مجلس دارالشوراي ملي حق دارد و ما امروز حقوق خودمان را مي خواهيم ، امروز يک پسر براي ما يک مغز دارد و بايد قدر او را بدانيم ، شاه يک مغز دارد ، بنده هم که نماينده اتحاديه نسوانم يکي ، تنها او شاه است و من گدا" در انتها ضمن يادآوري ذهنيت جامعه نسبت به زن ، با تعيين ضرب العجل براي نمايندگان از آنان مي خواهد که در صورت موفق نشدن فقط 40 روز امور جامعه را به دست زنان بسپارند . تا در اين مدت نمايندگان و وزيران جديدي برگزيده شوند و ضمن تدوين برنامه اي جدّي ، کشور از نو سازمان پذيرد و با ايجاد يک رفاه اجتماعي ، گرسنگان تغذيه شوند و انواع خودکامگي ريشه کن گردد . نامه مزبور چنين ادامه مي دهد : "ما به تدوين قانون خواهيم پرداخت و کار پليس را هماهنگ خواهيم گردانيد و به تعيين استانداران و فرمانداران همت خواهيم گمارد و قواعد و مقررات مشخص به ايالات خواهيم فرستاد و ظلم و خودکامگي و بي رحمي را از عرصه زندگي مدني برخواهيم افکند . ما به انبارهاي غلات ثروتمندان يورش خواهيم برد و براي توزيع نان ، سازماني مناسب به وجود خواهيم آورد . ما حق مردم را از وزيران خواهيم گرفت و به تأسيس بانک ملي دست خواهيم يازيد . ما قواي عثماني را پس خواهيم راند و زنان زارع قوچاني را به خانه هايشان باز خواهيم گردانيد و به تمشيت امور شهري همت خواهيم گمارد و آب مشروب تميز در اختيار مردم خواهيم گذارد . ما کوچه ها و خيابان ها را پاکيزه خواهيم گردانيد و آنگاه خود کنار خواهيم رفت تا ديگران بيايند و اصلاحات ديگر را انجام دهند" .
"مورگان شوستر در مورد انجمن هاي زنان و حمايت هايي که آنها از وي به عمل آورده اند ، اشاراتي دارد که در کتاب اختناق ايران انعکاس يافته است . هر چند شناخت کامل زنان فعال ايران و انجمن هاي آنها براي وي ميسر نگرديده است ، با اين همه شوستر مي نويسد که نفوذ عظيم و در عين حال مخفي زنان در کشور بسيار زياد است ؛ نام زنان اين گروه تا کنون بر من معلوم نيست و چهره آنها را نيز نمي شناسم ، اما به طرق گوناگون دريافته ام که همواره مورد حمايت هزاران تن از شير زنان ميهن پرست ايراني که اصطلاحاً آنها را ضعيفه مي نامند ، قرار گرفته ام ....
انتشار روزنامه نيز از ديگر فعاليت هاي ارزشمند زنان در عصر مشروطيت است . به خصوص وقتي اين اقدام آنها را با توجه به دوره اي که در آن مي زيستند ارزيابي کنيم ، اهميت آن چشمگيرتر مي شود .
اولين نشريه زنان "دانش" به مديريت خانم دکتر کحال بود که در سال 1328ه.ق. به صورت هفتگي چاپ مي شد . به امور خانوادگي مي پرداخت و از امور سياسي به کلي دوري مي جست . اين مجله با اين که اولين تجربه زنان در امر روزنامه نگاري به شمار مي آمد ، تا حدود زيادي در برآورده ساختن اهداف خود موفق بود و در شناساندن زنان به اجتماع تأثير بسيار گذاشت .
از نشريات مهم ديگر که زنان چاپ و منتشر مي کردند ، مجله مصور "شکوفه" است که در سال 1331ه.ق. به مديريت خانم "مزين السلطنه" رئيس مدرسه مزينيه منتشر شد . بيشتر مطالب و مقالات شکوفه مربوط به مدارس نسوان و امور بانوان بود . از جمله مطالبي که در نشريه شکوفه چاپ شد ، مقاله اي است با عنوان "آگاهي يا حقيقت مطلب" که در آن نويسنده ضمن بر شمردن مزايا و عوارض تربيت و تربيت نيافتگي زنان ، به وجود آمدن احساساتي را چون حب وطن،خدمت به نوع،شرف ملي، افتخار مذهبي و فداکاري در راه وطن در سايه وجود مادراني عالمه مي داند . اقداماتي که براي زنان برشمرديم ، از ديدگاه ناظران خارجي نيز اهميت يافت .
مورگان شوستر آمريکايي درباره نقش هاي متنوع زنان در مشروطيت مي نويسد : "زنان محجبه شب هنگام معلم ، روزنامه نگار ، پايه گذار باشگاه زنان مي شوند و به سرعت جذب اين گونه فعاليت ها مي گردند ، کاملاً عقايد تازه دارند ، علاقه آنها شبيه شرکت کنندگان در جنگ هاي صليبي است."
در سال هاي پس از مشروطيت و همزمان با آغاز حکومت رضاشاه ، انتشار روزنامه و تشکيل انجمن هاي زنان شتاب بيشتري يافت . اما متأسفانه نفوذ عناصر وابسته در بسياري از آنها و تلاش براي دستيابي به اهداف فرهنگي حکومت پهلوي ، باعث شد که از ارزش و اعتبار حرکت هاي آنها نسبت به پيشگامان حرکت زنان در مشروطيت کاسته شود .
اقدامات زنان در زمينه هايي که بر شمرديم بسيار ارزشمند بود و به عبارتي ، مشروطيت فرصتي فراهم آورد تا ارزش هاي ناشناخته و استعدادهاي ذاتي زن ايراني ، بروز بيشتري يابد و پوسته پوسيده سنت هاي غلط که حضور جدي و فعال زن را بر نمي تافت ، شکافته شود . به واقع زنان در عصر مشروطيت و پس از آن نشان دادند که حتي وقتي ميدان عمل محدودي برايشان گشوده شود ، نيک مي دانند که چگونه براي ارتقاي خود و جامعه قدم هاي بلندي بردارند