آشنائي با انديشه هاي برخي از نخبگان ايدئولوژي مشروطه‌‌خواهي - ميرزا ملكم خان

از چهره‌هاي برجسته رئاليستهاي مصلحت‌گرا ، ميرزا ملكم خان است. ملكم خان هم به لحاظ زمينه‌سازي فكري مشروطيت و انتقال مفاهيم تازه غربي از قبيل اومانيسم، دمكراسي، پارلمانتاريسم و قانون‌گرايي در ايران شهرت دارد و هم به لحاظ شخصيتي، يكي از پر سر و صداترين متفكران عصر جنبش است. گذشته از قضاوتهاي متضاد و متعارضي كه عليه او شده، اساس فكر ملكم بر عقل‌گرايي، مذهب اصالت انسان، آزادي عقيده، لزوم تخصص در مديريت اجرايي كشور و بويژه قانون‌مداري است. مباني معرفت شناختي مذكور به نقل از استاد محيط طباطبايي چيزي نيست جز آنچه كه متفكران و انديشمندان غربي همچون جان استوارت ميل، مير آبو و روسو و… پيش‌تر در مغرب زمين گفته بودند و افكار ايشان در شكل‌گيري بنيان نظامهاي پارلماني غرب مؤثر واقع شده بود. 

ملكم به خوبي واقف بود كه در جامعه ايران آن عصر، سخن‌راندن از حقوق طبيعي مردم و نظام پارلماني و آزاديهاي مترتب بر آن به آساني ميسر نيست؛ از اين روي برخلاف آخوندزاده ، با مذهب مردم مخالفت علني نكرد و انديشه‌هايش را در لفافة دين عرضه مي‌كرد. او مي‌گويد:

ملاحظه فناتيك اهل مملكت لازم است براي پيش‌رفت اين امر عظيم جوانان فرزانه و انديشمندي مي‌بايست كه از علوم مذهبيه ما و قوانين فرانسه و غيره و وضع ترقي آنها استحضار كامل داشته باشند. بفهمند كدام قاعده فرانسه را بايد اخذ نمود و كدام را بنا به اقتضاي حالت اهل مملكت بايد اصلاح كرد.

هر چند در نهايت ملكم معتقد بود كه بايد از غرب تقليد كرد:

… اگر در جميع صنايع از باروت گرفته تا كفش‌دوزي محتاج سرمشق غير بوده و هستيم، چگونه مي‌توانيم در صنايع ديواني كه هزار مرتبه دقيق‌تر از جميع علوم و صنايع ديگر است از پيش خود اختراعي نماييم.

اساس انديشه‌هاي ملكم را قانونگرايي تشكيل مي‌دهد و وي بيشتر به عنوان شخصيتي قانونگرا شناخته شده است كه راز عقب‌ماندگي جامعه ايراني را فقدان قانون مي‌داند. نام‌گذاري روزنامه‌اش به نام قانون نوعي اعتراض به حكومت ناصري است كه منويات شخص شاه، جاي قانون را گرفته است.

موضوع مهم ديگر در بررسي انديشه ملكم، خرده‌گيري وي از نظام اجرايي و مديريت اجرايي كشور است كه چگونه مي‌توان مناصب را خريد و بر مناصب عاليه بدون داشتن تخصص و مديريت تكيه زد. 

گذشته از قانون‌خواهي و لزوم تخصص در مديريت اجرايي كشور انديشه برجسته ديگر وي، نفي استبداد ديني و سياسي و آزادي و آزاديخواهي است كه در اين باره بي‌ترديد تحت‌تأثير متفكران عصر روشنگري در اروپا قرار گرفته است. او در جايي به نقل از حكيم و سخن‌دان فرانسوي، ميرآبو، مي‌نويسد:

حريّت كامله دو قسمت است يكي حريّت روحانيه و ديگري حريّت جسمانيه، حريّت روحانيه ما را اولياي دين عيسوي از دست ما گرفته و حريّت جسمانيه را فرمانروايان «ديسپوتي» يعني ظالمان از دست ما گرفته…

اما مهم‌ترين نقش ملكم در جريان جنبش مشروطه‌خواهي، برقراري ارتباط با علماي نوانديش ديني بود كه از رهگذر همين ارتباط مفاهيم نو غربي در عرصه سياست و اجتماع را به علماي مذكور منتقل ساخت. ناظم‌الاسلام كرماني مي‌گويد كه ملكم در ملاقات با پدر سيدمحمد محيط طباطبايي و هم با خود سيدمحمد طباطبايي آنان را به شدت تحت‌تأثير انديشه‌هاي ليبرالي خود قرار داد به گونه‌اي كه ملاقات آنان كه نيم‌ساعت پيش‌بيني شده بود شش ساعت به طول انجاميد و علماي مذكور همچنان خواهان ادامه بحث با ملكم بودند. تأثير انديشه‌هاي ملكم را مي‌توان هم در انديشه علماي نوانديش ملاحظه كرد و هم در تدوين نظام مشروطه‌خواهي و قانون اساسي.