نگرانيهاي مشروعهخواهان از مشروطه
در نقطه مقابل جريان مشروطه، مشروعه با نظريهپردازي حاج شيخ فضلالله نوري قرار داشت. به همين دليل محور اصلي مباحثه ميان عالمان مشروطهخواه اعتراضهاي شيخ فضلالله نوري بر مشروطه بود كه پس از انفصال او از هدف مشروطهخواهي ابراز شد.
نوري ميگفت شكل مشروطيت پديد آمده در ايران در خور سرزنش است چون با احكام اسلامي تناقض دارد. مجلس به جاي اينكه خود را به اجراي عدالت از راه اجراي شرع اسلام محدود كند، ميكوشد كه خود را سرگرم وضع قانون سازد. و حال آنكه قانونگذاري خاص خدا، پيامبر و امامان است.
وي آراي خود را در رساله حرمت مشروطه يا پاسخ به سئوال از علت موافقت اوليه با مشروطيت و مخالفت ثانويه با آن به رشته تحرير درآورده است. رسالة تذكرةالغافل و ارشاد الجاهل نيز از مهمترين متون مربوط به نظريه مشروعه به شمار ميرود. از لوايح شيخ شهيد و نيز رسالة كشفالمراد من المشروطه و الاستبداد بايد ياد كرد. در ميان همراهان شيخ، افراد ديگري به لحاظ نظريهپردازي همسنگ او يافت نميشوند.
دقت در لوايح و مكاتبات حاج شيخ فضلالله نوري نشان ميدهد كه آراي وي در مخالفت با مشروطه به شالودههاي نظري متكي است و ريشه در برداشت وي از شريعت و فلسفه سياسي شيعه در عصر غيبت كبرا دارد.
شيخ نوري با توجه به مصادر اروپايي مشروطيت ميانديشيد كه پيامد پذيرش آن ميتواند كنار گذاشته شدن قوانين شرعي باشد. از اين رو در نامهاي به آقا نجفي اصفهاني در تاريخ 24 ذيقعده 1324 مينويسد: «چنين به نظر ميرسد كه اگر وضع مملكت بر گرفتن خراج شرعي بر صدقات لازمه از زكات و به عبارت اخري، اخذ العشر مما ينبت من الارض و طرح جميع عناوين ديگر و صرف در مصارف اصناف ثمانيه من العاملين و الغارمين و المؤلفه و في سبيلالله الخ بشود، به شرحي كه محتاج به ذكر نيست و جنابعالي محض توجه محيط به تمام آن، ميشود كارها اصلاح و زاد فيلشرف الاسلام و حصلالشرف فوقالشرف و فيه من الفوايد الاسلاميه ما لايخفي. اگر چه مناقشات علميه در دقيق نظر بسيار است ولكن مقصود بعد از وقوع عمل بر وجه لابديه به صحت اسم است و منافع مترتبه بر اين اسم و اما طرق ديگر، مما عليه ملل الاروبيين ففيه اضمحلال الدين و انحطاطالاسلام و اهله و خوف الوقوع ولو بعد حين، في مفاسد كثيره. و بالجمله اگر از اول امر، عنوان مجلس، عنوان سلطنت جديد، بر قوانين شرعيه باشد قائمه اسلام همواره مشيد خواهد بود.» شيخ فضلالله نوري در گفتگويي كه با سيد محمد طباطبايي در جريان مهاجرت كبري به قم در 23 جماديالاول 1324 در حضور مهاجرين دارد، در نقد نظريات طباطبايي، چند اشكال نسبت به پشتيباني او از مشروطيت وارد ميكند:
1. اينكه فرموديد آزادي تامه و حريت مطلقه پديدار خواهد گشت از اصل غلط و در اسلام كليتاً كفر است.
2. قانون ما در هزار و سيصد و اندي سال قبل نوشته شده و نياز به قانون بشري نداريم و اگر قرار است قانوني نوشته شود بايد مطابق قرآن و شريعت احمدي باشد.
3. لفظ آزادي عاقبت ما را مفتضح خواهد كرد.
4. براي شرع حدي نيست.
بنابراين شيخ فضلالله نوري قانون مشروطه را منافي اسلام ميدانست و معتقد بود مملكت اسلامي هرگز تحت قانون مشروطه نميرود مگر آنكه رفع يد از اسلام بكند. به همين دليل او مشروطهخواهي را دليل بر ارتداد ميدانست و فرقي بين عارف و عامي و اولي الشوكه يا ضعيف قائل نبود.
تأثير ديدگاههاي حاج شيخ فضلالله نوري در حدي بود كه برخي از علماي مخالف مشروطه مثل آيتالله سيدعلي سيستاني، از علماي برجسته مشهد، در ستيز اعتقادي خود با مشروطه تا جايي پيش رفتند كه آن را كفر خواندند و مال مشروطهخواهان را مباح و خونشان را هدر تلقي كردند. دليل اصلي آنها اين بود كه مشروطيت مشروعيت ندارد.