نافرجامی تحت الحمایگی ایران در نظام مشروطیت(تحلیل قرارداد 1919)

عوامل داخلی پس از کودتای محمد علی شاه و برپایی استبداد صغیر و برخی عوامل خارجی همانند وقوع‏ جنگ جهانی اول،فروپاشی امپراتوریهای عثمانی و اتریش،شورشهای سیاسی،انقالب بلشویکی و غیره، نظام مشروطیت ایران را در شرایط بسیار سخت و حساسی قرار داده بود.در چنین شرایطی دولت‏ استعماری انگلیس کوشید باتوجه به شرایط موجود و تعطیلی مجلس شورای ملی ایران،با دادن رشوه به‏ نخست‏وزیر،وزیر خارجه و وزیر مالیهء دولت ایران،قرارداد 1919 را که به نوعی نظام تحت الحمایگی‏ مستور بود،به تصویب رسانده و به مرحلهء اجرا درآورد.درصورت اجرای این نقشه،اختیار کامل قوای‏ نظامی و مالی ایران در دست انگلیسیها قرار می‏گرفت و استقلال ایران به طور کامل از میان می‏رفت.



پیشگفتار

نهضت اصیل مشروطیت ایران برپایهء«عدالت خواهی»،نه تنها آزادی و قانون‏پذیری را در جامعه مد نظر داشت،بلکه اندیشهء بقای اجتماعی و استمرار حیات تاریخی و اصل استقلال‏ ملی و پاسداری از تمامیت ارضی کشور نیز در خود داشت.در این راه بی‏تردید مشروطه‏خواهان‏ آرزومندی خود را در تجهیز قشون(ارتش)به شکل نیروی پایدار دفاع ملی نشان دادند و اگر خواسته‏های آنان عملی می‏شد و بیگانگان در تربیت فرهنگی و ملی آن خلل ایجاد نمی‏کردند، موقعیت دیگری پدید می‏آمد.

امور ارتشی پیش از مشروطیت با وزارت جنگ مرتبط بود که به ظاهر وزارتخانه‏ای‏ مهم،تخصصی و فنی به شمار می‏رفت و پس از استقرار نظام جدید کنسطیطوسیون*نیز این‏ ویژگی حفظ شد و برپایهء اصول قانون اساسی و متمم آن،وزارت جنگ عهده‏دار وظایفی شد که دفاع از کشور را دربرمی‏گرفت،اما در عمل چنین نشد.

چندگانگی سازمانهای نظامی،بی‏نظمی،ناکارایی و کمبود تجهیزات و تدارکات نوین‏ نظامی،ناتوانی مالی و ناآگاهیهای علمی،مشکلهای مهمی بودند،اما اگر در یک بخش،اندک‏ اقدام مثبتی ظاهر می‏شد،دو قدرت مسلط بر اوضاع ایران(انگلیس و روسیه)واکنشهایی نشان‏ می‏دادند تا آن اقدام ناتمام بماند.

در دههء نخست پس از انقلاب مشروطه بریگاد قزاق به گونهء ارتش وابسته به روسیه و پلیس جنوب به گونهء ارتش غیرقانونی وابسته به انگلیس،در رویارویی با یکدیگر،نه تنها از موانع‏ ایجاد قشون ملی در ایران بودند،بلکه هر دو آنها به نوعی در خدمت نظام استبدادی و وابسته، سرکوب کردن نیروهای آزادی‏خواه و استقلال طلب کشور را از وظیفه‏های اصلی خود می‏دانستند.

اما در پهنهء بین المللی در نظامهای استعماری اروپا و سلطه‏طلبیهای سیاسی و اقتصادی‏ برخی از کشورهای آن قاره نیز تحولاتی ایجاد شد که چهرهء پنهان وآشکار آن در یک تصمیم‏ مشترک میان روسیه وانگلیس در قراردادی(شامل یک مقدمه و پنج مادّه در 31 اولت 1907/ (*) Constitution 


21 رجب 1325)در سن‏پترزبورگ ترسیم گردید و ایران که پس از قیامها و دشواریهای بسیار در نخستین ماههای آزمایشی دموکراسی و نظام مشروطیت قرار داشت،به سه منطقهء شمالی زیر نفوذ روسیه،جنوبی زیر نفوذ بریتانیا و منطقهء میانی به ظاهر بی‏طرف تقسیم شد.

این قرارداد با مخالفت مردم ایران و مجلس شورای ملی روبه رو گردید وشرایط تحقق‏ و عمل پیدا نکرد و جهانیان نیز دریافتند آزادی‏خواهی ایرانیان با استقلال ملی پیوند ناگسستنی‏ دارد،اما هر دو قدرت استعماری بدان‏سان که اشاره شد،سالها به داشتن قشرهای وابسته در مناطق زیرنفوذ خود خرسند شدند.

در پی کودتای محمد علی شاه و برپایی حاکمیت استبداد صغیر و واکنشهای ملی و سراسری و فتح تهران به دست مشروطه‏خواهان از یک سو،و وقوع جنگ جهانی اول و تشکیل‏ کابینهء مهاجرت،فروپاشی امپراتوریهای اتریش وعثمانی و ضعف دولت و روسیهء تزاری در پی‏ شورشهای سیاسی و وقوع انقلاب بلشویکها و پاره‏ای رویدادهای جهانی از سوی دیگر،ایران و دولتهای مشروطیت نوپای آن در موقعیت سخت گذری قرار گرفتند و دولت استعماری بریتانیا بر آن شد تا با نقشه‏های تازه‏تر که به ظاهر دور از خواسته‏ها و تصمیم‏گیریهای دولت روسیهء شوروی بود،وارد میدان تاخت وتاز خاورمیانه و ایران شود.قرارداد 1919(1337 ق)مشهور به قرارداد وثوق الدوله که نوعی نظام تحت الحمایگی مستور*بود،در راستای همین منش سلطه‏گری‏ بسته شد.

1.شرایط انعقاد قرارداد

انقلاب روسیه در اکتبر 1917 بر تسلط آن کشور بر بخش شمالی ایران پایان داد و در نوامبر 1918 جنگ جهانی اول پایان یافت.در سال بعد انگلیس در پهنهء خاورمیانه،ایران و افغانستان،بدون رقیب به تاخت و تاز استعماری پرداخت و به شیوه‏های گوناگون،مستعمرات‏ خود را توسعه داد و لرد جرج ناتانیل کرزن**به قول مورخ انگلیسی،هارولد نیکلسون***، (*) Weiled Protec to Rate 

(**) George Nathanial Cuzon 

(***) Harold Nicolson 


«با اطمینانی فوق العاده،با قوتی تقریبا خستگی‏ناپذیر و با اعتقادی شبیه به‏ یک ایمان مذهبی»نقشهء خود را که تحت الحمایگی ایران بود،به اجرا درآورد.»1

اما ایران در زمانی که با کناره‏گیری موقت روسها از منطقه(خدشه در موازنهء مثبت)نفسی‏ تازه می‏کرد و استقلال کامل خود را در نظام مشروطیت تدارک می‏دید،خود را با سخت‏ترین‏ ضربه‏هی امپریالیستی رویارو یافت.

سرپرستی سایکس*از دیدگاه خود شرایط آن روز ایران را چنین توصیف کرده است:

«ایران محتاج دولت زورمند فداکاری است و بریتانیای کبیر تنها همسایه‏ای‏ است که می‏تواند وی را با شرایط سخاوتمندانه‏ای کمک کند؛همچنان که به‏ کرات و دفعات در گذشته دیده شده،دست خود را برای همراهی پیش آورده‏ است.»2

دست سخاوتمندانهء بریتانیا در زمان تعطیلی مجلس(فترت چند سالهء میان دورهء سوم و چهارم)،روی کار آوردن کابینهء وثوق الدوله با وزارت فیروز میرزا نصرت الدوله(خارجه)و اکبر میرزا صام الدوله(مالیه)بود.**

سیاستگران طرفدار انگلیس و اوضاع و احوال آن روزگار ایران را آشفته و نابسامان‏ می‏دانستند و به لزوم ایجاد حکومت قوی و مقتدر اعتقاد داشتند و برای پایان دادن به هرج و مرج و آشوب،وثوق الدوله را برای ریاست وزرایی مناسب تشخیص می‏دادند.

اما انگلیس نیز برای اجرای سیاست خود تصمیمهای تازه‏ای می‏گرفت که مرحوم‏ دولت آبادی آنها چنین شرح داده است:

(*) Sir Perecy Sykes 

(**)مجلس شورای ملی ایران(دورهء سوم)،در 17 محرم 1333(6 دسامبر 1914)کار خود را آغاز کرد.اما به‏ دلیل جنگ جهانی و اشغال کشور و ناامنیهای داخلی از 7 محرم 1334(24 دسامبر 1915)فترت آن آغاز شد و تا 15 شوال 1339(1921)ادامه یافت.در این مدت(شش سال)هیجده کابینه تشکیل گردید که چهار کابینهء آن را میرزا حسن خان وثوق الدوله تشکیل داد.

«دولت بریتانیا برای انجام مقصودی که در نظر داشت،وزیر مختار خود[سر چارلز مارلینگ‏]*را در تهران تغییر داد و جای او را به یک مأمور لشکری‏ تندخو سپرد.این شخص که کسوت نظامی خود را موقتا از تن درآورده بود و لباس کشوری پوشیده بود،سرپرسی کاکس**نام داشت و پس از رسیدن به‏ تهران،درست مثل یک حاکم مقتدر نظامی که مأمور باشد.ایران را مانند یکی از مستعمرات انگلیس اداره کند،شروع به رتق و فتق امور کرد. وزیر مختار جدید از پشت میز کارش در سفارت انگلیس به تمام کارهای‏ کشور مداخله می‏کرد و صریح و بی‏پروا به رجال ایران می‏گفت:«حالا که ما با شکست دادن آلمان و روسیه توانسته‏ایم استقلال شما را نجات دهیم، حرف زیادی را باید موقوف کنید و هرآنچه را که می‏گوییم،بی‏کم و کاست‏ به کار ببندید.»3

لرد کرزن از آغاز سال 1919 به کفالت وزارت امور خارجهء انگلیس منصوب شد و بی‏درنگ سیاست ریشه‏دار خود را نسبت به ایران به مرحله اجرا گذاشت.کاکس و وثوق الدوله و مشاورانشان در تهران در چند نشست،سرانجام متن قرارداد را تنظیم کردند وچون هر دو طرف‏ می‏دانستند افشای این قرارداد احساسات ملی و مذهبی مردم را برمی‏انگیزاند و روحانیون و رجال ملی علیه قرارداد و دولت شورش خواهند کرد و احمد شاه نیز با قرارداد موافق نخواهد بود، کوشیدند پس از انتشار قرارداد،با مخالفان با خشونت رفتار کنند و انتخابات مجلس چهارم را نیز به گونه‏ای نظم دهند که طرفداران وثوق الدوله در مجلس اکثریت داشته باشند تا قرارداد به راحتی‏ تصویب شود و احمد شاه را نیز آمادهء یک سفر طولانی به فرنگستان نمایند.4

ناگفته نماند که انگلیسیها همزمان با پرداخت رشوه و«حق الزحمه»،برخی از مخالفان را راضی می‏کردند،اما مسئلهء«نمایندگی ایران در کنفرانس صلح»مشکل دیگری بود که سیاست‏ بریتانیا همراهی نداشت و کرزن با بی‏اعتمادی به هیئت ایرانی،می‏کوشید تا معضل یادشده را به‏ شکلی برطرف نماید.

(*) Sir Charles Marling 

(**) Sir Percy Cox 

تاریخ روابط خارجی » شماره 23 (صفحه 280)  

ویلیام.جی.اولسون*نوشته است:

«در سیاست کرزن اشتباهاتی وجود داشت که شانش موفقیت را از همان ابتدا کاهش می‏داد.اول اینکه بنابر قانون اساسی،توافقنامه باید به تصویب‏ مجلس می‏رسید.انتخابات در ایران یک پروسهء طولانی بود و با طولانی‏ شدن انتخابات که طفره رفتن کابینه‏ها هم به آن کمک می‏کرد،مخالفان‏ توافقنامه‏ها وقت لازم برای نظم دادن به نیروهای خود را داشتند.آنها سعی‏ کردند با استفاده از توافقنامه که آن را سند فروش ایران می‏نامیدند، ناسیونالیسم ایران را بیدار کنند و موقعیت دولت را به لرزه درآورند.نیروی‏ محرکهء این جنبش سرانجام هرگونه امیدی به اجرای مفاد توافقنامه را کاملا از میان برد.دوم اینکه کرزن واکنش خارجی را دست‏کم گرفته بود. عکس العمل فرانسه و آمریکا چنان بود که گویی بریتانیا سعی در ایجاد مصر دیگری در ایران دارد.کرزن می‏توانست آن را انکار کند،اما کسی حرفش را نمی‏پذیرفت.»5

2.متن قرارداد

از این قرارداد که در نهم اوت 919(13 ذیقعدهء 1337)منعقد شد،چند ترجمه موجود است.شاید متنی را که مرحوم دکتر محمد جواد شیخ الاسلام در ضمائم کتاب سیمای احمد شاه‏ قاجار(جلد اول)آورده است،دقیق‏تر و روان‏تر باشد،اما حسین مکی متن دیگری را در کتاب‏ زندگانی سیاسی سلطان احمدشاه قاجار،نقل کرده و همان را نیز به کتاب دیگرش،تاریخ بیست سالهء ایران(جلد اول)منتقل کرده است.حسین مکی در این باره نوشته است:

«خوب به خاطر دارم،هنگامی که دکتر مصدق عازم آمریکا برای طرح‏ دعوای ایران در شورای امنیت سازمان ملل بودند،ضمن اسنادی که لازم بود ببرند و صورت‏برداری شود،یکی همین قرارداد بود.پس از مراجعه به‏ (*) W.G.Olson وزارت خارجه و کوشش برای یافتن آن،هرچه تجسس شد،نتوانستند اثری از آن به دست آورند.بالاخره کتاب سلطان احمدشاه نویسنده را گرفتند و خود کتاب را نیز جزو اسناد با خود به شورای امنیت بردند و ضمن تسلیم‏ اسناد مداخلهء انگلیسیها در ایران،کتاب مزبور را که شامل قرارداد نهم اوت‏ 1919 بود و دربارهء آن قرارداد بحث مفصلی شده است،تسلیم شورای امنیت‏ نمودند و اکنون در ضبط شورای امنیت سازمان ملل می‏باشد.»6

متن قرارداد از این قرار است:

«نظر به روابط محکمهء دوستی و مودت که از سابق بین دولتین ایران و انگلیس موجود بوده است و نظر به اعتقاد کامل به اینکه مسلما منافع‏ مشترکه و اساسی هر دو دولت در آتیه،تحکیم و تثبیت این روابط را برای‏ طرفین الزام می‏نماید و نظر به لزوم تهیهء وسایل ترقی و سعادت ایران به‏ حد اعلی،بین دولت ایران از یک طرف و وزیر مختار اعلیحضرت پادشاه‏ انگلستان به نمایندگی از دولت خود از طرف دیگر،موارد ذیل مقرر می‏شد:

1.دولت انگلستان با قطعیت هرچه تمام‏تر تعهداتی را که مکرر در سابق‏ برای احترام مطلق استقلال و تمامیت ایران نموده است،تکرار می‏نماید.

2.دولت انگلستان خدمات هر عده مستشار متخصص را که برای لزوم‏ استخدام آنها در ادارات مختلفه بین دولتین توافق حاصل گردد،به خرج‏ دولت تهیه خواهد شد.کیفیت این اختیارات بسته به توافق بین دولت ایران‏ و مستشارها خواهد بود.

3.دولت انگلیس به خرج دولت ایران،صاحب‏منصبان و ذخایر و مهمات‏ سیستم جدید را برای تشکیل قوهء متحد الشکلی که دولت ایران ایجاد آن را برای حفظ نظم در داخله و سرحدات در نظر دارد،تهیه خواهد کرد.عده و مقدار و ضرورت صاحب‏منصبان و ذخایر و مهمات مزبور به توسط کمیسیونی که از متخصصین انگلیسی و ایرانی تشکیل خواهد گردید و احتیاجات دولت را برای تشکیل قوهء مزبور تشخیص خواهد داد،معین‏ خواهد شد.

4.برای تهیهء وسایل نقدی لازمه به جهت اصلاحات مذکوره در مادهء(2)و (3)این قرارداد،دولت انگلستان حاضر است که یک قرض کافی برای دولت‏ ایران تهیه و یا ترتیب انجام آن را بدهد.تصمیمات این قرض به اتفاق‏نظر دولتین از عایدات گمرکات یاعایدات دیگری که در اختیار دولت ایران‏ باشد،معین می‏شود.تا مدتی که مذاکرات استقراض مذکور خاتمه نیافته، دولت انگلستان به طور مساعده،وجوهات لازمه را که برای اصلاحات‏ مذکوره لازم است،خواهد رسانید.

5.دولت انگلستان با تصدیق کامل احتیاجات فوری دولت ایران به ترقی‏ وسایل حمل و نقل که موجب تأمین توسعهء تجارت و جلوگیری از قحطی‏ در مملکت می‏باشد،حاضر است که با دولت ایران موافقت نموده،اقدامات‏ مشترکهء ایران و انگلیس را راجع به تأسیس خطوط آهن یا اقسام دیگر وسایل نقلیه تشویق نماید.در این باب باید قبلا مراجعه به متخصصین شده‏ و توافق بین دولتین در طرحهایی که مهم‏تر و سهل‏تر و مفیدتر باشد، حاصل شود.

6.دولتین توافق می‏نمایند در باب تعیین متخصصین طرفین برای تشکیل‏ کمیته‏[ای‏]که تعرفهء گمرکی را مراجعه و تجدیدنظر نموده و با منافع حقهء مملکتی و تمهید و توسعهء وسایل ترقی آن تطبیق نماید.»7

این قرارداد در زمانی که انگلیس بر قشون قزاق سلطه یافته بود.در جنوب ایران ارتش‏ استعماری S.P.R *را برپا نموده،در همهء جنبه‏های لشگری و کشوری ایران دخالت کرده و در سازمانهای نظامی و انتظامی نوپای مشروطیت،چون بریگاد مرکزی و ژاندارمری نیز به شیوه‏های‏ (*) South Persian Rifles 

گوناگون قدرت‏نمایی می‏نمود،با داشتن روحیهء پیروزمندانه در مشرق زمین،آن سند تحت الحمایگی ایران را به امضا رساند.

قرارداد مزبور که در دوره فترت مجلس تهیه شده بود،پیش از افتتاح مجلس چهارم به‏ مرحلهء اجرا درآمد و به گونه‏ای که خواهد آمد،واکنش مردمی گسترده‏ای را پدید آورد.

این قرارداد ناپذیرفته از سوی مردم و مجلس مشروطیت ایران،دارای دو رکن اساسی‏ اقتصادی(مالی)و نظامی(قشون)بود.بخش اقتصادی یا مالی آن که با آمدن آرمیتاژ اسمیت* (مدیر امور مالی)شکل گرفت،به بررسی دیگری نیاز دارد.در این نوشتار مسایل نظامی و ترتیب شکل‏گیری آن مورد پژوهش قرار گرفته است.

3.قشون وتشکیل کمیسیون مطالعات نظام

انگلیسیها با هدف تشکیل نیروی متحد الشکل نظامی،پس از ورود یکی از متخصصان‏ نظامی بریتانیا به نام ژنرال دیکسون**،کمیسیون ویژهء نظامی انگلیسی و ایرانی را به منظور بررسی و تصمیم‏گیری پدید آورند.در این مقوله،نخست شناخت ایران به لحاظ منابع مالی و انسانی و اوضاع جغرافیایی،به ویژه راههای اصلی و فرعی و مواصلاتی به منظور برخورداریهای‏ جنگی و سرکوب داخلی موردنظر بوده و آن گاه برپایهء این شناخت،برای تشکیل ارتش‏ متحد الشکل برنامه‏ریزی شده بود و این امر از لابلای متن پیشنهادی کمیسیون آشکار می‏گردد.

دربارهء این کمیسیون به نامهای گوناگون زیر اشاره شده است:

-کمیسیون مطالعات نظام انگلیسی و ایرانی

-کمیسیون مختلط نظام انگلیسی و ایرانی

-کمیسیون مختلط نظام(یا نظام انگلیسی و ایرانی)

-کمیسیون تحقیقات و مطالعات نظام

-کمیسیون مطالعات نظام

-کمیسیون مطالعه در امر نظام

(*) Armitage Smith 

(**) General Dickson 

درباره این کمیسیون اظهارنظرهایی شده است،اما پیشنهادهای برخاسته از آن به طور دقیق مورد بررسی قرار نگرفته‏اند.8

سرپرسی سایکس در این باره نوشته است:

«در بین مسائل عمده‏ای که در دنبالهء قرارداد ایران و انگلیس‏[قرارداد وثوق الدوله با انگلیسیها در سال 1919]می‏بایستی حل گردد،موضوع‏ تشکیل قشون متحد الشکل جهت ایران بود.از این رو یک هیئت نظامی‏ مرکب از افسران ایرانی و انگلیسی منتخب شده و گزرش متحدی تهیه‏ کردند.خطرات احتمالی داخلی و خارجی که ممکن بود ایران را تهدید کند، در نظر گرفته شد.در ضمن قوای موجود در آن وقت(پلیس جنوب‏ شش هزار نفر،لشگر قزاق هشت هزار[نفر]،تشکیلات ژاندارمری سوئدی‏ هشت‏هزار و چهارصد نفر)مورد دقت قرار گرفت.به علاوه در مواصلات و منابع کشور و اوضاع مالی آن تماما رسیدگی شد.پس از تشریح اوضاع‏ جاریه،هیئت تشکیل و تأسیس دو نیرو را پیشنهاد کرد،بدین ترتیب که‏ نیروی ارتش تحت ادارهء وزارت جنگ و نیروی تأمینه به اختیار وزارت‏ کشور تأسیس گردد و وجود هیچ قوهء دیگری در کشور مجاز نباشد.عدهءّ کل‏ این نیروها را شصت هزار نفر تعیین نمودند،ولی بعدا فهمیدند که مالیهء ایران‏ تحمل هزینه این نیرو را نخواهد داشت،مگر اینکه کشور از توسعهء منابع‏ ثروت خود استفاده کند؛یعنی امری که اتفاقش بدون امنیت داخلی مشکل‏ می‏نمود.در نتیجه پیشنهاد شد که قوای نامبرده را فعلا به تعداد چهل‏هزار نفر تشکیل دهند و با هزینهء سالیانهء پانزده میلیون تومان شروع به کار نمایند.»9 معلوم است که سرپرستی سایکس از کلیات گفتگوهای کمیسیون و پیشنهادها آگاه بوده، اما متن کتبی آن را نخوانده بود.

مرحوم ملک الشعراء بهار در این باره نوشته است:

«در روز 26 این ماه‏[جمادی الثانی 1338]مطالعات کمیسیون مطالعه در امر نظام مرکب از افراد انگلیسی و ایرانی،تحت ریاست ژنرال دیکس تمام شد و به موجب مطالعات مذکور،قشون ایارن از این به بعد متحد الشکل خواهد بود و عدهء آنها به هشتاد هزار نفر بالغ خواهد گردید.»10

به نظر نگارنده،آن ادیب فرزانه(بهار)نیز به متن پیشنهاد در کمیسیون دسترسی نداشته‏ است.مرحوم جهانگیری قائم مقامی نیز نوشته است:

«به موجب این مادّه‏[دخالت در امور قشون‏]هیئتی از افسران و متخصصین‏ انگلیسی مرکب از هفت نفر به سوی ایران گسیل شدند که سه نفر آنها موسوم‏ به ژنرال دیکسن و فریزر و هدل‏سن به طهران ورود کردند و ژنرال سایکس، فرماندهء پلیس جنوب،و کلنل اسمایس و دو نفر دیگر هم بعدا به آنها ملحق‏ شدند.به طوری که مقرر شده بود،کمیسیون مختلط مزبور می‏باید از چهارده‏ نفر که هفت نفر آنها مستشاران نظامی انگلیس و هفت نفر دیگر از افسران‏ تحصیل کرده و عالی رتبهء ایراین می‏بودند،تشکیل می‏شد و بالاخره این‏ کمیسیون که از ماه ربیع الاول 1338 به ریاست دیکسن آغاز شده بود،در تاریخ 16 جمادی الاخر 1338 در طهران‏[تهران‏]خاتمه یافت و به موجب‏ تصمیمات این کمیسیون،قشون مختلف و رنگارنگ ایران،یک کاسه‏[شده‏] و بالغ بر 60 هزار نفر می‏شد با مخارج 000/000/15 میلیون ریال در سال.»11

به گمان نگارنده،مرحوم قائم‏مقامی نیز متن پیشنهادی کمیسیون را ندیده بود.

حسین مکی که در این باره پژوهشهای زیادی انجام داده،چنین آورده است:

«عده‏ای افسران انگلیسی دیگر برای وزارت جنگ استخدام و به کار گمارده‏ شدند تا هر طور که سیاست انگلستان بخواهد،ارتش ایران را سازمان داده و اداره نمایند.این افسران انگلیسی که در بدو شروع به کار تعدادشان شش نفر بوده،با هفت افسر ایرانی مدت چندین هفته نشستند و نظامنامه‏ای برای‏ ایجاد تشکیلات جدید وزارت جنگ نوشتند تا طبق آن قشون جدید ایران را تشکیل و اداره نمایند.»12

مکی در ادامهء مطلب در توجه به این امر،نخست«حق تقدم»شاعر آزادی خواه و شهید ایران،فرخی یزدی،را نیز فراموش نکرده،اضافه نموده است:

«روزنامهء طوفان که امتیاز انتشار آن را فرخی یزدی(تاج الشعراء)تحصل کرده‏ بود،معلوم نیست به چه کیفیت توانسته بود متن نظامنامهء مصوبهء کمیسیون‏ مختلط را به دست آورده و از اولین شماره که در تاریخ یکشنبه 24 ذیحجهء 1340 برابر با 5 سنبله 1300 خورشیدی بود،در پاورقی روزنامه به چاپ‏ برساند و آتش احساسات عمومی را علیه قرارداد شعله‏ورتر سازد.»13

اما متن دیگری نیز وجود دارد که در همان زمان با خط شکسته نستعلیق نوشته شده بود. این متن را سرلشگر عزیز الله ضرغامی(منشی کمیسیون مختلط)در اختیار داشته و آن را به مرحوم‏ مختار الملک(نصر الله صبا)که مشغول مطالعهء قرارداد 1919 بود،تحویل داده و حسین مکی آن را نزد مرحوم صبا دیده بود و در این باره آورده است:

«مرحوم صبا در حیات خود تمام کتابخانهء نفیس و اسناد تاریخی خود را وقف دانشگاه کرمان که به سرمایهء آقای افضلی و خانم فاخره صبا(برادرزادهء مختار الملک)در حال ساختمان است،گذاشتند تا پس از اتمام ساختمان، بدانجا انتقال دهند.»14

بدین اعتبار نسخهء مزبور در اصل باید در کتابخانهء دانشگاه کرمان نگاداری شود،اما حسین مکی خدمت دیگری کرد؛چنانکه خود نیز یادآور شده است:

«نظر به اینکه این نظامنامه یکی از اسناد مهم تاریخ سیاسی ایران می‏باشد،از خانم فاخره صبا تقاضا شد که به اختیار نویسنده بگذارند.مشار الیها هم بذل‏ محبت نموده،عینا برای چاپ در این کتاب مرحمت نمودند.اینک با سپاسگزاری از مراحم ایشان،برای تکمیل مطالبی که دربارهء قرارداد 1919 در این کتاب نوشته شده،به عنوان اضافات و یا ملحقات که از روی نسخهء اصلی عکس‏برداری شده،ذیلا نقل می‏نماید.»15

متن مزبور که دو صفحهء آن به عنوان نمونه آورده شده،به طور کامل در کتاب یاد شده،به‏ صورت فاکسیمیله ضبط گردیده است.

متن دیگر گزارش با نام«پیشنهاد کمیسیون مطالعات نظام انگلیس و ایران»مورخ 15 حمل(فروردین)1299(4 آوریل 1920)در مؤسسهء مطالعات تاریخ معاصر ایران نگاهداری‏ می‏شود.این متن توسط آقای کاوه بیات مورد مطالعه قرار گرفته است.بدین ترتیب نسخهء دانگشاه کرمان(فاخره صبا)،نسخهء مؤسسهء مطالعات تاریخ معاصر ایران و رونوشت روزنامهء طوفان مورد بررسی نگارنده قرار گرفته که در جمع،به جز چند کلمه و یکی دو عبارت کوتاه، تفاوتی با هم ندارند.16

4.اعضای کمیسیون مشترک

شرکت‏کنندگان در کمیسیون پس از هفته‏ای دوبار(شنبه و سه شنبه)مذاکره به مدت‏ شش ماه،سرانجام در 15 فروردین 1299 خورشیدی متن تهیه شده را به هیئت وزیران تسلیم‏ کردند.

اعضای کمیسیون دارای دو هدف یادشده(شناخت اوضاع قشون و دادن خط و ربط جدید)بود.

الف)افراد انگلیسی کمیسیون هفت نفر به شرح زیر بودند:

ژنرال ویلیام ادموند دیکسون (GENERAL.W.DICKSON) ،رئیس کمیسیون.واپسین شغل او بازرسی کل خطوط ایران بود؛

ژنرال هادلیستن (GENERAL HUDDLESTON) ،افسر ارشد انگلیسی؛

کلنل لامونت (COLOCEL LAMONT) ،افسر انگلیسی؛

کلنل موئنز (COLONEL MOENS) افسر وظیفهء انگلیسی؛

کلنل فرایزر (COLNEL FRAISER) ،افسر انگلیسی؛

کلنل فورتسکو (COLNEL IRVINE FORTESCUE ،افسر بهداری ارتش انگلیس؛

کلنل استیل COLNEL STEELE ،افسر انگلیسی.

سرپرسی سایکس با آنکه به امور جنوب ایران می‏پرداخت،اما مسائل مربوط به‏ کمیسیون را در نظر داشت و گاه به اعضای انگلیسی آن،خط می‏داد.از کلنل اسمایس*و سرپرسی‏ کاکس،سفیر انگلیس در ایران،نیز که هر یک به گونه‏ای با لرد کرزن**،وزیر امور خارجه بریتانیا،در ارتباط بودند و با اعضای کمیسیون رابطهء مستقیم داشته‏اند،باید یاد کرد.

ب)افراد ایرانی کمیسیون نیز هفت نفر به شرح زیر بودند:

1.سردار مقتدر:امیر لشکر عبد الحمید خان غفاری

وی فرزند میرزا علی اکبر خان کاشی و متولد 1288 ق.بود.تحصیلات خود را در رشتهء نظامی(توپخانه)در استانبول به پایان رسانده و در سال 1315 ق.به ایران بازگشته بود.زمانی که‏ عین الدوله(3-1321 ق)گروهی را برای تعیین مرزهای ایران و رود هیرمند به سیستان فرستاد، وی نیز در آن هیئت عضویت داشت و با گرفتن رشوه از انگلیسیها(در حدود ده هزار لیره)به زبان‏ ایران و به سود انگلیسیها(به ویژه در سهم ایران از رودخانهء هیرمند)رأی داد و پس از بازگشت به‏ تهران به ظاهر او را دستگیر و محاکمه کردند،اما به علت وابستگیهای اعضای مرکزی حکومت، نه تنها قضیه به زودی پایان یافت،بلکه پس از به توپ بسته شدن مجلس و کودتای محمد علی شاه‏ و سپس فتح تهران توسط انقلابیون،وی که لقب یمین نظام داشت،در زمرهء آزادی خواهان درآمد و در سال 1327 ق.که دادگاه عالی انقلاب تشکیل داد،او نیز به عضویت آن دادگاه منصوب‏ گردید.

یمین نظام که شغل اصلی خود را در قشون قزاق انتخاب کرده و پیش از مشروطیت به‏ ریاست قزاقخانهء همدان و تهران هم ارتقاء یافته بود،پس از وقایع مشروطیت دوباره به همین‏ بخش بازگشت و در سال 1332 ق.به گرفتن لقب سردار مقتدر نایل گردید و در سال بعد به‏ معاونت وزارت جنگ برگزیده شد.

سردار مقتدر در سال 1324 ق.که ماجرای مهاجرت به غرب ایران پیش آمد،مهاجران را همراهی کرد و قوای نظام السلطنه را تدارک دید و پس از بازپس‏گیری کرمانشاه توسط قوای ایرانی‏ (*) Col Smith 

(**) George Curzon  و عثمانی از روسها،وی به سمت ریاست قشون منصوب شد،اما با حملهء دوبارهء روسها از خود ضعف نشان داد،به دشمن پیوست و به تهران آمد.

در زمان تشکیل کمیسیون مشترک ایران و انگلیس به عضویت این کمیسیون معرفی شد و پس از فراهم آوردن«پیشنهاد»و به زبان دیگر،دستور العمل تشکیل ارتش متحد الشکل،اندکی‏ پس از کودتای 1299 خورشیدی و ادغام ژاندارمری و قزاقخانه،با درجهء امیر لشکری به ریاست‏ شورای عالی نظام منصوب شد و در سال 1303 خورشیدی(1343 ق)در سن 93 سالگی‏ درگذشت.17

2.سردار مدحت:مدحت الممالک(امیر لشکر عباسقلی خان جلایر)

وی در حدود 1240 خورشیدی متولد شد.تا آنجا که معلوم است،خدمتش را در قزاقخانه با درجهء میرپنجی آغاز کرد و توسط احمد شاه به درجهء سرداری رسید و در زمرهء اعضای‏ کمیسیون درآمد.زمانی که ارتش نوین تشکیل شد،رضاخان او را به کار دعوت کرد.وی لقب‏ جلایر را برای خود برگزید و در سال 1300 خورشیدی به عضویت شورای نظام و سپس ریاست‏ تفتیش مالی ارتش درآمد و در سال 1309 خورشیدی درگذشت.18

3.سردار همایون:امیر لشکر قاسم‏خان والی یا پور والی

وی فرزند علیخانی،در سال 1271 خورشیدی تولد یافت و برای تحصیل به فرانسه‏ رفت و در مدرسهء نظامی سن‏سیر*به سال 1292 خورشیدی تحصیلات خود را پایان داد و به‏ ایران بازگشت و وارد خدمت ارتش شد.

نخستین شغل او فرماندهی لشکر در آذربایجان بود و همزمان در تبریز نیز چاپخانه‏ای‏ دایر کرد.در سال 1331 ق.(1291 ش)با درجهء سرداری به ریاست نظمیهء تهران منصوب گردید و لقب سردار همایون گرفت.

وی به حکومت تهران نیز رسید و مدتی هم ریاست بریگاد مرکزی،کفالت وزارت‏ جنگ،ریاست تفتیش قشون و حکومت اراک و زنجان و یزد را برعهده داشت.

پس از عضویت در کمیسیون مختلط،واپسین سمتش ریاست دیویزیون قزاق با درجهء (*) Saint Cyr 

امیر لشکری بود که از طرف احمد شاه برای جلوگیری از ورود قزاقها،به قزوین رفت و نه تنها کاری از پیش نبرد،بلکه توسط اردوی قزاق توقیف شد که البته این امر گویا ظاهر داستان بوده‏ است.

سردار همایون در به دست آوردن همهء مشاغل به نوعی در ارتباط و زدو بند با بیگانگان‏ بود.پس از کودتای 1299 خورشیدی با درجهء سرلشکری وارد نظام نوین شد و به عضویت‏ شورای عالی نظام انتخاب گردید.وی در 23 اردیبهشت 1312 در سن 59 سالگی در ارومیه‏ درگذشت.19

4.سردار مخصوص:سردار سیسیان قره‏داغی

غلامحسین خان یا محمد صادق خان از افسران پیشین قزاقخانه،در سال 1240 خورشیدی‏ متولد شد و مشاغل و درجات نظامی را تا سرداری گذراند.مدتی نیز در قزاقخانهء آذربایجان‏ ریاست داشت و در سال 1291 خورشیدی به معاونت وزارت جنگ رسید.در سال 1295 خورشیدی نیز رئیس گارد احمد شاه گردید.

وی با درجهء سرداری که عالی‏ترین درجهء قزاقخانه بود،در کمیسیون نظامی ایران و انگلیس شرکت کرد.در سال 1300 در تشکیلات نوین قشون دعوت شد و در سال 1314 خورشیدی در تهران فوت کرد.20

5.کلنل آق‏اولی:

سرهنگ فضل الله خان فرزند امان الله خان طبیب در سال 1265 خورشیدی(1304 ق)تولد یافت.پس از پایان تحصیلات نظامی در فرانسه،به ایران بازگشت و با تشکیل ژاندارمری خزانه، در سمت مستشار مستر شوستر*آمریکایی خدمت خود را آغاز کرد و به مقام معاوت برگزیده شد. با رفتن شوستر از ایران و تشکیل ژاندارمری دولتی به ریاست یارلماسن**و تقسیم ژاندارمری‏ جدید به دو رژیمان(هنگ)،با سمت آجودانی و معاونت،به آموزش افسران جوان ژاندارمری‏ پرداخت و به منظور شناسایی،به همراه یارلمارسن به نقاط مختلف ایران سفر کرد.در لرستان‏ برای خلع سلاح عشایر کوشش فراوانی کرد و سرانجام به مقام معاونت کل ژاندارمری و آجودان‏ (*) Mr.Shuster 

(**) Yarlmarsan 

ژنرالی انتخاب شد.

در دورهء جنگ جهانی اول با اینکه بسیاری از افسران زیر نظر سوئدیها محل خدمت خود را ترک کردند و پاره‏ای از رژیمانها به کمیتهء اتحاد ملی پیوستند،کلنل آق اولی با سمت فرماندهی‏ باطالیان(گردان)مستقل یزد پابرجا ماند.

در دورهء ریاست الوزرایی وثوق الدوله که ژاندارمری دوباره توسعه یافت و باطالیانهای‏ شهرستانهای قم،اراک،ملایر،تویسرکان،نهاوند،بروجرد و مازندران تشکیل شدند و سرانجام‏ سخن از کمیسیون مختلط ایران و انگلیس به میان آمد،وی که به زبانهای انگلیسی و فرانسه‏ تسلط داشت و به امور نظامی ایران آشنا بود و سراسر کشور را به نسبت می‏شناخت،به عضویت‏ آن کمیسیون برگزیده شد و تنظیم مقررات و ترتیب اصول نظامی در مسیر متحد الشکل کردن‏ ارتش به او سپرده شد.

کلنل آق اولی که دارای احساسات ملی و میهن‏دوستانه بود،در مدت شش ماه همکاری‏ با این کمیسیون و اعضای انگلیسی آن،اختلاف‏نظرهایی با آنها پیدا کرد و چون قاعدهء ترفیع‏ درجات افسران ایرانی و تسلط افسران انگلیسی را بر آنان نمی‏پذیرفت،پس از تنظیم تمام اسناد و مدارک موجود در منزل خود و نوشتن نامه‏ای مبنی بر مسئوول نبودن هیچ کس،در اول‏ فروردین 1299 خورشیدی(29 جمادی الثانی 1338)در سن سی و چهار سالگی به زندگی‏ خود پایان داد و همهء اسناد و مدارک شهربانی و قوای انگلیسی هم ضبط گردید.21

6.علیخان ریاضی:(سرلشکر)

وی در سال 1262 خورشیدی به دنیا آمد و از دانش آموخته‏های فرانسه بود و پس از چهار سال تحصیل در رشتهء مهندسی و استحکامات،فارغ التحصیل شد و در سال 1291 خورشیدی به ایران بازگشت.در سال 1293 خورشیدی با درجهء سلطانی وارد ژاندارمری شد و مدارج نظامی را گذراند.چند بار فرماندهء باطالیان(گردان)گردید.در کمیسیون مختلط ایران و انگلیس عضویت یافت و پس از آن در کسوت ایران سید ضیاء الدین طباطبایی درآمد و در زمرهء پنج‏ نقری بود که با هم سوگند یادکردند و پس از کودتا با درجهء سرهنگی،رئیس ژاندارمری دولتی‏ شد.

پس از پایان یافتن دورهء حکومت سید ضیاء،از طرف رضا خان به عضویت شورای عالی‏ نظام منصوب گردید و در سال 1306 خورشیدی با سمت آتاشه نظامی و سرپرست محصلان‏ نظامی ایران به پاریس رفت و در سال 1315 خورشیدی،پس از قطع رابطهء سیاسی ایران و فرانسه به تهران بازگشت؛از ارتش خارج شد و به وزارت فرهنگ انتقال یافت.در این وزارتخانه‏ چندی ریاست فرهنگ فارس و ریاست ادارهء کل باستان‏شناسی را عهده‏دار بود تا اینکه در سال‏ 1318 خورشیدی دوباره با درجهء سرتیپی به ارتش بازگشت و ریاست ادارهء مهندسی ارتش و رکن دوم را برعهده گرفت.در شهریور 1320 خورشیدی طرح آزاد کردن نظام وظیفه را به‏ تصویب شورای عالی نظام رساند که مورد خشم رضا شاه قرار گرفت و به زندان افتاد،اما پس از خروج رضا شاه از ایران،از وی اعادهء حیثیت شد و به معاونت ستاد ارتش منصوب گردید و پس‏ از مدتی به معاونت وزارت جنگ و ریاست ستاد ارتش و مقام سرلشکری و وزیر جنگ(کابینه‏ ساعد مراغه‏ای)و ریاست دفتر نظامی شاه رسید و به طور ناگهانی در سال 1326 خورشیدی‏ درگذشت.22

7.عزیز الله خان ضرغامی:(سرلشکر)

وی در سال 1263 خورشیدی متولد شد و از افسران ژاندارمری بود و با اینکه‏ تحصیلات نظامی نداشت،مراحل ترقی را در ژاندارمری تا درجهء ماژوری(سرگردی(طی کرد و مشاغلی را از جمله فرماندهی گردان قزوین و گردان اراک عهده‏دار بود.او در کمیسیون مختلط ایران و انگلیس عضویت یافت و سمت منشی هیئت را برعهده گرفت.

در سال 1300 خورشیدی که از ادغام قزاقخانه و ژاندارمری،ارتش نوین به وجود آمد،با درجهء سرهنگ تمامی به ریاست ادارهء مباشرت قشون منصوب شد و سپس به سرپرستی موقت‏ ژاندارمری رسیده و بعد ریاست ادارهء کل مدارس نظام را عهده‏دار شد.

در سال 1305 خورشیدی به سمت فرماندهی تیپ مستقل مکران و بلوچستان منصوب‏ گردید.در سال 1307 خورشیدی با اخذ درجهء سرتیپی،رئیس ادارهء کل ژاندارمری ایران شد.در سال 1312 خورشیدی به درجهء سرلشکری ارتقاء یافت و از سال 1314 تا 1320 خورشیدی در مقام ریاست ستاد ارتش قرار گرفت و در وقایع شهریور همان سال،ستاد جنگ نیز در عهدهء او بود.

سرلشکر ضرغامی نیز طرح آزادی سربازان وظیفه را امضاء کرد و مورد خشم رضاشاه‏ قرار گرفت.پس از استعفای شاه،بازنشسته شد و در سال 1328 خورشیدی به سناتوری انتصابی‏ تهران برگزیده شد و در نیمهء دوم سال 1357 خورشیدی در سن 94 سالگی درگذشت.وی‏ شخصیتی مذهبی داشت و بسیاری از احکام و سنن دینی را رعایت می‏کرد.23

در مورد اعضای ایرانی هیئت مشترک در پاره‏ای منابع نام و نشانهای دیگری آمده است. نام سالار لشکر(فرزند عبد الحسین میرزا فرمانفرما،معاون وزارت جنگ)،دکتر امیر اعلم سردار، امیر موثق زمن‏خان امیر پنجه و حتی پس از خودکشی کلنل آق اولی،نام دکتر مهدی ملک‏زاده در آن‏ گروه مطرح شده است.24

5.تحلیل پیشنهاد کمیسیون مشترک

کمیسیون مطالعات،پیشنهادهای خود را هفت فصل بیان کرده است.در پنج فصل از این فصول هفتگانه،«آنچه بوده است»به گونه‏ای گسترده و همه جانبه بدین شرح سخن رفته‏ است:

1.مخاطرات خارجی و داخلی‏[که ممکن است قوای ایران بدان مواجه گردد]

2.قوای نظامی موجوده

3.قوانین و تشکیلات

4.وسایل ارتباطیه و محصولات مملکتی

5.وضعیت مالی،در قسمتی که به قوای نظامی مربوط است.

اما در دو فصل دیگر،از«آنچه باید بشود»،گفتگو شده است:

«در فصل ششم،کمیسیون نقشه‏ای برای تشکیلات قشون ایران،موافق با احتیاجات نظامی،مطرح نموده و در فصل هفتم عملیاتی را که باید شروع‏ نموده و نایل به تشکیلات موافق فصل ششم بشود،پیشنهاد می‏نماید.»

(مقدمه)

هر یک از فصول،دارای بندهایی است که در فهرست بدانها اشاره شده است.پیشنهاد کمیسیون مشترک برای تأسیس قشون متحد الشکل در اصل برپایهء خواسته‏های استعماری و سلطه‏گریهای غیرمستقیم امپریالیسم بریتانیا تنظیم شده بود که با شناخت چند محور اساسی‏ منقول از متن و سخنان سیاستگران ایرانی و انگلیسی و پاره‏ای اسناد تازه یافتهء سیاسی، چگونگی این امر به خوبی روشن می‏شود:

1.توجه به انقلاب بلشویکی و تسلط کامل روسیه بر قفقاز و تمایل به زیر سلطه درآوردن‏ بخشهای شمالی ایران و کشورهای دیگر منطقه(به صورت نظامی و ایدئولوژیکی)؛

2.نگرانی از پیشرفت ترکها و آلمانیها در ایران،به ویژه در بخشهای غربی،پس از جنگ جهانی‏ اول؛

3.حفظ ظاهری ایران در برابر نفوذ سه نیروی یادشده(روسیه بلشویکی،ترکها و آلمانیها)؛

4.برای پاسخگویی و تحقق هدفهای یادشده،در این موقعیت جدید،نفوذ سیاسی و نظامی‏ انگلیسی باید به راههای مختلف حاصل گردد که مهم‏ترین روشهای انتخاب شده از این قرار بودند:

الف)به کارگیری پلیس جنوب و تفنگداران مزدور دیگر به عنوان محور.

ب)کوشش در انحلال ژاندارمری و نیروهای نظامی مستقل دیگر.

ج)به خدمت درآوردن نیروهای متمایل به خود(طایفه‏ها و شخصیت‏ها)

د)سرکوبی ایلات و عشایر ملی و میهن‏دوست.

ه)وابسته ساختن قشون از نظر بودجه،تخصص،کاردانی،اسلحه و مهمات.

و)مستقر کردن دولت متمرکز و نیرومند در پیوند با ارتش در چارچوب وابستگیها.

برای روشن‏تر شدن برداشتهای بالا چند نمونه آورده می‏شود:

در ارتباط با بند 1(توجه به انقلاب بلشویکی و...)

-«از نقطه‏نظر مخاطرات خارجی که ممکن است متوجه سرحدات ایران شود،کمیسیون‏ فقط زمانی را در نظر گرفته که اغتشاشات فعلی در ممالک همجوار خاتمه یابد و الا وضعیات‏ فعلی به واسطهء شورش روسیه و وجود قوای خارجی در داخلهء مملکت و علل دیگر،البته‏ غیرطبییعی است.»(فصل اول کلیات(1))

-«اخیرا عملیات بلشویکی در سمت شمال ایران جریان داشته و هنوز هم نظم و آرامش‏ آن مملکت از مخاطرهء بالشویزم رهایی نیافته»است.(به نقل از نطق لرد کرزن،وزیر امور خارجه‏ انگلیس)25

در ارتباط با بند 2(نگرانی از پیشرفت آلمانها و ترکها و...)

-«عمّال آلمان به قطعات مختلف این مملکت دست یافته و هر کجا رفتند،مرکز دسیسه‏ و فساد و طغیان گشتند.»(همانجا)

-«ترکها در مراحل اولیهء جنگ از سرحد عبور نمودند و وضعیات داخلی مملکت‏ غیر آرام و بعضی اوقات هرج و مرج کامل حکمفرما بود.»(همانجا)

در ارتباط با بند 3(حفظ ظاهری ایران در برابر...)

-«اینکه ایران از تهاجم بالشویکها فارغ،اراضی وی از تخطیات مصون و حیات ملی وی‏ محفوظ مانده،علت عمدهء آن حضور قوای انگلیسی در آن مملکت و موفقیت‏[و]پیشرفت ما در بین النهرین می‏باشد...به نظر من هرگاه گفته شود که به کمک آنها ما ایران را از خطر تهاجم‏ سمت شمالی غربی نجات دادیم،همان طور که امیدواریم اکنون وی را از عملیات بالشویکی‏ نجات دهیم،سخن مقرون به صدق گفته‏ایم.»26

-«بهترین وسیله و امیدواری ایران جهت حفظ خود در مقابل مخاطرات دول معظمهء خارجی،متحد شدن با دولت مقتدری خواهد بود که دولت ایران مطمئن به بی‏طمعی او و[آن‏ دولت نیز]خواهان پیشرفت و ترقی ایران بوده باشد.»(بند 8)

در ارتباط با بند 4(پاسخ‏گویی و تحقق هدفهای یادشده...)

1.مسلط ساختن عناصر خارجی(به ویژه انگلیس)بر ارتش نوین:

«فعلا چون فقط مقدار کمی صاحب منصب ایرانی متخصص به علوم و تجربیات نظامی موجود می‏باشد،لازم خواهد بود مقداری صاحب‏منصب‏ و صاحب منصب جزء و صاحب منصب متخصص برای شروع به تشکیلات‏ و تعلیم قشون جدید استخدام و بدین نحو ایران را طوری آباد نماید که بتواند اداره و پیشرفت امور نظامی خود را به خوبی صورت دهد.»(بند 297)

«برای ارکان حرب لازم است صاحب‏منصبان انگلیسی فقط برای کارهای‏ فنی و غیره که جهت آنها صاحب‏منصبان ایرانی یافت نشود که معلومات‏ لازمه داشته و از مدرسهء(سن سیر)یا سایر مدارس معروف خارجه بیرون‏ آمده باشند،استخدام شوند.»(بند 299)

«ما حاضر شدیم با دولت ایران مساعدت نموده و از خود مملکت یک قوهء نظامی ملی مستقلی تشکیل داده و خبرهایی برای کمک در تشکیلات آن‏ قشون گسیل داریم.»(به نقل از نطق لرد کرزن،17 نوامبر،1920 برابر با 25 آبان 1299 در مجلس اعیان)27

2.کوشش در انحلال ژاندارمری و نیروهای نظامی مستقل دیگر:

«مسئله‏ای که قابل ملاحظه می‏باشد،این است که آیا دولت ایران اضافه بر قشون و پلیس،قوهء مسلح ثالثی مانند ژاندارمری را لازم خواهد داشت یا خیر؟»در آغاز«در اغلب از ممالکت اروپا مسئلهء امنیت داخلی غیرمهم‏ می‏باشد.امنیت داخلی برقرار و فقط یک عدهء قلیلی مقصر یا جانی از نقاط مختلف پراکنده می‏باشند که جلوگیری از آنها به توسط ادارهء پلیس صورت‏ می‏گیرد.ممکن است بعضی اوقات اتفاقا شورشی یا اعتصاب رخ دهد و در این صورت از طرف قشون به پلیس کمک داده می‏شود.به استثنای این‏ مورد،وظیفهء قشون منحصر به جلوگیری از مهاجمات خارجی است.»

آن گاه دامنهء مئسلهء را به ایران رسانده و چنین می‏افزاید:

«در ایران اضافه بر خدمات معینهء قشونی،مهم‏ترین مسئله حفظ امنیت در داخلهء مملکت است،چون مملو از عشایر و ایلات مسلح می‏باشد که منشأ و منبع بی‏نظمیهای مهم را فراهم نموده و حتی اغلب اوقات به یاغی‏گری و سرکشی اقدام می‏نمایند.ضمنا وضعیات جهت سرقتهای مهم توسط دستجات مختلف با قوه سارق را در تمام مملکت مناسب می‏باشد.

بدین لحاظ حفظ امنیت داخلی به صورت فعلی از عهده و قدرت و قوت پلیس،برخلاف آنچه در ممالک اروپا مرسوم می‏باشد،خارج است.»

در پایان،نویسندگان پیشنهاد و چنین نتیجه‏گیری می‏کنند:

«پس از ذکر مطالب فوق باید دانست آیا اقدام علیه سارقین و دستجات‏ مسلح با یک قوای نظامی متحد الشکل بهتر صورت خواهد گرفت یا توسط دو قوهء مختلف قشون و ژاندارمری؛قشون در تحت اوامر وزارت جنگ و ژاندارمری تحت اوامر وزارت داخله.عقیدهء کمیسیون بر این است که هیچ‏ نفعی در داشتن دو قوهء مختلف نظامی جهت اقدام در حفظ امنیت داخلی‏ منظور نیست،بلکه تشکیل دو قوهء مختلف اشکال مضرات عدیده را تولید خواهد نمود.»(بند 89)

3.به خدمت درآوردن قدرتهای متمایل به خود:

«ما حاضر شدیم با دولت ایران‏[وثوق الدوله‏]مساعدت نموده و از خود مملکت‏[نیروهای وابسته‏]یک قوهء نظامی مستقلی تشکیل داده و خبرهایی‏ برای کمک در تشکیلات آن قشون گسیل داریم،(نطق لرد کرزن،17 نوامبر /25 آبان 1299)28

«ایران را هم دارای یک قوهء نظامی مستقلی نماییم که ابتدا از سرحدات خود دفاع نماید.»29

«در حقیقت و واقع امر ایران بایستی همیشه مقدرات و سرنوشت خویش را با کمک و مساعدت ما تعیین نماید.»30

«مراجعه به دولت دیگر غیرانگلستان علاوه بر اینکه با سوابق مساعدتها و اطمینان قطعی که در ضمن مذاکرات از نظر مساعد آن دولت با حسن‏ استقبال و آتیهء ایران حاصل گردید،اقتضا نداشت.شرط امکان و عملی‏ بودن را نیز فاقد بود.»31

4.سرکوبی ایلات و عشایر ملی و میهن‏دوست:

«مهم‏ترین تکلیف قوای نظامی ایران حفظ و برقراری امنیت داخلی است.»  (107)

«عدهء کثیری از ایلات و طوایف متحرک و پراکنده در نقاط مختلف مملکت‏ یافت می‏شوند که امتناع از زندگی تخت قاپو و قبول زیست‏کردن به طرز حشم‏داری و رعیتی را نموده،ایام زندگی خود را اکثر به دزدی و راهزنی‏ می‏گذرانند و بدین لحاظ نه فقط وصول مالیات از آنها صعب و دشوار است، بلکه به واسطهء حملات آنها باب تجارت و ارتباطات مقطوع واز این جهت‏ عایدات مملکت نقصان یافته است.»(بند 9)

«وضعیت مملکت و مخصوصا سرحدات طوایف و عشایر،جایی که جنگ‏ قشون ایران در آتیهء نزدیک احتمال وقوع دارد،مستلزم این است که توپخانهء ایران قابل حمل با دواب باشد.»(بند 246)

«چون این حمایت‏[تراکمه‏]سنی و از نقطهء مذهبی برعلیه ایرانی‏[شیعیان‏] هستند،این خود یک منشأ فسادی را تهیه می‏نماید.»(بند 17)

«وضعیات در جنوب ایران به قسمی است که به هیچ وجه حملهء خارجی‏ تصور نمی‏رود و اقدامات هواپیمایی منحصر به حفظ امنیت داخلی خواهد بود.وضعیات این سرزمین باید مخصوصا جهت لرستان،خوزستان، فارس،لارستان و بلوچستان ایران تحت نظر گرفته شود.»(بند 142)

«مهم‏ترین طریقه جهت برقراری انتظامات طرق،تعقیب دستجاتی است که‏ انتظامات راه را مختل می‏نمایند وسرکوبی آنها در محل و این اقدام‏ صورت‏پذیر نخواهد بود،مگر توسط سربازهای مشق کرده و دیسیپلین‏ آموخته.»(بند 98)

«اهالی ساکن اطراف گوناآباد[گناباد]به سرقت معروف بوده،ولی اخیرا به واسطهء وجود قشون انگلیس در آن حدود،ساکت شده‏اند.»(بند 16)

«برای استقرار امنیت در راه قائنات به سیستان،دولت انگلستان در سنوات‏ اخیر قوایی علیه سرحدیها اعزام و از آن تاریخ اهالی آن حدود به کلی ساکت‏ و راه سیستان و جنوب قائنات از حملات دستجات سارقین محفوظ است.»

(بند 15)

«در صورت تولید خصومت بین دولت ایران و افغانستان،عدهء قشونی که‏ ممکن است افغانستان به سرحدات شرقی ایران سوق دهد،مربوط است به‏ مقدار قوایی که جهت حفظ سایر سرحدات افغانستان لازم خواهد بود. به ملاحظهء روابطی که فعلا بین دولت ایران و دولت امپراتوری انگلیس‏ موجود است،تصور نمی‏رود به دولت افغانستان اجاره داده شود که تمام‏ قوای حاضر خود را به سرحدات شرقی ایران سوق دهد.»(بند 3)

5.وابسته ساختن قشون از نظر بودجه،تخصص،کاردانی و مهمات:

«بایستی دولت ایران تا چندی لوازم تفنگ خود را از خارج تهیه نماید و چون سهل‏ترین و نزدیک‏ترین دولتی که از آن می‏تواند تهیه کند،دولت‏ بریطانیای کبیر است،کمیسیون توصیه می‏کند که تفنگهای مدل 213 در تمام قشون ایران معمول گردد.»(بند 243)

«تفنگ نیز بایستی از منابع انگلیسی تحصیل شود.»(بند 245)

«تهیهء مهمات و مایحتاج جهت ایران به طور حتم باید از خارج بشود و منابع‏ عمدهء اروپا،بین النهرین و هندوستان خواهد بود.تا زمانی که وضعیات‏ قفقاز به سکونت و آرامش حاصل نماید،راه بادکوبه و انزلی جهت حمل‏ ملزومات محفوظ به نظر نمی‏آید.»(بند 198)

«آخرین نمونه‏های لوازمات تجهیزیه به انگلیس،نتیجهء تجربیات در جنگ‏ بزرگ است و عقیدهء کمیسیون بر این می‏باشد[که‏]همین نمونه‏ها را به کار برد.»(بند؟)

«استفاده از معلومات فنی متخصصین انگلیسی و با کمکهای مالی و مادی‏ دیگر از قبیل اسلحه و مهمات،بدون اینکه تکالیف مضری قبول نماید،به‏ دست آورد.»(به نقل از وثوق الدوله(33))

6.مستقر کردن دولت متمرکز نیرومند در پیوند با ارتش در چارچوب وابستگی:

«قشون جدید ایران که دارای 000/70 نفر مرد جنگی خواهد بود...»(بند 155)»

«در فصل 6 کمیسیون پیشنهاد کاملی راجع به قشون جدید متحد الشکل و منظم ایران تقدیم نموده و قشونی را که پیشنهاد می‏نماید،مرکب از 000/70 نفر خواهد بود که مخارج سالیانهء آن بالغ بر بیست و پنج میلیون تومان‏ می‏شود.مخارج خرید اسلحه و غیره و نیز اضافه بر این مبلغ و به مناسبت‏ تغییرات قیمت اجناس و تفاوت نرخ پول کمیسیون،آن را به طور تحقیق‏ نمی‏تواند تعیین نماید.»(بند 290)

«مخارج تمام قوای مسلحهء ایران،به استثنای پلیس،عجالتا بالغ بر 134111 میلیون می‏باشد و چنانچه به وسیلهء استقراض بودجهء سالیانه 10 الی 15 میلیون‏[تومان‏]برای قشون ممکن شود،کمیسیون تصور می‏نماید که‏ اقدامات ذیل ممکن است به عمل آید.»(بند 295)

«مالیهء ایران تحمل هزینهء این نیرو را نخواهد داشت،مگر اینکه کشور از توسعهء منابع ثروت خود استفاده کند؛یعنی امری که اتفاقش بدون امنیت‏ داخلی مشکل است.»32

«شمال خوزستان به واسطهء دخول قشون انگلیس در زمان جنگ منظم‏ است،ولی در هر صورت این نقطه کانون انتشار را در آتیه تهیه می‏نماید. مسئلهء مهمی که در این نقطه باید منظور شود،حفظ انتظامات داخلی‏ خوزستان،به واسطهء وجود چاههای نفط[نفت‏]ذی قیمتی است که در آن‏ یافت می‏شود.»(بند 3)

«ایران محتاج به وثاق و تضمیناتی برای امنیت داخلی در رهایی از تجاوزات خارجی بوده؛به عبارت اخری،ایران باید دارای قوای تأمینه و قوای نظامی مقتدری باشد که از عهدهء حفظ و استقرار وضعیات فوق‏ برآید.»33

«به نظر من اکنون آن موقع رسیده که مسئلهء خطوط ارتباطیهء ایران مورد توجه‏ و مطالعهء دقیقی واقع گردد.این مسایل را باید به طور کلی مطمح نظر قرار داده و به جای آنکه وزارت خارجه با ممالک اروپا در این خصوص مذاکرات‏ به عمل آورند،مناسب است وزارت خارجهء تهران ولندن دراین خصوص‏ گفتگو نماید.»(به نقل از لردکرزن)34

«هرگاه بریتانیای کبیر ایران را تحت الحمایه قرار دهد،مسئولیتهایی را باید قبول کند که برای وی سنگین خواهد بود؛از آن جمله بایستی قدری‏ مساعدتهای مالی توسعه دهد که ممکن است آخر الامر غیرقابل تحمل‏ گردد.بنابراین نه من،نه همکاران من رضایت به چنین اقدامی نمی‏دادیم و با عقیدهء تحت الحمایه شدن ایران مخالفت می‏کردیم.»(به نقل از لردکرزن‏35) «من همه وقت طرفدار این عقیده بوده‏ام که ایران باید از خود دارای قوای‏ متحد الشکل واحدی باشد.»به نقل از کرزن‏36

«مطابق آنچه در تاریخ دیده شده،خرابیها عمدتا به واسطهء دخالت مردمان‏ غیرنظامی و بدون تجربه در کارها و اجراییات نقشهء نظامی رخ داده است.از طرف دیگر در یک مملکت مشروطه،مسئولیت مسایل نظامی و مسائل‏ دیگر به عهدهء هیئت دولت محول است.کمیسیون تصور می‏کند که‏ به واسطهء قبول مطالب اساسی مندرجه در فوق،درحالی که اختیارات و مسئولیت کابینه کاملا محفوظ خواهد ماند،از دخالت اشخاص مختلف در امورات نظامی جلوگیری به عمل خواهد آمد.»(بند 113)

6.و چند نکته روشنگرانه

قراداد تحت الحمایگی ایران در نهم اوت 1919(17 اسد 1298-12 ذیقعدهء 1337) امضاء شد و بی‏آنکه مجلس شورای ملی آن را تصویب کند(فترت دورهء سوم و چهارم)به‏ مرحلهء عمل درآمد و وثوق الدوله با آغاز و ادامهء انتخابات در ایالات و ویالات کوشش می‏کرد تا با کمک یاران و هم‏اندیشان خود،مجلسی را پدید آورد که مصوب قرارداد مزبور باشد.این‏ قرارداد دارای ضمایم محرمانه‏ای بود که پس از گذشت چندین دهه،اندک اندک مفاد آن انتشار یافته است.در یک بخش مهم آن،تقاضانامهء سه وزیر ایرانی از مقامهای انگلیسی به شرح زیر دیده می‏شود:

«1.تضمین‏نامهء کتبی از طرف حکومت انگلستان که اگر در نتیجهء بسته شدن‏ قرارداد،شورشی در ایران برخاست و حکومت وثوق الدوله سقوط کرد، اولیای مسئول بریتانیا،هرسهء آنها(وثوق الدوله،نصرت الدوله فیروز و اکبر میرزا صارم الدوله)را در یکی از مستملکات خود به عنوان پناهندهء سیاسی بپذیرد.

2.به هر کدام از وزاری سه گانه در طول مدت تبعید و پناهندگی،حقوقی‏ برای عایدات شخصی آنها در ایران پرداخت شود که بتوانند بقیهء عمر را در رفاه و بی‏نیازی به سربرند.»

وزیر مختار بریتانیا در تهران قسمت اول این تقاضانامه را پذیرفت و تضمین‏نامه‏ای به‏ این مضمون برای هر کدام از ارکان ثلاثه(وزرای عاقد قرارداد)صادر کرد:

«بنا به اجازه‏ای که از طرف دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان به دوستدار داده شده است،با کمال خوشوقتی به اطلاعتان می‏رسانم که با توجه به‏ قراردادی که همین امروز-نهم اوت 1919 میان دولتین بریتانیا کبیر و ایران‏ بسته شد،حکومت اعلیحضرت پادشاه آماده است درصورت نیاز به وسیلهء مقامات سفارت انگلیس در تهران از شما پشتیبانی کند.نیز اگر لازم شد،آن‏ عالیجناب را در یکی از سرزمینهای متعلق به امپراتوری انگلیس،به عنوان پناهندهء سیاسی،بپذیرد.»

با احترامات،پرسی.ز.کاکس

(به نقل از اسناد محرمانه)

تقاضای دیگر این سه وزیر که در طول مدت پناهندگی در خارجه،مواجبی معادل درآمد املاکشان در تهران و اصفهان و همدان دریافت کنند،با صراحت رد شد،اما در برابر،برای تسهیل‏ امضای قرارداد،وزیر مختار انگلیس در تهران،حاضر شد مبلغ چهار صد هزار تومان(به پول آن‏ زمان)سه وزیر دست‏اندرکار به شرح زیر تقسیم کند:

نخست وزیر(وثوق الدوله)000/200 تومان

وزیر خارجه(فیروز میرزا نصرت الدوله)000/100 تومان

وزیر دارایی(اکبر میرزا صارم الدوله)000/100 تومان‏37

دکتر شیخ الاسلامی،سند دیگری را ارائه کرد که نقل آن به عنوان بیان«همهء حقیقت»لازم‏ است.گویا پیش از تقسیم پولها(رشوه‏های استعماری)از لندن به سرپرستی کاکس دستور داده‏ شد:

«حتی المقدور چانه بزند تا شاید وزرای رشوه‏گیر به اخذ مبلغی کمتر از آن‏ میزان که مطالبه می‏کردند،راضی شوند.»

کاکس در تلگراف مورخ چهاردهم اوت خود جواب داد:

«حد اعلای موفقیتی که در این کار نصیبم شد،پایین آوردن مبلغ مورد مطالبه‏ به چهار صد هزار تومان بود که معادل است با یکصد و سی و یک هزار و صد و چهل و هفت لیره و یازده شلینگ و نه پنس...از لحاظ رعایت انصاف،این‏ موضوع را محرمانه باید به اطلاعتان برسانم که در قضیهء مطالبهء پول خود، وثوق الدوله آن قدر پافشاری نداشت که آن دو وزیر دیگر(نصرت الدوله و صارم الدوله)که حقیقتا جانم را به لب آوردند.»38

بستن این قرارداد از همان آغاز برای وثوق الدوله و یارانش و همچنین برای سرپرسی‏ کاکس و دست‏اندرکاران انگلیسی،امری پایان یافته نبود و دو طرف منتظر واکنشهای گوناگون احتالی بودند.

«این قرارداد به اعتقاد مورخان،اختیار ارتش و داراریی ایران،یعنی اختیار و سرکیسه و قبضهء شمشیر،هر دو را به انگلیسیها می‏سپردو واضح بود که‏ آنها با در دست داشتن این دو حربهء مهم،توأم با روحیهء زبون و فرمان‏پذیر دولت وقت،در اندک زمانی فعال ما یشاء ایران خواهند شد و ارادهء خود را به‏ هر نحوی که خواسته باشند،بر ملت ایران تحمیل خواهند کرد.»39

انگلیسیها وگروه وثوق الدوله همراه با واکنشهای مردم و شرایط بین المللی توجه‏ داشتند،اما به نظر می‏رسد که به ژرفای مسئله آگاهی زیادی نداشتند.اشتباه کردن هم همین بود که:

«مخالفت ایرانیان را با قرارداد،دست‏کم گرفت و واکنش شدید آمریکا و فرانسه را پیش‏بینی نکرد،اما مهم‏تر از آن این بود که انتظار نداشت روسها هم‏ با همهء گرفتاریهایی که در داخل خودشان داشتند،بتوانند در ایران موی دماغ‏ انگلیسیها شوند.»40

انگلیسیها تصور می‏کردند حال که از سال 1915 مجلسی در ایران وجود ندارد.(دورهء فترت)و وثوق الدوله به عنوان رجل سیاسی طرفدار انگلیس،دولت قوی و نیروندی تشکیل‏ داده است،روسها نیز در داخل روسیه و قفقاز دچار کشمکشهای سیاسی هستند،سرزمینهای‏ عربی نیز هنوز آرامش نیافته‏اند و افغانستان نیز دستخوش آشوب و ناآرامی است؛پس می‏توان‏ در ایران به عنوان ایجاد نظم و ثبات و امنیت،منافع درازمدتی را به دست آورد و کشوری‏ «تحت الحمایه»پدید آورد و فریبکارانه این حرکت سلطه‏گرانه خود را به عنوان«دفاع از استقلال‏ ایران»چنین وانمود کند:

«دولت انگلیس مشتاق است اعتماد مردم ایران را دوباره به دست آورد و این‏ ادعای مکرر خود را به اثبات برساند که آرزومند استقلال و یکپارچگی ایران‏ است و صادقانه میل دارد که در شرق با ایرانی آباد و دولت همسایه باشد.»

لردکرزن این امر را روشن‏تر بیان کرده است:

«اگر پرسیده شود که اصلا چرا ما باید چنین مسئولیتی برعهده بگیریم... پاسخ اینست که...اکنون ما داریم قیمومت بین النهرین را تقبل می‏کنیم... نمی‏توانیم یک کانون سوء بر حاکمیت توطئه‏چینی،هرج و مرج مالی و آشوب سیاسی را بین مرزهای امپراتوری هندمان در بلوچستان‏[هند]و تحت الحمایهء جدیدمان‏[بین النهرین‏]تحمل کنیم.وانگهی اگر ایران تنها بماند،بیم آن می‏رود که مقهور نفوذ بلشویکها از شمال گردد.سرانجام اینکه‏ ما در گوشهء جنوب غربی ایران میدانهای نفتی ذیقیتی داریم که ناوگان‏ انگلیس را تغذیه می‏کند و ما را در آن گوشهء جهان ذینفع می‏سازد.»41

لرد کرزن که به گونهء«مظهر کاپیتالیسم تجاوزگر بریتانیا»شناخته شده است،«در کمیتهء امور خاوری کابینهء انگلستان»در سخنرانی و پاسخگویی به یکی از اعضای کمیسیون که گفته‏ بود:«ایران به هر جهنمی که دلش می‏خواهد،برود و به هر پرتگهی که مایل است،سقوط کند»، مطالب تندتری بیان کند و در حال اینکه سیاستگران کشورش را برحذر داشته که مبادا ایران به‏ «کام اژدهای کمونیزم»برود،چنین افزوده بود:

«راه حلی که من شخصا پیشنهاد می‏کنم این است که اکنون هیئتی از جانب‏ ایران برای تقدیم عرض حال کشورشان به کنفرانس صلح در راه است و عنقریب به پاریس خواهد رسید.نظر من این است که ما پیشنهادهای خود را با کمال صراحت به اطلاع اعضای این هیئت برسانیم.البته هیچ لازم نیست‏ که این صراحت لهجه،لحنی موهن و زننده داشته باشد و احساسات و غرور ملی ایرانیان را جریحه‏دار سازد.منظور و غرض اصلی تفهیم این نکته‏ به اعضای هیئت نمایندگی ایران است که ما حاضریم قسمتی از خواسته‏های آنها را که فکر می‏کنیم انجام دادنی است،تحقق بخشیم.استقلال‏ و تمامیت ارضی کشورشان را که بارها تصدیق کرده‏ایم،دوباره ابرام کنیم و بر قرارداد منفور 1907 که می‏دانیم این همه مورد نفرت آنهاست،یک باره‏ قلم بطلان بکشیم.نیز حاضریم دربارهء ایجاد ارتش یکپارچه ایران که جزء آرزوهای ملی ایرانیا است و ما تشکیل آن را از مدتها پیش به دولت ایران‏ توصیه کرده‏ایم و هنوز هم می‏کنیم،صمیمانه با حکومت کنونی(حکومت‏ وثوق الدوله)همکاری کنیم،اما این همکاری مشروط به یک شرط اساسی‏ است که از نفس خود قضیه ناشی می‏شود،زیرا ارتشی از آن نوع که ایران‏ می‏خواهد در آتیه داشته باشد:همگون،متحد الشکل،مجهز به سلاحهای‏ جدید،آشنا به دانش پیشرفته،بهره‏مند از انضباط و دیسیپلین نظامی. تشکیل چنین ارتشی بدون کمک و همکاری افسران اروپایی غیرممکن‏ است.حال برمی‏گردیم سر آن شرط اصلی که همکاری انگلستان را با ایران‏ (برای تشکیل ارتش یکپارچه)مشروط به قبول آن کردم.شرط ما این است‏ که یک افسر عالی‏رتبهء انگلیسی حتما باید در رأس چنین ارتشی قرار گیرد.گرچه البته هیچ مخالف نیستم که در رده‏های پایین‏تر این ارتش از افسران دیگر اروپایی هم(که ملیت انگلیسی ندارند)استفاده شود،ولی آن‏ شرط اصلی ما که تمام این افسران جزء(اعم از ایرانی و اروپایی)همه باید تحت فرمان یک افسر ارشد انگلیسی باشند،شرطی است بی‏چون و چرا و تغییرناپذیر.»

«در این مورد نظر همکاران خود را به سازمانی مشابه که در خاور دور به وجود آمده است،جلب می‏کنم.منظورم آن سازمان وسیع و گسترده‏ای است‏ که در حال حاضر گمرکات چین را اداره می‏کند و افرادی از ملیتهای مختلف‏ در آن عضویت دارند.همهء این افراد تحت ریاست عالیهء سر رابرت هارت‏ (مستشار عالی‏رتبهء انگلیس)انجام وظیفه می‏کنند و همه‏شان از وضع خود راضی و خرسند هستند.»

کرزن سپس به شرح بخش دوم قرارداد پرداخته و چنین بیان کرده است:

«دومین شرط همکاری ما با ایران برای اصلاح وضع ناگوار کنونی‏اش، گذاشتن یک مأمور عالی‏رتبهء انگلیسی(به عنوان مستشار)در رأس تشکیلات دارایی ایران است.مسئولیت عظیم مالی که هم اکنون در ایران به عهده‏ گرفته‏ایم،ایجاب می‏کند که یک مستشار عالی‏رتبهء انگلیسی در رأس امور مالی ایران قرار گیرد و کلید خزانهء کشو را در دست داشته باشد و این شرط دوم یکی از آن شرایطی است که تا قبول نشود،ما هیچ گونه مسئولیتی برای‏ اصلاح وضع اقتصادی ایران(که در اوج آشفتگی)قبول نخواهیم کرد.»

کرزن در پی چگونگی تشکیل ارتش دلخواه و سلطه‏یابی بر امور مالی و اقتصادی ایران، چنین نتیجه‏گیری کرده است:

«حال اگر ایرانیان این دو شرط اصلی ما را(قراردادن مستشاران عالی رتبهء انگلیسی در رأس دوایر نظامی و مالی)پذیرفتند که چه بهتر،زیرا در آن‏ صورت حاضریم بی‏درنگ وارد میدان عمل گردیم و به ایرانیان کمک کنیم تا وضع آشفتهء خود را اصلاح کنند و سر و سامانی به کارهای کشورشان‏ بدهند،اما اگر حاضر به قبول این پیشنهاد نشدند،آن وقت است که باید توصیهء همکار محترممان را(که می‏گوید بگذارید اینها به هر جهنمی که‏ مایلند،بروند)به کار بندیم و به مقامات رسمی ایران ابلاغ کنیم که از این به‏ بعد دیناری کمک مالی دریافت نخواهند کرد که هیچ،هیچ‏گونه مساعدهء مالی به آنها داده نخواهد شد که هیچ،طلبهای گذشتهء ما را نیز باید هرچه‏ زودتر پرداخت کنند.نیز به آنها اخطار خواهیم کرد که مسئولیت مقابله با خطر کمونیزم(که تاکنون از برکت حضور قوای نظامی ما،نتوانسته است‏ اساس حکومت ایران را متزلزل سازد)از این به بعد به عهدهء خودشان است و خودشان باید در آتیه خطر نیروهای مجهز کمونیست را که در مرزهای‏ شرقی و شمالی ایران کمین گرفته‏اند،دفع کنند.»42

ژنرال دیکسون برای اصلاح ارتش و ایجاد قشون متحد الشکل و آرمیتاژ است اسمیت برای‏ اصلاح دارایی و امور مالی کشور وارد ایران شدند و پیش از آنکه مجلس شورای ملی تشکیل‏ شود و قرارداد مزبور را تصویب کند،به رتق و فتق امور پرداختند،اما به قول یکی از تحلیل‏گران تاریخی اروپا،«انگلیسیها نمی‏دانستند در ایران میهن‏پرستی و ناسیونالیسم عجیبی وجود دارد که‏ آن را نه می‏توان خرید و نه مرعوب کرد.»43

سخن پایانی

دولت مشروطه به گونهء نظام مستقل ملی و مردم‏سالار،ترتیب ساماندهی جامعهء آسیب‏دیدهء زیر سلطهء ایران را برعهده گرفت و انتظام ارتش،اساسی‏ترین بخش آن بود.نخستین‏ ضربهء کانونهای سلطه‏گری اروپا با انعقاد قرارداد 1907 چهرهء خود را نشان داد که با مخالفت مردم‏ و مجلس مشروطیت،تحقق پیدا نکرد و از آن زمان تا 1919 وقایع متعددی در ایران(کودتای‏ محمد علی شاه،استبداد صغیر،فتح تهران،تشکیل کابینهء مهاجرت)و جهان(جنگ جهانی اول، فروریختگی امپراتوری اتریش و عثمانی،ضعف دولت تزار،انقلاب بلشویکها و تشکیل دولت‏ شوروی روسیه)به وقوع پیوست که نتیجهء آن پیشرفت سلطه‏گری بریتانیا در مشرق زمین،به ویژه‏ ایران،بود و شاید یکی از شدیدترین ضربه‏های امپریالیستی بر پیکرهء مادی و معنوی کشور ما وارد آمد.

روی کار آمدن دولت به ظاهر«نیرومند»وثوق الدوله با وزیران وابسته،وادار شدن آنان‏ به اطاعت از سفیری نظامی،زیر نظر قدرت دیپلماتیک لردکرزن،به گونهء مهرهء استعمار فکری و عملی بریتانیا و سرانجام بسته شدن قرارداد«تحت الحمایگی مستور»ایران،از نمودهای تحمیلی‏ امپریالیسم انگلیس بر نظام نوپای مشروطیت ایران بود.

در این مقاله بخش نظامی قرارداد 1919 مورد بررسی قرار گرفت.با شناخت اعضای‏ کمیسیون ایرانی و انگلیس،متن پیشنهادی و تحلیل هدفهای ویژه پیشنهاد،«در آنچه بوده است» و«آنچه باید باشد»،چگونگی تشکیل قشون متحد الشکل زیر نظارت انگلستان آشکار می‏گردد. متن تهیه شدهء«کمسیون مشترک»و آگاهی از پاره‏ای تصمیم‏گیریهای کار به دستان سیاست‏ بریتانیا و اظهارنظر مسئولان ایرانی،مردم را بر آن داشته بود که باور داشته باشند با به زیر سلطه‏ رفتن امور مالیهء کشور(اقتصاد)و امور نظامی و انتظامی(ارتش)،استقلال ایران از میان رفته‏ است.به همین دلیل با شناخت کامل موانع اجرای قرارداد،می‏توان مخالفتهای مردمی را تبیین کرد و نشان داد که چگونه ایرانیان در مواقعی که اصل استقلال ملی در معرض خطر باشد،با آگاهی و شجاعت تمام وارد معرکهء دفاع از هستی تاریخی و میهن‏پرستی خود می‏شوند.

در این مورد باید عاملهای گوناگونی را در نظر گرفت.نخست به لحاظ بین المللی، انتقادهای آمریکاییان،به ویژه نمایندگان آزادی‏خواه سنا و دفاع فرانسویان از ملیون ایران در تهران‏ و پاریس و ژنو،در برابر امضا کنندگان قرارداد تحت الحمایگی و نیز موضع‏گیری سیاسگران‏ شوروی با همهء گرفتاریهای درون حکومتی،به دلیل سیاستگری سلطه‏طلبانهء یک سویهء بریتانیا و تبیین مواضع«دموکراتیک»خود در این امر تاریخی.

اما در ایران خودکشی کلنل فضل الله خان آق اولی که از افسران شرافتمند و تحصیل‏کردهء ایران بود و چند ماه در مقام منشی‏گری در کمیسیون مشترک نظامی ایران و انگلیس انجام وظیفه‏ می‏کرد،به عنوان اعتراض به تصمیمهای توهین‏آمیز کمیسیون،در روز اول فروردین 1299 خورشیدی واکنش عاطفی و اجتماعی ویژه‏ای در تهران پدید آورد و در تصمیمهای کمیسیون و مطالعات بعدی آن نیز وقفه ایجاد کرد و جامعه را آمادهء اعتراض عمومی ساخت.

مرحوم دکتر شیخ الاسلامی نوشته است:

«عواقب ناگوار این وضع و اثرات از بین رفتن استقلال مالی و نظامی ایران را هیچ کس بهتر و سریع‏تر از مرحوم مدرس اصفهانی درک نکرد،زیرا در آن‏ تاریخ که اغلب رجال کشور هنوز در خواب غفلت بودند و نتایج خطرناک‏ اجرا شدن قرارداد را پیش‏بینی نمی‏کردند،آن مبارز بزرگ و وطن‏خواه که پی‏ به نیت سود انگلیسیها برده بود،دست رد بر سینهء مأموران سفارت که‏ می‏کوشیدند.با تحبیب و تملق به حریم سیاسی‏اش نزدیک گردند و از نفوذش برای پیشبرد مقاصد خود استفاده کنند،زد و حاضر نشد مصالح‏ عالی ایران را فدای مطامع خارجیان سازد.در عرض ماههای بعدی که‏ سرنوشت قرارداد به اشکال برخورد کرده بود،طراحان سیاست انگلیس در ایران که از قدرت و نفوذ سیاسی مرحوم مدرس در صحنهء سیاستهای داخلی‏ به خوبی خبر داشتند،درصدد جلب موافقیت آن روحانی بزرگوار برآمدند تا مگر کشتی شکسته قرارداد را از غرق شدن نجات بخشند.نمایندهء سفارت‏ انگلیس شخصا به دیدار مرحوم مدرس رفت و ضمن صحبتهایی که با وی‏ کرد،علت مخالفتش را با یک چنین قراردادی که در مادهء اول آن«استقلال و حاکمیت ایران»به صراحت هرچه تمام‏تر تضمین شده بود،جویا شد. مدرس جوابی را که به وی داده بود،بعدها درضمن یکی از نطقهای‏ مشهورش در مجلس،به اطلاع نمایندگان ملت رساند و گفت:

...همچنان که در بدو صحبت خود عرض کردم،چون مزاجم خیلی کاهیده‏ شده است،لذا مجبورم آنچه را که در قلب دارم عرض کنم که اگر عموم وفا نکرد،این حرفهایی که امروز می‏زنم،تذکری باشد برای شماها که رفیقتان‏ روزی در مجس این چیزها را گفت...مثلا آمدند قرارداد درست کردند. دستی از غیب برون آمد و بر سینهء نامحرم زد.هرچه کردند،نشد...هی‏ می‏آمدند پیش من و می‏گفتند این قرارداد کجایش بد است؟کدام یک از موادش بد است؟هرکجایش بد است،موردش را ذکر کنید تا برویم اصلاح‏ کنیم.من جواب می‏دادم:آقایان!من رجل سیاسی نیستم.یک نفر آخوند و از رموز سیاست سردرنمی‏آورم،اما آن چیزی که استنباط می‏کنم در این‏ قرارداد بد است،همان مادهء اولش می‏باشد که می‏گوید:ما(انگلیسیها) استقلال ایران را به رسمیت می‏شناسیم(خندهء نمایندگان).این مثل این است‏ که یکی بیاید و به من بگوید:سید!من سیادت ترا[تو را]به رسمیت‏ می‏شناسم.هی اصرار کردند:جهت مخالف شما چیست؟باز همان حرف‏ سابق خود را تکرار کردم که من مرد سیاست نیستم و از این کارهای سر در نمی‏آورم.در این مملکت رجال سیاسی فراوانند،بروید به آنها رجوع کنید؛ اما به دلیلی که عرض کردم،استنباط شخصی‏ام این است که این قرارداد بد است.

این جوابی بود که به طراحان و موافقان قرارداد می‏دادم،اما اگر کسی در کنه این قضیه غور و مطالعه می‏کرد و روح و منظور باطنی‏ قرارداد را می‏شکافت،دو چیز را آنا می‏فهمید و استنباط می‏کرد و آن این بود که این قرارداد می‏خواهد استقلال مالی و نظامی‏مان را از دستمان بگیرد. چون اگر بنا باشد ایران مستقل بماند،همه چیزش باید دست ایرانی باشد: حالش،ملش،حیثیتش،چه‏اش،چه‏اش.هه چیزش باید متعلق به ایران‏ باشد،اما این قرارداد یک دولت خارجی(انگلستان)را در دو چیز مهم‏ مملکت ما شریک می‏کرد:در پولش و در قوهء نظامی‏اش.و یک دلیل عمدهء مخالفت من بود...»44

اجتماعها و اعتراضهای مردم در تکایا و مساجد و افشاگریهای ملیون و روحانیون‏ روشن‏اندیش،هرچند دستگیری،حبس و تبعید گروهی از آنان را سبب شد،اما به ترتیب‏ تحت الحمایگی ایران ضربهء محکمی وارد ساخت،به‏گونه‏ای که سیاستگران انگلیس شیوهء دیگری را برگزیدند.

مرحوم مدرس در کشاکش مبارزه‏های خود علیه قرارداد به رئیس الوزرای زیر سلطهء بریتانیا پیام زیر را فرستاد:

«وثوق الدوله را حالی نمایید.من کار خودم را می‏کنم و شما کار خودتان را؛ لیکن من موفق می‏شوم و شما متضرر خواهید شد.اگر قرارداد لغو شود، همیشه متضرر و منفور و از سیاست دور خواهید شد و اگر قرارداد عملی‏ شد و انجام گرفت،دیگر انگلیس به شما کاری ندارد و برای رضایت ملت‏ ایران،شما را فدا خواهد نمود.»45

در ژوئن 1920(1339 ق)آقای نورمن،سفیر انگلیس در تهران،به لردکرزن،وزیر امور خارجهء انگلیس،تلگرافی ارسال کرد:

«رئیس الوزراء[وثوق الدوله‏]اکنون نزد مردم به قدری منفور است که دیگر وجود او برای دولت پادشاهی انگلستان فایده‏ای نخواهد داشت و صلاح‏ این است کابینهء دیگری سرکار آید.»46

رئیس دولت کودتای سیاه که با همراهی بریتانیا و توافق دولت شوروی زمام امور را در دست داشت و مجری سیاست«موازنهء مثبت»شده بود و در آغاز ماجرا،خود پیام ویژهء انگلیسیها را به گوش وثوق الدوله رسانده بود و او را به پذیرش قرارداد تشویق کرده و نشان می‏داد که در غیر این صورت خوزستان را از ایران سوا خواهند کرد،اینک در مقام ریاست وزرایی ضمن‏ اعلامیه‏ای عوام‏فریبانه،به آگاهی رساند:

«اکنون مسرورم که در ایام شعف و شادمانی نوروز می‏توانم فرح وانبساط عامه را از اعلام این قضیه افزون نمایم که پس از آنکه قرارداد را در بیانیهء خود الغاء نمودم و این تصمیم را در هیئت وزراء مذاکره و متفق الرأی تعقیب، مقصود را همگی تصویب و متعاقب آن،وزارت امور خارجه در طی‏ مراسله‏[ای‏]تصمیم دولت را به سفارت انگلیس ابلاغ نموده،موافقت دولت‏ اعلیحضرت پادشاه انگلستان را در الغاء قرارداد خواستار شده بود.

اینک در نتیجهء مذاکرات مبسوط و طولانی که در عرض چند هفته برای‏ انجام این مقصود جریان داشت،دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان سفارت‏ خود مقیم تهران را مأمور نمودند که موافقت آنها را در الغاء قرارداد،رسما به‏ وزارت امور خارجه دولت علیه ایران ابلاغ نماید.

روح موافقتی که از طرف دولت انگلستان در موضوع الغاء قرارداد ابراز گشته،بار دیگر نیات حسنه و مودت دیرینهء بریتانیای کبیر را ثابت‏ می‏نماید.من و هیئت من،مخصوصا از دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان‏ امتنان داریم که در همان حال که الغاء قرارداد را قبول نموده‏اند،هیچ گاه در احساسات مودت‏آمیز دولت علّیه تردیدی ننموده و با وجود الغاء قرارداد، حاضر بودن خود را برای مساعدت به ایران،تأکید و تکرار کرده‏اند.

ملت و دولت ایران این علامت و برهان مودت صمیمانهء دولت انگلستان و حسن احترامی که از طرف دولت معزی الیها نسبت به مصالح و آمال ایران و سیاستی را که دولت کنونی برای تجدید تشکیلات و اصلاحات مملکتی خود اتخاذ نموده‏اند،ابراز داشته از صمیم قلب تقدیر می‏نماید.

بنابر اقدام مهم سیاسی،نه تنها رشته‏های دوستی را که مابین دو دولت‏ موجود است،ضعیف نمی‏نماید،بلکه برعکس،نظر به احتراماتی که ملتین‏ نسبت به احساسات یکدیگر می‏نمایند،رشته‏های مودت مستحکم‏تر می‏گردد.ضمنا وظیفهء خود می‏دانم که در این موقع به استحضار عامه‏ برسانم که در حصول این نتیجه درخشان،وزیر مختار محترم انگلستان و اعضاء سفارت معزی الیه به وسیله بیان و تشریح حقیقت وضعیات ایران به‏ دولت متبوعه خودشان،مساعدت خویش را به عمل آورد و وظیفهء مأموریت حقیقی خود را که عبارت از تحکیم مناسبات بین دولتین و ملتین‏ ایران و انگلستان است،به طرز کمال ایفاء نموده‏اند.

من ملت ایران را برای این موفقیت دوگانه،یعنی الغاء قرارداد با موافقت‏ طرفین و در عین حال،تحکیم روابط دوستانه با همسایه عظیم الشأن تاریخی‏ خود که نیات حسنهء وی همواره برای ما گرانبها بوده است،تبریک‏ می‏گویم.»47

کودتای 1299 خورشیدی و حاکمیت چهار سالهء آن(با موضعگیریهای متفاوت)و تغییر سلطنت و به پادشاهی رساند رضا خان پهلوی و تشکیل قشون متحد الشکل،روح قرارداد تحت الحمایگی مستور ایران بود که به شیوهء دیگری با هماهنگی روسیهء شوروی بر ایران سایه‏ افکند.از آن زمان بدین‏سو دربارهء قرارداد گفتگوها شده و مقاله،کتاب و رساله‏های موافق و مخالف بسیار انتشار یافته است.با آنکه الغای رسمی این قرارداد در مجلس چهارم انجام شد،اما مردم سالها پس از آن،نسبت به آن عمل نابهنجار سیاسی موضع‏گیری داشتند.

عده‏ای از طرفداران وثوق الدوله،عمل دولت را خیانت به کشور و استقلال آن‏ نمی‏دانستند و آن را در آن شرایط«سیاست یک طرفی حاکم»،کاری مثبت تلقی می‏کردند و انجام‏ آن را بهتر از«کودتا»می‏دانستند که به دنبال آن کشور را به استبداد و دیکتاتوری رساند.

اما گروهی دیگر این کار وثوق الدوله را خیانت دانسته و رشوه‏گیری وی و دو تن از وزیرانش را گناهی نابخشودنی قلمداد کرده‏اند.

دامنهء این بحث تا سالها پس از کودتا نیز ادامه یافت،اما در مجلس ششم(1305)زمانی‏ که مرحوم مستوفی الممالک«پروگرام»ریاست الوزرایی خود را بیان می‏کرد،وثوق الدوله را نیز به‏ عنوان وزیر معرفی کرد.در آن مجلس که دکتر محمد مصدق نمایندگی مردم تهران را برعهده‏ داشت،به حکم وظیفهء اجتماعی و سیاسی،یکی از مهم‏ترین حرکتهای ملی و استقلال‏خواهانهء خود را نشان داد.و به قول حسین مکی آن جلسه:

«یکی از جلسات تاریخی می‏باشد که یک محاکمهء کاملی در مورد قرارداد مزبور به عمل آمده است و در حقیقت می‏توان دکتر مصدق را به عنوان‏ مدعی العموم محکمه قرار د اد که با ادله و براهین خود نسبت به عاقد قرارداد اعلام جرم کرده و ادعانامه را در معرض قضات محکمه که عبارت از افکار عمومی می‏باشد،قرار داده است.»48

متن لایحهء دکتر مصدق در مذاکرات مجلس در کتابهای مربوط به قرارداد آمده است.وی‏ عمل وثوق الدوله را خیانت و قرارداد را«تسلط دولت مسلمان و به زبان وطن‏پرستی،اسارت‏ ملت ایران»دانسته و یادآور شده بود که در اصل 24 قانون اساسی آمده است:

«بستن عهدنامه و مقاوله‏نامه‏ها و اعطای امتیازات انحصار تجارتی و صنعتی و فلاحتی و غیره،اعم از اینکه طرف داخله باشد یا خارجه،باید به‏ تصویب مجلس شورای ملی برسد و جرم وثوق الدوله را عمل به قرارداد، پیش از تصویب در مجلس شورای ملی دانسته است.»

دکتر مصدق در نظام مشروطیت،تصویب مجلس را یک امر تشریفاتی به شمار نیاورده و هیچ قراردادی را بدون تصویب مجلس معتبر ندانسته است.

گناه دیگر وثوق الدوله را«غصب حقوق ملت»و«مبادرت و مداخله در انتخابات»برای‏ تعیین عده‏ای از وکلا جهت تصویب قرارداد دانسته است.

دکتر مصدق در همان لایحه آورده است:

«یکی از دوستان آقای وثوق چند روز قبل به بنده می‏گفت:«موقعیت مملکت در آن وقت،ایشان را به عقد قرارداد مجبور کرد؛زیرا در آن ایام‏ قشون انگلیس قفقاز و بین النهرین را متصرف بود و حتی در خود ایران هم‏ قشون دولت مزبور اقامت داشت؛لذا هر کس غیر از ایشان به عقد قرارداد ناچار بود)بنده با چهار دلیل او را مجاب نمودم:

اولا تصرفات قشون انگلیس در بین النهرین و قفقاز یک تصرفات دائمی‏ نبود.فقط از نظر پیش‏آمد جنگ بین المللی بود،کما اینکه قشون دولت‏ مزبور قفقاز را تخلیه کرد و رفت.

ثانیا تصرفات یک دولتی در حدود مجاور و اقامت قشون او در داخلهء مملکت،دلیل نیست که ما را تسلیم نماید.

به واسطهء ضعف و ناتوانی عملا ممکن است تسلیم شود،ولی نوشتهء تسلیم را نباید امضاء کرد؛فرضا هم که مملکت دچار تهدید بود،دائمی نبود،ایران در این عصر جدید خلی دچار تهدید شده،ولی استقامت باعث نجات او گردیده است.»

آن گاه افزوده است:

«حکومت داشتن در یک ده خراب بهتر از اسارت،در یک مملکت آباد است. بنابراین هر ایرانی که دیانتمند است و هرکس که شرافتمند است،تا بتواند باید روی دو اصل از وطن خود دفاع کند و خود را تسلیم هیچ قوه‏ای ننماید که یکی از آن دو اصل اسلامیت است و دیگر وطن‏پرستی...

و امروز در مملکت ما اصل اسلامیت اقواست،زیرا یک مسلمان حقیقی‏ تسلیم نمی‏شود،مگر اینکه حیات او قطع شده و برای جلب این قبیل‏ مسلمین است که دول مسیحی در پایتختهای خود،مسجد بنا می‏نمایند؛ ولی یک متجدد سطحی و بی‏فکر را می‏توانند به یک تعارفی تسلیم نمایند. اصل اسلامیت و اصل وطن‏پرستی با هم متباین نیست و نسبت بین آن دو از نسبت اربعهء عموم،خصوص مطلق است،یعنی هر مسلمانی وطن‏پرست است،چه،حب الوطن من الایمان.ولی می‏شود وطن‏پرستی،مسلمان‏ نباشد؛همچنانی که ممالک غیرمسلمان روی این اصل وطن خود را حفظ می‏نمایند.

ثالثا بنده نمی‏توانم قبول کنم که آقای وثوق الدوله مجبور بود؛زیرا مادّه اول‏ قرارداد در خصوص استقلال دولت ایران،حاکی است که ایشان با یک عبارت فریب‏دهنده،خواسته‏اند طبقهء عوامل ملت را اغفال نمایند؛ولی‏ خوشبختانه زود معلوم شد ملتی که قشون و مالیه‏اش دست دیگریست، استقلال ندارد.

رابعا بنده نمی‏توانم مجبوریت ایشان را تصدیق کنم؛زیرا شخصی که پول‏ گرفت،راضی است و او را نمی‏توان مجبور دانست.»

دکتر مصدق با تمجید از مخالفان قرارداد و مبارزه‏های آنان در ایران و خارج از کشور، چنین نتیجه‏گیری کرده است:

«آقای وثوق الدوله اگر به هیچ قانونی معتقد نباشند،آیا می‏توانند قانونی را که خودشان امضاء نموده‏اند،تردید نمایند؟چه،مادّهء 258 قانون جزای‏ عرفی می‏گوید:«هرکس بدون حکمی از مقامات مقتضیه و خارج از مرادی که قانون جلب و توقیف اشخاص را تجویز نموده،شخصی را توقیف یا حبس کند،یا عنفا در محلی مخفی نمایند،محکوم به حبس‏ غیردائم با قید خواهد بود»که اقل مدت سه سال و اکثر پانزده ساله است.در این صورت آیا دستگیری هفده نفر از معترضین اعمال ایشان در مجلس‏ روضه و در خانهء خدا،یعنی مسجد شیخ عبد الحسین و خارج و تبعید و حبس‏ چندین ماههء آنها در محبس قزوین که مقصودشان تهدید جامعه برای زمینهء عقد قرارداد بود،مخالف قانون نیست؟توضیحا عرض می‏کنم که‏ تبعیدشدگان وثوق الدوله به قزوین،همه صاحب یک نیبت نبوده و اختلاط اشخاص مختلف العقیده فقط از نظر مشوش نمودن اذهان عمومی بود که افکار عمومی در قضاوت اشتباه نمایند و اعتراض اشخاص وطن‏پرست را هم مثل مخالفت بعضی که از نظر اغراض بود،بشمارند.

و همچنین تبعید چهار نفر از وزراء،یعنی مرحوم ممتاز الملک و آقای‏ محتشم السلطنه و مستشار الدوله و آقای حاج معین التجار بوشهری که از معترضین‏ قرار بودند،و حبس آنها برای مدت مدیدی در کاشان،برطبق کدام حکم‏ و قانون بوده است؟همان تبعید و حبسی که ایرانیان را در ممالک اروپا مفتخر وسربلند نموده و کمر قرارداد را شکست.»49

و سرانجام اینکه قرارداد تحمیلی 1919 از آغاز مورد پذیرش ملت ایران نبود و با آنکه‏ بستن در دورهء فترت انجام یافت و مجلسی وجود نداشت که آن را تأیید یا رد کند،اما وجدان‏ جامعه و روح مشروطیت ایران با چنین قرارداد خیانتکارانه مخالفت کرد ومساجد و تکایای‏ تهران پایگاه روشنگری و اعتراض مردم شدند و ملیون و روحانیون و مشروطه‏خواهان راستین‏ به رهبری مرحوم مدرس و زعمای ملی کشور،شرایط عدم تصویب و رسمیت یافتن آن قرارداد را فراهم آوردند،به گونه‏ای که مجلس چهارم(قوه تقینیه)آن را مردود دانست،اما سیاست سلطه‏ با شیوهای دیگر که کودتای سیاه شاخص اصلی آن بود،نظام وابسته ضد دموکراتیک پهلوی را که به نوعی«ثمرهء خبیثه)همان قراداد شوم ضد استقلال بود،در جامعهء ایران پدید آورد و قراردادهایی همانند قرارداد 1933 را بر دولت تحمیل کرد و سالها گذشت تا در شرایط جدیدتر تاریخی،حرکت استقلال و آزادی‏خواهی در لوای نهضت ملی ایران شکل گرفت.


پی‏نوشتها:

(1).محمد جواد شیخ الاسلامی،سیمای احمد شاه قاجار،تهران:نشر گفتار،1368،ج 1،ص 106-105.

(2).سرپرسی سایکس،تاریخ ایران،ترجمهء سید محمد تقی فخر داعی گیلانی،تهران:وزارت فرهنگ،1330،ج‏ 2،ص 6-725.

(3).یحیی دولت‏آبادی،حیات یحیی(خاطرات حاج میرزا...)،تهران،عطار،1361،ج 4،ص 8-97.

(4).برای آگاهی از چگونگی نگارش قرارداد و ضمیمه‏های آن و جلب رضایت سفر احمد شاه نکـ:محمد جواد شیخ الاسلامی،سیمای احمد شاه قاجار،پیشین،فصل ششم.

(5).ویلیام جی.السون،«چگونگی تکوین قرارداد انگلیس و ایران»،تاریخ معاصر ایران،کتاب سوم،تهران: مؤسسهء پژوهش و مطالعات فرهنگی،1370،ص 5-94.

(6).حسین مکی،تاریخ بیست سالهء ایران،جلد اول،کودتای 1299،تهران:امیرکبیر،1358،ص 20(پاورقی).

(7).حسین مکی،زندگانی سیاسی سلطان احمد شاه قاجار،تهران:امیر کبیر،1357،ص 7-36.

(8).در مطالعه و بررسی آقای کاوه بیات با نام«قرارداد 1919 و تشکیل قشون متحد الشکل ایران»مطالب ارزنده‏ و راه‏گشایی به چشم می‏خورد.نکـ:تاریخ معاصر ایران،کتاب دوم،تهران:مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1370.آقای دکتر باقر عاقلی در کتاب ارزشمند رضا شاه و قشون متحد الشکل،(تهران:نامک،1377)از آن‏ برخوردار بوده است.

(9).سایکس،همان،ص 9-28.

(10).محمد تقی ملک الشعراء بهار،تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران،تهران:جیبی،1357،ج 1،ص 39.

(11).جهانگیر قائم مقامی،تحولات سیاسی نظام ایران،تهران:علمی،1326،ص 8-67.

(12).مکی،همان،ص 364.

(13).پیشین،ص 6-365.

(14).پیشین،ص 336.

(15).پیشین.

(16).متن مزبور به طور کامل با درنظر گرفتن ریزه‏کاریهای علمی متن نگاری و پاره‏ای مطالب مربوط به قرارداد و تازه‏یافته‏های سیاسی و دیپلماتیک توسط نگارنده انتشار خواهد یافت.

(17).باقر عاقلی،شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران،تهران:نشر گفتار،1380،ج 2،ص 1056؛ مهدی بامداد،شرح حال رجال ایران،تهران:زوار،1347،ج 2،ص 2-260.

(18).باقر عاقلی،همان،ج 1،ص 542.

 (19).پیشین،ج 3،ص 91-1689.

(20).همان،ص 9-848.

(21).بامداد،همان،ج 1،ص 8-177.

(22).بیات،«قرارداد 1919 و تشکیل قشون متحد الشکل در ایران»،همان،ص 8-127.

(23).عاقلی،همان،ج 2،ص 9-748.

(24).پیشین،ص 52-949.

(25).به نقل از کاوه بیات،روزنامهء رهنما،13 جدی 1298 و روزنامهء رعد،22 دلو 1298 خورشیدی،همان مقاله، پاورقی،ص 139.

(26).مکی،همان،ص 154.

(27).پیشین،ص 50.

(28).پیشین،ص 118.

(29).پیشین،ص 120.

(30).پیشین،ص 125.

(31).پیشین،ص 125.

(32).پیشین،ص 35.

(33).سایکس،همان،ج 2،ص 728.

(34).مکی،همان،ص 57.

(35).پیشین،ص 58.

(36).پیشین،ص 60.

(37).پیشین،ص 57.

(38).شیخ الاسلامی،همان،ص 2-321.

(39).پیشین،ص 3-221.

(40).پیشین،ص 194.

(41).محمد علی همایون کاتوزیان،دولت و جامعه در ایران،انقراض قاجار و استقرار پهلوی،ترجمهء حسن‏ افشار،تهران:نشر مرکز،1380،ص 126.

(42).پیشین،ص 132.

(43).پیشین.

(44).شیخ الاسلامی،همان،ص 70-168.

 (45).نکـ:علی مدرسی،مدرس،تهران:بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران،1366.

(46).ح.م.ژاوش،دولتهای ایران در عصر مشروطیت،تهران:نشر اشاره،1370،ص 145.

(47).مکی،همان،ص 131-130.

(48).پیشین،ص 146.

(49).پیشین،ص 70-149.

پایان مقاله