سيري در آثار مشروطهاي معاصر

معرفى چند اثر دربارة جنبش مشروطيت ايران


در زمینۀ کتابشناسی مشروطه، کارهای خوب و ارزشمندی انجام شده است که محققان این برهۀ تاریخی عموماً با آنها آشنایند، امّا برای کسانی که بخواهند چند منبع مرتبط و تقریباً هماهنگ را در اختیار بگیرند و تاریخ مشروطیت را براساس آثار همسو با گفتمان انقلاب اسلامی مطالعه كنند، ده اثر منتشرشدهای که در مقالۀ حاضر معرفی شدهاند گزیدههای مناسبی هستند. کتابی از ابوالفضل شکوری، دو کتاب از موسی نجفی، چهار کتاب از علی ابوالحسنی (منذر)، کتابی از سید مصطفی تقوی و دو شماره از گاهنامۀ «آموزه»، كه در مقالۀ حاضر معرفي شدهاند برای سیر اين مطالعاتی مفيدند.

 

یکی از نيازهاى مهم پژوهشگران تاريخ هر دوران   از جمله دوران مشروطيت   آگاهى از منابع پرمحتوا و ارزشمندى است كه در مجموع نشاندهندة ابعاد گوناگون حوادث آن عصر است و بهمثابة «سير مطالعاتى»، راه را براى آشنايى هرچه دقيقتر و صحيحتر با واقعيت حوادث و رويدادهاى آن برهۀ تاريخى، هموار ميسازد. 

در ذيل، ده اثر ارجمند و درخور مطالعه دربارة تاريخ مشروطيت معرفي شده كه براساس موضوعهاي مطرح در آنها، مطالب دستهبندي گرديده و در هر بخش، «روش پژوهش و نقد متون»، «گزارش و تحليل حوادث» و «انديشة سياسى» رهبران مشروطه بررسي شده است.

 

1  جريانشناسى تاريخنگاريها در ايران معاصر[1] 

كتاب حاضر، نوشتۀ ابوالفضل شکوری است و دو يادداشت (به قلم ناشر و نويسنده) و سه بخش (هر بخش شامل چند فصل) را شامل ميشود و موضوع محورى آن، چنانكه از نام كتاب پيداست، دستهبندى جريانهاى گوناگون تاريخنگارى در ايران معاصر و تبيين شيوۀ كارويژگيهاى شاخص هر كدام از آنهاست. 

ناشر محترم در يادداشت خويش، سخن را با تأكيد بر اهميت و لزوم آشنايى ملتها با تاريخ (بهمثابة آينة حقيقت‏نماى «فضايل» و «رذايل» موجود در جوامع بشرى) و عبرتآموزى و تجربهاندوزى آنان از سرنوشت پيشينيان آغاز كرده و ضمن اشاره به سفارش اسلام در اين زمينه، در ادامه «اهميت پژوهش و نگارش تاريخ انقلاب اسلامى ايران و مسائل مربوط به ريشه‏ها، زمينه‏ها و فلسفة آن» را بيان كرده است كه امامخميني(ره) و مقام معظم رهبري نيز بر آن تأكيد كردهاند. مؤسسة ناشر كتاب (بنياد تاريخ انقلاب اسلامى) هم اساساً به همين منظور به وجود آمده است. به اعتقاد ناشر، نگارش تاريخ انقلاب اسلامى، بايد بر اساس بررسى دقيق و جامعِ پنج محور: ريشه‏ها، زمينه‏ها، رويدادها، تحليل رويدادها و مسائل نظرى و فلسفى تاريخ اين انقلاب بزرگ، باشد. هدف از تدوين این كتاب، بررسى علمى و انتقادى جريانهاى تاريخنويسى در ايران معاصر است. 

نويسندة محترم در يادداشت خويش، به سه نكتة اساسى اشاره كرده است. در نكتة اول، به پيشنيازهاى گوناگونى چون «جریانشناسی تاریخی» یا «جریانشناسی تاریخنگاریها» اشاره شده كه فهم درست تاريخ معاصر ايران وابسته به آنها بوده است. در نكتة دوم، به شيوة جريانشناختى در بررسى تاريخ معاصر اشاره داشته و فرآيند تدوين مطالب كتاب گزارش شده است و نكتة سوم نيز با تأكيد بر گستردگى بيش از حدّ موضوع كتاب، پروندة بحث دربارة آن را همچنان باز دانسته و نياز به تتبع و تحقيق محققان براى استيفای كامل بحث را ضروري دانسته است. 

كتاب، چنانكه گفتيم، از سه بخش اساسى تشكيل مى‏شود. بخش نخست «ضرورت شناخت جريانهاى تاريخنگارى» را اثبات كرده و اين امر را با طرح مباحثى دربارة «ارزش و كارايى علم تاريخ در جهان معاصر»، مفهوم اصطلاحِ «جريانهاى تاريخنگارى» و بيان «ضرورت و فوايد عملى جريان‏شناسى تاريخنگاريها» پيش ميبرد.

بخش دوم با عنوان «تاريخنگارى دربارى»، اين نوع تاريخنگارى را تعريف، و پيشينة آن را بازگو كرده و سپس ويژگيهاى آن را (هم در روش و هم در محتوا) شرح داده است به گفتة نويسنده: «ادخال عناصر نژادگرايى در تاريخ اسلام و ملل مسلمان»، «سياستزدگى» و ««برخورد منفرد و منجمد با قضاياى تاريخى»، بعضى از ويژگيهاى روشى تاريخنگارى دربارى و «اغراق و گزافهگويى» همراه با «چاپلوسى» و «بى‏عفتى در سخن»، برخى از ويژگيهاى شكلى و ادبى آن و «جعل و تحريف»، «تقديس قدرت»، «شاهمحورى»، «باستان‏ستايى» و «اسلامستيزى» نيز بخشى از ويژگيهاى محتوايى اينگونه تاريخنگارى است.

نويسنده در بخش سوم با عنوان «تاريخنگارى استعمارى»، پس از تعريف مستند فرهنگ استعمارى و تاريخنگارى برگرفته از آن، ريشة اين نوع تاريخنگارى را بيان كرده و ضمن توضيح موضوع استشراق (خاورشناسى) و پيوندهاى آن با استعمار و تاريخنگارى استعمارى، به تفصيل، ويژگيهاي تاريخنگارى استعمارى را ذكر كرده و براى آنكه بحث كاملاً شفاف باشد، به طور مستند، بعضي از نويسندگان خارجى و نيز ايراني را كه از اينگونه تاريخنگارى تأثير پذيرفتهاند، معرفى كرده است. تبيين «مبانى و شيوة كار مورخان استعمارى در بررسى اسلام و تاريخ» و نيز «اصول و شيوة تاريخنگارى استعمارى در خصوص ايران» آخرين مباحث اين بخش بوده که به لحاظ موضوعي، در خور دقت و مطالعه است. 

كتاب با «فهرست راهنما»، كه نامهاى كسان، جايها، اشيا، كتابها و نشريات، مؤسسات و نهادها، مذهبها، دسته‏ها و گروهها و حتى برخى از اصطلاحات و مفاهيم موجود در آن را شامل ميشود، پایان يافته است.

 

2  شيخ فضل‏الله‏ نورى و مكتب تاريخنگارى مشروطه[2] 

كتاب حاضر دومين اثر از سلسله مباحث تاريخى و تحليلى است كه علی ابوالحسنی، دربارة «مشروطيت و حاج شيخ فضل‏الله‏ نورى» نوشته و تاكنون هفت جلد آن منتشر شده است.[3] نويسنده در اين كتاب، علاوه بر بيان «روش درست تحقيق و پژوهش تاريخ»، از ميراث مكتب تاريخنگارى مشروطه، انتقاد كرده و كاستيها و آفتهاي آن را، به طور مستند و با دليل بيان كرده است. به گفتة او، مباحث اين كتاب در كتاب ديگر وى، «كالبدشكافى چند شايعه دربارة شيخ فضل‏الله‏ نورى»، از همين سلسله آثار كامل شده كه در آن شايعات بازگو شده دربارة شيخ فضل‏الله‏ در كتابهاي تاريخي عصر مشروطه را نقد كرده است. 

اين كتاب، شامل چهار بخش و يك ضميمه است.

بخش اول، با عنوان «تاريخ مشروطيت؛ آنگونه كه ’هست‘، آنگونه كه ’بايد باشد‘»، به هشت گفتار دربارة روش پژوهش و تحقيق تاريخ اشاره، و به تفصيل، شرايط و الزامات كشف حقايق تاريخى را بیان كرده است. «لزوم آشنايى با باورها و سنتهاى ملّى   دينىِ جامعة مورد پژوهش» و «نكات و شرايط لازم در بررسى دقيق و جامع تاريخ مشروطيت»، از ديگر فصلهاى مهم و خواندنى اين بخش هستند كه خواننده پس از آن دو، «درسهاى ارزندة مشروطيت براى امروز و فرداى ايران» را مرور مى‏كند. 

بخش دوم، چنانكه از نام آن، يعني «تواريخ مشروطه، نيازمند نقد و پالايش»، پيداست، ضمن ارائة نمونه‏هايى از اشتباههاي فراوان مورخان مشروطه (دربارة اشخاص و رويدادها و نيز گزارش حوادث) و بيان مواردى از حملات خود اين مورخان به يكديگر، ‏كوشيده است عمق تحريف در تواريخ مشروطه را نشان دهد و خواننده را به ضرورت نقد مطالب، گزارشها و تحليلهاى اين نوع تاريخنگاريها آگاه و متقاعد سازد. 

بخش سوم، «مكتب تاريخنگارى مشروطيت؛ كاستيها و آفات» نام دارد که نويسنده، در آن به طور مستدل، كژيها و كاستيهاى موجود در تاريخنگاريهاي مشروطه (از صدر مشروطيت تا دوران كنونى) را بيان كرده است. از جمله كاستيها و آفتهاي مهمي كه در كتاب به تفصيل دربارة آن بحث شده، عبارتاند از: طرفيّت (جانبدارىِ يا ضدّيتِ) شخصى و جناحىِ مورخان با رجال و شخصيتهاىمهم و تأثيرگذار در مشروطيت، توطئهپندارى افراطى در تبيين و تحليل حوادث و عملكرد اشخاص، هتّاكى، دشنام‏گويى و اطلاق نسبتها و برچسبهاى زشت (اثبات نشده) به جناح منتقد مشروطه، بزرگنمايى در بيان فعاليت برخى از اشخاص، جناحها و جريانها و متقابلاً فروكاستن از سهم و جايگاه واقعى اشخاص، جناحها و جريانهاى ديگر، رونويسى مورخان از نوشتة يكديگر و ديدگاههاي انتقادي نداشتن نسبت به شنيدهها و نقلقولها، فقدان توازن در بيان اطلاعات و اخبار، تقسيم‏بندى كليشه‏اىِ افراد به مشروطه‏خواه و مستبد و غفلت از خطوط موازى با اين دو در عصر مشروطه و بالاخره تسامح در بهكارگيرى الفاظ و تعابير (نظير استعمال لفظ فراگير «مردم» و «ملّت» دربارة بخشى   گاه اندك شمار   از جامعه).

بهرغم اين كاستيها، نويسنده، كنارگذاردن مطلق اين تاريخنگاريها و مراجعه و استناد نكردن به آنها را توصيه نمى‏كند، بلكه بارها تأكيد كرده است كه مطالب تاريخنگاريهاي مشروطه همواره بايد با چشم و گوش باز و نقادانه، بررسي شود و هيچ مسئلهاي بدون بررسى عالمانه و سنجش موشكافانة مطالب آنها براساس اسناد و مدارك معتبر پذيرفته نشود. 

بخش چهارم، با عنوان «عناد با فرهنگ، ستيز با تاريخ!»، ديدگاههاى تاريخى سيداحمد كسروى (مورخ صاحبنام و تأثيرگذار تاريخ مشروطه) را نقد كرده و به تفصيل، وجود تعصب (شديد، خشن و بيمارگونه) بر ضدّ اسلام و روحانيت شيعه در آثار وى، از جمله دو اثر مشهورش (تاريخ مشروطة ايران و تاريخ هجدهسالة آذربايجان) را نشان ‏داده و كژانديشى‏ها، وارونهنگاريها، دروغبافى‏ها و تناقضگويى‏هاى وى در اين عرصه را آشكار كرده است. اين بخش، داراي ضميمه‏اى طولاني است كه «زندگى و مجاهدات آيتالله‏ حاجىميرزا جوادآقا مجتهد تبريزى»   فقيه متنفذ و محبوب آذربايجان در عصر ناصرالدينشاه   را شرح داده كه هدف نويسنده از آن، ارائۀ نمونه‏اى از اظهارنظرهاى يكسويه و دشمنانة كسروى با رجال بزرگ دينى تاريخ معاصر ايران است. 

كتابنامة پايان كتاب نيز فهرست دقيق و كامل اسناد و مآخذ كتاب (اعم از جرايد، كتابها و مقالهها) را دربردارد. 

 

3. آموزه؛ جریانشناسی تاریخنگاری مشروطیت[4]

آموزه، گاهنامه‏اى است كه در سالهاى اخير، بهدست گروه تاريخ و انديشة معاصر (وابسته به مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره)   قم) منتشر مى‏شود و شماره‏هاى نخست آن، از جمله مجلد حاضر، نظارت علمي جناب دكتر موسي نجفي را دارد.

جلد (يا كتاب) چهارم آموزه، به بررسى و نقد علمى آثار چند تن از نويسندگان فعال و مطرح در عرصۀ گزارش و تحليل حوادث عصر مشروطه از جمله فريدون آدميت، ادوارد براون، يرواند آبراهاميان، چند نويسندة روسى (الكسيويچ زينويف و...)، ابراهيم صفايى، احتشامالسلطنه، آقا نجفى قوچانى، على ابوالحسنى (منذر) و محمد مددپور اختصاص دارد.

از نويسندگان فوق، برخى نظير ادوارد براون، احتشامالسلطنه و آقا نجفى قوچانى، عصر مشروطيت را درك كرده و بعضاً شاهد عينى حوادث بوده‏اند و مى‏توان آنها را «نسل اول» از مورخان مشروطه به شمار آورد كه گزارشها و تحليلهاى آنان، مستقيم و غير مستقيم، پايه و اساس تحليلها و داوريهاى مورخان بعدى اين تاريخ قرار گرفته است. باقى نويسندگان فوق، همچون صفايى، الگار، آدميت و آبراهاميان، به نسلها و طبقات بعدى مورخان مشروطه تعلق دارند كه اكثر آنها هنوز در قيد حيات‏اند.

رويكرد نويسندگان فوق به تاريخ مشروطيت نيز با هم متفاوت است. برخى چون احتشامالسلطنه و قوچانى، در متن وقايع مشروطيت زندگي كرده و خاطرات، ديدهها و شنيدههاي خود را از آن دوران نگاشته و برخى ديگر، متنى مدوّن و ويراستاري شده از تاريخ، حاوى گزارش و تحليل منظم از جزئيات و كلّيات رويدادهاى مشروطيت، عرضه كرده‏اند. خاستگاه فكرى و جغرافيايى و مشاغل اجتماعى اين نويسندگان هم با يكديگر تفاوت داشت. بعضى مقيم ايران، برخى مقيم نجف و برخى نيز ساکن اروپا و روسيه‏ بودند و همچنين بعضى از آنها مسلمان شيعه و عدهاي در كسوت عالم دينى و برخى غير شيعه يا غير مسلمان بوده و به مكاتب شرقى و غربى نظير دموكراسى ليبرال   سكولار گرايش داشتند. اين تفاوتها، سبب مى‏شود كه خواننده، با مطالعة (و نقد) آثار آنها، عملاً با ديدگاههاي گسترده و متنوع و گرايشهاى متضاد، اما مطرح در عرصة تاريخنگارى مشروطيت آشنا شود و به برداشتى جامعتر و قضاوتى عميقتر از حوادث آن دوران سرنوشت‏ساز نزديك گردد. 

عنوان مقالات كتاب كه آثار نويسندگان فوق را نقد كرده است، عبارتاند از:

1  نگاهى منتقدانه به زندگى، تاريخنگارى و انديشۀ سياسى فريدون آدميت/ تقى صوفى نياركى؛ 2  گزارش و ارزيابى كتاب «ايدئولوژى نهضت مشروطيت ايران» نوشتة فريدون آدميت/ ابوذر مظاهرى؛ 3  بازنگرى آراى حامد الگار دربارة روحانيان شيعه/ رمضان نرگسى؛ 4  گزارش و نقد كتاب «ايران بين دو انقلاب» اثر يرواند آبراهاميان/ احمد رهدار؛ 5  بررسى مقايسه‏اى اسناد و ديدگاه نويسندگان روسى دربارة نهضت مشروطيت ايران/ جمعهخان محمدى؛ 6  بررسى انتقادى ديدگاه ابراهيم صفايى دربارة رهبران مشروطه/ احمد حسينزاده؛ 7  كاوشى در مشروطه بر اساس «خاطرات احتشام السلطنه»/ شمسالله‏ مريجى؛ 8  تأملاتى دربارة دو كتاب تاريخى از آقا نجفى قوچانى/ عليرضا جوازاده (جهانشاهلو)؛ 9  بررسى پنج اثر از على ابوالحسنى(منذر) دربارة شيخ فضل‏الله‏ نورى/ ذبيحالله‏ نعيميان.

بخش پاياني كتاب، گفتوگو با مرحوم دكتر محمد مددپور، متفكر و تحليلگر معاصر در عرصة تقابل و تعامل اسلام و غرب، سنت و مدرنيته، است كه آثار گوناگون وى، از جمله: مجموعة شش جلدى «تاريخ معاصر و مبانى نظرى آن»، منظومه‏اى از افكار و تأملات تطبيقى او در زمينة بنياد تفكر سياسى   اجتماعى در ايران معاصر (از جمله عصر مشروطيت) را در بردارد. مددپور ضمن بيان فهرستى از آثار خويش، ديدگاههاى خود دربارة «سير تفكر معاصر در ايران» و فرايند تكوين و تطور آنها را بيان كرده است. 

 

4  فراز و فرود مشروطه[5]

سید مصطفی تقوی در كتاب حاضر، حوادث جنبش مشروطيت را (از دوران جنبش عدالتخواهى كه به تأسيس مجلس منتهي شد و مشروطة اول تا كودتاى سوم اسفند 1299.ش) تحليل كرده است و علاوه بر آن، با نگاهى به وضعيت ايران و تحولات سياسى، اقتصادى و فرهنگى كلان آن در فاصلۀ تأسيس سلسلة صفوى تا مشروطيت، ‏كوشيده است تصويرى جامع و عميق از زمينه‏ها و علل (سياسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى) پيدايش اين جنبش در عصر قاجار به دست دهد. 

مقدمة كتاب   كه در آن زمينه‏ها و علل ياد شده بررسي شده است   بحث را با طرح «دشوار بودن» شناخت رويدادهاى تاريخى آغاز و تأكيد كرده است كه كاستيهاى معرفتى و روشى محققان و غرضها و سليقههاي مورخان، همواره از شناخت درست، همهجانبه و عميق تاريخ جلوگيري كرده است. در ادامه، ضمن اشاره به اهميت و ضرورت آگاهيهاى تاريخى و تأثير بنيادين تاريخ و تاريخنگارى در مسير توسعه و پيشرفت جوامع (بهويژه در دو قرن اخير)، يكي از وقايع مهم تاريخ ايران، يعني جنبش مشروطيت، و ريشهها، سير تاريخي و پيامدهاى سياسى و فكرى آن را بررسي كرده است (ضرورتى كه كتاب حاضر، براي پاسخگويى به آن نگارش يافته است). رويكرد نويسنده نيز در اين بررسى، رويكردى «غايتگرايانه و هدفمحور» است؛ يعني درستي انديشه و عملكرد گروههاي دستاندركار در مشروطيت را بر اساس ميزان توفيق آنان در تحقق بخشيدن به شعارها و اهداف كلان جنبش سنجيده است. 

فصل دوم، به بحث دربارة آرايش سياسى جريانهاى فعال عصر مشروطيت در عرصۀ ادارة كشور و كشمكشهاى ميان آنها، شكل‏گيرى قطببنديهاى درون مشروطهخواهان، قتل اتابك امينالسلطان، مواضع حاج شيخ فضل‏الله‏ نورى در انتقاد از حركت انحرافى مشروطيت و بحرانهاى مشروطه‏خواهان در امر نهادسازى اختصاص دارد. 

فصل سوم، مجموعة علل و عواملى را كه مدام سبب قبض و بسط روابط ميان مجلس شورا و دربار محمدعلىشاه ميشد، بررسي كرده است.

فصل چهارم، بیانگر سير تحولات سياسى و معرفى عواملى است كه موجب سازش ميان دربار و مجلس پس از واقعة موسوم به توپخانه (ذى قعده 1325.ق)، درگيرى حاد و فزايندة بين آن دو و سرانجام اقدام شاه به انحلال خونين مجلس شد.

فصل پنجم، حوادث و رخدادهاى دوران موسوم به استبداد صغير و فتح تهران را بررسی كرده است.

فصل ششم، اين پرسش اساسى (اما به عمد فراموششده در تاريخنگارى رايج مشروطه) را بیان کرده است كه چرا پس از خلع محمدعلى شاه و اعدام شيخ فضلالله‏ نورى   كه در تاريخنگارى يادشده، از موانع عمدة مشروطيت قلمداد مى‏شوند   اوضاع همچنان رو به وخامت نهاد و از اهداف مشروطيت فاصله گرفت؟!

فصل هفتم، به تحليل زمينه‏ها و پيامدهاى قرارداد 1919 و سهم بحرانهاى اين دوران در تكوين كودتاى سوم اسفند 1299.م اختصاص دارد و آخرين فصل كتاب (فصل هشتم) نيز ‏كوشيده است كه تحليلى دقيق و مستند از كودتاى 1299.م به دست دهد. 

در پايان كتاب، تحت عنوان «منابع»، فهرست تفصيلى مآخذ كتاب و پس از آن تصاويرى از رجال مطرح در جريان مشروطيت و سپس فهرست اعلام بیان شده است.

 

5  آموزه؛ حیات و اندیشة سیاسی عالمان عصر مشروطه[6]

جلد (يا كتاب) سوم آموزه، مواضع فكرى و عملى چند تن از عالمان بزرگ، صاحب نفوذ و مؤثر در انقلاب مشروطيت را بررسي كرده است كه هرچند، همگى روحاني و عميقاً دلبستة اسلام و تشيع بودند، پاره‏اى تفاوتها در نظر و عمل (و عمدتاً تفاوت آنها در «تشخيص موضوعات» و مصداقها)، همراه برخى علل و اسباب ديگر (همچون دسيسه‏گرى و اختلاف‏افكنى حسابشدة عوامل نفوذى و مزدور بيگانه)، آنان را به دو دستة بزرگ «مشروطهخواه» (شامل آخوند خراسانى، ميرزاى نائينى، حاج آقا نورالله‏ اصفهانى، سيد عبدالحسين لارى) و «مشروعهخواه» (شامل حاج شيخ فضلالله‏ نورى، حاجى ميرزا حسنآقا مجتهد تبريز، ملا محمد آملى) تقسيم كرده و سبب شده است برخى از آنان (در دوران موسوم به مشروطة اول و استبداد صغير) روياروى برخى ديگر قرار گيرند يا قرار داده شوند. محتواى كتاب با بيان شرح حال و بررسى افكار عالمان يادشده، خواننده را با گرايشهاي فكرى و سياسى متنوع عالمانِ دستاندركار در جنبش مشروطيت آشنا مى‏سازد و اين امكان را فراهم ميسازد كه او برخلاف القائات رايج در تاريخنگاريهاي مشروطه، به «اتحاد» و «اشتراك» علماى مشروطهخواه و مشروعهخواه در ديدگاههاى كلى و اهداف كلان (ملّى   اسلامى) خويش پى برد. مقالة مربوط به آخوند آملى، زندگىنامة خودنوشت وى و مقالة مربوط به ثقهالاسلام نيز متن يكى از رسالههاي مهم سياسى وى (رسالة لالان) را در بردارد. 

عنوانهاي مقالهها و نويسندگان آنها در اين مجموعه به شرح ذيل است: 1  حيات و انديشة آخوند ملاكاظم خراسانى (آرمان «ترقى» و «تعالى» و تطبيق آن بر نظام مشروطه)، نوشتة عليرضا جهانشاه‏لو؛ 2  نظريۀ دولت در انديشة سياسى شيخ فضل‏الله‏ بر اساس گفتمان ثابت سياسى شيعه، به قلم ذبيحالله‏ نعيميان؛ 3  سيرى در حيات سياسى ميرزا حسن مجتهد تبريزى، اثر احمد رهدار؛ 4  سيرى در زندگى، فعاليتها و انديشة سياسى سيد عبدالحسين موسوى لارى، نوشتة محسن رنجبر؛ 5  نظامسازى سياسى بر اساس تأمين مشروعيت دينى از منظر سيد لارى، اثر ذبيحالله‏ نعيميان؛ 6  حدود و جايگاه آزادى در انديشة سياسى ميرزاى نائينى، از جواد سليمانى؛ 7  حيات و انديشة سياسى حاج آقا نورالله‏ اصفهانى (حكومت «قَدر مقدور» در رسالة «مكالمات مقيم و مسافر»، به قلم تقى صوفى نياركى؛ 8  مرورى بر حيات و انديشة سياسى شيخ محمداسماعيل غروى محلاتى از احمد حسينزاده؛ 9  حيات سياسى و زندگىنامة خودنوشت ملامحمد آملى بر اساس نوشتارى از آيتالله‏ حسنزاده آملى، اثر مهدى رنجبريان؛ 10  مبانى و انديشه‏هاى سياسى   اجتماعى ثقهالاسلام تبريزى در مكتوبات سياسى با تأكيد بر رسالة لالان، نوشتة عبدالرسول يعقوبى؛ 

 

6  انديشه سبز[7]

كتاب فوق، سومين اثر از سلسله مباحث تاريخى و تحليلى است كه علي ابوالحسني دربارة «مشروطيت و حاج شيخ فضل‏الله‏ نورى» نوشته است. 

محتواى كلى كتاب «مرورى بر حيات پربار علمى، اجتماعى، سياسى دينىِ‏ حاج شيخ فضل‏الله‏ نورى (از تولد تا پايان تحصيلات)» است؛ به همين منظور، پس از اشاره به زمان و مكان تولد شيخ، شرححالى از بزرگان و خاندان وى (نظير محدث نورى) بیان شده و سپس استادان وى در لاشك، نور، تهران، نجف و سامرا و بهويژه دو استاد شاخص وى، آيات عظام حاج ميرزا حبيبالله‏ رشتى و ميرزاى شيرازى (پرچمدار نهضت تحريم تنباكو)، به ‏تفصيل مطرح و معرفى شدهاند. ارتباط ويژة ميان شيخ و ميرزاى شيرازى و اهتمام شيخ به ترويج رهبرى و مرجعيت ميرزا، گفتار بعدى كتاب است كه به شرح «خدمات گوناگون شيخ، هنگام اقامت در تهران» مى‏انجامد. 

«شيخ شهيد نورى، از قيام تا صعود»، از جمله بخشهاى مهم و محورى كتاب است كه مبارزات سياسى   فرهنگى شيخ بر ضدّ استبداد و استعمار را از دوران جنبش تنباكو تا مرگ سرخ وى بيان كرده است.

براساس مباحث بيان شده در اين بخش از كتاب، شيخ به انگيزة «دفع نفوذ و سلطة خزندة استعمار» بر ايران اسلامى، در نهضت تحريم، بهطور جدي حضور يافت و بهمثابۀ عمده‏ترين «كانال ارتباط» و «منبع اطلاعاتِ» رهبر جنبش (ميرزاى شيرازى) در پايتخت، به خنثى ساختن تبليغات سوء دشمن بر ضدّ جنبش و تبليغ «روحِ دينى» و «هويّتِ مذهبىِ» آن اهتمام ورزيد. 

عزل امينالسلطان (صدراعظم مظفرالدينشاه و عاقد قرارداد رژى) و برافراشتن پرچم عدالتخانه‏خواهى در زمان عينالدوله (جانشين وي)، اقدامات بعدى شيخ در مبارزههاي مستمر خويش است. وي در جنبش عدالتخانه، انديشة مهار «قانونمندانة» شاه و دولت را دنبال ميكرد كه پس از حوادث پيدرپي، به تأسيس مشروطه انجاميد. 

در عصر مشروطه نيز، شيخ، كه خود را به حق از مؤسسان رژيم نوين ميدانست، با طرح شعارهايى چون «مشروطة مشروعه»، كوشيد خواستة ملت يعنى استقرار «عدالت خالص اسلامى»، تحقق پيدا كند و از تحميلكردن «دموكراسىِ ليبرال   سكولار غربى» بر اين سرزمين (كه غربزدگان و وابستگان به فرقههاي ضالّه و قدرتهاى استعمارى و ضدّ اسلام مى‏خواهند) جلوگيرى شود و سرانجام او در همين راه به دست همانگونه افراد، به شهادت ‏رسيد. 

در بخش پايانى كتاب، ضميمه‏اى شامل «اظهارات چند تن از مطلعان راجع به محل تولد و پرورش اولية شيخ شهيد» و پس از آن، «كتابنامه»اي حاوي ليست كامل مآخذ كتاب (شامل: «مجموعه‏ها و اسناد»، «جرايد و نشريات ادوارى» و «كتب و مقالات») آورده شده است.

 

7  كارنامة شيخ فضل‏الله‏ نورى؛ پرسشها و پاسخها[8] 

كتاب فوق، هفتمين اثر از سلسله مباحث تاريخى و تحليلى است كه علی ابوالحسنی در چهار بخش دربارة «مشروطيت و حاج شيخ فضل‏الله‏ نورى» نوشته است. 

نويسنده، نخستين بخش كتاب را با اين سؤال اساسى آغاز ‏كرده است كه چرا شيخ فضل‏الله‏ نورى حامىِ «عدالتخانه» و مخالف «مشروطه» بود. و در پاسخ به اين سؤال، نخست به «تبيينِ واژه‏ها»ى مطرحشده در جنبش مشروطيت (عدالتخانه، مشروطة مطلقه و مشروطة مشروعه) و تميز و تفكيك آنها از يكديگر مبادرت كرده و اشتباهات و مغلطه‏هاى رايج در اين زمينه را بيان كرده است. 

«فلسفة سياسىِ عدالتخانه» و «وُجوهِ اشتراك و افتراقِ» آن با مشروطه، فصل بعدى اين بخش است كه ضمن آن، به مباحثى دربارۀ «نفوذ عميق و چشمگير روحانيت، پيش از مشروطه»، «حدود قدرت مطلقة شاه» در زمان استبداد، «محاكم عرف و شرع» و حدود اختيارات و مسئوليتهاى آن دو اشاره كرده است. وي «كارنامة درخشان» محاكم شرع و نفوذ و محبوبيتِ بسيار صاحبانِ آن (فقهاى پارسا) را در بين مردم بيان كرده و تشكيل «عدالتخانه» را علاجِ مشكلِ تاريخىِ ملت ايران دانسته و ضمن بيان نقاط اشتراك و افتراق مشروطه و عدالتخانه، بحث را با بيان «ايرادات سياسىِ شيخ به مشروطه وارداتى» تمام كرده است.

فصل بعدى، با عنوان «ملّت ايران، عدالت اسلامى مى‏خواست، نه مشروطة فرنگى!»، مراحل مبارزة شيخ با مشروطة سكولار را بر‏رسی کرده  است كه مى‏توان آن را به دو مرحله تقسیم کرد: 1  طرح شعار «مشروطة مشروعه»؛ 2  تحريم مشروطه و تلاش براى احياى عدالتخانه. بخش دوم كتاب، به دنبال پاسخ به اين سؤال كليدى در حيات سياسى شيخ است كه آيا او، آخوند دربارى بود؟! پاسخ نويسنده به اين سؤال، منفى است؛ زيرا مسائلي در زندگي شيخ وجود دارد كه به باور وي، شيخ را فرسنگها از به اصطلاح «آخوند درباري بودن» دور ميسازد، از جملة اين مسائل نفوذ عميق و وسيع شيخ در ميان مردم، موقعيّت والاى او در بين رجال بزرگ عصر، هيبت و صلابتش‏ در برابر زعماى قوم و درآخر جايگاه مؤثر وى در نهضتهاى ضدّ استبدادى و عزل حكام جور است. مبحث فوق، مقدمهای براى آشنايى با «چرايى و چگونگىِ» حمايت شيخ و همرزمان وى از محمدعلى شاه است. نويسنده براى رمزگشايى از اين امر، نخست «قرارداد 1907» تجزية ايران به مناطق نفوذ روس و انگليس را مطرح ‏كرده كه در صبحدم مشروطه بين لندن و پترزبورگ منعقد گرديد؛ قراردادى كه «طرح كلان استعمار براى تسخير ايران» بود و به زعم نويسندۀ كتاب، دو مانع بزرگ را پيش روى داشت: 1  مرجعيت شيعه كه كانون مقاومت ملّى در برابر هجوم استعمار بود؛ 2  سلطنت مركزى قاجار كه (كه براى حفظ تخت و تاج خويش هم كه شده) ناگزير ايران را يكپارچه مى‏خواست. 

نويسنده، در ادامه، با بيان اسناد و مدارك معتبر تاريخى، اقدامات افراطى و آشوبگرانة جناح «تندرو و سكولار» مشروطه (به رهبرى تقى‏زاده‏ها) را اقدامي براي تحقق اهداف استعمار و زمينهساز اشغال كشور بهدست بيگانگان به ‏شمار آورده و حمايت (مشروط و جهتدار) شيخ از سلطنت مركزى را، درواقع، مقابله با استراتژى «شيطانى» استعمار قلمداد كرده است. حقيقتى كه به ادعاى نويسنده، ديرى نگذشت كه «مخالفان شيخ هم، به حرف او رسيدند»! براساس تحقيقات نويسنده، برخلاف تحليلى كه شايع بود، «روسها نيز عزل شاه را مى‏خواستند» و اين، رازى است كه به عمد، از سوى مورخان مشروطه و مخالفان شيخ، «كتمان» شده بود!

«ديدگاهها، رهنمودها و هشدارهاى اسلامى شيخ فضل‏الله‏ نورى»، كه آرا و اظهارات شيخ را دربارة مشروطيت و نظام سياسى مطلوب خويش (در روالى منطقى) بيان كرده و «كتابنامه» كه سياهه‏اى كامل از مآخذ كتاب (شامل مجموعهها و اسناد، جرايد و نشريههاي ادوارى، و كتابها و مقالهها) را دربردارد، در بخش پاياني كتاب آمده است.

 

8  حوزة نجف و فلسفة تجدّد در ايران[9] 

محدودة مكانى پژوهش نويسنده (موسی نجفی) در كتاب حاضر، حوزة مركزى نجف اشرف و محدودة زمانى اين پژوهش، فاصلة سهسالة آغاز مشروطة دوم تا رحلت آخوند خراسانى (1327   1329.ق) است. اين فاصلة زمانى، هرچند به لحاظ كمّى، كوتاه و ناچيز به نظر ميآيد، به لحاظ كيفى و از نظر «ماهيت فكرى، فضاى فرهنگى، نوع فرهنگ سياسى و تعامل و اختلاف انديشه‏ها و گرايشها»ى جارى و سارى در آن و انديشه و تكاپوى آزادىخواهان متديّن در عرصة سياست و تحولات تاريخى عصر مشروطه، داراى سطوح و جنبه‏هاى درخور توجه تاريخى، سياسى و فلسفى است. شايد كتاب مشهور نائينى «تنبيه الامه»، كه اثرى مربوط به دورة نخست مشروطه است، را بتوان يكى از دستاوردهاى مهم فكر سياسى نجف، در اين دوران دانست كه اهميت و ارزش حوزة نجف در دورة زمانى يادشده را نشان ميدهد. به اين دوران خاص، از سوى هر دو جناح درگير مشروطه (مشروعهطلبان و مشروطهخواهان سكولار) به دلايل گوناگون توجه جدى و پيگير نشده و نويسنده به دنبال پايان دادن به اين غفلت تاريخى است.

كتاب در دو بخش (يا به گفتة نويسنده دو دفتر) تدوين شده است: در بخش اول (شامل سه فصل) با عنوان «تحول تاريخى   انديشة سياسى»، اختلاف بنيادين آزادىخواهان عصر مشروطه دربارة كلمة آزادى و فلسفة آن و گسترة اصلاح‏طلبى در انديشة اسلام و غرب بررسي شده است. 

فصل نخست، ضمن بحثى گسترده دربارة شهر مقدس نجف و پيشينة فرهنگى و سياسى آن، چگونگى تكوين حوزة مركزى اين شهر بهدست شيخ طوسى و تطور آن طي تاريخ تا دوران مرجعيت آخوند خراسانى را بيان كرده و سپس با اشاره به عوامل زمينه‏ساز ذهنيت سياسى در عراق، از موقعيت مهم نجف براى مركزيت نهضتهاى بزرگ تاريخى ياد نموده و وظيفة علماى شاخص آن در قبال حوادث عصر مشروطيت در ايران و عثمانى را بيان كرده است. 

فصل دوم، مشهورات رايج (اما غلط) در نهضت مشروطيت ايران را نقد كرده و بر اهميت مطبوعات در بين رسائل آزادىخواه ضدّ غرب عراق (بهويژه سه نشرية فارسىزبان منتشره شده در نجف: الغَرىّ، درّة النجف و نجف) تأكيد نموده است.

«اصول فلسفة سياسى نجف»، عنوان فصل سوم است كه پس از بحثى كلى و مقدماتى دربارة «عقلانيت و فلسفة تاريخ در قوانين حيات اجتماعى و سياسى» بشر، «ماهيت تفكر غرب و نقد اقتباس آن در فلسفة تجدّد ايران» و «غرب‏شناسى ايرانيان با نگرش به غرب و غربيان (تقليد، اقتباس، نقد)»، به «انتقاد نجف از روند سياسى و اجتماعى ايران در دوره مشروطيت» روي آورده و ديدگاههاى حوزة نجف (جناح آخوند خراسانى) دربارة «ضرورت حكومت و حاكميت انديشة دينى و ارتباط ساير مفاهيم با آن» و مقولة «ديانت و ملّيت و وحدت اسلامى» را با استناد به مطالب سه نشرية فوق (الغرى، درد النجف و نجف) تبيين كرده است. 

بخش (يا دفتر دوم) كتاب حاضر، شامل متن كامل مقالات، لوايح و رسائل سياسى   اجتماعى   فرهنگى حوزة نجف است كه در فاصلة سالهاى 1328   1330.ق در سه روزنامة مهم آن شهر (الغرى، درهالنجف و نجف) منتشر شده است و در آن، علاوه بر رساله‏ها و لوايحى از آخوند خراسانى و شيخ محمد اسماعيل محلاتى، مقالههاي فراوانى دربارة ضرورت نفى استبداد سلطنتى و لزوم اجراى قانون اساسى در جوامع بشرى، نقد عملكرد احزاب مشروطهخواه (اعتداليون و دموكراتها)، فلسفه و فوايد احكام اسلام (همچون قصاص)، معناى تديّن و نسبت آن با تمدن، ضرورت اخذ تمدن طبق اصول دينى، ماهيت فلسفه‏هاى سياسى غرب و ايدئولوژيها و مكتبهاي گوناگون آن (دموكراسى، سوسياليسم، كمونيسم و...)، جايگاه سكولاريزم در تفكر مغرب زمين و نيز سياست استعمارى غرب، نقد حرّيت مطلقه (آزادى بى‏بندوبارانه) و تمدن سكولار غرب، علل ترقى و انحطاط مسلمانان و غربيان، شرح مظالم و جنايات استعمارگران در ممالك شرقى و اسلامى، ضرورت اتحاد و اتفاق مسلمانان در برابر هجمة بيگانگان، هشدار نسبت به فعاليت ضدّ اسلامى مدارس خارجى در ايران، انتقاد از رسوخ عادات سطحى غربى در ايران، تربيت نسوان در اسلام و غرب، پاسخ به برخى شبهات اعتقادى (نظير تشكيك در معراج پيامبر اكرم «ص») و دهها موضوع ديگر، بیان شده است.

كتاب داراى فهرستهاي فنّى (شامل فهرست نام اشخاص، مكانها، كتابها و مقالهها و...) است. پس از آن، كليشة برخى از اسناد و تصاويري ضميمه گرديده كه در كتاب به آنها استناد شده است. 

 

9  انديشة سياسى و تاريخ نهضت حاج آقا نورالله‏ اصفهانى[10]

آيتالله‏ حاج آقا نورالله‏ اصفهانى، فقيه متنفذ و پرتكاپوى اصفهان در عصر قاجار و پهلوى است كه زمان زيادي از عمر خود را، از دوران جنبش تحريم تنباكو تا انقلاب مشروطيت و حوادث جنگ جهانى اول و پس از آن (كودتاى 1299.م و سلطنت رضاخان)، مؤثر و فعال بوده و سرانجام نيز در راه پاسدارى از مصالح اسلام و ايران، و مبارزه با استبداد و استعمار، شرافتمندانه جان باخته است. موسی نجفی با پژوهشى گسترده و مستند، ابعاد مختلف شخصيت، انديشه و مجاهدات آن مرحوم در عرصه‏هاى گوناگون سياسى، اجتماعى و فرهنگى را   كه بعضاً ناشناخته مانده يا بد شناخته شده است   بررسي كرده است.

در بخش اول كتاب، نويسنده، پس از نقل اظهارات بزرگانى چون امام خمينى(ره) دربارة حاج آقا نورالله‏، مطالبي را دربارة زندگينامه و خاندان ايشان آورده و ضمن بيان اهميت مركز دينى اصفهان در اوضاع سياسى ايران عهد قاجار، اصول انديشة حاج آقا نورالله‏ مبنى بر: «تفكيكناپذيرى دين از سياست»، لزوم «استقرار عدالت»، «رهايى» از سلطة بيگانه و نيل به «خودبسايى اقتصادى» در جامعة اسلامى را بيان كرده و اقدامات وى را در عرصه‏هاى مختلف سياسى، فرهنگى و اقتصادى شرح داده است كه بعضي از موارد مهم آن عبارتاند از: 1  مبارزة اساسى و پيگير با حكام ستمگر و خودكامه، در قالب حمايت از جنبش مشروطيت و پاسدارى از اصول ملّى و اسلامى قانون اساسى آن (نظارت مجتهدان بر مصوبات مجلس شورا و...)؛ 2  مبارزه با سيطرة اقتصادى بيگانگان، از طريق تحريم كالاهاى بيگانه و ترويج صنايع ملّى (در قالب تشكيل «شركت اسلاميه» اصفهان، 1316.ق)؛ 3  دفع هجمة نظامى استعمار به ايران اسلامى (در جنگ جهانى اول)؛ 4  مناظرة علمى و منطقى با ميسيونهاى تبشيرى مسيحى و خنثىسازى تبليغات آنان بر ضدّ اسلام.

«شركت اسلاميه»، بهرغم اهميتش در تاريخ معاصر ايران، ناشناخته مانده و گاهي برخى از مورخان مغرض (نظير مهدى ملكزاده) تأثير حاج آقا نورالله‏ و برادرش آقا نجفى را در اين شركت رد كردهاند؛ ازاينرو نويسنده فصلى نسبتاً گسترده را به فلسفة وجودى و اهداف شركت اسلاميه، گسترة فعاليت آن در داخل و خارج كشور، استقبال وسيع مردم و جانبدارى مراجع بزرگ شيعه از آن و بالاخره جايگاه آقا نجفى و حاج آقا نورالله‏ در پايهگذارى و حمايت فكرى و عملى از شركت يادشده، اختصاص داده است. 

بخش دوم، جايگاه مهم حاج آقا نورالله‏ در جنبش مشروطيت اصفهان و خدمات اجتماعى، فرهنگى و سياسى متنوع او را در اين برهة حساس از زمان بررسی کرده است. نظريه‏پردازى دربارة مشروطيت (مشروطه‏اى منطبق بر موازين دينى و سنتهاي ملّى)، تأسيس انجمن ولايتى اصفهان و حضور مستمر در آن، تشكيل قشون ملّى و برگزارى رژة 50 هزار نفرى از افراد بسيجى، تشكيل مدارس و مريضخانه و دارالايتام، مقابله با دسيسههاي روس و انگليس در به انحرافكشاندن نهضت ملت، حمايت از تأسيس بانك ملّى، از جمله اين خدمات است كه چگونگى آن در بخش حاضر بحث و بررسى شده است. 

بخش سوم، مبارزات سياسى و نظامى حاج آقا نورالله‏ را از دوران جنگ جهانى اول تا افول سلطنت قاجار در بردارد و بخش چهارم، ادامة اين مبارزات را در سالهاى پس از كودتاى 1299.م در مخالفت با ديكتاتور وابسته (رضاخان) تبيين كرده است. اوج اين مبارزات، رهبري «اساسى‏ترين قيام» علما و مردم بر ضد پهلوى اول از سوي حاج آقا نورالله‏ در پاييز و زمستان 1306.ش است كه سرانجام به مسموميت آن بزرگمرد بهدست ايادى رضاخان و فروپاشى نهضت، منجر شد. 

بخش پنجم، شامل «تحليل و ارزيابى انديشة سياسى كتاب «مكالمات مقيم و مسافر» است كه به قلم حاج آقا نورالله‏ در بحبوحة مبارزة مشروطهخواهان با استبداد به صورت رمان نگارش يافته و ضرورت استقرار مشروطيت و تحديد قانومند استبداد را بيان داشته و به شبهات مخالفان مشروطيت پاسخ داده است. در پايان، متن كتاب «مكالمات مقيم و مسافر» نيز براى آشنايى بيشتر خوانندگان، آمده است. 

ويژگى بارز كتاب «انديشة سياسى و تاريخ نهضت حاج آقا نورالله‏ اصفهانى»، درج اسناد و مدارك تاريخى فراوان و بعضاً منتشرنشده است كه از جمله در فصل پايانى كتاب، «اسناد تازه‏ياب» آمده است. همچنین بايد به گفتوگوهاى ارزشمند نويسنده با صاحبنظران دربارة موضوعات كتاب اشاره كرد كه تحت عنوان «يادها و خاطرهها» در پايان بخش چهارم كتاب درج گرديده است.

 

10  ديده‏بان، بيدار! ديدگاهها و مواضع سياسى و فرهنگىِ شيخ فضلالله‏ نورى[11] 

كتاب فوق، پنجمين اثر از سلسله مباحث تاريخى و تحليلى است كه علی ابوالحسنی دربارة «مشروطيت و حاج شيخ فضل‏الله‏ نورى» نوشته است.

نويسنده، چنانكه در پيشگفتار كتاب حاضر تصريح كرده است، با نگاهى به مقام بارز علمى و زمانآگاهىِ شيخ، ديدگاهها و نظريّات وى دربارة مقولاتى چون آزادى، مساوات، مجلس شورا و رأى اكثريت را براي آشنايىِ دقيق با مواضع فكرى و سياسىِ آن مرحوم، كه بحثها و مناقشات زيادى را برانگيخته است، بيان كرده است.

كتاب، علاوه بر پيشگفتار، از چهار بخش و يك كتابنامه تشكيل ‏شده است. نخستين بخش كتاب، «دانش كلان و جامعيت علمى؛ ويژگىِ بارزِ شيخ فضلالله‏» است كه به ترتيب اظهارات صاحبنظران و اعتراف مخالفان به مقام بلند علمى شيخ را دربردارد. در ادامة اين بخش اسامى شاگردان ممتاز شيخ آورده شده و دربارة «جامعيت علمى» ايشان، بحث شده است. 

بخش دوم، «زمانآگاهى و غربشناسىِ شيخ فضلالله‏» را، كه به گفتة نويسنده سبب برتري وى بر بسيارى از عالمان همدوران او (از جمله مراجع مشروطهخواه نجف) بوده، بيان، و به شواهد درخور توجهي دراينباره اشاره كرده است كه يكى از آن موارد مهم، نامة علامه محمد قزوينى در صدر مشروطه از اروپا به شيخ (شامل گزارش اظهارات و تحليل جرايد اروپا راجع به حوادث ايران) است. 

بخش سوم، به بحث دربارة «استقلال، عدالت، حاكميت اسلام» به مثابة سه ركنِ «نظرية سياسى» شيخ فضل‏الله‏ اختصاص دارد. در اين بخش، نخست، اهتمام شيخ به مقولة استقلال (به معنا رهايى از سلطة غرب بر كشور اسلامى در وجوه مختلف سياسى، اقتصادى و فرهنگى) بررسى ‏شده است. سپس با تأكيد بر جايگاه شيخ در جنبش عدالتخانهخواهى، به انگيزة وى براى تشكيل عدالتخانه در حكم مهارى قانونى بر سر راه خودكامگيهاى شاه و دولت اشاره كرده و ضمن آن، به طور مستند، «قانونخواهى و قانونمدارى شيخ» بحث و بررسى و اثبات ‏شده است. به گفتة نويسنده، عدالت، معشوقِ «دلربا»ى شيخ بوده و خواستة وى، نه مشروطه و نه استبداد؛ بلكه عدالت اسلامى بوده است. «حاكميت اسلام»، فصل ديگر اين بخش است كه اهتمام شيخ به اجراى ارزشها و احكام اسلام در جامعه را در پرتو اسناد و مدارك تاريخى بيان كرده است.

بخش چهارم، «ديدگاههاى شيخ دربارة آزادى، مساوات، مجلس شورا و رأى اكثريت» را شرح داده است. در اين بخش، ضمن بيان تعريف آزادى و قرائتهاى گوناگون (و بعضاً متضاد) از آن، مواضع شيخ نسبت به معانى و مفاهيم مختلف آزادى بررسى، و سرانجام اثبات ‏شده است كه شيخ با آزادى به معناىِ «رهايى از ستم و اختناق سياسى» و نيز «حقّ انتقاد سازنده و بيان مصالح»، كاملاً موافق، ولى با معانى ديگرى كه از آزادى استنباط ميشود، يعنى «امكان آشوب و اغتشاش» و «بىبند و بارى» و «امكانِ تخريب دين»، به شدت مخالف بود. شيخ دربارة اصل «مساوات» نيز همين موضع دوگانه را داشت؛ وي مساوات به معناى «تساوى شاه و گدا در برابر حكم عدالت» را، كه اسلام با آن موافق است، قبول داشته و متقابلاً مساوات به معناى «تساوى مسلمين و كفّار در احكام جزايى و...»، كه قرآن و سنت نبوى (ص) صريحاً آن را طرد ميكند، از نظر شيخ نیز مردود است. 

آخرين فصل از بخش چهارم، طى بحثى طولانی، ديدگاه شيخ دربارة «مجلس شورا» و «رأى اكثريّت» را بيان كرده است. بدين منظور، نويسنده ضرورى دانسته كه براي تبيين ديدگاهها و مبانى نظرى شيخ راجع به اين دو مسئله، به تفصيل، مباحثى را دربارة نكات اساسى چون اختصاص قانونگذارى به خداوند؛ مشخصات فرهنگ و تمدنِ «خودبنيادِ» غرب؛ تفاوت مبناىِ «مشروعيّت» در مجلس شوراى اسلامى و پارلمان غربى؛ ولايت فقيه پارسا، بهمثابة حكومت دانش و پارسايى؛ ملاكِ «مشروعيت» و «عدمِ مشروعيتِ» آراى اكثريت؛ چرايى و چگونگىِ حقوق و تكاليف در اسلام؛ جايگاه مردم در نظام اسلامى و... بيان كند.

در ادامه، نويسنده بهطور مستند، ديدگاههاى شيخ را دربارة مجلس شورا و رأى اكثريت بيان كرده و در پايان چنين نتيجه گرفته است كه از ديدگاه شيخ، مجلس شورا و رأى اكثريت در آن، به دو شرط، مشروع و پذيرفته خواهد بود: 1  منطبق بودن مصوّبات مجلس بر موازين شرع؛ 2  تنفيذ مصوّبات يادشده بهدست فقيهان جامعالشرايط و صاحب ولايت شرعى.

كتابنامة پايانى كتاب، فهرست تفصيلى مآخذ (شامل: مجموعه‏ها و اسناد، جرايد و نشريههاي ادوارى و كتابها و مقالهها) را دربردارد.

 

پینوشتها


 

________________________________________

[1]   ابوالفضل شکوری، جریانشناسی تاریخنگاریها در ایران معاصر، قم: بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، 1371، 605 صفحه.

[2]   علی ابوالحسنی (منذر)، شیخفضلالله نوری و مکتب تاریخنگاری مشروطه، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران: 1385، 314 صفحه.

[3]  اسامى آنها از قرار زير است: 1  آخرين آواز قو 2  شيخ فضلالله‏ نورى و مكتب تاريخنگارى مشروطه 3  انديشه سبز، زندگى سبز 4  خانه بر دامنه آتشفشان 5  ديده‏بان، بيدار 6  كارنامه شيخ فضلالله‏ نورى، پرسشها و پاسخها 7  كالبدشكافى چند شايعه درباره شيخ فضلالله‏ نورى. برخى از آثار يادشده در طول مقاله حاضر معرفى شده است.

[4]   آموزه، مجموعه مقالات، گروه تاریخ و اندیشه معاصر، نظارت علمی دکتر موسی نجفی، کتاب چهارم: جریانشناسی تاریخنگاری مشروطیت، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی(ره)، تابستان 1383، 512 صفحه.

[5]   سید مصطفی تقوی، فراز و فرود مشروطه، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، تهران، 512 صفحه، مصوّر.

[6]   آموزه، همان، کتاب سوم: حیات و اندیشه سیاسی عالمان عصر مشروطه، تابستان 1382، 408 صفحه.

[7]   علی ابوالحسنی (منذر)، اندیشه سبز، زندگی سرخ؛ زمان و زندگیِ شیخ فضلالله نوری، چاپ دوم، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران: 1385، 175 صفحه، مصوّر.

[8]   علی ابوالحسنی (منذر)، کارنامه شیخ فضلالله نوری؛ پرسشها و پاسخها، چاپ دوم، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران: 1385، 192 صفحه، مصوّر.

[9]   موسی نجفی، حوزه نجف و فلسفه تجدد در ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1379، 740 صفحه، مصوّر.

[10]   موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، چاپ سوم با اضافات، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران: 1384، 624 صفحه، مصوّر.

[11]   علی ابوالحسنی (منذر)، دیدهبان، بیدار! دیدگاهها و مواضع سیاسی و فرهنگیِ شیخ فضلالله نوری، چاپ دوم، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران: 1385، 223 صفحه، مصوّر.