مشروطه صد ساله شد
نهضت مشروطه که در جمادی الاولی و جمادی الثانیه سال 1324 قمری متولد شد، بر اساس سال قمری، امسال صد ساله شد. البته فرمان مشروطه، روز نیمه شعبان آن سال صادر گردید اما برای این که با جشن نیمه شعبان درآمیخته نشود، روشنفکران مشروطه خواه، روز 14 مرداد را به عنوان سالروز صدور فرمان مشروطه اعلام کردند تا جشن مستقلی برای آن برگزار کنند. بر حسب سال شمسی، سالگرد مشروطه ، سال 1385 ش خواهد بود.
حرکت مشروطهخواهی که با مشارکت گروهها و طیفهاى مختلف پدید آمد. روحانیون، بازاریان، روشنفکران و طبقات متوسط شهری ارکان و اساس این جنبش را تشکیل می دادند. هر کدام از این گروهها در جریان مشارکت خود در مشروطه، اهداف خاصی را دنبال می کردند. در این میان چهار هدفعمده مىتوانست مورد نظر این گروه ها باشد:
الف: مبارزه با استبداد
ب: مبارزه با استعمار
ج: مبارزه براى رواج شریعت
د: مبارزه براى تجدد
طبعا هر گروه، طیف و طبقهاى در جریان مشارکت خود در رخدادهایی که به مشروطه منجر شد، به دنبال یکى از این اهداف بالا بود. چنانکه برخى از گروهها یا طیفها، یک هدف را اصل قرار داده و از هدف یا اهداف دیگر به عنوان اولویت دوم یاد مىکردند.
برخى از جریانها هم با فریبکارى، یکى از اهداف بالا را مطرح و در واقع، در پى اهداف دیگرى بودند. کسانى هم بودند که قدرت تشخیص تفاوت میان این اهداف را نداشته و سر جمع، در هر بیانیهاى که صادر مىکردند، به همه این مطالب اشاره مىکردند. مهم این است که دریابیم، هدف اساسى که در مجموع راهبرد اصلی این جنبش بوده، چیست.
درباره هر کدام از این اهداف، توضیح کوتاهى لازم است:
هدف اول، مبارزه با استبداد قاجارى و تحدید و تعیین حدود قدرت سلطان قجر بود؛ هدفی که تقریبا نقطه مشترک گروههای مختلف به حساب میآمد. اما در همین جا، با همه وضوحی که در ابتدای امر به ذهن میآید، دو چیز با یکدیگر خلط شده بود؛ یکی مبارزه با ظلم و ستم و استبداد از منظر فرهنگ سیاسى ـ دینى با مبارزه است، دیگری مبارزه با استبداد از منظر نظام پارلمانى و قانون غربى. در این بخش کسانى که در پى مبارزه با استبداد بودند، دقیقا حدود و ثغور این مبارزه و خاستگاه آن را معین نکردند. براى مثال، شیخ فضل اللهنورى مدعى مبارزه با استبداد بود، اما این مبارزه را از منظر عدل اسلامى و مفهوم عدالت که در فلسفه سیاسى اسلام بیان شده بود، دنبال مىکرد. درحالى که خاستگاه مبارزه روشنفکران با استبداد، نظام مدنى جدید غربى بود. در عین حال مىتوان گفت که در ظاهر امر، مبارزه با استبداد، نقطهمشترک همه گروهها و طیفها بود. هر چند جنبش عدالتخواهانه که در آغازحرکت مردم در سال 1323 ه.ق پدید آمد، در ادامه مبارزه با استبداد از نوع اول بود.
اما هدف دوم، یعنی مبارزه با استعمار ، در مجموع رخدادهای نهضت مشروطه، جاى عمدهاى نداشت. بهجز چند لایحه که براى تقویت اقتصاد ملى در مجلس اول و دوم طرح شد و البته اصل آنها مانند تأسیس بانک دارای اهمیت بسیاری بود، شعار مبارزه با استعمار در مشروطه زمینه ای نداشت. زیرا هم تحصن 35 روزه مشروطه خواهان درسفارت انگلیس براى دریافت فرمان مشروطه از شاه قاجار، نافى آن شعار است و هم وابستگى بسیارى از طیفهاى روشنفکرى به سفارتخانههاى بیگانه، آنچنان که بلافاصله پس از سقوط مجلس به دست محمدعلى شاه، این افراد به سفارتهاى خارجى پناه بردند و به خارج گریختند و به مبارزه بر ضد شاه قاجار پرداختند. در واقع، جنبش مشروطه ادامه تنباکو که خصلت ضد خارجی داشت نبود، بلکه تأسیس فصل جدیدى در فضاى سیاسى ایران بود. یکى از درگیرىهاىشیخ فضل الله با مشروطه خواهان بر سر همین نکته بود. او وارث جنبشتنباکو بود و تصورش بر این بود که این بار هم جنبش کم و بیش در همانمسیر حرکت مىکند. به همین دلیل بعدها ، با توجه به حمایت بی دریغ سفارت انگلیس از مشروطه، مشروطه را ثمره دیگ پلوى انگلیس معرفی کرد.
اما هدف سوم که مبارزه براى رواج شریعت بود، هدفی بود که در ذهن بسیارى از روحانیون سنتى مطرح شده بود. آنان تصور مىکردند، پس از یک قرن که حکومت و دولت قاجارى اجازه پیاده شدن دقیق احکام اسلامى را نداده است، اکنون انقلاب مشروطه براى تحقق آن هدف مىتواند مورد توجه باشد. این هدف را در بیانات شیخ فضل الله، ثقةالاسلام تبریزی و برخى ازروحانیون دیگر مانند ملاقربانعلی زنجانی و دیگران مشاهده مىکنیم. بیشتر کسانی از روحانیون مانند آقا نجفی اصفهانی که در آغاز از مشروطه دفاع کرده و بعد عقب کشیدند، همین ایده را داشتند و هنگامی که ناظر ظهور قوانین غربی شدند، از رفتار خود پشیمان شدند.
اما هدف چهارم که مبارزه براى تحقق تجدد و نوگرایى باشد، اساس و باطن جنبش مشروطه را تشکیلمىداد. رویدادهاى پیش از مشروطه نشان داده بود که کشور ایران به سمت نو شدن، خیز گرفته است. فعالیت روشنفکران، شاگردان مدارس سیاسى، روحانیون متجدد و آموزشهاى جدید نیز در راستای تحقق بخشیدن به همین هدف بود. براى آنان مبارزه با استبداد، جزء هدف اصلى آنان، یعنى مبارزه براى تجدد بود. استبداد به عنوان نشانهاى از نظامکهن باید دور ریخته مىشد و نظام پارلمانى باید به عنوان ابزارى براى تجدد محقق مىگردید. شعر «یا مرگ یا تجدد» ملک الشعرا، حاصل این گرایش است.
به نظر مى رسد که مبارزه نوگرایان و اصلاح طلبان با استبداد، پوششى براى رواج تجدد بود. به همین دلیل، با روى کار آمدن رضاخان، همه آنان به استثناى دکتر محمد مصدق، از وى و آرمانهاى تجددگرایانه او حمایت و در دولت او مشارکت کردند. اگر واقعا مبارزه با استبداد براى کسانى مانند تقیزاده اصل بود، لازم بود تا در برابر سردار سپه بایستند، اما چنین نکردند. دکتر مصدق هم به این بهانه که «اگر سردار سپه رییس الوزارء باشد، بهتر خدمت مىکند»، با تغییر نظام پادشاهى قاجارى و انتقال آن به پهلوى مخالفت کرد.
در این باره باید گفت، حتى اگر روشنفکران حقیقتا با استبداد مخالف بودند، به اهدافشان نرسیدند و به همان تجدد اجبارى بسنده کردند.
بنابر این در میان اهداف چهار گانه مورد نظر در مشروطه، باید روى آخرین هدف انگشت گذاشت. مبارزه براى تجدد، هویت اصلى نهضت مشروطه را تشکیل مىدهد. علما - به جز شیخ فضل الله - با همه همراهى، به درک این نکته نائل نیامدند. آنان در پى مبارزه با ستم قاجارى آن هم منظر دینىبودند و بسیارىشان براى این که متهم به طرفدارى از استبداد نشوند، از اینجنبش دفاع کردند. آنان براى مبارزه با ستم در مفهوم اسلامى آن و رواج شریعت به میدان آمده بودند، اما از آنجا که اهدافشان با ساختار این جنبشسازگارى نداشت، کنار رفتند یا کنار گذاشته شدند.