مشروطه ساخته و پرداخته انگليس نبود


دولت انگلستان پس از آنكه علماى ناراضى از بى اعتنايى حكومت مظفرالدين شاه نسبت به تاسيس عدالتخانه در جمادى الاول سال ۱۳۲۴ قمرى تهران را به قصد عتبات ترك كردند، درهاى سفارت خود را به روى مردم تهران گشود تا و مخالفان حكومت در باغ وسيع سفارت بست بنشينند و مطالبات خود را از حكومت طلب كنند. اين مطالبات در ابتدا حول محور بازگشت علما و تشكيل عدالتخانه سامان يافته بود. 



 
دولت انگلستان پس از آنكه علماى ناراضى از بى اعتنايى حكومت مظفرالدين شاه نسبت به تاسيس عدالتخانه در جمادى الاول سال ۱۳۲۴ قمرى تهران را به قصد عتبات ترك كردند، درهاى سفارت خود را به روى مردم تهران گشود تا و مخالفان حكومت در باغ وسيع سفارت بست بنشينند و مطالبات خود را از حكومت طلب كنند. اين مطالبات در ابتدا حول محور بازگشت علما و تشكيل عدالتخانه سامان يافته بود. ده روز پس از آغاز بست نشينى اما، مطالبات بست نشينان سفارت تغيير يافت و تاسيس دارالشورى (مجلس) جاى عدالتخانه را گرفت. 
در اين فاصله ده روزه در اين مدت كوتاه بست نشينى در سفارت چه روى داد كه ناگهان فصل تازه حيات سياسى اجتماعى جامعه ايران تحت عنوان مشروطيت رقم خورد؟ توطئه سفارت انگلستان براى انحراف جنبش عدالتخواهى؟ توطئه نوگرايان براى به انحراف كشيدن اين جنبش؟ هر دو؟ يا هيچ كدام؟
پيش از مهاجرت علما به عتبات در بيست و سوم جمادى الاول سيدعبدالله بهبهانى با ارسال نامه اى محرمانه به سفارت انگليس خواستار حمايت آنها از جنبش شد. همچنين به تجار معتبر تهران خبر داد كه «اجزاى سفارتخانه (انگليس) به من وعده همراهى داده اند، هرگاه پس از من معترض شما شدند به آنها متوسل شده و به آن مكان متحصن و ملتجى شويد.» چنين بود كه پس از مهاجرت علما در شب بيست و سوم جمادى الاول نخستين گروه بازرگانان شامل نه نفر به سفارت انگليس پناه بردند. فرداى آن روز اين خبر در شهر پخش شد كه سفارت انگليس به عموم مردم اجازه اقامت در سفارت مى دهد. تهرانيان دسته دسته، در قالب اصناف مختلف به سفارت رهسپار مى شدند. تجار، كسبه بازار، صنعتگران، طلاب مدارس مذهبى، محصلين دارالفنون و... تا پايان تحصن بيست و پنج روزه قريب چهارده تا بيست هزار نفر در سفارت متحصن بودند. گزارش ناظم الاسلام از وقايع بست نشينى نشان مى دهد كه در حين افزايش شمار متحصنين كاردار سفارت انگليس از وزارت خارجه ايران خواسته است كه از تحصن اقشار عادى در سفارت جلوگيرى كند، اما وزير خارجه مشيرالدوله ،كه به عزل عين الدوله از صدارت بى ميل نبود اين خواسته را به مسامحه گذرانيد. با اين حال، چندى پس از آن دولت ايران توسط كاردار خود در لندن از دولت انگليس خواست متحصنين را از سفارت خود بيرون كند. پاسخ سر ادوارد گرى وزير امور خارجه انگلستان به كاردار ايران چنين بود: «بست نشستن مردم براى سفارت (مايه) زحمت و خسارت است. دولت انگلستان از اين بابت متاسف است. ولى بست نشستن در سفارتخانه ها در ايران از سابق معمول بوده و نمى توان مردم را به زور بيرون كرد. دولت ايران بايد موجبات رضايت آنها را فراهم آورد تا از سفارت بروند.» پاسخ وزير خارجه انگليس بـه ظاهر تمايل دولت انگلستان را نسـبت به برآورده شدن مطالبات بست نشينان نشان مى دهد. همين پاسخ بعدها بهانه اى شد تا عده اى از مورخان و تحليلگران مخالف، مشروطه را ساخته و پرداخته انگلستان معرفى كنند. اما نكته اساسى اين است كه بدانيم مطالبات بست نشينان در زمان پاسخ ادوارد گرى در يكم و يا سوم جمادى الثانى چه بوده اند؟
در بيست و هفتم جمادى الاول، گرانتدوف كاردار سفارت انگليس در نامه اى به وزارت خارجه ايران دلايل بست نشينى مردم تهران به علاوه خواسته هايشان را «عدم تامين مالى و جانى از مامورين دولت، موقوف ماندن معاملات تجارى به واسطه نبودن علما در شهر و درخواست ديوانخــانه عدليه كه در دسـت دولت نباشــد» بيان مى كند. در همين روز ناظم الاسلام در تاريخ روزانه اش مى نويسد: «احدى جرات نمى كند جز معاودت آقايان ديگر عنوانى نمايد. حتى فيلسوف بهبهانى در يك چادر عنوان كرد كه بايد ما قانونى از شاه مطالبه كنيم، فوراً دورش را گرفتند و خواستند او را خارج نمايند.» نخستين درخواست رسمى بست نشينان سفارت كه در بيست و هفتم جمادى الاول خطاب به شاه نوشته شد مجلس عدالتخانه بود، مجلسى كه «حاوى بر قانون محمد و مشتمل است بر حفظ نفوس و اموال و اعراض و ناموس و دماء مسلمين.» در بيست و هشتم جمادى الاول متحصنين سفارت سه خواسته مشخص را عنوان كردند : ۱- تاسيس عدالتخانه ۲-بازگشت علما ۳- امنيت جانى و مالى. روز چهارم جمادى الثانى نيز همين سه خواسته به علاوه بازپرداخت مبلغ برات هاى دولتى، از سوى تجار متحصن، به عنوان مطالبات عموم بست نشينان سفارت تكرار شد. 
بدين ترتيب تا روز چهارم جمادى الثانى، ده روز پس از آغاز بست نشينى سفارت سخنى به جز تكرار خواسته هاى علما در جنبش عدالتخواهى، ميان بست نشينان نيست. از اين رو تمايل احتمالى دولت انگلستان نسبت به برآورده شدن مطالبات بست نشينان كه در پاسخ وزير خارجه به تاريخ يكم يا سوم جمادى الاول نمود يافته است ناگزير مى بايست ناظر بر اين مطالبات بوده باشد.
با اين حال فهرست مطالبات متحصنين اين گونه باقى نماند. در فهرست هاى بعد از روز چهارم جمادى الثانى مطالبات بست نشينان تغيير عمده يافته اند: ۱- بازگشت علما ۲- عزل عين الدوله ۳- افتتاح دارالشورى ۴- عودت مطرودين و قصاص شهدا. مطالبه افتتاح دارالشورى به گونه اى اعجاب انگيز به يك باره در ميان مطالبات بست نشينان پديدار شد. اما آن قدر اهميت يافت كه در روز پانزدهم جمادى الثانى بست نشينان حكم شاه را مبنى بر پذيرش تاسيس مجلس، تنها به دليل شبهه مشورتى بودن آن و نه حاكم بودنش از ديوارها كندند و پاره كردند.
چه چيز مردمان بست نشسته در سفارت انگليس را در فاصله بيست و هفتم جمادى الاول روزى كه كسى جرات نمى كرد جز بازگشت علما درخواست ديگرى را مطرح كند، تا ده روز بعد از آن كه افتتاح مجلس خواسته شد، تحت تاثير قرار داد؟ 
وقايع نگارى جنبش مشروطه شيوه تغيير مطالبات بست نشينان را ترسيم مى كند:
۲۸ جمادى الاول ۱۳۲۴ ق: «سفارتخانه در حكم يك مدرسه شده است، چه در زير هر چادر و هر گوشه جمعى دور هم نشسته اند و يك نفر عالم سياسى از شاگردان مدارس و غيره آنها را تعليم مى دهد. يعنى چيزهاى تازه به گوش مى خورد كه تاكنون احدى جرات نداشت بر زبان آورد.» 
همان روز (۲۸ جمادى الاول ۱۳۲۴ ق): «بعضى از اجزاى انجمن روزنامه حبل المتين را در دست گرفته بر مردم قرائت مى نمايند.» 
۵ جمادى الثانى ۱۳۲۴ ق: «امروز تلگرافى (به عنوان پيام پادشاه انگلستان)در بين مردم افتاده... گر چه ماخذ اين تلگراف معلوم نيست بلكه از مضامين آن آثار كذب هويداست، ولى براى عوام باعث اطمينان گرديد... و به گوش آنها لفظ مجلس شوراى ملى رسيد و دانستند كه نجات دهنده همه از ظلم و تعدى مجلس شوراى ملى است.» 
۱۱ جمادى الثانى ۱۳۲۴ ق: «(اكنون بست نشينان) همه اهل پولتيك و قانون شده اند و حرف ها مى زنند كه انسان مات مى ماند. مثلاً مى گويند معنى تحت الحفظ شاه اين است: نماينده ملت. در صورتى كه ملت كسى را نخواسته باشد آن شخص را در هيچ دولت نخواهند شناخت.»
۱۶ جمادى الثانى ۱۳۲۴ ق: «اهل طهران در اين ايام تحصن سفارتخانه به حدى بيدار شده و پا به دايره تمدن و حقوق گذارده(اند) كه در مدت ده سال اين قسم ممكن نبود. اشخاصى كه در خارجه تربيت شده اند و سال ها آرزوى اين ايام را مى بردند شب و روز در كار بيدارى مـردم مى باشند.» (ناظم الاسلام كرمانى، تاريخ بيدارى ايرانيان) 
جنبش مشروطه سبب شد كه نوگرايان و طبقه متوسط جديد بى واسطه و رودررو در يك جنبش عمومى در كنار طبقه متوسط سنتى و عامه مردم قرارگيرند و براى نخستين بار ارتباطى سازنده ميان آنها پديد آيد. دانش آموختگان فرنگ، فارغ التحصيلان دارالفنون، اين اجزاى طبقه متوسط جديد، اين موجودات بيگانه با ملت، به موجوداتى قابل فهم تبديل شدند، جايگاه گروه مرجع مردم را به دست آوردند و توانستند عناصر بنيادى مشروطيت را به مردم بياموزند. مشروطيت اين سان نه حاصل توطئه انگلستان، بلكه ثمره فرصتى است كه طبقه نوگرا براى همنشينى با توده مردم و علماى ضدحكومت به دست آورد.