مشروطه با کدام نگاه؟
تاریخ در تکوین هویت و شکلگیری نظام باورهای جامعه نسبت به ماهیت رویدادهای تاریخی، تأثیری بنیادین دارد؛ زیرا رفتارهای تاریخی نیاکان ما الگویی است که خودآگاه یا ناخودآگاه در رفتار سیاسی جمعی امروز ما هویدا میشود و با بازنگری و بازاندیشی شرح حال پیشینیان الگوهای رفتاری امروز در بوتۀ آزمون و قضاوت همگانی قرار میگیرد. برایناساس شیوة مواجهة هر ملّتی با گذشته و پیشینة خویش نشاندهندة سطح پختگی و بلوغ روحی یا به عکس خامی و گسستگی شخصیت آن ملّت است؛ به همین دلیل است که افراد و گروههای مختلف فکری ــ سیاسی به تاریخ و بازخوانی و بازنویسی آن توجه میکنند و به آن علاقه دارند.
درواقع، تاریخ سند هویت ملّتها، و تاریخپژوهی حرکتی است برای کسب معرفت نسبت به شرح حال پیشینیان؛ اما معرفتی که از تخصصزدگی، تقلیدگرایی، گسست فکری، و... مصون، و براساس شناخت عمیق، فلسفهورزی و استقلال فکر و اندیشه به وجود آمده باشد. برای تحقق این نوع معرفت رعایت دو اصل اساسی لازم است:
1ـ جامعیت: بدین معنا که همة ابعاد مختلف و متنوع تاریخ با دقت تمام در نظر گرفته شود. توجه به بعضی از جنبههای تاریخی، هرچند مهم باشد، خطری است که سیر طبیعی و واقعی تحلیل رخدادهای تاریخی را تهدید میکند. در تاریخنگاری باید جغرافیای کامل رویدادها به درستی ترسیم شود و دربارة شخصیتهای تاریخساز، اطلاعات تاریخی ارزشمندی کسب گردد.
2ـ تناسب: در توصیف و تبیین رویدادها و پدیدههای تاریخی باید از بزرگبینی و کوچکبینی دوری کرد تا «تناسب» در توصیف واقعیت تاریخی، گرایشها، عوامل و شخصیتها برقرار گردد؛ زیرا فقط دراینصورت است که پژوهش تاریخی از آسیبهایی چون پیشداوری و تحمیل فرضیات و قضاوتهای غیرعالمانه در امان میماند. گفتن بخشی از واقعیت تاریخی و کتمان بخش دیگری از آن، نوعی تحریف تاریخ است. با چنین رویکردی است که نقد و ارزیابی متون تاریخی اهمیت مییابد؛ زیرا این شیوه به تصحیح بینش تاریخی و تعالی درک و دریافت جامعه کمک شایانی میکند، آگاهی تاریخی آن را افزایش میدهد و بستر مناسبتری برای جهتگیریهای آگاهانه و واقعگرایانة افراد، قشرها و احزاب گوناگون جامعه در حوزههای فرهنگ، سیاست و اقتصاد فراهم میآورد.
تاریخ معاصر، بهویژه دورة مشروطه و انقلاب اسلامی ایران، بهدلیل تأثیر عمیقش بر تحولات آیندة این ملّت، دورهای حساس و مخاطرهآمیز محسوب میشود؛ زیرا در پی انقلاب مشروطه، تحولی عظیم در بعضی از ویژگیهای فرهنگی مردم روی داد و مباحثی چون مشارکت سیاسی، مشروعیتخواهی، هویتطلبی و توسعهمحوری برای اولینبار در ادبیات سیاسی آن دوره مطرح شد و زمینهای برای فعالیت نخبگان و گروههای سیاسی و فکری فراهم گردید. از سوی دیگر در این دوره بود که میان حاکمیت و مردم و نیز حاکمیت و دیانت به رهبری علما رابطة نسبتاً مطلوبی برقرار شد، هرچند که سرانجام این نظام با دورة استبداد در این حوزه تفاوت چندانی پیدا نکرد. خواستههای تحققنیافتة مردم در انقلاب مشروطه، آنها را به ادامه دادن فعالیت و مبارزه واداشت تا آنکه با پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط حاکمیت با مردم و دیانت در نظر و عمل تحقق بخشیده شد. با این حال متأسفانه رویدادهای این دوره در بسیاری از آثار بهجایمانده مغرضانه تحلیل شده است؛ زیرا همانگونه که در جنبش مشروطه دو گروه کلی سکولارها و اسلامگراها برای تحقق اندیشههای خود فعالیت میکردند، در پژوهشهای مربوط به این دوره نیز این دو دیدگاه بر تحلیل وقایع سایه افکنده است. از آنجا که انقلاب اسلامی ایران برآمده از تحولات تاریخی این کشور بهویژه رویدادهای عصر مشروطه است، تحلیل وقایع آن دوره در نوع نگاه به انقلاب اسلامی و تحلیل آن نیز تأثیر بسزایی دارد؛ از همین روست که دیدگاه سکولار و غربگرا با انگشت نهادن بر تضاد میان سنّت و تجدد، انقلاب مشروطه را دورة گذار از سنّت میداند و انقلاب اسلامی را، که در آن دیانت با حاکمیت پیوند یافت، گامی به عقب و رویدادی بدون پیشینة تاریخی محکم قلمداد میکند؛ بنابراین برای شناخت صحیح انقلاب اسلامی باید ریشهها و زمینههای آن را در تاریخ جست و واقعگرایانه و به دور از غرضورزی تحلیل کرد. همانگونه که گفته شد، در این میان دورة مشروطه و تحلیل صحیح رویدادهای آن اهمیت بسزایی دارد؛ از همینرو برای پرهیز از انحراف در مسیر پژوهشها، و مطالعة واقعگرایانة عصر فوق لازم است فضای حاکم بر آن، به دور از هرگونه پیشداوری شناخته شود و دو موضوع شیوة ارتباط حاکمیت با مردم، و ارتباط دیانت با سیاست و سهم راهبردی دین، بهطور منسجم بررسی گردد.
در تحقیقات همهجانبه و گسترده دربارة مشروطه توجه به سه روش توصیفی، تحلیلی و سنجشی اهمیت خاصی دارد.
از آنجا که توصیف بر تحلیل مقدم است، و تبیین، نقد و سنجش در ادامة این دو، موضوعیت پیدا میکند، برای حفظ واقعیتهای تاریخی لازم است پیش از تحلیل و تفسیر رویدادهای عصر مشروطه، در حد امکان توصیفی جامع، متناسب و دقیق از آن عصر به دست داد و این مهم تحقق نمییابد مگر با تدوین روزشمار و تقویم رویداد انقلاب مشروطیت. تا آنجا که به تاریخنگاری توصیفی این دوره مربوط است تدوین روزشمار حوادث، مرحلة مهمی در مشروطهپژوهی و مقدمهای است برای درک جامع زمینههای فکری انقلاب مشروطه و سیر تکوین اندیشهها و بستر تاریخی آن.