مقاومت طوايف بلوچ در برابر قواي انگليس (جنگ گورستاني 1916م)
چكيده
بریتانیا پس از تسلط بر هندوستان توجه خود را به سوی مرزهای تاریخی ایران در سند معطوف نمود و از همان ابتدای پیشروی به سوی بلوچستان، با مقاومت سرداران بلوچ روبرو شد. از سوی دیگر فتاوي علمای عثمانی در جريان جنگ جهاني اول مبني بر وجوب جهاد بر ضد بریتانیا، و تأیید آنها توسط علمای عتبات و مدارس دیوبندی هند، باعث تحریک قبایل بلوچستان از جمله قبیله اسماعیل زهی در سرحد شد. ترس اصلی سرداران بلوچستان بویژه در منطقه سرحد، تجزیه مجدد خاک ایران یا ضمیمه نمودن بلوچستان غربی به قلمرو بریتانیا بود. مهمترین سرداران بلوچ جنيدخان یاراحمدزهی، خلیلخان گمشادزهی و جمعهخان اسماعیل زهی بودند. نبرد جمعهخان با قوای مهاجم انگلیس، كه به جنگ گورستانی یا «لیرودیک» معروف شد، از مهمترین جنگهاي طایفه اسماعیل زهی با متجاوزان انگلیسی بود. در این جنگ که در نزدیکیهای زاهدان اتفاق افتاد، تعداد زیادی از متجاوزین انگلیسی (70 نفر) و هجده نفر از طائفه اسماعیل زهی از جمله شش نفر از برادران جمعهخان كشته شدند.
نفرت بلوچهای ایرانی از بریتانیا باعث شد انگليسيها نتوانند جاي پايي براي سلطه دائمي خود در منطقه پيدا كنند؛ و پس از پايان جنگ جهاني اول به تدريج اين منطقه از خاك ايران را تخليه كردند.
مقدمه
قبايل بلوچ از كهنترين و نيز سلحشورترين اقوام ايراني هستند كه هيچگاه در دفاع از خاك ايران كوتاهي نورزيدهاند. قبایل جنگجوی بلوچ با به ارث بردن و حفظ ویژگی جنگاوری اقوام کهن ایرانی، به عنوان مرزداران حریم شرقی ایران در عمل نشان دادهاند همواره به این کشور عشق ورزیده و افتخار ميکردهاند. زمانی که در بلوچستان به دلیل ضعف حکومت مرکزی نقشههاي حساب شدهاي از سوی بریتانیا به اجرا درميآمد تا آنجا را تحت تسلط خود قرار دهد، مقاومت قبایل بلوچ بدون هیچ حمایتی از جانب حکومت ایران اين نقشهها را نافرجام گذاشت.
جنگهای عمده قبایل بلوچ ایرانی با نیروهای بریتانیا در سابقه ذهنی و تاریخ شفاهی رایج در میان بزرگان و معمرین منطقه تفاوتهای زیادی با روایتهای آن وقایع از زبان اسنادِ غربی از جمله اسناد و روایات بجا مانده در آرشیوها و خاطرات مأموران انگلیسی دارد. تلفات وارده به نیروهای انگلیسی و عدم توانایی آنان در جلب قلوب مردم منطقه باعث گردید آنان در پایان جنگ جهاني اول منطقه را ترك كنند. طایفه اسماعیلزهی به رهبری جمعهخان از مهمترین طوایفی بود که در سرحد بلوچستان علیه انگلیسها (1916 م) قیام کرد. سردار جمعهخان (1335-1245ه. ش) پس از رسیدن به سرداری با همکاری دو قوم گمشادزهی و شهنوازی چنان عرصه را بر انگلیسیها تنگ کرد که آنها ژنرال ریجینالد دایر را براي جنگ با جمعهخان به بلوچستان اعزام کردند.
ميان قواي انگليسي به فرماندهي ژنرال ريجينالد داير و جنگاوران بلوچ، نبردهاي متعددي رخ داد؛ كه در اين مقاله به ذكر حوادث يكي از اين نبردها معروف به جنگ گورستاني ميپردازيم.
وضعیت بلوچستان ایران در زمان شروع جنگ جهاني اول
بلوچستان در زمان شروع جنگ جهاني اول به دو منطقه مکران و سرحد تقسیم میشد. پس از مرگ ناصرالدينشاه و سپس انقلاب مشروطه، يا به عبارت بهتر ضعف دولت مركزي و كاهش نفوذ آن در نقاط دوردست كشور، در مكران بهرامخان بارانزهي حكومت ميكرد.
در منطقه شمالی یا ناحیه کوهستانی و مرتفع سرحد، قدرت در دست سردار ميرجنيدخان یاراحمدزهی بود. قبایل عمده دیگر در این منطقه شامل قبیله گمشادزهی به رهبری سردار خلیلخان (هلیلخان)، قبیله اسماعیل زهی به رهبری جمعهخان (جُماخان)، و قبیله ریگی به رهبری ابراهیمخان، عیدوخان و سردار تاجمحمد با طوایف متعدد دیگری چون ناروئی، گرگیج، براهوئی، کُرد، رخشانی، هاشم زهی، کهرازهی، تمندانی، ترشابی، سالارزهی، مرادزهی، کرم زهی و تیرههای کوچکتر از طریق وصلت و یا اشتراک در قلمرو متحد بودند و در سه قسمت اصلی سرحد اتحادیههای قدرتمندی ایجاد کرده بودند. اکثر قبایل سرحد نسبت به میرجنيدخان احترام زیادی قائل بودند و تقریباً رهبری او را بر تمامی منطقه قبول كرده بودند. اگرچه در مکران قدرت واقعی در دست میربهرامخان بود، اما سرداران متعددی همچون نوابخان بامری، سعیدخان ناروئی و میربرکتخان جاسکی نیز قدرت قابل توجهی داشتند.
سرداران بلوچ ایرانی برخلاف سرداران بلوچستان شرقی کمتر تحت نفوذ یا کنترل حکومت استعماری بریتانیا در هند بودند و تقریباً نوعی سنت ضدانگلیسی در میان بلوچهای این منطقه حاکم بود.
بلوچهای سرحد، برخلاف بلوچهاي مکران، وابستگی چندانی به کشاورزی و زمین نداشتند. رؤسای قبایل سرحد نيز قدرت و ثروت حاکمان مکرانی را نداشتند؛ زیرا فاقد اراضی غنی کشاورزی بودند که از طریق آن بتوانند کسب درآمد نمایند. سرداران ناحیه سرحد در عوض با سازماندهی نیروهای قبیلهای خویش، روستاها و شهرهای اطراف را مورد حمله و تهاجم قرار میدادند.
پس از اینکه بریتانیا در جهت منافع خویش اقدام به تعیین حدود و تجزیه بلوچستان کرد، اراضی وسیعی را که متعلق به قبایل قدرتمند منطقه نظیر یاراحمدزهی، گمشادزهی و ریگی بود، در مناطقی چون «ماشکید و تهلاپ» از خاک ایران جدا کرد كه علاوه بر اینکه ضربههای شدیدی به اقتصاد آنان وارد شد، بسیاری از تیرههای قبایل فوق در دو سوی مرز قرار گرفتند و با خط ترسیمی گلداسمید برای همیشه از همدیگر جدا ماندند بنابراین نوعی خصومت شدید نسبت به انگلیسیها در منطقه ایجاد شد.
آماده شدن قبایل سرحدی برای حمله به منافع بریتانیا
به دنبال بروز ناآرامیهايی در مناطق ساحلی مکران و حملات گسترده بهرامخان بمپوری به مرزهای هندوستان در مناطق «کیچ و تُمپ» قبایل سرحدی نیز آمادگی خود را برای پیوستن به نیروهای جهادی اعلام کردند. فتواي جهاد علماي منطقه و تحريكات عناصر آلماني مرتبط با شيراز در اين حوادث، مؤثر بود. از سوی دیگر نیروهای انگلیسی و نظامیان وابسته به آنها براي جلوگيري از نفوذ عوامل آلمانی به مناطق شرقی کشور و ورود به افغانستان، حلقة خاوري ايران، يا كمربند شرقي ايران را، كه به پليس شرق نيز معروف شد، ايجاد كردند. بخش مهمي از حوزة عمل حلقه خاوري ايران، در مجاورت منطقه سرحد در بلوچستان ايران بود. انگليسيها نیروهای فراوانی را در پاسگاههای «کَچِه» و «رَباط» که مرز مشترک منطقه سرحد با بلوچستان انگلیس و افغانستان محسوب میشد مستقر كرده بودند.
این تحرکات نظامی که با استخدام بعضی از عناصر محلی همراه بود موجبات خشم و ناراحتی قبایل سرحدی و علمای منطقه را، که در واقع به دلیل آموزش در مدارس دیوبندی هند و ارتباط با رهبران گروههای مسلمان آنجا دارای روحیات شدید ضدانگلیسی بودند، فراهم نموده بود. رهبر بلامنازع سرحد در این زمان، سردار جنيدخان یارمحمدزهی بود که دارای احترام زیادی در میان قبیله خود و سایر قبایل منطقه بود. ملا ملکشاه یکی از علمای دینی منطقه بود که نقش بسیار مهمی در دعوت قبایل دامنی، که علاوه بر یارمحمدزهیها قبیله گمشادزهی به رهبری «سردار خلیلخان» را شامل میگردید، به جهاد برعهده داشت. او در روستای گزّو که یکی از مراکز اصلی تجمع و سکونت ایل یارمحمدزهی به حساب میآمد، ساکن بود و بسیاری از افراد این قبیله فرزندان خود را برای کسب مراحل مقدماتی علوم دینی و قرائت قرآن به مكتبي ميفرستادند كه تحت سرپرستي او اداره ميشد. ملا ملکشاه که فتاوی علمای دیوبندی را در سرحد انتشار میداد، جنيدخان را به جهاد در مقابل انگلیسیها دعوت نمود. بنظر میرسد نسبت فامیلی ملا ملکشاه با جنيدخان و خلیلخان نیز تا حد بسیار زیادی در پذیرش فتاوی جهاد او مؤثر بوده است و این نزدیکی باعث تقویت افکار اسلامی و اندیشههای جهادی سرداران سرحدی گردیده است.
یکی دیگر از علمای با نفوذ منطقه مولوی عبدالله سربازی قاضیالقضاة بلوچستان بود که در قضیه حمله به افسران سیاسی بریتانیا در منطقه «مند» نقش مستقیم داشت و در فتوایی که در تمامی بلوچستان منتشر گردید، اعلام نمود انگلیسیها کافر هستند و هرگونه کمک به آنها را حرام شمرده بود . دلیل صدور اين فتوا این بود كه شماري از بومیان به استخدام انگليسيها درآمده بودند.
امتداد قلمرو قبیله اسماعیل زهی که رهبری آن را «سردار جمعهخان» به عهده داشت تا نرماشیر میرسید و وابستگیهای نزدیکی بین این قبیله و طوائف شیهکی، سابکی، سنجری و رشیدی که دارای نفوذ و جمعیت قابل توجهی در اطراف نرماشیر، بم و جیرفت بودند، برقرار بود. قبیله یارمحمدزهی هم مناسبات نزدیکی با طائفه شیهکی برقرار نموده بود و یکی از سرداران معروف این قبیله بنام یارمحمدخان که از فعالان دمکرات کرمان به حساب میآمد، از دختر سردار جنيدخان خواستگاری نموده بود.
در کمیته عملیاتی دمکراتهای کرمان، که در اواسط اوت 1915/ اوایل شوال 1333 از اجتماع رهبران این حزب تشکیل گردید، نام علیاکبر قراسوران که از بلوچهای اطراف کرمان بود به چشم میخورد. این کمیته برای همکاری با آلمانها و مبارزه مشترک بر ضدانگلیسیها و عوامل وابسته آنان ایجاد گردیده بود. از میرزاعلیاکبر بلوچ، در کتاب کرمان در نهضت مشروطیت نیز به عنوان یکی از آزادیخواهان و همراهان نزدیک میرزاآقاخان کرمانی (بردسیری) نام برده شده است. به نظر میرسد در فراهم كردن مقدمات و زمينهسازي ملاقات سرداران بلوچ سرحدی و نمایندگان آنان با عوامل آلمانی اعزامی به کرمان و بم، افرادی چون علیاکبر و یارمحمدخان شیهکی و سایر سران قبایل منطقه نقش مهمی داشتهاند.
در کتاب حکایت بلوچ نیز به یکی از اعضای طایفه شیهکی اشاره گردیده است که به عنوان راهنما برای گروهی آلمانی خدمت میکرده است و در زمانی که این گروه در دام گروهی از عشایر قبیله اسماعیل زهی یا افراد سردار «جماخان» واقع میشود با معرفی خویش باعث نجات جان آنان میگردد.
در وقایع عصر مشروطه قبایل بلوچ به دلیل فعالیتهای آزادیخواهانه رفعت نظام بر ضد حکّام قاجار شوریده بودند. بلوچها در جریان حمله شورشیان و آزادیخواهان برای فتح کرمان حضور چشمگیری در نیروهای محاصرهکننده کرمان به رهبری رفعت نظام و میرزاحسینخان رئیس نظمیه داشتند. در جریانات کرمان و وقایع مربوط به سالهای آغازین جنگ جهاني اول نيز قبايل بلوچ در همراهی با دمکراتها و متحدان آلمانی آنها نقش مهمی بازی میکردند. نمایندگان آلمان نیز در پی دیدار با سران قبایل بلوچ در بم و نرماشیر با اعطاي كمكهاي مالي در مبارزهشان عليه انگليسيها ياري ميدادند. در اين مبارزه مشترك، بلوچها حملات شدیدی به منافع بریتانیا در مناطق مختلف بلوچستان بالاخص در مرزهای شرقی در حدود رباط و کچه توسط قبایل سرحدی كردند. این حملات را عمدتاً قبایلی همچون یارمحمدزهی، گمشادزهی و اسماعیل زهی انجام میدادند. به نظر میرسد، با توجه به نفرت مردم منطقه از انگليسها، عناصر آلماني توانستند از اين وضع به نفع كشور خود استفاده كنند؛ همانطور كه در شيراز و بوشهر و تنگستان و دشتي همين كار را كردند.
تأثیر فتاوی جهاد نیز در قبایل بلوچ به حدی بود که سر پرسی سایکس در مورد آن مینویسد: «یک سردار بلوچی در نامهاش (برای خانوادهاش) چنین نوشته است که او مدتها ناخن و محاسنش را به آرزوی شهادت با حنا رنگ بسته است ....»
سردار جمعهخان اسماعیل زهی ميگفت پدرش، کدخدا جیهل، در زمان حیاتش مأموریتی از طرف سطوتالممالک حاکم وقت بلوچستان برای جلوگیری از پیشروی نیروهای انگلیسی در خاک بلوچستان ایران دریافت کرده است و به همین دلیل به هر وسیله ممکن برای اجرای تعهد او اقدام خواهد کرد تا راه ورود نیروهای نظامی بریتانیا را به درون خاک ایران سدّ نماید. تبلیغات ملا درمحمد و قاضی خیرمحمد حسن زهی در دعوت از سردار جمعهخان به اداي فریضه دینی جهاد، او را برای جنگ با انگلیسیها مصمّم نمود.
شدت دشمنی با انگلیسیها در میان قبایل بلوچ ایرانی به حدّی مقامات بریتانيایی در هند را نگران نموده بود که حضور بلوچهای ایران را در سیستان و افغانستان باعث تحریک ساکنین مرزهای افغانستان و خطری برای منافع خود اعلام میکردند.
قیام سردار جمعهخان اسماعیل زهی
همان طور که جنيدخان و قبایل تحت امر او حملات خود را به کاروانهای تدارکاتی بریتانیا در خاک بلوچستان انگلیس شدت بخشیده بودند، سردار جمعهخان با کمک جنگجویان قبیله اسماعیل زهی و طوایف وابسته حملات مشابهی را به منافع بریتانیا در منطقه انجام داد. زمانیکه ژنرال دایر و نیروهایش در تعقیب جنيدخان به سوی کمالآباد هجوم بردند، در اطراف دزداب و نزدیکی نصرتآباد سیپی نبرد سختی بین نیروهای انگلیسی و جنگجویان تحت امر سردار جمعهخان اسماعیل زهی در گرفت. جمعهخان اسماعیل زهی در جریان حمله انگلیسیها به خاش از سران قبایل و طوایف همجوار دعوت نموده بود برای امری مهم در جلسهای که در محل سکونت او در گلوگان تشکیل خواهد شد شرکت نمایند. این سردار بلوچ از چنان احترامی در منطقه برخوردار بود که سریعاً دعوت او از جانب سران قبایل و طوایف همجوار از جمله ناروئی، براهوئی، گرگیج، حسن زهی، نوتی زهی و قنبرزهی، ایجباری و تیرههای مختلف قبیله اسماعیل زهی اجابت گردید.
جمعهخان با یادآوری گوشهاي از تاریخ گذشته سرحد، حضور نیروهای انگلیسی در سرحد را بزرگترین خطر برای دین، میهن و سنت قومی قبایل بلوچ اعلام کرد و با یادآوری نيرنگهاي بريتانيا در تجزیه قسمت اعظم خاک بلوچستان در صد سال اخیر و جدا نمودن برادران بلوچ آنها در کلات و افغانستان از ایران، به ضعف حکومت مرکزی در این منطقه اشاره نموده و از طرحها و نقشههای آتی انگليسيها برای اشغال منطقه و تسلط بر نواحی شرقی ایران تا کرمان پرده برداشت. جمعهخان در ادامه به نبردهای خاش و اطراف آن اشاره کرد و با ستایش از جنيدخان و خلیلخان اعلام کرد بزودی انتقام خون برادران بلوچ خود را که در جنگهای اخیر به شهادت رسیدهاند خواهد گرفت.
سرداران بلوچ پس از تأييد سخنان سردار جمعهخان، با دست زدن به قرآن مجيد، همپيماني و آمادگی خود را برای آغاز نبرد بر ضد نیروهای بریتانیایی با افتخار رسیدن به شهادت اعلام کردند. مراسم سوگند پس از قرائت فاتحه برای شهدای خاش خاتمه یافت. پس از عقد پیمان و همقسم شدن طوایف بلوچ با جمعهخان، جنگجویان بلوچ تصمیم گرفتند مانع ورود انگلیسیها به درون خاک ایران شده و راه را بر نیروهای نظامی بریتانیا سد نمایند. به دستور جمعهخان پیکها و چاروهایی (جاسوس) به رباط و کچه که دو مرکز مهم استقرار نیروهای نظامی محسوب میشدند، روانه گردیدند تا تحرکات انگلیسیها را تحتنظر گرفته و در اسرع وقت به اطلاع ستاد فرماندهی مستقر در گلوگان برسانند. قبایل مستقر در بلوچستان انگلیس مانند طوایف نوتی زهی، ایجباری، حسن زهی و گرگیج که از وابستگان و متحدان اصلی قبیله اسماعیل زهی به حساب میآمدند و آنان نيز بلوچ سرحدی نامیده میشدند، علاوه بر کمکهای نظامی، اخبار و اطلاعات مورد نیاز از تحرکات نیروهای نظامی بریتانیائی را برای جمعهخان ارسال میكردند.
جنگ گورستانی یا لیرودیک
«لیرودیک» از الفاظ بلوچی «لِیرَه» به معنای شتر نر و «دِکّ» به معنای کوه تشکیل شده است که با همدیگر به معنی کوه شبیه شتر (كوه شتري) میباشد. در گزارشهای ارسالی فرماندهی نیروهای مسلح هندوستان به وزیر حکومت هند درباره نبرد قبایل بلوچ ایرانی و نیروهای انگلیسی در محل لیرودیک، چنین آمده است: «در تاریخ 13 آوریل 1916م، در محلی به نام لیرودیک 70 تن از سربازان پیاده پنجابی و یک گروه سواره نظام انگلیسی تحت فرماندهی کاپیتان. آ. د. بنت، در مقابل یک لشکر از جنگجویان بلوچ که تخمین زده میشد در حدود 700 تن باشند قرار گرفتند که در پایان تلفات قابل توجهی به نیروهای انگلیسی وارد آمد». سرلشكر محمود امين نيز در خاطرات خود، به اين نبرد چنين اشاره ميكند:
در بازگشت جنگجویان تحت امر جمعهخان از عملیاتی موفقیتآمیز بر ضد نیروهای نظامی بریتانیا در اطراف قائن که در جریان آن تعدادی از نیروهای انگلیسی کشته شده بودند، آنان به گروه دیگری از نظامیان انگلیسی برخورد کردند.
ژنرال دایر نیز که در زمان این جنگ در اطراف خاش بود، با اشاره به حمله افراد طایفه اسماعیل زهی به رهبری جمعهخان در غرب رباط و نزدیکی نصرتآباد (سیپی) به نیروهای انگلیسی، در مورد آن چنین مینویسد:
در این حمله نه تنها بسیاری از نیروهای انگلیسی کشته و زخمی شدند، بلکه تعداد زیادی قاطر، تفنگ و مهمتر از همه مهمات را هم از دست دادند و اگر چه افسر فرمانده انگلیسی با تمام قوا جنگیده بود و از بروز یک فاجعه جلوگیری نموده بود امّا تعداد تلفات آنقدر زیاد بود که در منطقه شایع شود که جمعهخان به پیروزی اغراقآمیزی دست یافته است.
مابرلی نیز با شرح کامل این نبرد تعداد جنگجویان اسماعیل زهی را ششصد تن عنوان میکند:
پس از حمله شدید به نیروهای انگلیسی تحت فرمان کاپیتان بنت و جمازهداران سیستانی تحت امر میجر [سرگرد] هرون در نبردی که از 30/10 دقیقه بامداد تا تاریک شدن هوا ادامه داشته است موجبات فرار نیروهای چریک و سربازان پنجابی را به سوی گراغه فراهم نموده و با عبور از طرفین نیروها دواب آنها را مورد حمله شدید و غارت قرار دادهاند.
مابرلی تلفات اسماعيل زهيها را در حدود 45 نفر کشته و از جمله سه تن از رؤسایشان اعلام ميکند و در مورد تلفات وارده بر نیروهای انگلیسی مینویسد:
تلفات انگلیسیها 27 نفر برآورد شد که از آن جمله لیوتنان دوم دبلیو. اچ. چالمرز: W.H.Chalmers ، و ده تن از افراد گردان نوزدهم پنجابی در میان کشتهشدگان بودند.
او با اشاره به عقب نشینی شبانه کاپیتان بنت، به سوی گراغه اعلام میکند روز بعد کاپیتان وایز، در شش مایلی جنوب غربی محلی بنام گُراندی با گروهی از جنگجویان اسماعیلزهی مواجه میگردد؛ و ضمن اینکه با موفقیت تمام تعداد 30 نفر از آنان را مقتول ميكند، با دو نفر تلفات خودی دشمن را وادار به فرار مینماید.
اگرچه در نبرد لیرودیک که در سرحد به آن جنگ گورستانی گفته میشود، تعدادی از جنگجویان قبیله اسماعیل زهی کشته شدند، امّا با توجه به گزارش رسمی نیروهای مسلح هند و ژنرال دایر در مورد تلفات بالای نیروهای انگلیسی صحت گزارش ژنرال مابرلی در مورد تلفات بالای عشایر بلوچ مورد تردید میباشد. محمود زند مقدم که با بازماندگان و بستگان نزدیک سردار جمعهخان در محل اصلی سکونت این قبیله واقع در گلوگان دیدار و مصاحبه نموده است، در مورد نبرد بین جنگجویان بلوچ به رهبری سردار جمعهخان و نیروهای انگلیسی مینویسد:
74 (نفر) انگلیسی و 18 (نفر) اسماعیل زهی کشته شدند؛ در این جنگ (که) در نُه فرسخی شمال غرب زاهدان (بوقوع پیوست) و بعد از جنگ اسم آن محل شد گورستانی، شش تن از برادران جُمّاخان هم (در نبرد یاد شده) کشته شدند.
معمرین محلی معتقدند جمعهخان با کشانیدن نیروهای سوارِ انگلیسی به درون یک تله طبیعی از درختان جنگلی، مانع تحرک و مانورِ سوارهنظام قدرتمند دشمن شده و سپس آنها را تارومار کرده است.
همچنین اثري كه از سوی مرکز پژوهشهای خلیج فارس و دریای عمان در سال 1354ه. ش، تألیف شده است، تعداد تلفات انگلیسيها را در جنگ گورستانی 75 تن و تلفات طایفه اسماعیل زهی را 18 تن به اضافه شش تن از برادران جمعهخان ذکر میکند.
گلخان نصیر نیز که تألیفات مهمی درباره تاریخ بلوچستان دارد، در مورد این جنگ مینویسد:
در جنگ شدیدی که در نزدیکی نصرتآباد واقع در بلوچستان ایران رخ داد، سردار جمعهخان به همراه جنگجویان اسماعیل زهی به نیروهای انگلیسی یورش برد و با وارد آوردن تلفات شدید و کسب غنائم فراوان آنها را پراکنده و وادار به فرار کرد.
به نوشته محمود زندمقدم، «یکی دیگر از معمرین طایفه اسماعیل زهی بنام گُلمحمد، تعداد تلفات نیروهای انگلیسی (سربازان و افسران اروپایی) را در جنگ گورستانی بیش از 75 تن میداند و تنها تعداد تلفات نظامیان مزدور سیک را 95 تن اعلام مینماید و دلیل نامگذاری آن منطقه را به گورستانی تعداد فراوان گورهای کنده شده جهت دفن کشتههای نبرد میداند.»
«در این نبرد دو تن از برادران سردار جمعهخان به نامهای «اللهیار» و «بلوچخان» کشته میشوند و برادر سوّم او به نام «احمدخان» با اصابت 28 گلوله به وی شدیداً مجروح میگردد که پس از انتقال به گلوگاه مورد مداوا قرار گرفته و نجات مییابد.»
جنگ، ماجرايي نيست كه در آن فقط به يك طرف زيان و خسارت وارد آيد. طبعاً بلوچها نيز در اين نبرد، كه از نظر تجهيزات و امكانات نابرابر هم بوده، تلفاتي داشتهاند.
سردارجمعهخان برای اینکه اجساد کشتهشدگان و افراد زخمی به منطقه شورو منتقل شود، همچنان جنگ را ادامه میدهد و از منطقه خارج نمیشود.
میرزا نیک محمدِ اللهبخش، یکی از معمرین محلی بلوچ و از خویشاوندان نزدیک سردار جمعهخان که بعدها بدلیل داشتن سواد از سوی او به نمایندگی این ایل در دولت وقت معرفی ميگردد، شرحِ نبرد گورستانی را از زبان سردار جمعهخان چنین ميآورد:
با اطلاع از ورود نیروهای انگلیسی به خاک ایران که از رباط عازم نصرتآباد بودند، من نیروهای خود را جمع نموده و در منطقهای در مسیر عبور آنان در نزدیکی تلِ سیاه، که پر از درختچههای گز و تاگَز محلی بود مستقر نمودم و علت انتخاب آن جا برای نبرد همان درختان بودند که باعث کُند شدن حرکت و مانور سواره نظام دشمن میگردیدند.
نیروهای جمعهخان دارای سه نوع اسلحه شامل دو نوع سلاح گرم یعنی تفنگهای قدیمی فتیلهای و تفنگهای جنگی «ورندل» بودند که سلاحی جدید محسوب میشد و یک فشنگ در آن جای میگرفت، اما در صورت تیراندازی مکرّر فشنگ در لولة آن گیر میکرد و باعث ایجاد مشکل میگردید. سومین سلاح نیروهای اسماعیل زهی سلاح سرد یا همان شمشیر و خنجر بود که جنگجویان پس از پنهان شدن در پشت بوتهها و تپههای خاکی به محض نزدیک شدن سوارههای دشمن با آن؛ آنها را از پاي ميانداختند.
بنا به روایت میرزانیک محمد، سردار جمعهخان در مورد آغاز نبرد چنین ميگوید:
با آغاز جنگ و حمله اولیّه ما، که با خروج سریع از منطقه پر از دار و درخت و هجوم بسوی نیروهای انگلیسی همراه بود، ناگهان بارانی از گلوله بر سر ما ریخت و چون مسلسلها و تفنگهای یازده تیر انگلیسیها باعث غافلگیری ما شده بود، فوراً عقبنشینی كرديم و نیروهای ما به کمینگاه نخست خویش یعنی همان منطقه پوشیده از درختان گز و تاگز، برگشتند.
با رسیدن جنگجویان کمکی از جانب دیگر طوایف همسایه مانند قنبرزهی و گرگیج، نیروهای بلوچ روحیه از دست رفته را باز یافتند. مهارت جنگجویانی همچون سیاهمرد قنبرزهی، فرمانده نيروهاي كمكي، در تیراندازی باعث وارد آمدن تلفات شدیدی به نیروهای سوار انگلیسی شد. محال بود تیر انداخته شده از جانب شکارچیان مشهوری همچون سیاهمرد هدر رود. با رسیدن نیروهای در حال عقبنشینی به داخل درختچهها، ناگهان عموی جمعهخان بنام پکیر (که در پایان این جنگ کشته ميشود) فریاد بر میآورد: زَحْمْ، زَحْمْ که در زبان بلوچی به معنای شمشیر و در میدان جنگ به معنی رمز شروع حمله کلی با تمام قوا به سوی دشمن بود. با ورود نیروهای انگلیسی به داخل کمینگاه بلوچها (منطقه پوشیده از دار و درخت) که علاوه بر حفر سنگرهای مناسب، موانع و تلههای متعددی برای نابودی سواره نظام در آنجا ایجاد شده بود، انگلیسیها غافلگیر شدند. نیروهای انگلیسی که به دنبال عقبنشینی اولیه جنگجویان اسماعیل زهی به تعقیب آنان آمده بودند، در منطقه پوشیده از درختان محلّی در تله افتادند و قدرت مانور اسبهای آنان گرفته شد. تمامی نیروی بلوچها برای نابودی سوارهنظام انگلیسی متمرکز شده بود.
با گذشت مدتی کوتاه جمعهخان متوجه فرار و عقبنشینی تعدادی از سربازان انگلیسی گردید که اسبهای خود را از دست داده بودند، اما او به جنگجویان خود دستور داد از تعقیب فراریان خودداري نمایند. جمعهخان بعدها شنیده بود نیروهای فراری انگلیسی با پای پیاده تا «رباط» که پایگاه اصلی انگلیسیها در مرز مشترک ایران و افغانستان بود دویده و خود را به آنجا رسانیدهاند.
سردار جمعهخان اسماعیلزهی دلیل اصلی پیروزی خود را برای میرزا نیکمحمد چنین اعلام مینماید:
سنگربندی مناسب نیروها، آشنایی جنگجویان بلوچ با نبرد چریکی و پارتیزانی و دستور حمله عمومی بوسیله خنجر و شمشیر که در زمان مناسبی توسط عموی من پَکیرخان، اعلام شد باعث گردید افراد ما که چندین برابر نیروهای انگلیسی بودند با یک حمله گسترده نیروهای انگلیسیِ افتاده در تلة درختان را نابود نمایند.
منطقه سوقالجیشی تحت اختیار جمعهخان که از نرماشیر تا نصرتآباد و نواحی منتهی به افغانستان کشیده شده بود منطقه حساسي بود و در صورت موافقت سران ایل اسماعیل زهی، عوامل آلمانی و ترک از این مسیر به سهولت ميتوانستند به افغانستان و هندوستان نفوذ كنند. همين امر «دایر» را بر آن داشت سریعاً برای عقد قراردادهای همکاری با این سردار بانفوذ منطقه راهی قلمرو او در گلوگان گردد. ژنرال دایر با تکرار تجربه قبلی خود در مورد جنيدخان كه با از بين بردن غلّات مردم در کمال آباد او را وادار به تسليم نموده بود در هنگام ورود به گلوگان نیز پیکهایی را نزد جمعهخان، که قبل از ورود نیروهای انگلیسی به همراه تمامی اعضای قبیله آنجا را ترک کرده بود، فرستاد و از او خواست فوراً به همراه تمام نیروهایش تسلیم شود وگرنه غلاتش نابود خواهند شد.
دایر که به خوبی میدانست در بلوچستان نان چه اهمیتی دارد از حربه تهدید به آتش زدن غلات در موارد مکرر استفاده مينمود. به «جمعهخان» تفهیم شد با توجه به تسلیم جنيدخان و خلیلخان، او به عنوان تنها سردار مخالف بریتانیا کاملاً منزوی گردیده است و در صورتی که مثل سایر سرداران سرحدی عمل نماید و تسلیم گردد با او و افرادش رفتار سخاوتمندانهای به عمل خواهد آمد. همراهی میرجنيد و خلیلخان و جنگجویان تحت امر آنها با کاروان انگلیسیها، جمعهخان را به پذیرفتن شرایط پیشنهادی جهت صلح با ژنرال دایر متمایل کرد.
مابرلی تاریخ تسلیم جمعهخان را به نیروهای انگلیسی 25 آوریل/ 5 اردیبهشت ذکر نموده و دلیل اصلی این تصمیم او را چنین مینویسد:
آمادگی جمعهخان برای تسلیم تا حدود زیادی از تلفاتی ناشی شده بود که در 13 و 14 آوریل/ 24 و 25 فروردین بر او آمده بود.
در روایتی بومی از نحوه تسلیم شدن جمعهخان به انگلیسیها نقل میگردد که پس از محاصره منطقه سکونت قبیله اسماعیل زهی، عموی جمعهخان برای مذاکره با انگلیسیها با آنان ملاقات مینماید و آنها تنها شرط ترک منطقه گلوگان را تسلیم بیقید و شرط شخص جمعهخان اعلام کرده و او نیز برای نجات قبیله و مردم از چنگ محاصره ارتش بریتانیا خود را به آنان تسلیم مینماید.
محمود زندمقدم نیز با اشاره به ملاقات عیسیخان، عموی جمعهخان، با انگلیسیها مینویسد:
... عیسیخان میگوید من قبول کردم سر تو [= جمعهخان] را تحویل دهم، تو چه میگویی؟ جماخان میگوید من یک سری دارم برای وطنم و ناموسم نذر میکنم، فردا میروم هر کاری میخواهند بکنند و روز بعد جماخان میرود و خودش را تسلیم میکند.
از سوی دیگر بدلیل روابط بسیار دوستانهاي که بین جمعهخان و عیدوخان ریگی وجود داشت، ريگيها ژنرال انگليسي را قانع كردند که سردار جمعهخان راستگوترین سردار سرحد بوده و پس از سوگند خوردن هرگز سوگند خود را نخواهد شكست. در عمل نيز با قراردادهای منعقده در گلوگان و سپس کچه دیگر هیچ زمان از سوی جمعهخان و افراد قبیله او تعرضی نسبت به انگلیسیها انجام نگردید.
اگرچه سرداران خاش مانند جنيدخان و خلیلخان بواسطه فتاوی صادره از جانب علمای دیوبندی در مورد عدم اعتبار سوگند عدم تعرض با کفار بریتانیایی جنگ با آنان را ادامه دادند و تا مدتها نیروهای انگلیسی مستقر در سرحد را به خاک و خون ميکشیدند، اما سردار جمعهخان هرگز سوگند خویش با انگلیسیها را نشکست. از سوی دیگر سفارشهاي سردار عیدوخان در مورد جمعهخان به ژنرال دایر و حفظ احترام این سردار بلوچ دلیل بسیار مهم دیگری برای پایبندی جمعهخان به سوگند خویش بود. با توجه به اینکه همسران عیدوخان و جمعهخان خواهر بودند و رابطه نزدیک خویشاوندی بین آنان وجود داشت، لذا سردار اسماعیل زهی به پاس احترام به عیدوخان هرگز پیمان خود با انگلیسیها را نشکست.
از سوی دیگر میرزا نیک محمد اللهبخش، مشاور آتی سردار جمعهخان و نماینده ایل اسماعیل زهی در نزد حکومت پهلوی، معتقد است دلیل نشکستن سوگند از جانب سردار جمعهخان، پرداخت کامل دیه کشتهشدگان قبیله اسماعیل زهی توسط مقامات بریتانیایی بود. او از جانب جمعهخان نقل مينماید قبل از آمدن نیروهای انگلیسی به همراه ژنرال دایر به گلوگان، سردار عیدوخان با چند جمازه سوار بلوچ به نزد او ميآید و تقاضای صلح با انگلیسیها را مطرح مينماید. پس از مشاوره با سرداران قبیله اسماعیل زهی، جمعهخان به همراه چندین تن از سران تیرههای وابسته، در خاش حضور بهم رسانیده و در ازای دریافت سی هزار قجری بابت خون هر یک از کشتگان قبیله اسماعیل زهی با انگلیسیها صلح مينماید. اگرچه جمعهخان در نهايت تسليم نیروهای انگلیسی مستقر در منطقه شد، اما تلفات واردشده به ارتش بریتانیايی هند در جریان جنگ گورستانی یا نبرد لیرودیک بحدی شدید بود که در گزارشهای ارسالی به روزنامه رسمی لندن از آن بعنوان یک شکست بسیار سخت ياد شده است.
فهرست منابع و مآخذ
- احمدی، حمید، قومیت گرينی در ایران، تهران: نشر نی، 1378
- ایرانپور، محمد، کرمان در نهضت مشروطیت، تهران: انتشارات دستان، 1383
- باستانی پاریزی، محمدابراهیم، خاتون هفت قلعه، تهران: انتشارات و کتابفروشی دهخدا، 1344.
- جی اولسون، ویلیام، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهاني اول، ترجمه حسن زنگنه، تهران، نشر شیرازه، بی تا.
- دایر، رجینالد ادوارد هری، مهاجمان سرحد: رویارویی نظامی انگلستان با سرداران بلوچ ایرانی، ترجمة حمید احمدی، تهران: نشر نی، 1378.
- زندمقدم، محمود، حکایت بلوچ (کردها، انگلیسها، بلوچها)، کتاب دوم، تهران: چاپ کارون با همکاری شرکت سیته، 1371.
- درآمدي مجمل بر مطالعه عشایر سیستان و بلوچستان، کتاب دوم و سوم، مرکز پژوهش خلیج فارس و دریای عمان، تهران: سازمان برنامه و بودجه، 1354.
- سپاهی، عبدالودود، بلوچستان در عصر قاجار، انتشارات گلستان، تهران: 1358
- کرد، نورالله، چند شاخه ارغوان در کویر، تهران: انتشارات پویان فرنگار، 1386.
- مابرلی، جیمز، عملیات در ایران، ترجمة کاوه بیات، تهران: انتشارات رسا، 1369.
- مهنامه ارتش شاهنشاهی، شماره 7، سال 1354، خاطرات سرلشکر محمود امین، طایفه اسماعیل زهی.
- مطالعات میدانی، مصاحبه با شاهدان وقایع.
- نیدرماير، اسكارفن، زير آفتاب سوزان ايران، ترجمه كيكاوس جهانداري، تهران: انتشارات تاريخ ايران، 1363.
- همت، محمود، تاریخ بلوچستان، تهران: انتشارات گلی، 1370.
- Gul Khan, Nasir, Tarikh -e- Bialuchestan (The History of Baluchestan), Quetta: kalat Publisher, 1982.
16. London Gazetteer, (Supplement) No. 30360, Page 11270, 30 October 1917.