مبارزه با قرارداد 1919 ایران و انگلیس
مبارزه با قرارداد 1919 ایران و انگلیس نوشته دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان استاد بازنشسته دانشگاه کنت-انگلستان توضیح:در بخش نخست مقاله حاضر که در شماره گذشته به چاپ رسید دیدیم که چگونه لرد کرزن با پنهانکاری کامل و پرداخت رشوه، قرارداد 1919 ایران و انگلیس را پی ریخت، ولی متعاقب اعلام این قرارداد، هم در داخل ایران از سوی ملت گرایان نواندیش، علما و مذهبیون، دموکراتها و مشروطهخواهان شناخته شده، ژاندارمری و برخی از افسران قزاق، و هم در خارج، از سوی فرانسه و آمریکا با مخالفت گستردهای روبرو شد.اینک بخش دوم و پایانی مقاله را به نظر علاقمندان میرسانیم.
مبارزه روسیه با قرارداد
امّا هیچیک از اینها لزوما به معنی مرگ قرارداد 1919 نبود.اگر مخالفان داخلی و خارجی قرارداد، با چنان گستردگی و قوّتی آن را مردود نشمرده بودند یا اگر دولت انگلستان بطور کلی-و بویژه نایب السطنه هندوستان، وزارت امور هندوستان، وزارت دارایی، و وزارت جنگ-آماده بودند تا وسایل لازم-یعنی حمایت مالی و نظامی کافی-برای دفاع از قرارداد در داخل خود ایران را فراهم سازند قرارداد میتوانست فرجام خوشی پیدا کند.کرزن با وجود مخالفت یا تردیدهای جدّی این اجزای حکومت انگلیس، قرارداد را به پیش برد چه اعتقاد داشت که برای جلب سکوت رضایتآمیز آنها نیازی نیست که بیش از بهای اساسی و نه چندان هنگفتی که آنها سرانجام پذیرفتند، پرداخت کند.امّا لوازم موفقیّت قرارداد بمراتب بیش از آن چیزی بود که کرزن(براساس گزارشهای خوش بینانه کاکس در طول مذاکراتش در تهران)پیشبینی کرده بود و با آشکار شدن این حقیقت، دیگر نه نایب السطنه هندوستان و نه وزارتخانههای دولت انگلیس حاضر به یاری رساندن به کرزن نبودند.
مخالفت داخلی و خارجی با قرارداد به پیاده شدن بلشویکها در انزلی در ماه مه 1920 و اعلام جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران در رشت انجامید که هدف آشکارش پیشروی تا تهران و برانداختن سلسله قاجار بود.برای مقابله با این حرکت، از نظر نظامی و مالی به تسهیلاتی بمراتب بیش از آنچه کاکس و کرزن در دسترس داشتند نیاز بود.در ژوئن 1920 که مأموریت موقت کاکس در تهران پایان یافت بسیاری از صاحب منصبان انگلیس حاضر در تهران-و از همه مهمتر، مستشاران نظامی و مالی که برای اجرای قرارداد 1919 به ایران آمده بودند.درباره چگونگی انعقاد و اجرای قرارداد دچار تردیدهای جدی بودند و چندی نگذشت که هرمن نورمن وزیر مختار جدید انگلیش در تهران را نیز با خود همداستان ساختند.
مخالفت روسها با قرارداد سه چهره داشت. مؤثرترین شکل مخالفت آنها، واکنش شدید مسکو در برابر قرارداد بود که عمدتا زاده ترس آنها از این بود که ایران به یک پایگاه انگلیسی بر ضد آنان بدل شود. سرچشمه دیگر مخالفت، افسران روس سفید لشکر قزاق ایران بودند که مخالفتشان هم دلایل میهنپرستانه داشت و هم از آبشخور نفع شخصی سیراب میشد.سومین منبع مخالفت، حکومت روسیه تزاری یا روسهای سفید، مستقر در پاریس بود که هنوز از سوی ایران و انگلیس به رسمیت شناخته میشد و هیئت نمایندگی کوچکی هم در تهران داشت.هنگام اعلام انعقاد قرارداد 1919 و لغو معاهده 1907 هنوز نتیجه جنگ داخلی و روسیه معلوم نبود.روشن است که روسهای سفید شدیدا نیازمند پشتیبانی انگلیس بودند و نمیخواستند بر سراز دست رفتن امتیازاتشان در ایران، کرزن را رنجیده خاطر سازند.ولی سفارت آنها در تهران بیسروصدا افسران روس لشکر قزاق را به فعالیت بر ضد قرارداد تشویق میکرد. 74P}
انقلاب فوریه روسیه، افسران روس لشکر قزاق را به دو دسته هوادار تزار و دموکرات تقسیم کرد. سرهنگ کلرژه که از سوی دولت کرنسکی به فرماندهی این لشکر بر گمارده شده بود طبعا به رژیم نوپای روسیه وفادار بود ولی بیشتر افسران تحت فرمان او هنوز سر سپرده تزار بودند.البته مادام که رژیم جدید به عنوان تنها دولت مشروع روسیه بر سر کار بود آنها با فرمانده جدیدشان مدارا میکردند. 75P}انقلاب اکتبر این وضع را دگرگون ساخت چه در جریان مخالفت با بلشویکها در روسیه، عناصر دموکرات به سرعت به حاشیه صحنه رانده شدند و ژنرالها آدمیرالهای هوادار تزار، پرچم مبارزه بر ضد بلشویسم را به دست گرفتند. کلرژه هنوز به دولت کرنسکی وفادار بود و افسران تزاری تصمیم به بر کنار ساختن او گرفتند. (76)P
سازماندهنده این اقدام که در منابع فارسی غالبا از آن به عنوان«کودتا بر ضد کلرژه»یاد میشود یکی دیگر از افسران بلند پایه روس لشکر قزاق به نام سرهنگ استاروسلسکی بود و سرهنگ فیلارتف و آتریاد رضاخان در لشکر قزاق آن را رهبری میکردند. کودتاچیان کلرژه را در پادگان خودش در تهران غافلگیر و خلع سلاح، و مجبور به ترک ایران کردند. 77P}
روشن نیست که آیا احمد شاه هم از این حرکت خبردار بوده است یا نه، ولی سفارت روسیه تزاری در تهران در برابر آن مخالفتی از خود نشان نداد و ظاهرا انگلیس هم پشتیبان آن بود یا در برابر آن سکوتی رضایتمندانه پیشه کرد. 78P}نویسندگانی که بعدها به این ماجرا پرداختهاند گاه از آن به عنوان«نخستین کودتای رضاخان»یاد کردهاند.ولی بدون تصمیم قبلی افسران بلند پایه روس، رضاخان حتی به فکر چنین حرکتی هم نمیافتاد.حتی در این مورد تردیدهای جدی وجود دارد که چناچه او رهبری کودتای فوریه 1921 را برا عهده داشته است(یا در واقع اگر میتوانست بر عهده داشته باشد)آیا این حرکت را ژنرال آیرونساید و برخی دیگر از افسران انگلیسی سازمان نداده بودهاند و سفارت انگلیس در تهران-دست کم بلافاصله پس از وقوع این حادثه-از آن پشتیبانی نکرده است.
در هر حال، شاه استاروسلسکی را به فرماندهی نیروی قزاق بر گماشت.چون بلشویکها پیشاپیش منافع و امتیازات تزاری در ایران را باطل و بیاعتبار اعلام کرده بودند انگلیس خودراملزم میدید که بخش اعظم نیازهای مالی این نیرو را که اکنون به سظح یک لشکر ارتقا یافته بود عهدهدار شود. انگلیسیها از دسامبر 1917 ماهانه 100 هزار تومان کمک مالی به نیروی قزاق میپرداختند 79P}که به 60 هزار تومان بودجهای که دولت ایران برای این نیرو تخصیص داده بود افزوده میشد.سربازان و درجه داران قزاق دستمزد ناچیزی دریافت میکردند و غالباً افسران ارشدشان تمام یا بخشی از حقوق آنها را به جیب میزدند.قزاقها تا حدودی از طریق تاراج و غارت روستاهای پیرامون قرارگاه خود که با تشویق یا دستکم سکوت فرماندهانشان صورت می گرفت زندگی میگذراندند. 80P}
در قرار داد 1919 پیش بینی شده بود که از نیروهای موجود یعنی لشکر قزاق، ژاندارمری و پلیس جنوب، نیروی نظامی متحدالشکلی برای ایران تشکیل شود.افسران روس لشکر قزاق قطع نظر از احساسات و وفاداریهای میهن پرستانهشان آشکارا نشانههایی دال بر لطمه دیدن شغل و امتیازات خود میدیدند؛امتیازاتی که حصول آنها در هرج و مرجی که پس از جنگ بر کشور خودشان و بخش اعظم اروپای مرکزی و شرقی حاکم بود محتمل نمینمود.از همین رو آنان مصمم بودند که در برابر اجرای این برنامه نظامی مقاومت کنند.شاه به حضرات سه گانه، انگیس و قرار داد اعتمادی نداشت و از این گذشته مایل بود تا جایی که بتواند لشکر قزاق را به عنوان گارد شخصی تحت امر خویش حفظ کند. به همین دلیل شاه از مقاومت استاروسلسکی در برابر این تغییر و مبارزه او با قرار داد که از طریق تماس پنهان با سیاستمداران بر جسته مخالف قرار داد صورت میگرفت بی سروصدا حمایت میکرد.
در واقع استاروسلسکی اندکی پس از امضای قرار داد، مخالفت فعال خود را با آن شروع کرده بود. شاه چند روز پس از امضای قرار داد برای دیدار از اروپا کشور را ترک کرد و کاکس ضمن گفتگو با استاروسلسکی کوشیده بود او را مطمئن سازد که در نظر نیست هیچ اقدام شتابزدهای صورت گیرد و هر گاه قرار باشد تصمیمی گرفته شود درباره آن کاملاً با او مشورت خواهد شد.کاکس کوشید تا بد گمانی وزیر مختار روسیه تزاری در تهران را بر طرف سازد. امّا در نهایت، هم استاروسلسکی و هم وزیر مختار به او گفتند که هر گونه تصمیم گیری در این مورد با دولت روسیه تزاری مستقر در پاریس است.کاکسک هم از روی خویش بینی نتیجه گرفت که دیگر با استاروسلسکی مشکی نخواهد داشت. 81P}ولی خوش بینی او چندان نپایید؛یک ماه بعد خود او به لندن گزارش داد که هم استاروسلسکی و سفارت روسیه و هم عناصر بلشویک به شدت بر ضد وثوقالدوله و قرار داد فعّال شدهاند. 82P}استاروسلسکی گزارش مفصلی درباره تهدید جدی بلشویکها برای استانهای شمالی ایران تسلیم وثوقالدوله کرده و به او پیشنهاد نموده بود که یکانهای پراکنده قزاق تحت فرمان خودش در شمال گرد آیند تا با نیرویی کارساز با هر گونه اقدام بلشویکها مقابله کند. 83P}کاکس (و وثوقالدوله) نسبت به انگیزههای استارو سلسکی واکنش شدید مسکو در برابر قرارداد عمدتا زاده ترس آنها از این بود که ایران به یک پایگاه انگلیسی بر ضد حکومت نوپای بلشویکی تبدیل شود.
در قرارداد 1919 پیشبینی شده بود که از نیروهای موجود یعنی لشکر قزاق، ژاندارمری و پلیس جنوب، نیروی نظامی متحدالشکلی برای ایران تشکیل شود.
که شاید یک کودتای احتمالی را هم شامل میشد- بدگمان بودند ولی بخشی از گزارش او را که بر واقعیات استوار بود جدی گرفتند.از همینرو وثوق الدوله پیشنهاد کرد که نورپرفورث یا نیروهای انگلیسی مستقر در شمال ایران تقویت و یک نیروی انگلیسی هم به تبریز گسیل شود. 84P}
در سپتامبر 1919 نصرت الدوله فیروز که برای تمهید مقدمات سفر رسمی و قریب الوقوع احمدشاه در لندن به سر میبرد کرزن را مطلع ساخت که استاروسلسکی به نفع روسیه تزاری فعالیت میکند و شاه هم که نیروی قزاق را گارد شخصی خود میداند به او اعتماد دارد؛به علاوه استاروسلسکی پیشاپیش نشان داده بود که«میتواند به خطری بسیار جدّی مبدل شود».فیروز میرزا و همکارانش بطور جدی درباره امکان برکنار ساختن استاروسلسکی بحث کرده و بر این گمان بودند که انجام آن، کار آسانی است.ولی کرزن از آنرو که این مسئله را«مربوط به دولت ایران و نه دولت خودمان{انگلیس}» میدانست از ابراز نظر خودداری کرد. 85P}فیروز میرزا و همقطارانش خیلی زود در یافتند که بر کناری وی به هیچ وجه آسان نیست 86P}(ر.ک.جلوتر).در عین حال، کرزن پیشنهاد وثوق الدوله مبنی بر تقویت نیروهای انگلیسی مستقر در ایران را با وزارت جنگ در میان گذاشت که مورد پذیرش قرار نگرفت. 87P}
کاکس در نامهای به کرزن نوشت که قصد ندارد فردی هوچی و جنجال ساز به نظر رسد ولی گزارش او درباره وضع شمال و شمال غرب ایران(و واکنش او به این وضع)کاملا با این وصف و حال جور در میآمد. نورپرفورث یا نیروهای انگلیسی مستقر در قزوین به هیچ وجه تکافوی وظایفی که به عهدهاش گذاشته بودند نمیکرد.در تبریز هم نشانی از نیروهای حافظ کمربند شرقی ایران در آن خطه که زیر فرمان ژنرال مالسون بودند ممکن بود برای بلشویکها دردسری جدی باشد.با وجود موفقیتی که به تازگی سربازان ایرانی و انگلیسی بر ضد جنگلیها در گیلان به دست آورده بودند«رفتار یکانهای قزاق...چنان زشت و بیرحمانه، و بیلیاقتی مقامات(حکومتی) ایران چنان آشکار بود که روستاییان از بازگشت رژیم جنگلیها استقبال میکردند و این جنبش در پیوند نزدیک با عناصر بلشویک و ترک باکو بار دیگر به پیشرفتهایی دست یافت».وانگهی مسلّم بود همین که ژنرال دنیکین(فرمانده نیروهای روس سفید)به ساحل خزر باز میگشت«بار دیگر کنترل دیرین خود را بر ساحل ایرانی خزر برقرار میساخت». کاکس در این حال میدید که چگونه خوشبینی قلبش در برخورد با واقعیات به باد میرود و در پایان گزارش طولانی و مبسوط خود به این حقیقت اعتراف کرد: «با در نظر گرفتن قرارداد اخیر، آیا باز باید بنشینیم و نظارهگر جریانی باشیم که تنها به واسطه کمکی که با کشتیها و پولمان{به دنیکین}کردهایم عملی شده است؟آیا نباید اکنون به ایران کمک کنیم با موقعیت قانونی خود را در ساحل دریای خزر را از نو به دست آورد و از برقراری دوباره نفوذ روسها جلوگیری کند؟» 88P}
کاکس در پی این گزارش، گزارش دیگری درباره تماسها و فعالیتهای تهدیدآمیز مردان نیکین ارسال و در آن چنین اظهار نظر کرد:«جای تردید نیست که این فعالیتها بخشی از تلاش دنیکین در پیوند با سفارت روسیه و استاروسلسکی برای ادعاده و تقویت موقعیت روسیه در شمال ایران است». 89P}
دنیکین بیش از آنکه بتواند چنین حرکتی انجام دهد در جنگ داخلی روسیه شکست خورد؛در عوض، چند ماه پس از آن بلشویکها در انزلی پیاده شدند.در این زمان هم وثوق الدوله و هم کاکس از امکان وقوع چنین حادثهای با خبر بودند.با نزدیک شدن به سال 1920 کاکس تلگرام کوتاه و خشکی از کرزن دریافت کرد که در آن آمده بود وزارت امور هندوستان «مطلقا مخالف»است که از پایان دسامبر به بعد کمک مالی ماهیانه به قزاقها پرداخت شود. 90P}امّا در عمل، این کمک مالی شش ماه دیگر هم ادامه یافت ولی به سهولت میتوان حدس زد که کاکس خداخدا میکرد اوضاع تغییر کند.
با پیشروی ارتش سرخ به سمت جنوب و فتح مواضع روسهای سفید«تهدید بلشویکها» روز به روز جدیتر میشد.وثوق الدوله و-هر چه بیشتر-کاکس با پیشبینی پیاده شدن بلشویکها در انزلی پس از سقوط پتروفسک و کراسنوودسک، بیش از پیش بر حضور نظامی و دریایی انگلیس برای حفاظت از ساحل خزر پافشاری میکردند. 91P}ولی وزارت جنگ انگلستان از جای خود تکان نمیخورد.کرزن نوشت که در لندن اوضاع«بطور تمام و کمال درک و بررسی شده است»: «ما هم مایل بودیم ناوگان کوچک و نفرات انگلیسی جایگزین شوند ولی دریاداری نمیتوانست اجازه این کار را بدهد مگر آنکه وزارت جنگ هم چنین نمیکرد مگر آنکه دو لشکر از لشکرهای متفقین به همراه یک لشکر ذخیره برای حفظ خط تلگراف باتوم- باکو در اختیارش باشد.اینها شرطهایی نبود که به زودی تحقق یابد و بنابر این طرح مزبور بابی میلی رد شد».
انگیلیسیها سعی داشتند حداکثر تلاش خود را برای کمک به ایران بکنند ولی کرزن«از اینکه ایرانیها مداوم میکوشند ما را مسئول عواقب رخوت و بیلیاقتیهای گذشته خود جلوه دهند کمی خسته شده (بود) و فکر میکر(د) آنها عادت کردهاند هم بیش از حد مطالبه و هم بیش از حد شکایت کنند.» 92P} اینها نخستین قرائنی بود که نشان میداد کرزن از اینکه پیوسته به او گوشزد کنند فاقد ابزارها لازم برای اجرای سیاست خود است خشمگین میشود. کاکس این حرکت کرزن را بیپاسخ نگذاشت.دولت وثوقالدوله یک موفقیت بود ولی «این دولت اکنون در برابر تجاوز فعال (بلشویکها)ناتوان است و چون پای منافع ما و نیز منافع ایران در میان است بر خود واجب میبینم اطمینان دهم که دولت ایشان درباره چشم انداز امور دچار هیچ تصور باطلی نیست.» عوامل بلشویکها به سازماندهی که کمیتههای هوادار بلشویسم در داخل ایران کمک کرده بودند و دولت میکوشید تا جلوی آنها را بگیرد.امّا عامل تعیین کننده، کنترل خط تلگرافی بود که از ساحل خزر به تبریز کشیده شده بود.او بار دیگر در خواست کرد تا موضوع از نو مورد بررسی قرار گیرد. 93P}
بلشویکها چشم به پایگاه چریکی موجود در گیلان داشتند.اینها چریکهای جنگلی بودند که از سال 1915 توسط میرزا کوچکخان سازماندهی شده بودند و تحت رهبری او فعالیت داشتند.بعدها کوچکخان به جنبش اتحاد اسلام که هوادار عثمانی بود پیوست که این به پیش از فروپاشی این جنبش در پایان جنگ جهانی اول باز میگشت.کوچکخان با سیاستمداران ملی تهران تماس داشت و گاه برای تصمیمگیری نظر آنها را جویا میشد.نوعا هر زمان که در تهران کابینهای ملی بر سر کار بود میرزا از فعالیت خود میکاست ولی با روی کار آمدن کابینههای هوادار روسیه یا انگلیس بر فعالیت خود میافزود.مخالفت میرزا کوچکخان با دولت وثوق الدوله در سال 1918 و دست زدن او به یک رشته عملیات چریکی قابل پیشبینی بود.در یک مرحله، نیروهای او رشت و برخی دیگر از شهرهای بزرگ شمال گیلان را به تصرف خود در آوردند. 94P}در بهار 1918 وقتی ژنرال دنسترویل سعی داشت نیروهای تحت فرمان خود را برای مقابله با نیروهای عثمانی در قفقاز از راه انزلی به باکو برساند ناچار شد برای عبور با جنگلیها وارد مذاکره شود.سرانجام دو طرف موافقتنامهای هشت مادهای برای عبور صلحآمیز نیروهای انگلیسی امضا کردند.در سپتامبر نیروهای ژنرال دنسترول ناچار شدند باکو را تخلیه و از راه انزلی به ایران عقبنشینی کنند و به عنوان نورپرفورث یا نیروهای انگلیسی مستقر در شمال ایران تحت فرماندهی یک ژنرال دیگر در قزوین مستقر گردند. 95P}
در پی اعلام قرارداد 1919 نیز یک بار دیگر جنگلیها شوریدند ولی حمله بزرگ قزاقها به کمک نیروهای انگلیسی مستقر در شمال ایران آنها را وادار به عقبنشینی کرد؛البته(همانطور که در گزارش کاکس آمده بود)رفتار زشت و بیرحمانه قزاقها موجب شد تا روستاییان آرزوی بازگشت کوچکخان را کنند.از میانه سال 1919 بلشویکها هیئتهایی را برای جلب نظر کوچکخان و انجام عملیات مشترک نزد وی فرستاده بودند. 96P}ولی او بیطرف مانده و حتی برای تسویه اختلافها، با دولت وثوق الدوله وارد مذاکره جدّی شده بود.در نوامبر 1919 کوچکخان شرایط خود را برای آشتی به همراه یک جلد قران امضا شده به نشانه«صدق گفتار» خود-از طریق استاندارد گیلان میرزا احمدخان آذری -به دولت تسلیم کرد.طبق گزارش سرگرداد موندز افسر سیاسی ارتش انگلیس، در ژانویه 1920 کوچکخان و تنی چند از رزمندگانش بیخونریزی و در میان فریادهای«زنده باد کوچکخان»مردم وارد رشت شده بودند ولی«بازگشت قزاقها چند روز بعد هیچگونه شور و هیجان برنیانگیخت».ادموندز اضافه میکند که این ماجرا«نیازی به تفسیر ندارد».او از شرایط دقیقی که کوچکخان به دولت پیشنهاد کرده افسران روس لشکر قزاق در قرارداد 1919 نشانههای آشکاری دال بر لطمه دیدن شغل و امتیازات خود میدیدند و از همینرو مصمم بودند در برابر اجرای آن مقاومت کنند.
احمد شاه به وثوق الدوله و همکارانش، دولت انگلیس، و قرارداد اعتمادی نداشت و از این گذشته مایل بود تا جایی که بتواند لشکر قزاق را به عنوان گارد شخصی تحت امر خویش حفظ کند.
بود اطلاعی نداشت ولی معتقد بود که این شرایط شامل جذب بیشتر نفرات کوچک خان در نیروی ژاندارمری، و پرداخت غرامت مالی(به مردم؟)برای خساراتی بود که سربازان دولتی وارد ساخته بودند.به نظر ادموندز«با رسیدن بلشویکها به پشت دوازههای{تهران}حل مسئله جنگلیها بسیار دیر به دست آمده[بود]» 97P}
در ماه مارس، ادموندز گزارش داد که به نظر میرسد به دلیل دورویی آذری سازش جنگلیها با دولت به مانع برخورد کرده است.او در یافته بود که آذری دو قرارداد با کوچک خان بسته ولی پس از آن «برای طفره رفتن از اجرای تعهدات خویش همه روباه صفتی خود را به کار بسته است.»جنگلیها «طبعا بد گمان شدند»و آذری کوشید این بدگمانی را بهانه قرار دهد و دشمنی خود را با آنها از سر گیرد.این موضوع به اطلاع وثوق الدوله رسید و او آذری را فرا خواند و یک قاضی بلند پایه را برای یافتن واقعیت امور به گیلان گسیل داشت.کوچک خان از دستیار ادموندز«به صمیمانهترین شکلی»استقبال کرده و به او قول داده بود جلوی هر گونه جنبش بلشویکی را در گیلان بگیرد.ادموندز اعتقاد داشت که تعیین فوری یک استاندارد«متکی به خود»یک نیاز جدی است. 98P}
در همان ماه(مارس 1920)کمیسیون مشترک افسران انگلیسی و ایرانی که امیر موثق افسر عالیرتبه لشکر قزاق(که بعدها به ژنرال محمد نخجوان معروف شد)و سرهنگ ژاندارمری فضلا...خان آق اولی نیز در آن حضور داشتند و ریاست آن با ژنرال دیکسون بود گزارش خود را درباره تشکیل یک نیروی نظامی متحد الشکل تسلیم کرد.همانگونه که پیشبینی میشد اصلیترین نکته این گزارش ادغام نیروهای قزاق، ژاندارمری و پلیس جنوب تحت فرماندهی واحد بود. 99P}استاروسلسکی مبارزه خود را بر ضد این پیشنهاد شدیدتر کرد.استدلال او این بود که نیروی قزاق براساس معاهدهای با روسیه تشکیل شده و خود شاه(که در آن هنگام هنوز در اروپا به سر میبرد)به او اطمینان داده است که استقلال این نیرو همچنان حفظ خواهد شد.وثوق الدوله از دولت انگلیس خواست مقامات دولت روسهای سفید در پاریس را وادار تا به استاروسلسکی دستور دهند از کار کناره گیرد. 100P}اندکی پس از تسلیم گزارش کمیسیون مزبور، سرهنگ آق اولی خودکشی کرد. بیشتر مردم معتقد بودند که او به دلیل مخالفت با این گزارش دست به خودکشیزده است. 101P}
در این بین، کابینه ایران با توجه به بالا گرفتن هراس از«تهدید بلشویکها»با مشورت با کاکس در صدد یافتن راههای دیگری برای برخورد با مشکل استاروسلسکی برآمد.یک راه، قطع کمک مال انگلیس به نیروی قزاق بود تا بدین ترتیب این لشکر به نیروی بمراتب کوچکتری کاهش یابد که 60 هزار تومان بودجه در نظر گرفته شده از سوی دولت ایران برایش کافی باشد.راه دیگر-که با توجه به حساسیتهای کرزن به شکلی بسیار محتاطانه مطرح شد-تماس مستقیم با روسیه شوروی بود. 102P}
چند روز پیش از آن، وثوق الدوله ابراز شگفتی کرده بود که آیا-«اگر فشارها جدی شود»-انگلیس به فکر «عقبنشینی از ایران و صرفا دفاع از مرزهای هند و رها ساختن ایران زیر تاخت و تاز بلشویکها»خواهد افتاد. 103P}کاکس نتیجه گرفت که جدای از تقویت نیروهای مستقر در ایران به کمک نیروهای موجود در هند و بغداد: اکنون[بهترین راه]حمایت از منافع خودمان و پاسخگویی به درخواستهای اخلاقی ایران برای برخورداری از پشتیبانی ما این است که از نو کنترل دریای خزر را به دست گیریم.ما جدا امیدواریم که چنین امکانی بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد.» 104P}
کرزن احساس میکرد که به حمایت همقطارانش نیاز دارد و در نشست کنفرانس ویژه وزاتخانههای ذیمدخل که به جای کمیته دائمی شرقی کابینه انگلیس تشکیل شده بود موضوع را به تفصیل به بحث گذاشت.او نوشت که در خواست از مقامهای روس سفید برای جلوگیری از فعالیتهای استاروسلسکی عملی نیست.بهترین راه از میان راههایی که کاکس پیشنهاد کرده بود قطع کمک مالی انگلیس و کوچکتر کردن نیروی قزاق بود.به عقیده نظامیان لندن، حمله بلشویکها به ایران امر بسیار بعیدی بود با نیروی نظامی قویتری هم نمیشد جلوی رخنه گروههای کوچک بلشویک به خاک ایران را گرفت.تقویت نیروهای ایران به کمک اعزام نیرو از هند و بغداد به این زودیها ممکن نبود ولی همگان اتفاق نظر داشتند که احیای فرماندهی نیروی دریایی انگلیس در دریای خزر بیشترین فایده را در بردارد.
دریاداری بدون وجود پایگاههای نظامی لازم، این امکان را منتفی میدانست و ارتش نیز نمیتوانست این شرط را بپذیرد.کرزن که از همقطاران خود قطع امید کرده بود تصمیم گرفت خشم خود را بر سر وثوق الدوله(و کاکس)خالی کند که پرسیده بودند آیا انگلیس ایران را زیر تاخت و تاز بلشویکها رها خواهد کرد: «اینگونه تذکرات هم نشانه کم لطفی است و هم بیمورد، و جا دارد که در برابر آنها رنجیده خاطر شده...[در قرارداد]هیچگونه تعهدی دایر بر دفاع از مرزهای فعلی ایران در برابر هر حملهای[تصریح نشده است].ما از نظر اخلاقی پذیرفتهایم که حداکثر سعی خود را به نفع ایران بکنیم و این کاری است که انجام داده و خواهیم داد...بنابر این اکنون که سربازانی را که میتوانیم، در این کشور نگه داشته و همه افسران موجود را به عنوان مستشار، و نیز مهمات و غیره را در اختیارشان قرار دادهایم نمیتوانیم مدام شاهد باشیم که دولت ایران آه و ناله کند که آنها را بییار و یاور گذاشتهایم». 105P}
وثوق الدوله در کمال نومیدی بار دیگر امکان فرستادن هیئتی به روسیه را پیش کشید و کاکس به او توصیه کرد که از فیروز میرزا بخواهد تا در اروپا موضوع را با کرزن در میان بگذارد. 106P}فیروز میرزا در لندن با کرزن دیدار کرد و با جویا شدن نظرش در این باره که«دولت ایران با حکومت روسیه شوروی رابطه مستقیم برقرار سازد و با آنها پیمان ببندد»او را «ترساند».کرزن پاسخ داد که ارتباط گرفتن با نیروهای بلشویک که مرزهای ایران را تهدید میکنند قابل درک است ولی فرستادن هیئتی به مسکو برای برقراری رابطه رسمی با دولت شوروی مسئله بسیار دشواری است»که احتمالا نمیتوانم با آن نظر مساعدی داشته باشیم و جز با پذیرش مسئولیت این اقدام از سوی خود آن دولت چنین کاری را به دولت ایران توصیه نمیکنم»: «براستی من از این واقعیت بسیار ناراحتم که دولت ایران در حالی که همین تازگی با ما قراردادی بسته است و ما حداکثر تلاش خود را برای عملی شدن آن میکنیم ظاهرا اکنون به هر جا سر میکشد تا با توسل به هر گونه ترتیباتی با دیگر، خود را ایمن سازد.» 107P}
نامهای هم که در همان اواخر به قلم فیروز میرزا در روزنامه تایمز منتشر شده بود و به امکان شناسایی روسیه شوروی از سوی ایران اشاره داشت کرزن را مظطرب ساخته بود.او به نصرت الدوله گفته بود«به من ارتباطی ندارد که این اقدام شمار امنتفی کنم»ولی «در هنگامی که ایران میرود تا نخستین ثمرات قرارداد ایران انگلیس را بچشد»او نمیتوانست با چنین اقدامی از سوی ایران همدل باشد. 108P}رفتار کرزن درست مانند عاشق حسودی بود که نسبت به اینکه معشوقش رابطه جدیدی برقرار کند بدگمان است و-اکنون در برابر دشواریهای بزرگ و پیشبینی نشده-همان حالت روانی را از خودبروز میداد که سبب شده بود قرارداد 1919 را در پنهانکاری کامل منعقد سازد.
فکر مذاکره مستقیم با مسکو بسیار معقول به نظر میرسید و تقریبا مسلم بود که بلشویکها را از پیاده شدن در انزلی و اشغال آن شهر منصرف میکرد و مسیر تاریخ را برای ایران و قرارداد دگرگون میساخت.مشیر الدوله که در ژوئیه 1920 جای وثوق الدوله را گرفت با وجود رنجش شدید کرزن، همین سیاست را در پیش گرفت.البته دولت او در فوریه 1921 سقوط کرد و در این زمان سید ضیاء چند روز پس از کودتا، قرارداد ایران شوروی را که در دولت قبلی شکل گرفته بود به امضا رساند.بدین ترتیب رضا خان بود که با عقبنشینی بلشویکها از گیلان(که به فروپاشی و شکست بلشویکهای ایرانی و جنگلیها انجامید)و برقراری رابطه دوستانه میان آنها و دولت ایران و نیز با خودش، سود اصلی را از قرارداد برد.مشکل دولت وثوق الدوله، نه تنها وابستگی کاملش به حمایت نظامی و مالی موجود انگلیس بلکه این هم بود که-برخلاف مشیر الدوله که پا در این مسیر گذاشت.نتوانست در زمانی که هم در داخل و هم در خارج از کشور در انزوا قرار گرفته بود دست به کاری زند که خشم کرزن را بر میانگیخت.کرزن پیشنهاد دولت وثوق الدوله را دایر بر شناسایی روسیه شوروی منتفی نکرد-و نمیتوانست هم بکند-ولی تنها کافی بود به آنها بگوید«با مسئولیت کامل خودشان»دست به چنین کاری بزنند.
در این میان وثوق الدوله و نصرت الدوله فیروز برای تقویت موقعیت داخلی و خارجی خود به هر احمد شاه از مقاومت و مبارزه فرمانده نیروی قزاق با قرارداد که از طریق تماس پنهان با سیاستمداران برجسته مخالف قرارداد صورت میگرفت پی سروصدا حمایت میکرد.
کاکس خطاب به کرزن: آیا نباید اکنون به ایران کمک کنیم تا موقعیّت قانونی خود را در ساحل دریای خزر از نو به دست آورد و از برقراری دوباره نفوذ روسها جلوگیری کند.
دستاویزی متشبث میشدند.آنها اگر میتوانستند از طریق کنفرانس صلح پاریس برخی از سرزمینهایی را که در گذشته از ایران جدا و به امپراتوریهای روسیه و عثمانی رسیده بود به کشور باز گردانند این موفقیت مستقیما باعث میشد تا تصورّی که مردم از آنها در ذهن داشتند بهبود یابد.اگر میتوانستند پای سرمایه آمریکایی را به طرحهای سرمایهگذاری ایران باز کنند هم موقعیت خودشان در کشور بهتر میشد و هم به جهان ثابت میگردید که ایران تحت الحمایه انگلیس نشده است.اگر میتوانستند با جمهوری نوپای آذربایجان(که هنوز زیر نفوذ بلشویکها در نیامده بود)رابطه نزدیکی برقرار سازند ساحل غربی خزر بیش از گذشته از عملیات بلشویکها در امان میماند.اگر میتوانستند شاه را در اروپا وادار سازند که به استاروسلسکی دستور کنارهگیری دهد وضع بهتر میشد و اگر این ممکن نبود بهترین کار این بود که تا زمانی که موقعیّت دولت در کشور تحکیم نیافته است بکوشند شاه را در اروپا نگهدارند.آنان همه این راهها را آزمودند ولی در همه آنها شکست خوردند.
در پایان ماه مارس احمد شاه به لرد دربی سفیر کبیر انگلیس در پاریس شکایت کرد که برخورد دولت وثوق الدوله-که به گفته شاه خودش او را از وفاداری به دولت انگلیس بر حذر داشته بود-با او غیر دوستانه است و در راه بازگشت او به کشور کارشکنی میکند.او برای مخارج سفرش به 400 هزار فرانک فرانسه نیاز داشت و غیر از آن انگلیس هم باید ترتیب بازگشت او را به ایران میداد. 109P}وثوق الدوله عقیده داشت که بازگشت زود هنگام شاه به کشور، مشکلات موجود را دو چندان خواهد ساخت و بدرستی پیشبینی میکرد که خودش دیگر قادر به ادامه کار نخواهد بود. وانگهی شاه برای دیدار از اروپا 120 هزار تومان از بودجه دولت برداشت کرده و از آن پس هم 5 میلیون فرانک دیگر خرج روی دست دولت گذاشته بود و همچنان برای دریافت منابع بیشتری به دولت فشار میآورد. 110P}فیروز میرزا کوشید شاه را متقاعد سازد که«تا پیش از سپری شدن فصل گرما» 111P}به کشور بازنگردد ولی شاه پنداشت که این نقشهای است که انگلیسیها برای«خلاص شده از شر او»کشیدهاند و پیدرپی میگفت که یا از سطنت کنارهگیری خواهد کرد یا اینکه از فرانسویان و آمریکاییان برای بازگشت به میهن استمداد خواهد نمود.فیروز میرزا ولرد در بیاحساس کردند که بهتر است به خواستههای او تن در دهند.شاه به آنها گفت که از وثوق الدوله حمایت خواهد کرد و«به قرارداد ایران و انگلیس وفادار خواهد ماند». 112P}در این میان، وثوق الدوله در تلگرامی از شاه خواسته بود تا به استاروسلسکی فرمان دهد که از سیاست دولت تبعیت نماید ولی این تلاش نتیجهای به دنبال نداشت. اکنون او از طریق کاکس از کرزن میخواست تا به شاه بگوید اگر به دسیسههای فرمانده لشگر قزاق پایان ندهد دولت انگلیس مقرری ماهانه او را قطع خواهد کرد و تسهیلات بازگشت او به وطن فراهم نخواهد شد.کاکس افزود: «اگر او امتناع کند توجیهی داریم که پیش از بازگشت وی اقدام لازم را انجام دهیم و اگر تن دهد میتوانیم با دردسر کمتری همان نقشه را دنبال کنیم.»
کرزن از لرد دربی خواست تا تلاش خود را بکند. 114P}شاه با وجود پافشاری دربی و نصرت الدوله فیروز از پذیرش خواسته آنها امتناع کرد و گفت تنها حاضر است تلگرامی دایر بر حمایت کلی از سیاست دولت-برای وثوق الدوله-بفرستد و حتی در این صورت، نباید استاروسلسکی از محتوای آن با خبر شود. 115P}دو هفته بعد(در 7 ماه مه)شاه در بازگشت به وطن در قاهره به سر میبرد که هرمن نورمن از طریق فیلد مارشال آلنبی کرزن را مطلع ساخت که او «اطمینان بیقید و شرط»داده است که از دولت وثوق الدوله حمایت خواهد کرد و در موضوع قزاقها نیز همین که به پایتخت ایران برسد از همکاری دریغ نخواهد نمود. 116P}شاه به هیچیک از این دو وعده پایبند نماند ولی پیش از دریافت تلگرام آلنبی، کرزن به کاکس تلگرام زد که «با توجه به موضع لجاجت آمیز شاه، به نظر میرسد دست زدن به اقدامی که در تلگرام ماقبل آخرتان به شماره 219(مورخ 21 آوریل)پیشبینی کرده بودند زیانی در بر ندارد.» 117P}
منظور کرزن همان عبارتی بود که بالاتر نقل شد و در آن کاکس به«انجام اقدام لازم»اشاره کرده بود.امّا این اقدام چه بود؟مسلما منظور، خلاص شدن از شر شاه به هر طریق ممکن نبود زیرا کاکس نوشته بود که اگر شاه بپذیرد در موضوع استاروسلسکی با ما همکاری کند«میتوانیم با دردسر کمتری همان نقشه را دنبال کنیم.»و در هر حال، کنار گذاشتن شاه در هنگامی که او هنوز در اروپا به سر میبرد آسانتر بود.میتوان در این مورد حدسهای بسیاری زد امّا با توجه به زمینه عینی موجود، محتملترین امکان، اندیشه حل مشکل استاروسلسکی به اتکای زور بوده است.آشکار است که برای این کار نقشهای وجود نداشت زیرا کاکس در جواب کرزن مینویسد که وثوق الدوله فعلا مریض احوال و بیمیل است ولی «به مجرّد آنکه امکانش فراهم شود در مورد نقشه این کار با او گفتگو خواهد کرد». 118P}نقشه هر چه بود نتیجهای نبخشید.شاه بعدها در تهران به وثوق الدوله گفت که پیش از ترک کشور به استاروسلسکی گفته بوده است از هیچ دستوری که از اروپا برایش بفرستد حتی اگر نسبت به اعتبار آن یقین داشته باشد پیروی نکند. 119P}
موضوع اصلاحات مرزی را نصرت الدوله فیروز پیش از دیدار رسمی احمد شاه از اروپا و نیز در جریان این دیدار در لندن به تفصیل با لرد کرزن در میان گذاشته بود.فیروز میرزا در دیدارهای بعدیش از لندن هم باز با همان شوروحرارت بر این مسئله پای فشرد.این بار وی از حمایت و مداخله شخصی وثوق الدوله برخوردار بود که به صورت تلگرامی طولانی خطاب به خودش ارسال شده بود و او همانگونه که باید، نسخهای از آن را تسلیم وزارتخانه انگلیس کرد.وثوق الدوله در این تلگرام خاطر نشان ساخته بود که هم مفاد و هم، روح قرارداد 1919 و نیز سخنان بعدی کرزن، حکایت از تضمین«موقعیّت نیرومند[ایران]در خاورمیانه»و «بازگشت ایران به مجد و عظمت گذشته و موقعیّت ممتازی که در آسیا شایسته این کشور است»دارد.و اگر مردم ایران بویی از این حقیقت برند که این اهداف مورد بیاعتنایی قرار گرفته است.در اینجا لحن وثوق الدوله نیشدار میشود.دوست و دشمن بر ضد آنها متحد خواهند شد که کمترین نتیجهاش مرگ قرارداد خواهد بود.اگر روح قرارداد همان چیزی باشد که در جریان مذاکرات و از اعلامیههای عمومی کرزن دستگیرشان شده است در این صورت این قرارداد میتواند ایران را به رشته پیوند نیرومندی میان شرق و غرب مبدل سازد و آنها را قادر خواهد ساخت تا«با یاری بریتانیای کبیر برای کشور سیاستگذاری کنند و موجب پیشرفت آن گردند».ولی اگر چنین نباشد-او پیشبینی میکند که- «ما از وسایل مقابله با حملات شدید مخالفان قرارداد و کسانی که سیاستی کاملا مغایر با سیاست قرارداد را برای تبلیغ میکنند محروم خواهد ماند؛زیرا نمیتوان انکار کرد که با برخوردی حاکی از بیمیلی و تردید نه تنها حقوق و مصالح ایران در خطر قرار خواهد گرفت بلکه آن بنای عظیمی که من و شما با هزار زحمت برافراشته و به ارتفاع کنونیش رساندهایم فرو خواهد ریخت و تنها نتیجه زحماتمان این خواهد شد که مردم ایران شخص من و جنابعالی را در معرض توهین و تخطئه قرار دهند و لعن و نفرینمان کنند که چرا اصلا چنین قراردادی را امضا کردهایم.»
وثوق الدوله این در خواست بلند بالا را با بحثی مشروح و منطقی در تأیید دعاوی ایران برای اصلاحات مرزی همراه کرد و در پاسخ جواب غیر مسئولانه کرزن به فیروز میرزا نوشت: «حضرت والا در تلگرامتان شعار دارید که عالیجناب لرد کرزن به شما اطمینان دادهاند که نه شخص ایشان و نه هیئت نمایندگی بریتانیا[در کنفرانس صلح پاریس] هیچکدام با دعاوی ارضی ایران موقعی که عرضحال مربوط به این قسمت تسلیم کنفرانس شد مخالفت نخواهند کرد.امّا بیطرف ماندن بریتانیا کبیر در این مورد به هیچ وجه کافی نیست.پیشرفت کار مادر آن مجمع نیاز حتمی به پشتیبانی فعال و مثبت بریتانیا دارد مخصوصا با توجّه به این موضوع که خواستههای ایران کاملا موجه و عادلانه است.» 120P}
فیروز میرزا ضمن ابلاغ تلگرام وثوق الدوله، در غیاب کرزن به تفصیل درباره دعاوی ایران با لرد هاردینگ گفتگو کرد.هاردینگ خاطر نشان ساخت که این ادعاها بمراتب فراتر از حد اصلاح تجاوزات مرزی دیگر قدرتها به ایران است؛هدف با پیشروی ارتش سرخ به سمت جنوب وثوق الدوله و کاکس بیش از پیش بر حضور نظامی و دریایی انگلیس برای حفاظت از ساحل خزر پافشاری میکردند ولی وزارت جنگ انگلستان از جای خود تکان نمیخورد.
فکر مذاکره مستقیم دولت ایران با مسکو بسیار معقول به نظر میرسید و تقریبا مسلّم بود که بلشویکها را از پیاده شدن در انزلی و اشغال آن شهر منصرف میکند. قرارداد«نیرومند و مستقل ساختن ایران در داخل مرزهایش»و مقاومت در برابر«هر گونه تجاوز هر قدرت دیگری به مرزهای کنونی این کشور»بوده است؛و درست نیست انگلیس در حالی که فاقد وسایل کمک به ایران برای عملی ساختن ادعاهایش و استرداد سرزمینهای مورد بحث است از پذیرش دعاوی ایران در کنفرانس صلح حمایت فعال به عمل آورد.فیروز میرزا هم گفت که موضع انگلیس را درک میکند و به این قانع است که ادعاهای ایران در کنفرانس مورد بحث قرار گیرد و انگلیس فعالانه از صدور قطعنامهای به این مضمون از سوی کنفرانس صلح پشتیبانی به عمل آورد: «کنفرانس تصدیق میکند که دعاوی ارضی ایران در منطقه ماوراء خزر بر دلایل محکمی استوار است ولی در مورد کل این مسئله که بستگی به حل مسئله روسیه دارد در حال حاضر نمیتوان تصمیمی گرفت.» 121P}
نصرت الدوله تأکید کرد که چنین قطعنامهای موضع دولت ایران را در داخل کشور بسیار تقویت خواهد کرد.هاردینگ به او پاسخ داد که مسئله را به اطلاع کرزن خواهد رساند ولی امید چندانی به تأیید آن ندارد.
کرزن به کاکس نوشت که از نظر او دعاوی ایران «به کلی نامعقول»است و در طول مذاکرات مربوط به قرارداد 1919 هرگز به ذهنش هم خطور نکرده است که با حمایت از اصلاحات مرزی«تاریخ گذشته را زیرورو کند». 122P}وی همچنین در پاسخ رسمی به نصرت الدوله فیروز اعلامیههای پیشین خود درباره این موضوع را تکرار کرد:در حیطه اختیارات او نیست که دعاوی ایران را که این کشور میتواند مستقلا تسلیم کنفرانس صلح سازد منتفی کند؛ولی ایرانیان میتوانند«عرضحال معتدلتری را در مورد خواستههای اساسی خویش، با حمایت دولت انگلیس»تسلیم کنفرانس نمایند. 123P}
از این گفتگوها و نامهنگاریها چنین بر میآید که طرفین درباره ماهیت و نتایج«خواست ایران»دچار سوء تفاهم بودهاند.امّا آنچه سبب جدایی دو طرف شد ملاحظاتی بود که از سیاست واقع بینانه مایه میگرفت.کرزن و وزارت امور خارجه انگلیس قطعا پیشبینی میکردند که فرانسویان بویژه آمریکاییان ولو به دلیل مخالفت با قرارداد 1919 قویا در برابر دعاوی ایران خواهند ایستاد.همچنین مسلما انگلیسیها نگران پیامدهایی بودند که این دعاوی برای حکومت روسهای سفید و سرخ و کل مناسبات قدرتهای غربی با روسیه به بار میآورد.و سرانجام نکته دیگری که مطرح بود و اهمیت کمتر از موارد پیشین نداشت و هاردینک هم زیر کانه و به اختصار آن را به فیروز میرزا خاطر نشان ساخته بود این بود که برای آنها از پیش هم دشوار بود که(از وزارت دارایی، وزارت جنگ، وزارت امور هندوستان و نایب السطنه هندوستان)وسایل سرپا نگه داشتن قرارداد 1919 را تأمین کنند و اگر کنفرانس صلح با حمایت فعال وزارتخارجه انگلیس دعاوی ارضی ایران را تأیید میکرد آنها در موقعیتی نبودند که لوازم-مستقیم و غیر مستقیم-استرداد آن سرزمینها را در اختیار ایران گذارند.از سوی دیگر طرف ایرانی شدیدا نگران مخالفان داخلی و خارجی نیرومندی بود که ادعا میکرد با قرارداد، ایران تحت الحمایه انگلیس شده است.از همینرو اعلامیههای عمومی کرزن و تأکیدات علنی خودشان بر استقلال و توانمندی ایران نیاز آنها را بر طرف نمیکرد بلکه آنان به برهان چشمگیری احتیاج داشتند که بر صداقت و پاکی نیاتشان گواهی دهد. بر این اساس هیچ راه حلی برای مسئله وجود نداشت که خرسندی هر دو طرف را تأمین کند.
موضعگیری کرزن در برابر مسئله دعاوی ارضی ایران غیر منطقی نبود.ولی گرچه تأمین وسایل حفاظت از ساحل خزر خارج از توانایی او بود مخالفت وی با تلاش ایران برای به توافق رسیدن با مسکو مانند واکنش حسادت آمیزی که در برابر تلاش ایران برای باز کردن پای سرمایه و نیروی ماهر آمریکایی در توسعه ایران جلب تأیید داخلی و بینالمللی از این راه از خود نشان داد نامعقول بود. فیروز میرزای تیره روز در دیدار دیگری که با کرزن داشت این مسئله را با وی در میان گذاشت.کرزن هیچ اشکالی در استخدام«دو یا سه[آمریکایی]در اینجا و آنجا»نمیدید.فیروز میرزا با اشارات مبهم به طرحهای گوناگون، کرزن را«ترساند»و سپس «سروقت دنیای نفت رفت».از دید کرزن این اشاره به آن معنی بود که شرکت نفت استاندارد اوایل آمریکا «تلاش میکرد جای پایی در خاک ایران برای خود دست و پا کند»و از همینرو به فیروز میرزا درباره چنین طراحی«قویا هشدار داد». 124P}در همین دیدار بود که کرزن خرده گرفت که در حالی که انگلیس با ایران وارد قرارداد شده است و حداکثر تلاش خود را برای عملی شدن آن انجام میدهد ایرانیان«به هر جا سر میکشند»:«یک روز به فکر قرارداد با آذربایجان میافتند و روز دیگر به فکر وارد شدن در ترتیبات مالی با آمریکاییان، و اکنون هم صحبت از به توافق رسیدن با دولت شوروی به میان میآورند». 125P}
کرزن دستکم ایرادی در مذاکره ایران با جمهوری نوپای آذربایجان برای عقد معاهدهای فرهنگی و تجاری نمیدید.از همان اکتبر 1919 افسر سیاسی نورپرفورث گزارش داده بود که عناصر متمرّد در آذربایجان ایران به حمایت این جمهوری دلگرم هستند. 126P}در همان حال ایرانیان این اندیشه را پیش کشیدند که برای حمایت از اتباع ایرانی- بازرگانان، متخصصان و کارگران نفت-در جمهوری آذربایجان این جمهوری نوپا را به رسمیت شناسند. کاردار سفارت روسیه تزاری در تهران به این طرح ایراد گرفته و در مورد امکان اینکه دنیکین«در مناطق تحت نفوذش برخوردی غیر دوستانه با ایرانیان»در پیش گیرد هشدار داده بود. 127P}در هر حال، فیروز میرزا چندان از حضور نماینده روسیه تزاری در تهران خرسند نبود ولی جدای از این، اعتقاد داشت که شناسایی جمهوری آذربایجان میتواند جلوی جنبش پان تورانی را که ترکها در آن جمهوری و نیز در آذربایجان ایران مشوق آن بودند بگیرد. 128P}کرزن در مورد این اندیشه اظهار نظری نکرد ولی باز از اولیفانت خواست تا به کاردار روسیه سفید در لندن نامهای بنویسد و با لحنی دوستانه ولی محکم به او نسبت به تهدیداتی که برای دولت ایران پیش آورده و آنان را از شناسایی جمهوری آذربایجان بر حذر داشته بودند هشدار دهد. 129P}
در نوامبر وثوق الدوله سید ضیاء الدین طباطبایی را در رأس یک هیئت رسمی شش نفره شامل سرهنگ ژاندارمری کاظم خان سیّاح-که بعدها در کودتای 1921 با سید ضیا همکاری کرد-روانه باکو ساخت.این هئیت در 28 نوامبر 1919 عازم باکو شد و قرار بود در آنجا با سرهنگ سی.بی.[کلود] استوکس ملاقات کنند. 130P}آشنایی سید ضیا با استوکس به سال 1911 باز میگشت یعنی زمانی که روسها با تعیین وی از سوی مورگان شوستر برای فرماندهی نیروی ژاندارم خزانهداری مخالفت کردند. 131P}استوکس در سال 1918 وابسته نظامی بریتانیا در تهران بود و بعدها پس از کودتای سید ضیا کوشید حمایت وزارت خارجه کشورش ار از دولت نافرجام او جلب کند که در این راه چندان توفیقی به دست نیاورد. 132P}جدای از مسائل دیگر، ایران و جمهوری نوپای آذربایجان برای مقابله با تهدید بلشویسم به همکاری یکدیگر نیاز داشتند.در پایان مارس سید ضیا قراردادی با دولت آذربایجان منعقد ساخت و آن را برای تصویب به تهران فرستاد. 133P}او در آوریل به تهران بازگشت و درباره موفقیتهایی که بلشویکها بتازگی در قفقاز به دست آورده بودند هشدار داد.او راههایی را برای نشان دادن عدم دشمنی ایران با روسیه شوروی پیشنهاد کرد 134P} (ر.ک.جلوتر).ولی در پایان همان ماه جمهوری آذربایجان به دست نیروهای بلشویک افتاد و اوضاع به شکل تعیین کنندهای بر ضد دولت وثوق الدوله تغییر کرد.
قیام خیابانی
امّا پیش از سقوط جمهوری آذربایجان، زمام امور تبریز و بیشتر ایرانیان آذری در شاخه تبریز حزب دموکرات آذربایجان به دست شیخ محمد خیابانی افتاده بود.تا امروزه تقریبا همه طیفهای سیاسی قویا بر این باورند که انگیزه اصلی شیخ، مخالفت با قرارداد 1919 و دولت وثوق الدوله بوده است؛حتی مخبر السطنه هدایت هم که در دولت مشیر الدوله قیام خیابانی را سرکوب کرد درست مانند آخرین نویسندهای که تا کنون درباره این رویداد اظهار نظر کرده است 135P}همین اعتقاد را داشت. 136P}از این گذشته، در این مورد که او در پی جدایی از کشور خواه به صورت کسب استقلال از ایران یا به احتمال قویتر به شکل وارد شدن در ترتیبات مشترکی با ترکیه یا روسیه شوروی بوده است گمان نیرومندی وجود داشت.ادعای رابطه داشتن او با ترکیه بسیار دور از ذهن بود(ر.ک.جلوتر)و خیلی زود رنگ باخت. ولی افسانه هواداری او از بلشویکها تقریبا بلافاصله پس از شکستش، توسط نخستین حزب کمونیست ایران، رهبران شورش دیگری که در آذربایجان به پا شد و نیز 25 سال بعدتر توسط حزب توده در همه جا پراکنده شد و به یکی از اصول اعتقادی همه کرزن به نصرت الدوله هشدار داد که فرستادن هیئتی به مسکو برای برقراری رابطه رسمی با دولت شوروی مسئله دشواری است که او نمیتواند نظر مساعدی با آن داشته باشد.
شیخ محمد خیابانی امام جماعت یکی از مساجد تبریز و از طرفداران انقلاب مشروطه بود.او از ابتدای تشکیل حزب دموکرات به این حزب پیوسته بود و مردم تبریز او را به عنوان نماینده خود در مجلس دوم انتخاب کرده بودند.
مارکسیست-لنینیستهای ایرانی از هر طیفی تبدیل گردید.
امّا شواهدی که بتازگی به دست آمده است همه این فرضیات را رّد میکند.این شواهد نشان میدهد که هدف قیام خیابانی برقراری یک حکومت خود مختار نیرومند در آذربایجان در عین حفظ پیوند این خطه با کل ایران بوده است تا بدین ترتیب به هرج و مرج و بینظمی در این استان پایان داده شود و طرحهای نوینی بویژه در زمینه آموزش و پرورش، فرهنگ و امور اجرایی در آن خطه به اجرا گذاشته شود.همچنین از این شواهد چنین بر میآید که خیابانی و یارانش نه تنها هوادار بلشویسم نبودند بلکه فعالیت بلشویکها را در تبریز غیرقانونی اعلام کردند و با آنان به مبارزه برخاستند و به همین دلیل وثوق الدوله در برابر حکومت آنان در آذربایجان سکوت پیشه کرد.منابعی که این شواهد در آنها آمده است دستنوشته منتشر نشدهای به تاریخ 1923 از احمد کسروی با عنوان قیام شیخ خیابانی، گزارشهای منتشر نشده سرگرد ادموندز، و- به عنوان یک منبع تکمیلی کم اهمیتتر-خاطرات ابوالقاسم کحالزاده منشی ایرانی وقت سفارت آلمان در تهران که بتازگی منتشر شده است میباشد.
خیابانی در زمانی که قیام کرد نزدیک به 40 سال داشت.او امام جماعت درس خوانده یکی از مساجد تبریز بود و هر چند به درجه اجتهاد نرسیده بود در مدرسه طالبیه تبریز به تدریس اشتغال داشت و کسروی از شاگردان او در این مدرسه بود.او که از طرفداران انقلاب مشروطه بود از ابتدای تشکیل حزب دموکرات به این حزب پیوسته بود و مردم تبریز او را به عنوان نماینده خود در مجلس دوم انتخاب کرده بودند.در سال 1911 در پی بحرانی که بر سر ادامه فعالیت مورگان شوستر پدید آمد مجلس منحل شد و روسها تبریز را به اشغال خود در آوردند.خیابانی از ترس روسها به قفقاز پناه برد تا آنکه سرانجام امام جمعه تبریز برای او جهت بازگشت به موطنش کسب مصونیت کرد.او نخست به منصب امامت جماعت مسجد بازگشت و سپس حجرهای در بازار تبریز باز کرد و بی سروصدا با یاران دموکران خود ارتباط برقرار نمود.
در پی انقلاب روسیه دموکراتهای تبریز فعالیت خویش را از سر گرفتند ولی خیلی زود میان آنها شکاف افتاد و به دو دسته تقسیم شدند:تجددّیون (یا گروه تجدّد که به دلیل تصدی مسئولیت روزنامه حزب به همین نام چنین خوانده میشدند)و تنقدیون.رهبری گروه نخست با خیابانی بود و دکتر زینالعابدین(برادر کاظمزاده ایرانشهر)رهبری گروه دوم را در دست داشت.کسروی از همان آغاز جزو تنقیدیون بود که مشخصا بر آنچه خود سبک «استبدادی»رهبری خیابانی میخواندند خرده میگرفتند.تا نزدیک به یک سال خیابانی و دموکراتها فعالیت روز افزونی در اداره امور شهر و- تا جایی که ممکن بود-بقیه استان داشتند و دو تن متوالی از استانداران آذربایجان کاملا دست آنها در مانده بودند.دموکراتها نزدیک به نیمی از سلاحها و مهماتی را که روسها به جا گذاشته بودند برای خود برداشتند(و بقیه را برای دولت مرکزی گذاشتند)و با ریشه کن کردن احتکار و بورس بازی به طرزی مؤثر به مبارزه با گرسنگی پرداختند و از تهیدستان و گرسنگان دستگیری کردند.ولی کسروی قتل برخی چهرههای«نامطلوب»و نیز تنی چند از«بیگناهان»را نیز به دارودسته خیابانی نسبت میدهد. 137P}
هنگامی که ارتش عثمانی به نام جنبش اتحاد اسلام، شهر تبریز را به اشغال خود در آورد، خیابانی را از این شهر بیرون کردند تا آنکه با بیرون رفتن نیروهای عثمانی در نوامبر 1918 او به موطن خویش بازگشت.بازگشت او به تبریز بار دیگر موجب برتری دموکراتها و زنده شدن اختلافهای داخلی بر سر شیوه رهبری خیابانی شد.پس از اعلام قرارداد 1919 دموکراتهای تبریز در روزنامه خودشان تجدد به آن واکنش نشان دادند و تأکید کردند که بدون تصویب مجلس این قرارداد اعتبار نخواهد داشت ولی هرگز حتی پس از تشکیل حکومت خود مختار سخنی از آن به میان نیاورند. 138P}
در نوامبر 1919 سردار انتصار(که بعدها به مظفر اعلم معروف شد)به عنوان فرمانده نظامی به آذربایجان گسیل شد و خیابانی روابط خوبی با او برقرار کرد.در پی این، عین الدوله که پا به سن گذاشته بود به عنوان استاندارد آذربایجان تعیین شد ولی- چنانکه از نوشتههای کسروی و ادموندز بر میآید- هیچ عجلهای برای رسیدن به تبریز نداشت و پس از آنکه در سفری طولانی به زنجان رسید همان جا ماند تا اینکه قیام سرکوب شد و آبها از آسیاب افتاد.در این بین دو تن از افسران سوئدی ژاندارمری برای اداره امور نیروی پلیس از تهران به تبریز فرستاده شدند.به دلایل مختلف نه خیابانی و نه سردار انتصار از رسیدن آنها خشنود نبودند بویژه که ظاهرا آن دو افسر ماموریت خود را جدی گرفته بودند.بنابه نقل کسروی سردار انتصار پنهانی برای قیام به خیابانی چراغ سبز داده بود.حادثهای که سبب به راه افتادن قیام شد چند روز پیش از عید نوروز(21 مارس 1920)رخ داد.در آن روز دموکراتهای مسلح به دستور خیابانی به زور یکی از زندانیان را از بازداشتگاه پلیس آزاد کردند و پلیس تبریز هم دفتر آنها را محاصره نمود.در این میان سردار انتصار به صحنه آمد و دستور داد که نیروهای پلیس متفرق شوند.روز بعد دموکراتها اعتصاب عمومی اعلام کردند و تنی چند از نفرات پلیس هم با آن همراه شدند.جانشین استاندار(که در غیاب عین الدوله عملا اختیارات استاندار را در دست داشت)به آن دو افسر سوئدی دستور داد تا شهر تبریز را ترک گویند.بدین ترتیب دموکراتها با کمک سردار انتصار بدون آنکه گلولهای شلیک شود زمام امور شهر را به دست گرفتند. 139P}
بنابر این روشن است که دموکراتها پس از خروج روسها تا شکست قیام در بخش اعظم این مدت-مگر در دوره اشغال شهر توسط نیروهای عثمانی-عملا کنترل امور را در دست داشتند و از زمستان 1919 روند امور به سمت کامل شدن این کنترل بود.این باید یکی از دلایل باشد که دولت وثوق الدوله واکنشی خشمگینانه، هراس آلود یا حاکی از غافلگیری در برابر این رویداد از خود نشان نداد.امّا دلایل مهم دیگری هم در کار بود.خیابانی اعلامیهای کوتاه ولی کلی در تأیید حکومت قانونی مؤثر و منظم در آذربایجان صادر کرد که در آن کلمهای بر ضد وثوق الدوله، انگلیس یا قرارداد نیامده بود. 140P}و حتی هنگامی که از او یارانش مشخصا خواسته شد تا نظر خویش را در این باره بگویند پاسخ سربالا دادند و بیطرف ماندند. 141P}کسروی یادآور میشود که کمی پس از قیام، سرگرد ادموندز از تبریز دیدن کرد و بطور خصوصی با خیابانی ملاقات نمود و با او به توافق رسید. 142P}گزارشهای ادموندز در همان ایام و گزارشهای بعدی او کاملا این گفته را تأیید میکند.
ادموندز در اول ماه مه 1920 با خیابانی در تبریز دیدار کرد.شیخ«با اعتقاد راسخ گفت که تبریز در دست اوست و تصمیماتش بیبحث و گفتگو تأیید میشود».او بارها تقاضای آشکار خودشان را برای بهرهمندی از حکومت قانونی و منظم تکرار کرد؛ هر گونه ادعای جدایی طلبی را مطلقا رد کرد و تأکید نمود که آذربایجان جزء لاینفک ایران است؛او گفت «نخستین وظیفهاش حفظ نظم است و مصمم است تا این مهم را به انجام رساند»؛او توضیح داد که به دلیل خطراتی که ممکن است از فعالیتهای بلشویکها و عناصر هواداد عثمانی پدید آید محدودیتهایی برای برگزاری تجمعات سیاسی وضع شده است؛و گفت که خودش و یارانش تنها با آلمان و عثمانی دشمنی دارند چه ترکیه لطمات بسیاری به آذربایجان وارد ساخته و کوشیده است تا این خطه را به خاک خود ضمیمیه کند.او به ادموندز گفت: «...حزب او مخالفتی با قرارداد ایران و انگلیس ندارد ولی آنان انتظار دارند مردم حق اظهار نظر و کنترل تفسیر آن را داشته باشند....سندی مانند این قرارداد ضروری و ناگزیر است ولی چنین قراردادی نباید بین دو یا سه نفر بسته شود بلکه باید میان ملتها منعقد گردد.»
و در حالی که برخی از مشروطه طلبان میانهرو، هم وثوق الدوله هم قرارداد را محکوم میکردند او در این باره گفت: «بیچاره وثوق الدوله، چون خودش خواسته دست تنها وارد گود شود، درمانده شده است. اطرافیانش او را از اداره دولت منصرف میسازند...به عقیده من میتوانید به مقامات بالاتر[انگلیسی]بگویید که اگر نخست وزیر بتواند اعتماد کشور را به خود جلب کند روابط شما با ایران بر پایه محکمتری استوار خواهد شد.» 143P}
ادموندز در گزارش کلی ماه مه خود، در باب تبریز به گفتگوی بالا اشاره میکند و چنین اظهار نظر مینماید: «به نظر افسر سیاسی، این جنبش در آغاز شورشی کاملا میهنپرستانه برای اعاده اندکی پس از تسلیم گزارش کمیسیون مشترک افسران انگلیسی و ایرانی که بر پایه قرارداد 1919 تشکیل شده بود سرهنگ آق اولی که از اعضای آن بود خودکشی کرد.بیشتر مردم معتقد بودند که دلیل این اقدام وی مخالفت با گزارش مزبور بوده است.
خیابانی و یارانش نه تنها هوادار بلشویسم نبودند بلکه فعالیت بلشویکها را در تبریز غیر قانونی اعلام کردند و با آنان به مبارزه برخاستند.
قانون بود و هیچ نشانی از جداییطلبی یا بلشویسم در آن دیده نمیشد.مسلما نمیتوان تبعات سوء برخورد حکومت مرکزی را پیشبینی کرد.آخرین اخباری که در مورد اقدامات اتخاذ شده توسط دموکراتها از زمان پیاده شدن روسها به انزلی در دست است و حاکی از سرکوب فعالیت بلشویکها در تبریز و جلوگیری از تماس کنسول آلمان(که میکوشید از این وضعیت پرآشوب نفعی ببرد)با جهان خارج میباشد تا حدودی این نظر را تأیید میکند.» 144P}
اشاره ادموندز به«سوء برخورد»باید مشعر بر گزارشهای قبلی وی در مورد جنگلیها باشد.اما مسلما کاکس وثوق الدوله را از گزارشها و اظهارنظرهای ادموندز درباره وضع تبریز مطلع ساخته بود و وثوق الدوله که میدید دمکراتها در عین پرهیز از حمله به شخص او و قرارداد میکوشند تا نظم را در تبریز و بخشهایی از آذربایجان برقرار سازند و جلوی تبلیغات بلشویکها را هم میگیرند قطعا بسیار خرسند بود.شواهد مستقیمتری هم برای این خرسندی وجود دارد که به ماجرای مرگ کنسول آلمان در تبریز باز میگردد.
ادموندز در گزارش ماه مه خود یادآور میشود که دموکراتها کنسولگری آلمان را محاصره کردهاند. چنین چیزی حقیقت داشت و به مرگ کنسول آلمان ختم شد.کنسول که جوان بسیار تندمزاجی بود با آشوبگران بلشویک در تبریز همدست بود. همکاری آنها به احتمال بیشتر نتیجه دشمنی هر دو طرف با انگلیس بود تا زاده انگیزههای بلشویکی.در پی پیاده شدن بلشویکها در انزلی، بلشویکهای تبریز بر فعالیت خود افزودند و«عموما این اعتقاد وجود داشت که وسترو کنسول آلمان سلسلهجنبان این ما جراست.» 145P}دموکراتها تصمیم گرفتند تا رهبران بلشویکها را دستگیر کنند ولی وسترو در کنسولگری به آنها پناه داد.وقتی یاران خیابانی عمارت کنسولگری را محاصره کردند.وسترو-که کارکنانش«از انجام دستواتش سرباز زدند»-شروع به تیر اندازی از بام کنسولگری کرد ولی چندی نگذشت که تیری به دهان او خورد و مرد.روشن نبود که آیا او خودکشی کرده یا مورد اصابت گلوله غیر قرار گرفته است. 146P}مرگ دلخراش خود خیابانی هم دقیقا با همین صورت و با همین ابهامها در سپتامبر همان سال رخ داد.
چند روز بعد وثوق الدوله که کحالزاده منشی ایرانی سفارت آلمان در تهران را به دفتر خود فراخواند و به او گفت به سفارت آلمان اطلاع دهد که وسترو دست به خودکشی زده است.روز بعد، وزیر مختار آلمان به همراه کحالزاده به وزارت خارجه ایران رفت و رسما خبر مرگ کنسول آلمان را دریافت کرد.به آنان گفته شد که«اعتقاد عموم بر این است که او دست به خودکشی زده است»و در هر حال«تقصیرها در این جریان متوجه خود اوست».این سخن آخر به هیچ وجه به مذاق وزیر مختار آلمان خوش نیامد. 147P}
روشن است که دستکم تا این زمان خیابانی و دموکراتهای تبریز خواب وثوق الدوله را آشفته نمیساختند.این ماجرا اندکی پس از پیاده شدن بلشویکها در انزلی که مورد خوشامد خیابانی و یارانش قرار نگرفت رخ داد؛در واقع خیابانی معاملهای را که میرزا کوچک خان متعاقبا با بلشویکها صورت داد و جمهوری سوسیالیستی ایران را در گیلان اعلام نمود تایید نمیکرد.
پیاده شدن بلشویکها در انزلی
در 19 آوریل، سید ضیاء الدین طباطبایی در راه بازگشت از باکو به تهران، در قزوین با سرگرد ادموند دیدار کرد و به او گفت دولت باکو گرفتار هرج و مرج است.او اعتقاد داشت که کمیته بلشویکها سرگرم برنامهریزی برای دست زدن به یک«کودتا»در جمهوری آذربایجان است.
کشتیهای بلشویکها از دریای بالتیک از طریق رود ولگا روانه دریای خزر شده بودند و او«نسبت به اوضاع انزلی بسیار بدبین»بود.او در ادامه توضیح داد که بلشویکها اعتقاد دارند در صورت تجاوز به خاک ایران نیروهای انگلیسی تا مرز هندوستان عقب خواهند نشست.هدف او این بود که حکومت تهران را متوجه لزوم تصمیمگیری فوری سازد. 148P}ده روز بعد کمیته انقلابی باکو تشکیل دولت جمهوری سوسیالیستی شوروی آذربایجان را اعلام کرد.یک روز پس از آن ارتش بلشویکهای روسی شروع به ورود به شهر کردند و چندی نگذشت که شمار آنها به 20 هزار تن رسید.سپس کمیته عدالت که از بلشویکهای ایرانی تشکیل یافته بود شروع به مصادره اموال ایرانیان کرد. 149P}بدین ترتیب هولناکترین کابوس وثوق الدوله و کاکس میرفت تا جامه عمل بپوشد.
در طول نخستین هفته ماه به سیل گزارشهای مأموران اطلاعاتی درباره سربازان و تقویت نیروی دریایی بلشویکها سرازیر شد و در 8 مه استاروسلسکی اطلاعاتی درباره پیاده شدن قریب الوقوع بلشویکها در انزلی دریافت کرد.در این گزارش آمده بود که آنان سعی دارند پادگان قزاقها در آستارا را هم با خود همراه سازند.بلشویکها تأکید داشتند که طرف دعوای آنها نه ایران بلکه انگلیس است. 150P}کرزن هر چند نگران بود ولی هنوز چندان به احتمال دست زدن بلشویکها به یک حمله واقعی باور نداشت. 151P}وثوق الدوله از طریق کاکس درخواست کمک فوری کرد و به تفصیل تمهیداتی را پیشنهاد نمود که مهمترین آنها از این قرار بود: «نیروهای انگلیسی مستقر در شمال ایران به کمک نیروهای بغداد به میزان چشمگیری تقویت شود تا بتواند با هر رویداد محتملی از انزلی بطرز مؤثری برخورد کند و پس از بازگشت شاه اوضاع تهران را با ثبات نگه دارد».کاکس با لحنی حاکی از اندوه و نومیدی تلگرام خود را چنین پایان میبرد: «او[وثوق الدوله]از این هراس دارد که اگر این تدابیر اتخاذ نگردد باید منتظر وقوع حوادث ناخوشایندی از جمله سقوط دولت فعلی بود...استدلال او که من هم با آن موافقم این است که کوتاهی کردن از اتخاذ تدابیری برای تحت کنترل نگه داشتن اوضاع، نشانه صرفهجویی کوتهبینانه است و منجر به لطمات یا هزینههای بمراتب سنگینتری خواهد شد.» 152P}
سه روز بعد در 17 ماه مه وثوق الدوله به فیروز میرزا در پاریس دستور داد تا از طریق لرد دربی موضوع را فورا به اطلاع کرزن برساند. 153P}در 18 مه کرزن به کاکس پاسخ داد که وضعیت نظامی در شمال ایران«در جلسه کمیته شرقی[یعنی همان کنفرانس میان وزارتی]کاملا بررسی»شده است اما پیشنهادهای وثوق الدوله که بالاتر ذکرشان رفت مورد تأیید قرار نگرفت و بویژه«دولت انگلستان در وضعی نیست که بتواند نیروهای خود را در ایران تقویت کند.»او افزود که«ظاهرا انزلی در معرض هیچگونه خطری از خشکی یا دریا نیست»البته ممکن است اوضاع تغییر کند.ژنرال کمپین موظف شده است تا«اگر موقعیت انزلی در معرض تهدید واقعی قرار گیرد»به قزوین عقب نشیند و در آنجا پناه گیرد. 154P}
در همان روز ناوگان بلشویکها مرکب از 13 کشتی از جمله یک ناوشکن در انزلی حضور یافت غازیان را بمباران کرد و نیروهایی را پیاده نمود. 155P}
ژنرال کمپین افسر فرمانده نورپرفورث که برای بازرسی در انزلی حضور داشت به نیروهای خویش که بمراتب ضعیفتر از بلشویکها بودند دستور داد تا به رشت عقب نشینی کنند؛از آن پس خطوط تلگراف بین تهران، لندن، و پاریس یک لحظه آرامش نداشت.کاکس بیدرنگ به کرزن اطلاع داد که عقبنشینی کمپین تا حدودی به این دلیل صورت گرفته است که«هیچ دستوری به دست او نرسیده بود».این ادعا هرچند بیپایه بود 156P}ولی در همه اظهار نظرها، کتابها مقالهها به عنوان یک واقعیت مسلم ذکر شده است. 157P}نصرت الدوله از شنیدن این اخبار«بسیار آشفته»شده بود و به دربی گفت که نیروی قزاق ایرانی هنوز منحل نشده است و آشکارا دشمنی میکند.وزیر مختار فرانسه[در تهران]هم دشمنی میورزد و علنا از مشکلاتی که اکنون گریبان ایران را گرفته است خشنود است.او برای تقویت نیروها سه پیشنهاد ارائه کرد و پس از رد شدن آنها از نو مسئله گفتگوی مستقیم با مسکو را به میان کشید. 158P}
عقب نشینی کمپین از انزلی نه شتابزده بود و نه دلیل آن فقدان دستور بود.برعکس، از همان 28 فوریه(تقریبا سه ماه پیش از پیاده شدن بلشویکها) کمپین دستورات روشنی دایر بر عقبنشینی در صورت حمله بلشویکها دریافت کرده بود.در تلگرام وزارت جنگ انگلیس به ستاد فرماندهی کل در بغداد که نسخهای از آن را برای کمپین به قزوین ارسال نموده بودند چنین آمده بود: «تلگرام زیر به تأیید کابینه رسیده است... وضعیت نظامی در جنوب روسیه این احتمال را پیش میآورد که بلشویکها به سرعت کنترل دریای خزر را به دست گیرند...نقشی که برای نورپرفورث در نظر گرفته شده است نقش یک پایگاه وثوق الدوله از اینکه میدید خیابانی و یارانش در عین پرهیز از حمله به شخص او و قرارداد، میکوشند تا نظم را در تبریز برقرار سازند و جلوی تبلیغات بلشویکها را هم گرفتهاند بسیار خرسند بود.
میرزا کوچک خان از مشروطه طلبان میهنپرست و یک مسلمان متشرع بود که با سیاستمداران ملی تهران تماس داشت و گاه برای تصمیمگیری، نظر آنها را جویا میشد. دیدهبانی است که اگر مورد حمله قرار گرفت باید به خط اصلی مقاومت که قطعنا به سر خط راه آهن نزدیک خواهد بود عقب نشیند.» در صورت حمله دشمن: «یکان مستقر در انزلی احتمالا در برابر نیروهای دریایی بلشویکها نقش بازدارنده را ایفا خواهد کرد و جلوی تلاشهای آنها را برای پیاده شدن در انزلی خواهد گرفت... بنابر این باید ترتیبی داده شود که اگر بلشویکها انزلی را تهدید کنند جبهه محکمی در برابر خود ببینند و باید جسورانه تلاش کنیم تا جلوی حمله جدی آنها به این بندر را بگیریم.
در عین حال به هیچ وجه هدف این نیست که در صورت حمله جدی بلشویکها به انزلی این بندر را رها نکینم و شما باید ترتیبات عقبنشینی یکان خودتان از انزلی را فراهم سازید». 159P}
اشاره کاکس به نداشتن دستور مایه سردرگمی شده است زیرا نسخهای از تلگرام بالا همزمان برای خود او هم ارسال شده بود. 160P}آشکار است که کرزن از تصمیم کابینه باخبر بود.
عقب نشینی از انزلی لطمه سختی به حیثیت انگلستان وارد کرد.همانگونه که بالاتر خاطر نشان کردیم مطبوعات فرانسه از این رویداد با خوشحالی یاد کردند.در 20 ماه مه روزنامه تایمز این توهّم را که وزرا«مسئولیتهای بیش از حد سنگینی»بر عهده دارند مورد حمله قرارداد و نوشت که آنان دچار« اشتیاقی خوش باورانهاند و بدون در نظر گرفتن هزینهها و برآورد منابع خویش و بیتوجه به اینکه اگر حادثه غیر مترقبهای رخ دهد دچار چه وضعی خواهند شد»دست به عمل میزنند.در داخل خود کابینه انگلیس هر یک از وزرا به تلخی، دیگری را متهم میکرد.چرچیل وزیر جنگ وقت انگلیس در نامهای به تاریخ 20 مه 1920 به کرزن، شخص او و سیاستهایش را مورد حمله قرارداد.چرچیل قصد داشت تأیید کابینه را برای عقب نشینی همه نیروهای انگلیسی از ایران به ماوراء النهر جلب کند و«کمیته شرقی»را که به گفته خود او ابزار دست رام و مطیع کرزن بود منحل سازد.او یادآور شد که اندکی پس از پیاده شدن بلشویکها وزارت جنگ طرح تخلیه انزلی را مورد بررسی قرار داده بود ولی در پی تصمیم «کمیته شرقی»که چرچیل در جلسه آن حضور نداشت این طرح متوقف شده بود: «من نمیدانم که در حال حاضر برای جلوگیری از از دست نرفتن کامل نفوذ بریتانیا در سراسر منطقه قفقاز، ماوراء خزر و ایران چه اقدامی در چارچوب سیاست فعلی خودمان از دستمان بر میآید.اگر نمیتوانیم در این مناطق در برابر بلشویکها ایستادگی کنیم بهتر است با عقب نشینی بموقع، از مسیر خطر خارج شویم، و از بروز فاجعه و وقایع شرمآوری همچون آنچه هم اینک رخ داده است جلوگیری نماییم.» 161P}
در جلسه کابینه که روز 21 مه برای رسیدگی به این بحران تشکیل شد کرزن ستاد فرماندهی کل را به دلیل کوتاهی از روشن ساختن دقیق اوضاع انزلی مورد«حمله شدید»قرار داد.فشار زیادی برای عقب نشین همه نیروهای انگلیسی به بینالنهرین وارد میشد ولی کرزن موفق شد در برابر آن ایستادگی کند. 162P}روز پیش از آن، هاردینگ طی یادداشتی طولانی برای کرزن نسبت به پیامدهای حادی که عقب نشینی نیروها برای موقعیت انگلیس داشت هشدار داده بود: «همین که تبریز و قزوین تخلیه شود سقوط تهران گریز ناپذیر خواهد بود ولی پیش از آن دولت وثوق الدوله سقوط خواهد کرد.در این صورت قرارداد ایران و انگلیس کاغذ پارهای بیش نخواهد بود، اروپاییان ساکن تهران ناگزیر از پرواز به سمت جنوب خواهند شد و هرج و مرج و ویرانی همه جا گسترش خواهد یافت.اگر نیروهای بلشویک در قزوین و تهران متمرکز شوند هر دو جبهه هند و بینالنهرین در معرض خطر قرار خواهد گرفت و بلشویکها در موقعیتی قرار خواهند داشت که میتوانند به شرق یا به غرب حمله کنند.»
این تنها یک نمونه کوچک از نظرات وزارت امور خارجه انگلیس بود و کابینه این کشور در مورد حفظ نیروهای انگلیسی شمال ایران در قزوین به مصالحه رسید. 164P}بر این اساس، وزارت جنگ دستور عقب نشینی نیروها از رشت به قزوین را صادر کرد ولی به عنوان خط مقدم دفاعی، نیروی کوچکی در ارتفاعات مشرف بر گذرگاه منجیل مستقر شد.
عقب نشینی از رشت احتمالا یک خطای بزرگ بود.راسکولنیکوف فرمانده ناوگان بلشویکها(که با قهرمان منفی داستان جنایت و مکافات داستایوسفکی همنام بود)گفته بود که مأموریت او تنها تصاحب کشتیهایی است که در انزلی توقیف شدهاند و مذاکراتی هم برای عقب نشینی پادگان انگلیسیها از انزلی به رشت صورت داده بود.کاژانوف یکی دیگر از فرماندهان بلشویک هم همین مطلب را تکرار کرده بود.او گفته بود هدفش تنها تصاحب داراییهای روسیه در انزلی بویژه«ناوگان داوطلب» است و فعلا قصد ندارد که پیشتر رود. 165P}در 27 ماه مه چیچرین در پاسخ به اعتراض رسمی فیروز میرزا در خصوص پیاده شدن بلشویکها با لحنی دوستانه ضمن یادآوری اعلامیههای دلنشینی که در ژوئن سال بیش از آن در مورد ایران صادر کرده بود گفت که فرمانده شوروی بر پایه ابتکار شخصی خود در انزلی نیرو پیاده کرده است و پس از مذاکرات بیشتر این بندر را ترک خواهد گفت. 166P}
بررسی دقیق مطالب بایگانی روسها میتواند دقیقا روشن سازد که بلشویکها در چه اندیشهای بودهاند.ظاهرا شواهد موجود حاکی از آن است که آنان نگران انجام یک عملیات نظامی بلشویکها در اردبیل مورد حمله شاهسونها و دیگر نیروهای محلی قرار گرفته و پیش از عقب نشینی به خاک روسیه بسیاری از نفرات خود را به همراه همه توپها و بسیاری از تفنگهایشان از دست داده بود. 167P}ماجرا هر چه بود اگر رشت تخلیه نمیشد بسیار بعید بود که کوچک خان سرنوشت خویش را با بلشویکها گره بزند و برای مدتی کوتاه ولی تعیین کننده زمینه مشروعیت محلی را برای اعلام جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان فراهم سازد.کوچک خان از مشروطه خواهان میهنپرست و یک مسلمان متشرع بود که چشم به رهبران سیاسی مانند مشیر الدوله و مستوفی الممالک دوخته بود.گزارشهای ادموندز که بالاتر ذکرشان رفت بیشتر مؤید این دیدگاه است که او چندان مشتاق همکاری با بلشویکها نبوده است.در پایان ماه مه، ادموندز درباره کوچک خان و بلشویکها چنین گزارش داده بود: «کوچک خان روز بیست و دوم به انزلی رفت و مورد استقبال پرشوری قرار گرفت.او چندین نوبت با کاژانوف گفتگو کرد ولی گفته میشود که با بلشویکها بر سر برنامههایی که دارن اختلاف نظر دارد.او روز بیست و نهم انزلی را ترک گفت و متعاقبا با استاندار گیلان وارد مذاکره شد و به او قول داد تا در حفظ نظم منطقه رشت به او یاری رساند.»
در چهارم ژوئن همین که نورپرفورث رشت را تخلیه کرد کوچک خان وارد شهر شد و به همراه بلشویکهای ایرانی و مشاوران روسیشان، در چارچوب دولتی ائتلافی تحت ریاست خودش تشکیل جمهوری سوسیالیستی گیلان را اعلام کرد. بعید است که بلشویکهای ایرانی تنها به اتکای حمایت قدرتمند شوروی و به رغم مخالفت جنگلیها دست به چنین کاری زده باشند به ویژه که جنبش مردمی خیابانی در آذربایجان فعالانه با آنها مخالف بود.همانگونه که میشد پیشبینی کرد این ائتلاف یک ماه و نیم بیش نپایید و کمی پس از آنکه مشیر الدوله در ماه ژوئیه تشکیل کابینه داد از هم فرو پاشید.اما برای برقراری کنترل بلشویکها در گیلان همین مدت هم کافی بود ونه تنها سبب شد که ناقوس مرگ دولت وثوق الدوله و قرارداد نواخته شود بلکه زمینه را برای کودتای سال 1921 هموار ساخت.
در این بین، نصرت الدوله فیروز برای مذاکره با کرزن خود را به سرعت به لندن رساند و با تأیید کرزن- که در پاسخ وثوق الدوله و فیروز میرزا مسئله را یک امر داخلی خوانده بود-یادداشت اعتراضی که توسط خود وثوق الدوله در تهران تنظیم شده بود برای مسکو فرستاد.با وجود طرح مکرر مسئله برقراری تماس با دولت شوروی(چه پیش و چه پس از پیاده شدن بلشویکها در انزلی)از سوی فیروز میرزا و وثوق الدوله با کرزن که اگر به موقع صورت میگرفت احتمالا جلوی پیاده شده آنها را میگرفت، کرزن هرگز آشکارا چنین چیزی را به نصرت الدوله پیشنهاد نکرد.در واقع در 27 مه یعنی همان روزی که فیروز میرزا با کرزن دیدار کرد لئونید کراسین به عنوان رئیس گروهی که رسما هیئت تجاری شوروی خوانده میشد برای انجام مذاکراتی به لندن رسیده بود.نصرت الدوله نظر کرزن را در این مورد که هر زمان در تهران کابینهای ملی بر سر کار بود میرزا از فعالیت خود میکاست ولی با روی کار آمدن کابینههای هوادار روسیه یا انگلیس بر فعالیت خود میافزود.
از میانه سال 1919 بلشویکها هیئتهایی را برای جلب نظر میرزا کوچک خان و انجام عملیات مشترک نزد وی فرستاده بودند ولی او بیطرف مانده و حتی برای تسویه اختلافها، با دولت وثوق الدوله وارد مذاکره شده بود.
دیداری با کراسین داشته باشد جویا شد.کرزن در پاسخ گفت که اشکالی در این مورد نمیبیند ولی به نظر او بهتر است موضوع را نخست خود او با کراسین در میان گذارد.ترس دیرینه کرزن از اینکه ایران«دو طرف را به جان هم بیندازد»هنوز به قوت گذشته بود. و هنوز هیچ نشانهای از آن نبود که سیاستهای او در ایران از این ترس کاسته باشد.نه تنها چنین نبود بلکه کرزن اسیر خوش خیالی بود.او به نصرت الدوله گفت که آنها«نباید از دسیسههای محلی یا پارتیزانی بیش از حد بر آشفته شوند، باید به آرامی ولی قرص و محکم با استاروسلسکی برخورد کنند، و با شور و شوقی تازه برای عملی ساختن قرارداد ایران و انگلیس به مبارزه بپردازند»: «در واقع من گفتم که نمیتوانم بفهمم چرا آنها هنوز مجلس را تشکیل نداده و قرارداد را در جلسات آن به بخث و رأیگیری علنی نگذاشتهاند.من شخصا نمیتوانم تصور کنم که هیچ مجلس ایرانی بخواهد تقویت ثبات و امنیتی را که ایران از هم اکنون از آن بهرهمند است با هرج و مرجی که قطعا درپی دست شستن از این سیاست بروز خواهد کرد عوض نماید و اگر من جای دولت ایران بودم خط مشی بیپرواتری در پیش میگرفتم».
کرزن ضمن ارسال این گفتگو در پایان مینویسد که فیروز میرزا در حالی از پیش او رفته است که«اصلا نشانی از نومیدی در او دیده نمیشد». 169P}
قطعا این سخن کرزن باعث شده است که کرزن بیش از پیش مهارت فیروز میرزا را در هنر«نشان دادن ثبات قدم از خود»تعین نماید.
پس از اعلام تشکیل جمهوری گیلان، فیروز میرزا کشایتی رسمی تسلیم جامعه ملل که بتازگی تشکیل شده بود کرد.این امر هم انگلیس و هم فرانسه را نگران کرد چرا که بررسی کامل این شکایت قطعا در حضور نماینده شوروی صورت میگرفت و بنابر این به معنی شناسایی بینالمللی دولت شوروی بود.هنوز هیچ یک از این دو قدرت اروپایی حاضر به چنین کاری نبودند بویژه که ارتش لهستانی بارون رانگل به عمق خاک روسیه نفوذ کرده بود و نمیشد بدون مطرح شدن مسئله تهاجم لهستان به قلمرو شوروی شکایت ایران در حضور نماینده آن دولت در جامعه ملل مورد بررسی قرار گیرد.در پایان، با توجه به«مذاکراتی»که میان ایران و دولت شوروی در جریان-منظور مبادله تلگرامهایی میان تهران و مسکو و دیدار پیشبینی شده فیروز میرزا با کراسین در لندن است-شورای جامعه ملل تصمیم گرفت تا ضمن تقدیر از اقدام ایران در تسلیم شکایت خود به جامعه ملل در خواست کند که تحولات بعدی نیز به اطلاع آن سازمان رسانده شود. 170P} مذاکرات کرزن با کراسین سرانجام به طرح این «اتمام حجت»از سوی انگلیس منجر شد که جز در صورتی که مسکو متعهد شود که از هر گونه تلاش-به هر شکل ممکن برای تشویق مردم آسیا به فعالیت بر ضد منافع امپراتوری بریتانیا دست بکشد مذاکرات ادامه نخواهد یافت.چیچرین این شرط را پذیرفت و کرزن هم-چنان که از تلگرامش به نورمن پیداست- ظاهرا اعتقاد داشت که چنین شرطی برای«حمایت از ایران»مفید است. 171P}این زمان سه هفته از سقوط دولت وثوق الدوله و اعلام رسمی«تعلیق»قرارداد میگذشت.کابینههای مشیر الدوله و سپهدار که یکی پس از دیگری بعد از دولت وثوق الدوله روی کار آمدند نتوانستند مسئله بلشویکها یا قرارداد را حل کنند-مشیر الدوله هر چند باب گفتگو با مسکو را گشوده بود ولی اوضاع در پی پیاده شدن بلشویکها در انزلی و اعلام جمهوری گیلان بسیار متفاوت از گذشته شده بود.سرانجام احمد شاه زیر فشار فوق العاده انگلیسیها در اواخر اکتبر 1920 استاروسلسکی را بر کنار کرد و نیروهای قزاق در دهکده آق بابا در نزدیکی قزوین عملا-گرچه علنا- تحت فرماندهی ژنرال آیرونساید و سرهنگ اسمیت قرار گرفتند.در فوریه 1921 درست پیش از آنکه آیرونساید ایران را ترک گوید آنان را زیر فرمان رضاخان از افسران ایرانی لشگر قزاق در آورد و آنان به سوی تهران روانه شدند و کودتایی را به انجام رساندند که تقریبا بدون خونریزی صورت گرفت و طی آن سید ضیاء الدین طباطبایی به نخست وزیری و رضاخان به فرماندهی کل قوا رسید.چند روز بعد سید ضیاء با وجود رنجش شدید لرد کرزن قرارداد 1919 را باطل اعلام کرد.بدین ترتیب فصلی تازه و طولانی در تاریخ پر آشوب ایران در سده بیستم گشوده شد. 172P}
تذکرات پایانی
شکست قرارداد 1919 چهار دلیل عمده داشت:ردّ بیقید و شرط آن از سوی جامعه سیاسی ایران؛تأیید شدن هولناکترین کابوسهای فرانسه، آمریکا و روسیه به واسطه عقد این قرارداد؛خودداری وزارت جنگ، وزارت دارایی، وزارت امور هندوستان و نایب السطنه هند از تأمین وسایل لازم برای دفاع از قرارداد؛و برخورد خشک و باور نکردنی کرزن با وضعیتی که به سرعت رو به وخامت میرفت تا آن حد که حتی عملا وثوق الدوله را از گشودن باب مذاکره با مسکو به منظور جلوگیری از پیاده شدن بلشویکها در انزلی بازداشت.در هم آویختن و تداوم این چهار عامل ناقوس مرگ قرارداد را نواخت و زمینه را برای کودتا سال 1921 هموار ساخت.
یادداشتها
(74).درباره تاریخچه نیروهای قزاق ایرانی منابع متعددی وجود دارد که آخرین و جامعترین آنها کتاب زیر است:
noitaerCehtdnaymrAehT، ninorCeinahpetS -noL)1926-1910narInietatSivalhaPehtfo ، seidutScimedacAsiruaT:kroYweNdna nod 1997). P}
(75).ر.ک.ملک الشعرا بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران، جلد اول(تهران:جیبی، 1375)، فصل بیستم؛و -noL)shahSeviFrednU، afrAnassaHlareneG .5.hc، (1964، yarruMnhoJ:nod
(76)ر.ک.همان و نیز: ، snoitaleRteivoS-elgnA، naMIIU.HdrahciR droccAteivoS-elgnAehT، 3.lov، 21-1917 .(1972، sserPytisrevinUtnecnirP:tnecnirP) ملک الشعرا بهار در کتاب تاریخ مختصر به صراحت درباره دلایل نهفته در پشت کودتا سخن میگوید.در کتاب حسن ارفع هم این دلایل ذکر شده است.P}
(77)ر.ک.بهار.پیشین، جلد اول، فصل بیستم؛سپهبد احمد امیر احمدی، خاطرات نخستین سپهبد ایران، به کوشش غلامحسین زرگرینژاد، جلد اول(تهران:موسسه پژوهشهای فرهنگی، 1373)، صص 118-117.P}
(78)ر.ک.به:69 p، tic.po، ninorC P}
(79)ر.ک.به: ، ruoflaBsemaJ:2.hc، tic.po.ihabaS:2.hc، dibI dnahgrubnidE)aisrePnisgnineppaHtneceR ، (1992، snoSdnadoowkcalBmalliW:nodnoL v.hc P}
(80).قزاقها به دلیل غارت چپاول روستاهای آرام بدنام بودند.برای ملاحظه گزارشهای بیطرفانه دست اولی درباره تلقی روستاییان و مردم عامی درباره قزاقها ر.ک.به: ، ertneCtsaEelddiMehT، srepaPsdnomdEehT .drofxO، egelloCsynotnA.tS (81).on، vi، lov، PFBD، 19/8/29، nozruCotxoC 714. P}
(82). .798.on، dibi، 19/9/30، ozruCxoC P}
(83). 799.on، dibi، 19/9/30، nozruCotxoC P}
اگر نیروهای انگلیسی مستقر در شمال ایران رشت را تخلیه نمیکردند بسیار بعید بود که میرزا کوچک خان سرنوشت خویش را با بلشویکها گره بزند چرا که او چندان علاقمند به همکاری با آنان نبود.
.403.on.dibi، 20/4/9، nozruCotxoC P}
(100). .387.on.dibi، 20/3/13، nozruCotxoC P}
(101).این مطلب در بیشتر منابع همان ایام ذکر شده است؛ برای نمونه ر.ک.بهار، پیشین.P}
(102). ، iiix.loV، PFBD، 20/3/13، nozruCotxoC .387.on P}
(103). 386.on.dibi، 20/3/12، nozruCotxoC P}
(104). 387.on.dibi، 20/3/13nozruCotxoC P}
(105). .395.on.dibi، 20/3/22، xoCotnozruC P}
(106). .401.on.dibi، 20/4/5، nozruCotxoC P}
(107). .406.on.dibi، 20/4/10، xoCotnozruC P}
(108). .407.on.dibi، 20/4/11، xoCotnozruC P}
(109). .397.on، .dibi، 20/3/30، nozruCotybreD P}
(110). .402.on.dibi، 20/4/9، nozruCotxoC P}
(111). .408.on، .dibi، 20/4/13، nozruCotybreD P}
(112). .410.on، .dibi، 20/4/15، nozruCotybreD P}
(113). .414.on.dibi، 20/3/21، nozruCotxoC تأکید از نویسنده حاضر است.P}
(114). .415.on، dibi، 20/4/24، ybreDotnozruC P}
(115). .416.on، .dibi، 20/4/26، nozruCotybreD P}
(116). .418.on.dibi، 20/5/7، nozruCotybnellA P}
(117) 417.on، dibi، 20/4/27، xoCotnozruC تأکید از نویسنده حاضر است.P}
(118). .2.on.dibI P}
(119). .461.on، 20/6/13، nozruCotnamraN P}
(120). nierusolcnE، vi.lov.dibi، zuriFotqusoV 877.on P}
(121) .877.on.dibi، 19/12/30، xoCotnozruC P}
(122). .dibI P}
(123). ؛dibi، 19/12/19، zuriFotnozruC؛dibI htiwnoitasrevnocafotnahpilOybeton؛871.on ، nozruCotzuriF؛872.on.dibi، 19/12/20، zuriF .872.onot.xennA.dibi، 19/12/20 P}
(124). .406.on.iiix.lov، dibi، 20/4/10، xoCotnozruC P}
(125). .dibI P}
(126).گزارش کلی سرگرد ادموندز برای ماه اکتبر 1919، در: srepaPsdnomdEehT P}
(127). .820.on، vi.lov.PFBD، 19/10/19، nozruCotxoC P}
(128). .882.on.dibi، 19/10/21، xoCotnozruC P}
(129). .dibi، 19/10/29، enilboS ot tnahpilO 829.on P}
(130).گزارش کلی سرگرد ادموندز برای ماه نوامبر 1919، در: -85.pp، 5، hc، tic.po، afrAsrepaPsdnomdEehT .86 P}
(131).ر.ک.به: rajaQehtfosraeYtsaLehT، ppaY.EmloclaM -reF.W.RdnaihgedasrimAniessoHni، ytsanyD :nodnoL)narIyrutneChteitnewT، (sde)reir .15.p، (1977، nnamenieH P}
(132). /371.O.F، 21/3/3، nozruCot(silffiT)sekotS 6409 از این گذشته، ر.ک.به: .tic.po، ...narIniyteicoSdnaetatS، naizuotaK P}
(133).گزارش کلی سرگرد ادموندز برای ماه آوریل 1920، در: srepaPsdnomdEehT. P}
(134).گزارش ویژه ادموندز درباره دیدارش با سید ضیاء در قزوین در 19 آوریل 1920 در: srepaPsdnomdEehT P}
(135).ر.ک.به: .73.P؛tic.po.ninorC. P}
(136).ر.ک.مخبر السطنه، پیشین؛مستوفی، پیشین؛بهار، پیشین؛دولت آبادی، پیشین؛ابوالقاسم کحالزاده، دیدهها و شنیدهها؛خاطرات ابوالقاسم کحالزاده، به کوشش مرتضی کامران(تهران:نشر فرهنگ، 1363).P}
(137).این یادآوری مختصر از پیشینه خیابانی و قیام او را براساس متن دستنوشتهای از احمد کسروی تنظیم کردهایم که در سال 1923 نگاشته شده و خانواده آن مرحوم برای انتشار در اختیار نویسنده حاضر قرار دادند.ر.ک.احمد کسروی، قیام شیخ محمد خیابانی، با مقدمه و حواشی و ویرایش دکتر محمد علی همایون کاتوزیان(تهران:نشر مرکز، 1376).کسروی در دو اثر دیگر خود هم که پیشتر منتشر شده است به قیام خیابانی پرداخته است ولی دستنوشته بالا در این زمینه پر حجمتر و از لحاظ دامنه پوشش موضوعات جامعتر است، و کل این ماجرا را از جهات مهمی روشنتر میسازد.ر.ک.احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله، پیشین و زندگانی من(تهران:نشر و پخش کتاب، 2535).از این گذشته، ر.ک.به: -oMhkiahSfotloveRehT‘، naizuotaKamoH .gnimochtrof، ‘inabayihKdammah P}
(138).ر.ک.حاج محمد علی آقا بادامچی، «شیخ محمد خیابانی»در شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی به قلم چند تن از دوستان و آشنایان او شماره ویژه مجله ایرانشهر چاپ برلن با شماره سریال 14 در سال 1926.این اثر بار دیگر از جمله در سال 1356 از سوی انتشارات سحر در تهران به چاپ رسیده است.P}
(139).ر.ک.به: tic.poو....fotloveRehT، وnaizotaK P}
(140).ر.ک.کسروی، تاریخ هیجده ساله...، پیشین، ص 868.P}
(141).همان، ص 846.P}
(142).کسروی، تاریخ هیجده ساله...پیشین؛و tic.po، ehT ...fotloveR، وnaizuotaK.P}
(143). htiwweivretnInanoetoN، sdnomdE.j.C ، inabayihKdammahoMhkiahS این گزارش را ادموندز در 12 مه به همراه یادداشتی برای وزیر مختار بریتانیا تهران، کمیسر غیر نظامی بریتانیا در بغداد، و جانشین افسر سیاسی در تبریز ارسال داشت.ر.ک.به ehT :srepaPsdnomdE. P}
(144).گزارش کلی سرگرد ادموندز برای ماههای آوریل و مه 1920، در: dibi. P}
(145).ر.ک.به: tropeR، zirbaTnilusnocwotsirBtsenrE .srepaPsdnomdEehT، 1920gnirudnajibrezAno ، ...fotloveRehT، naizuotaKdna.dibI.146 .tic.po از این گذشته، ر.ک.به:کسروی، قیام شیخ محمد خیابانی، پیشین، فصل 5.P}
(147).ر.ک.کحالزاده، پیشین، صص 433-432.P}
(148).گزارش ویژه سرگرد ادموندز در تاریخ 19 آوریل 1920 درباره ملاقاتش با سید ضیاء در تبریز، در: -dEehT srepaPsdnom. P}
(149).گزارش کلی سرگرد ادموندز برای ماههای آوریل و مه 1920، در: dibi P}
(150) .on، iiix، lov، PFBD، 20/5/9، nozruCotxoC 422. P}
(151). .423.on.dibi، 20/5/11xoCotnozruC P}
(152). .425.on.dibi، 20/5/14، nozruCotxoC P}
(153). .437.on، .dibi، 20/5/20، nozruCotybreD P}
(154). .433.on.dibi، 20/5/20، xoCotnozruC P}
(155). .434.on.dibi، 20/5/18، nozruCotxoC P}
گزارش کلی سرگرد ادموندز برای ماههای آوریل و مه 1920، در: 40.p.tic.po، rekciSsrepaPsdnomdEehT P}
(156).برای نمونه ر.ک.به: ، dnammoCotdaoRhgiH(de)sdisnorIdroL dnumdEriSlareneG-rojaMfoseiraiDehT .repooCoeL:nodnoL)1922-1920، sdisnorI .362.p.tic.po.namIIU؛138.p.(1972 P}
(157). .on، iiix.lov.PFBD، 20/5/18، nozruCotxoC 434. P}
(158). .438.on، .dibi، 20/5/20، nozruCotybreD P}
(159). otypoc، 20/2/25، dadhgaBoteciffOraW 697/158.O.W، 20/2/28، niamahC تأکید از نویسنده حاضر است.P}
(160). .dibI P}
(161). SMnozruC20/5/20، nozruCotllihcruhc .363.p.tic، po.namllUnidetouq، 65xob P}
(162). .tic.po، namllUnidetouq، yriadSMnosliW .364.p P}
(163). ، iiix.loV.PFBD، 20/5/18، xoCotnozruC .4.n، 433.on P}
(164).ر.ک.به: tic.po، namllU P}
(165).گزارش کلی سرگرد ادموندز برای ماههای آوریل، مه 1920.P}
(166). .iiix.lov.PFBD، 20/5/27، nozruCotxoC .446.on P}
(167).گزارش کلی سرگرد ادموندز برای ماههای آوریل و مه 1920، در: .srepaPsdnomdEehT P}
(168).همان.P}
(169) .iiix.loV، PFBD، 20/5/27، xoCotnozruC .445.on P}
(170).بالفور ضمن تشریح ایراداتی که فرانسویان مطرح میساختند مینویسد که از دیگر دلایل این بوده است که، آنها معتقد بودند اگر شورای جامعه ملل ناچار از اجرای ماده 17 میثاق شود(که اجازه میداد شورا تحت شرایطی از دولت شوروی برای شرکت در جلسات رسیدگی دعوت کند)این خودگام بلندی به سمت همان نتیجه{یعنی شناسایی اتحاد شوروی}خواهد بود».ر.ک.به: dna,452.on,dibi، 20/6/5، egnidraHotruoflaB -lO.3.n,dibi,nozruCdnaegnidraHybsetunim htiwnoitasrevnocsihnomudnaromems''tnahpi .458.on,dibi,20/6/10,zuriF از اینها گذشته، ر.ک.به:369-368. pp,tic,po.namllU .اولمان با استناد به یادداشت مورخ 26 مه 1920 سراریک دروموند به بحث درباره مشکلی میپردازد که جنگ لهستان و شوروی در آن روزها به وجود آورده بود.P}
(171) .510.on.dibi، 20/7/13، namroNotnozruC P}
(172).از این گذشته، ر.ک.به: -aK؛3trap.tic.po,edisnorI؛iiix.loV,PFBD .tic.po,narIniyteicoSetatS,noizuot مهدینیا، زندگانی سید ضیاء؛مکی، تاریخ بیست و ساله، پیشین، جلد اول؛نصرالله سیفپور فاطمی، آیینه عبرت، جلد اول(لندن:نشر کتاب، 1990)؛ .tic.po.namllU؛tic.po,ihabaS P}
مشکل دولت وثوق الدوله نه تنها وابستگی کامل آن به حمایت نظامی و مالی انگلیس بلکه این هم بود که از ترس برانگیختن خشم کرزن، از برقراری تماس مستقیم با دولت شوروی خودداری کرد.