ماجرای تحمیل قرارداد رویتر به ایران چه بود؟

ناصرالدين شاه و وزرايش به جزء امير کبيردرطول سلطنتي طولاني به نوآوريهاي بسياري دست زدند که تا سال ۱۸۹۶/۱۲۷۵ به طول انجاميد. (۱) امااين نوآوريها، به جاي سرعت بخشيدن به تغييرات، روند تغييرراکند کرد، به جاي حفظ ودفاع ازکشور دربرابردشمنان خارجي، دربار را دربرابرمخالفان داخلي تقويت کرد و به جاي حفظ وحمايت ازاقتصاد، غربيها را به نفوذ هرچه بيشتردراقتصادايران تشويق کرد. افزون براين، تصميم به جذب تجارخارجي با ۲ جريان ديگرهمزمان شد:فشارانگليس وروسيه براي گسترش ارتباطات بين المللي؛ جستجوي کشورهاي اروپايي، به ويژه انگليس، براي يافتن مکانهاي سرمايه گذاري جديد درآن سوي مرزها. بنابراين سرمايه گذاران خارجي که به دنبال کسب امتياز بودند، هنگامي به آن سوي مرزها يورش بردند که ناصرالدين شاه نيز جستجو براي جلب سرمايه هاي خارجي را آغاز کرده بود.

بدين ترتيب، عصرشکارامتيازکه کرزن به درستي آن را به «شبيخون بين المللی» توصيف مي کند درسال ۱۸۷۲/۱۲۵۱ آغازشد. بارون ژوليوس دورويترانگليس باپرداخت ۴۰/۰ پوندو ۶۰ درصد سود حاصل زامتيازگمرکات، امتيازانحصاري تأسيس يک بانک دولتي، بهره برداري ازمعادن (به جزمعادن طلا، نقره وسنگهاي قيمتی) حق احداث راه آهن وتراموا و قنوات وامورآبياري، ايجاد جاده ها، خطوط تلگراف وکارخانه هاي صنعتي رابه مدت ۷۰ سال واجاره ي تمام گمرکات وصدورانحصاري هرگونه محصولات به ايران را به مدت بيست وپنج سال، خريداري کرد. به نوشته ء کرزن «اين قرارداد در برگيرنده ي تسليم کامل همه ي منابع يک دولت به خارجي هاست که مانند آن هرگز به وهم وگمان در نيامده ودرتاريخ سابقه نداشته است.»البته افراد زيادي درايران وروسيه با اين قرارداد به مخالفت بر خاستند و خواستارلغوآن شدند.

گرچه امتيازرويتر لغوشد، فروش امتيازات همچنان ادامه داشت. رويترامتيازاستخراج معادن وتأسيس بانک را که بعدها به بانک شاهنشاهي ايران تبديل شد حفظ کرد. اداره ي تلگراف هند واروپايي انگليس به همراه شرکت انگليسي تلگراف هند و اروپا، قراردادهايي مبني برگسترش خطوط تلگراف ازاروپا به هند. ازطريق ايران، بادولت ايران امضاءکردند. شرکت انگليسي برادران لينچ، خط کشتيراني دررودخانه ي کارون را تا شوشترگشودند و راه شوشترتا اصفهان را توسعه دادند.

بانک شاهنشاهي بريتانياامتيازانحصارچاپ اسکناس، اجازه ي توسعه ي شعبه ها درايالات وحق جمع آوري عوارض بيشترجاده هاي جنوبي را به دست آورد. روسها نيزامتيازات مشابهي به دست آوردند. دولت روسيه امتياز گسترش واداره ي خطوط تلگراف از مرزروسيه تا تهران راخريداري کرد. ساي دولاروت، یک شرکت خصوصي روس امتياز لايروبي بندرانزلي وکشيدن راه انزلي به قزوين، ازقزوين به تهران وازقزوين به همدان وازمرزهاي شمالي به تبريزرا به دست آورد. به همين دليل، اين سالها را «دوره ي هموارکردن راهها» ی ايران توصيف کرده اند.

یک شرکت ديگرروسي، امتيازانحصاري ماهيگيري دردرياي خزروشرکت ديگري، انحصاربيمه ي حمل ونقل درايالات شمالي رابه دست آوردند. افزون براين روسهاباخريد سهام يک کمپاني بلژيکي، در تأسيس خط آهن نوزده مايلي بين تهران ومعادن سنگ عبدالعظيم نيزمشارکت کردند. بدين ترتيب، درنيمه ي دوم سده ي نوزدهم، ميزان سرمايه گذاريهاي خارجي تقريباً ازصفربه بيش از ۱۲۰/۰/۰ پوند رسيد ومرزهاي ايران به روي سرمايه داران وتجاراروپايي بازشد. دراين مقاله سعي شده ابتدا به منعقدکنندگان قرارداد جناب ميرزاحسين خان سپهسالاربارون جوليوس رويتروسپس زمينه هاي قرارداد-متن قرارداد-وسرانجام آن پرداخته شود.

صدارت حاج ميرزاحسين خان سپهسالار:ناصرالدين شاه پس ازعزل اعتمادالدوله نوري تاسال ۱۲۸۱ دیگرکسی رابه صدارت اختيارننمود بلکه هيئت وزرائي تشکيل داد که رياست ايشان درحقيقت باشخص شاه بود. درسال ۱۲۸۱ به تاریخ ۲۴ شوال ناصرالدين شاه ميرزا محمدخان قاجاروزير جنگ وسپهسالاررا که سال قبل درسرکوبي ترکمانان استرآباد کفايتي به خرج داده وسپهسالاراعظم لقب يافته بود. به صدارت برگزيد و اختيار وزارتخانه هاي جنگ وماليه وخارجه راکه شاه مستقيماً اداره مي کرد به او واگذاشت. صدارت ميرزامحمد خان قاجارتاسال ۱۲۸۴ طول کشيد. دراين سال شاه ميرزايوسف مستوفي الممالک وزيرماليه را به عنوان شخص اول داد و مستوفي الممالک بدون آنکه لقب وعنوان صدارت داشته باشد به اين حال تاسال ۱۲۸۸ کارها را اداره مي کرد.

درسفري که ناصرالدين شاه درسال ۱۲۸۷ به عتبات کرد خدمات حاج ميرزاحسين خان قزويني ملقب به مشيرالدوله سفيرکبيرايران در دربارعثماني موردنظرواقع شد. شاه او را به تهران خواست وبه وزارت عدليه و وظايف واوقاف منصوب کرد. پس ازکناره گيري مستوفي الممالک شاه حاج ميرزاحسين خان مشيرالدوله را ابتدا بالقب سپهسالاربه وزارت جنگ وفرماندهي سپاه سپس در ۲۹ شعبان ۱۲۸۸ به صدارت اختيارنمود.

روابط خارجي ايران دردوره ء سپهسالاربه دو دوره تقسيم مي شود:يک دوره طرفدارانگليس ودوره ء ديگرطرفدارروسهاست سپهسالار، فردي اصلاح طلب بوده وافکارنوگرايانه اي داشته است. درباره ي اوگفته اند که فردي مغروروغربگرابوده ودرجهت منافع خويش گام برمي داشته است وهمين صفات هم نفرت اطرافيان رابرمي انگيخت ودرنهايت زمينه سازقتلش شد.

او بارفتارش، بسياري را ازخود رنجيده خاطرکرد. سپهسالاردرزندگي سياسي اش پيروکساني بود که منافعش راتأمين کردند. ازمشخصات ديگراو اين بود که بادنياي مرموزسياست آشنابود؛ یعني مي دانست دردنيا چه مي گذرد. درزمان او، چند قرارداد به نفع بيگانگان منعقد شد. بزرگترين خيانت او، اعطاي امتيازرويتروازنکات منفي ديگردرکارنامه اش، بردن ناصرالدين شاه طي دوسفربه اروپا بوده است. آوردن قزاق هاي روسي به ايران دردوره ء دوم زندگي سياسي او و دادن امتياز شيلات به روس ها، ازديگراشتباههاي سياسي سپهسالاربوده است. اوبا قبول حکميت گلداسميت، به قضاوت بيگانه تن درداد. درحکميت اول گلداسميت قسمتي ازسيستان ايران به افغانستان (فعلی) بخشيده شد و درحکميت دوم، بخش بزرگي ازبلوچستان ازايران جداشد. واين دو مورد، سبب تحکيم وآسودگي خيال انگلستان درهندوستان شد.

بارون جوليوس رويتر کيست؟ قبل ازآنکه جريان اعطاءاين امتيازوچگونگي آنراشرح دهيم بي فايده نيست براي آشنايي خوانندگان مختصري ازشرح زندگي وکارهاي جوليوس رويترصاحب اين امتياز و مؤسس خبرگزاري رويتررا دراينجا بنگارم:اين قسمت ازکتاب (رويتردريک قرن ۱۹۵۱-1851-Reuters-century)تأليف گراهام استوری graham-storey اقتباس شده است. ساموئل لوي پدراسرائيل بيرکه سمت مشاورقضايي اقليت يهود را داشت. درسال ۱۸۱۴ یعنی يک سال قبل ازجنگ واترلو ازدست سپاهيان ناپلئون فرارکرده وبه شهرکاسل آمده بود. مرگ ناگهاني ساموئل لوي درسال ۱۸۲۹ باعث شد که اسرائيل درسن ۱۳ سالگی به شهر «گوتينگن» نزد، یکي ازخويشانش که درآنجابانکداربود برود ولي تاده سال بعد از آن اسرائيل نتوانست شغل ثابتي براي خود پيدا نمايد.

شهر «گوتينگن» درآن موقع مرکز فعاليتهای «الکتروتلگرافی» بود و درسال ۱۸۳۳ «کارل فردريک گاس» یکي اززبردست ترين رياضيدانها و فيزيک دانهاي عصرخود که دراين شهرمي زيست باکمک وهمکاری «وبر» موفق شد که علائم الکتريکي را که بوسيله ي سيمي که روي يکي ازبرجهاي شهربسته بود به يکي ازشهرهاي همسايه بفرستد. اسرائيل که درآن هنگام دربانک پسرعموي خودکارمي کرد بواسطه تذکردادن يک اشتباه رياضي بزرگ که درحساب بانکی «فردريک گاس» پديد آمده بود موفق شد توجه او را به خودجلب نمايد. «گاس» تلگراف الکتريکي وآينده درخشان اين اختراع را براي اسرائيل شرح داد.

اسرائيل مدتي دراين باره فکرکرد که اگردفترتلگرافي تأسيس کند ممکن است نتايج خوبي ازآن برگيرد ولي درآن موقع چون هنوزاهميت کبوترنامه بربيش ازتلگراف بود اين فکر به زودي جامه عمل نپوشيد. درسال ۱۸۴۰ اسرائیل به برلن رفت ودرسال ۱۸۴۴ به دين آباء واجدادي خود پشت پا زد وبه کيش مسيحي درآمد ونام «پل جوليوس رويتر» رابراي خود انتخاب نمود. وسپس با دختريکي ازبانکداران برلن بنام «ايدامارياماگنوس» ازدواج نمود. بااينکه اين زن ازنظرظاهرنقطه مقابل رويتربود ولي اورا درفعاليتهايش خيلي کمک کرد ورويترپيشرفت کارخود را تا اندازه اي مرهون اين زن بود.

بعدها رويترباشخصي به نام «استارگات» شريک شد ويک موسسه مطبوعاتي دايرکردند وچند بولتن سياسي نيزچاپ ومنتشرساختند. اين موسسه هنوزهم درشهر هامبورگ وجود دارد وبنام بنگاه «رويترواستارگات» ناميده مي شود. ازهمين موقع بود که رويتر زندگي مطبوعاتي خود را شروع کرد و به فکر جمع آوري و پخش خبر افتاد. رويتر ازآلمان به پاريس رفت ودريک موسسه خبرگزاري که توسط شخصي بنام «هاواس» تشکيل شده بود به سمت مترجم استخدام شد. مؤسس هاواس ابتدا يک خبرگزاري کامل نبود بلکه فقط مطالب جالب توجه مطبوعات مهم اروپارا اقتباس مي کرد و روزانه براي روزنامه هاي فرانسه مي فرستاد بعداً اين مؤسسه کارش بالا گرفت ونمايندگاني درپايتخت کشورهاي اروپا تأسيس کرد. رويترازکارکردن درمؤسسه هاواس چندان راضي نبود وميل داشت در کارخود مستقل باشد واين تصميم خود را دربهارسال ۱۸۴۹ باانتشاراولین نشريه خبري درپاريس عملي کرد. باآن که رويتربراي پيشرفت اين مؤسسه خيلي فعاليت کرد ولي باعد م موفقيت مواجه گشت و درسال ۱۸۴۹ مؤسسه مطبوعاتي اوتعطيل شد.

رويترسپس به آتن رفت ودرآنجا يک دفترکوچکي دايرکرد وکم کم درغالب شهرهاي مهم اروپا نمايندگاني تأسيس نمود وبالاخره درتابستان سال ۱۸۵۱ عازم انگلستان شد. رويتردرلندن دو اطاق اجاره کرد وتلگرافخانه خود را در ۱۴ اکتبر ۱۸۵۱ افتتاح نمود. علت آمدن رويتربه لندن بواسطه توسعه کابل کشي بودکه درآنجا اين عمل رواجي پيداکرده بود. ونمايندگان وي که درشهرهاي مختلف پخش شده بودند پيشرفت وموفقيتش حتمي به نظرمي رسيد. درآن زمان حتي مدت زيادي طول مي کشيد تاخبربه روزنامه هابرسد چنانکه خبرفوت ناپلئون دوماه پس ازوقوع آن به لندن رسيد. معهذا جرايد انگلستان ازاين طريقه جديد چندان حسن استقبال نکردند مخصوصاً روزنامه تايمزلندن که طريقه قديمي راعبارت ازبکاربردن قايق بود ترجيح مي داد. بدين جهت رويترابتدا بابورسهاي لندن تماس حاصل کرد و با توسعه نمايندگي هاي خود چندي به مبادله اخباربين بازرگانان اروپا مشغول بود.

رويتر بعداًدفتري درشهرکاله فرانسه تأسيس کرد و درسال ۱۸۵۶ باآژانسهای هاواس رولف براي اخذ خبرقراردادهايي منعقد نمود. مقارن اين زمان درفرانسه درايام سلطنت ناپلئون سوم حوادثي به وقوع پيوست. که درانگلستان سروصداي زيادي راه انداخت وچون پارلمان براي پخش اخبارمحدوديت هايي قائل شد. روزنامه هاي لندن وبخصوص تايمزبه اعتراضات شديدي پرداختند. دراين وقت که مردم تشنه اخبارسياسي وجرائد ارزان شده بودند چون رويترمي توانست اخبارراسريع وارزان بدهد به توسعه وموفقيت اوکمک زيادي مي کرد وبالاخره روزنامه هاي مختلف که طريقه رويتررا مقرون بصرفه وصلاح خودمي ديدند مجبورشدند مشترک رويترشوند وحتي روزنامه تايمزکه بارويترشديداً مخالفت مي کرد ناچارشد که دراکتبر ۱۸۵۸ اخبار رويتررا منتشرکند ولي هنوزقبول نمي کرد که اسم رويتررا درروزنامه ي خود درج سازد بدين جهت قيمت اخباررا دوبرابرمي پرداخت. درسال ۱۸۵۹ موقعی که ناپلئون سوم نطق تهديد آميزخود را عليه اطريش ايراد کرد يک ساعت بعد اين نطق مانند برق درلندن منتشرگرديد وباعث پيروزي قطعي رويترشد.

درهنگام جنگ ميان فرانسه واطريش خبرنگاران رويترکه مورد اعتماد طرفين محاربه قرارگرفته بودند توانستند اخباررا مرتب ومنظم ودراسرع وقت بفرستند واين امربيش ازبيش باعث موفقيت مؤسسه رويترشد. بنحوي که ديگرکسي نمي توانست بااو رقابت نمايد. رويترروز به روزبه توسعه وبسط شبکه هاي خود درجهان مي پرداخت. درسال ۱۸۶۶ هنری کولنیز Henry collins ازهمکاران نزديک وفعال رويتر به بمبئي رفت وپنج، شش سال بعد که به انگلستان بازگشت. شبکه هاي رويتردرتمام مناطق خاور واقيانوس هند وخاور دورمستقرگرديده بود.

رويتربعد ازتوسعه دامنه عمل وبسط شبکه هاي خود درجهان با مؤسسه هاواس درفرانسه و ولف درآلمان براي رد وبدل کردن اخبارو قراردادهايي بست واين مؤسسات مناطق نفوذ وميدان فعاليت خود را معين کردند ولي رويترضمناً با اقداماتي که مستقيم و غيرمستقيم انجام مي داد مي خواست که دو مؤسسه رقيب را از بين ببرد و يا ضميمه مؤسسه خود کند. رويترباين طريق مؤسسه خود را توسعه داد وهنگامي که پخش اخباررا در انحصاراو درآمد توانست حق اشتراک خود را افزايش دهد ومانع سرشاري ببرد. بواسطه ي فعاليتهاي فوق العاده رويتر درتاريخ ۷ سپتامبر ۱۸۷۱ ارنست دوم «دوک ساکس کوبرک گوتا» درقلمروحکومت خود به پل جوليوس رويترعنوان باروني داد.

ولي مدت بيست سال طول کشيد تارويتر توانست ازتمام مزاياي باروني دربريتانيا استفاده نمايد. ويکتوريا ملکه انگلستان علاقه ي زيادي به رويترنشان مي داد و درجه ي اعتماد ويکتوريا را باين شخص ازذکرتلگرافات رويتردردفترچه خاطرات ملکه مي توان استنباط کرد وحتي درسال ۱۸۷۸ نامه شديداللحني به دسيرائيلي نخست وزيرانگلستان که به اخباررويتردائر به پيشرفت نفوذ روسها دراستانبول توجهي نکرده بود نوشت.

هنگامي که لرد ساليزبوري نخست وزيرانگلستان شد ازرويترتعريف وتمجيدبسيارکرد ودرسال ۱۸۹۱ ضمن نامه اي به ملکه نوشت: «بارون رويتر چندين سال است که براي دولت فعلي خدمات مهمي انجام داده است و کوششهاي وي براي تهيه اطلاعات جهت عليا حضرت شايسته ي قدرداني است.»در ۶ نوامبرهمان سال بموجب فرمان ملکه انگلستان امتيازات نجباي خارجی Foreigh Nobility به رويترو وراث او اعطا کرد. خلاصه دستگاه خبرگزاري رويتروسيله مؤثري بمنظورکسب خبر براي پيشرفت نفوذ دولت انگلستان درنقاط مختلف دنيا شده بود و درسال ۱۹۱۶ یعنی اواسط جنگ بين المللي اول آلمانها دريافتند که رويتر با وجود آنکه آلماني به مؤسسه خبرگذاري خود چه کمک بزرگي به انگلستان وساير دشمنان آلمان کرده است. فوت بارون جوليوس رويتر در ۲۵ فوریه ۱۸۹۹.

نتيجه بدست نياورده باشند از دولت هيچ مطالبه نخواهند کرد ودراداي تنخواهي که به جهت اجاره گمرکها ومبلغ اضافه که در فقره نوزدهم مقرراست هيچ تغيير وناچيزي جايز نخواهند داشت. وبرآنها لازم خواهد بود که منافع مزبوره را ازروي سرمايه ي اولي بدهند يا اينکه به ميل واختيار خود سرمايه ديگري صادرنمايند يا همانطورضمانت ها که دراين امتيازنامه مقرر شده است بطورصريح مقرراست که بارون جوليوس روتربمحض قبول اين امتيازنامه حاضره بدون هيچ استثناء امضاء وتصديق ميکند جميع آن تعهداتي که مسيوکوت درخصوص اين امتيازنامه درتهران برعهده گرفته است بتاريخ سنه ۱۸۷۲.

درذيل متن فرانسه امتيازنامه مسيوکوت نماينده رويتراين عبارت راباخط خود نوشته وسپس آن راامضاء کرده است و چون ساوالان خان دعا مي کند که ازجانب دولت ايران به اوبعضي حقوق داده شده است بارون رايتربي آنکه ادعاي اورا اعتراف نمايد تعهد ميکند. (دوباره همان اشخاص که قبلاًمهرکرده اند مهرنموده انددراينجا هم) محل مهر وامضاء ژوليوس رويتر.

درذيل متن فرانسه ميرزاحسين خان سپهسالار باخط خودنوشته : «هواين نسخه قرارنامه راه آهن به خط فرانسه مطابق است با نسخه خط فارسي که به دست خط مبارک همايون شاهنشاهي خلد الله ملکه وسلطانه مشرف وبه مهر مبارک ملوکانه فزين شده است واختلافي ندارد مورخه ۲۷ جمادی الاولي ۱۲۸۹» محل مهر صدراعظممجدداً اشخاص مزبور امضاءکردند. بعد از آنکه امتيازبانک شاهنشاهي اعطاءمي شود به موجب فصل ملحقيه نمره يک که بعداً متن آن درجاي خود نقل خواهد شد جرج رويترفرزند بارون رويترمتعهد مي گردد که اصل امتيازنامه رادرظرف ده روزپس ازورود خودش به لندن به وزيرامورخارجه انگليس بدهد که توسط نماينده دولت انگلستان در تهران به دولت ايران تسليم شود وبالاخره پس ازتسليم آن به دولت ايران ناصر الدين شاه روي صفحات آن خط کشيده وباخط خود در پايين آن چنين نوشته است: «اين قرارنامه که ازاول الي آخرخط کشيده شده روي صفحه ها و روي مهرها ازدرجه ي اعتبارساقط وباطل شد ۳۰۷»

بعد از امضاي امتيازنامه:بعدازتصديق وامضاء امتيازنامه ازطرف شاه (ناصرالدين شاه) اين نامه را سپهسالار مجدداً بعنوان «شاه» مي نويسد ودرآن مخالفت روسها را گوشزد مي سازد. اين امتياز نامه راابتدا مسترکوت ازطرف رويتر قبول وامضاءنموده وسپس آن راتوسط ميرزا ملکم خان وزير مختار جديدايران در انگلستان به لندن فرستاده اند وخود بارون جوليوس رويتر نيزآن راتاييد کرده است. درموقع امضاءامتياز نامه مسترکوت متعهد مي شود که رويتراعتباري به مبلغ دويست هزارليره براي ناصر الدين شاه تهيه نمايد.
اين پول براي پرداخت قسمتي از هزينه هاي شاه وهمراهان باروپا بود که وجه آنرا رويتربايد درشهرهاي مسکو-پطرز بورغ-برلن-لندن-وين استانبول ورم بپردازد. وبه موجب همين تعهد هنگام توقف ناصرالدين شاه درلندن قراردادي درشش فصل به تاريخ ۶ آوریل ۱۸۷۳ بین ميرزا ملکم خان بوکالت ازطرف ناصرالدين شاه وژوليوس رويترمنعقد مي گردد که درشهرهاي مزبورپول لازم را دراختيارشاه ايران بگذارد. رويترآمادي اجراي

امتياز نامه:

روز بعدازامضاءامتيازنامه متن آن ازطرف مسترکوت براي رويتربه لندن مخابره مي گردد. وقتي رويترازشرايط اين امتيازنامه مطلع مي شود «از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيد.»وعين تلگراف مسترکوت نماينده خود رابه وزارت خارجه انگليس مي برد و ازاين که توانسته به اين آساني سند اسارت ايران را به دست آورد دولت انگلستان را مطلع مي کند.

چون مطابق ماده هشتم امتيازنامه مي بايست درموقع امضاء مبلغ چهل هزارليره به حساب مشترک دولت ايران وصاحب امتياز بعنوان وجه الضمان اجراءامتياز نامه دربانک انگلستان سپرده شود فوراً رويترحساب مشترکي بنام خودوحاج محسن خان وزيرمختار ايران دربانک انگلستان باز مي کند وچهل هزارليره به آن حساب دربانک مزبورميگذارد. ونيزچون به موجب همان ماده هشت بایستی ۱۵ ماه پس ازتاريخ امتيازنامه به کارشروع کند-رويترازهمان موقع بدون آنکه فرصت راازدست بدهد مشغول تهيه مقدمات وسائل اجرا مواد امتيازنامه مي شود.

بدين منظور به همکارصميمي وقديمي خود هنري کولنيزدستور مي دهدکه براي استخدام مهندسين وکارشناسان لازم اقدام نموده وخود را آماده عزيمت به ايران بنمايد. باوجود آن براي اقدام به کارهاي اساسي مي بايست رويترمنتظرشود تا ميرزاملکم خان که به جاي ميرزا محسن خان بسمت وزير مختاري ايران درانگلستان تعيين شده بود امتيازنامه را به لندن ببرد وبعد ازتسليم آن به رويترقرارحمل اسباب ولوازم مورد احتياج رابه اوبدهد. براي اجراء امتيازنامه کارعمده که البته رويترهم ازابتدا هيچ وقت از آن غافل نمي شد جلب موافقت وپشتيباني کامل دولت انگلستان بود زيرا رويترمي دانست که اجراءاين امتيازنامه بامخالفت شديد روسيه روبه روخواهدشد وتا دولت انگليس ازاوکاملاًحمايت وپشتيباني نکندبه اجراءآن موفق نخواهد گرديد.

ناصرالدين شاه به اروپا مي رود وامتيازنامه منتشرمي شود:ناصرالدين شاه تقريباًده ماه بعد ازتاريخ امتيازنامه يعني در ۲۱ صفر ۱۲۹۰ هجری قمري براي اولين بارعازم اروپامي شود قبل ازحرکت «شاه» ميرزاملکم خان ناظم الدوله راگويا به پاس خدمات مهمي که درتهيه وتنظيم امتيازنامه رويتر انجام داده بود با سمت وزيرمختاري به لندن مي فرستند تاضمن تسليم امتيازنامه به رويتروقرار اجراءآن مقدمات پذيرائي شاه راهم درانگلستان فراهم کند.

مسافرت ناصرالدين قريب پنج ماه به طول انجاميد ودراين مدت کشورهاي روسيه وآلمان وبلژيک وفرانسه وانگلستان راديدن کرد ودرتاريخ ۱۴ رجب ۱۲۹۰ به ايران بازگشت. ميرزا حسين خان سپهسالارصدراعظم وعده ديگري ازرجال دولت ايران دراين سفر همراه شاه بودند. ناصرالدين شاه ميل داشت انيس الدوله سوگلي حرم خودوچندنفر اززنان ديگردرهمه جاهمراه اوباشند و تاروسيه هم آنهارا با خود برد ولي ظاهراً درآنجا مناسب مي بيند که ادامه سفر انيس الدوله وزنان «حرمسرا» صلاح نيست وآنها رابه ايران بازمي گردانند. انيس الدوله که درناصرالدين شاه نفوذ فوق العاده اي داشت اين نظروتصميم را ازناحيه سپهسالار مي داند وازهمان موقع کينه او را دردل مي گيرد. درغياب ناصر الدين شاه فرهاد ميرزامعتمدالدوله باعنوان نيابت سلطنت عهده دارانجام امور کشور مي شود وبرتق وفتق کارها مي پردازد.

درموقعي که ناصرالدين شاه درانگلستان بود رويترکوشش مي کرد که خود رابه اونزديک سازد مخصوصاًکه احساس مي کرد ناصرالدين شاه آن شوق وذوقي راکه در مرحله اول داشت ديگرندارد وهمچنين مي دانست که دولت روسيه جدا بااجراءاين امتيازنامه مخالف است ودولت انگلستان هم مايل نيست بواسطه حمايت ازوي باروسيه به مبارزه برخيزد. گراهام استوري مي نويسد: «درضمن اين مدت رويترمساعي بسياربعمل مي آورد که روابط خود وشاه رابراساس شخصي ومفيدتري برقرارسازد براي جلوگيري ازاشکالات ارزي ورستن از دشواري حمل مسکوکات سنگين وزن ايراني وي مبلغ دويست هزارليره جهت ساختن ترن سلطنتي که بايست درپايتخت هاي اروپايي فراهم مي آمد به شاه وام داد.

هنگامي که درازاء قرض ديگري رويترسعي کرد تضمينات معين ديگري درمورد امتيازخود تحصيل نمايد شاه مودبانه عرضه اوراردکرد.»ناصرالدين شاه حتي درمجلس ضيافتي که ژوليوس به افتخاراودرلندن تهيه ديده بود نرفت وبا آنکه وليعهدانگليس را هم واسطه قرارداد به اصراروابرام اوترتيب اثرنداد. باآنکه روسها از همان موقعي که صحبت اعطاي اين امتياز به رويتربود ازجريان آن کاملاًاطلاع داشتند معهذا دولت ايران ونماينده رويترسعي زيادي درمکتوم داشتن آن بکاربردند. هنگاميکه ناصرالدين شاه درانگلستان به سرمي برد رويترموقع رامناسب دانسته ومتن امتيازنامه را در روزنامه ها منتشر مي کند. وقتي خبرامتيازنامه رويتردرروزنامه هاي ممالک اروپا گشت به قول لردکرزن بهت وحيرت خارق العاده اي به مردم اروپا دست داد. هيچ کس فکرنمي کرد که يک چنين امتيازي با اين شرايط به يک بيگانه داده شود امتيازنامه اي که ايران رادربست به انگليس ها واگذارمي نمود وآنها مي توانستند تامدت هفتادسال کليه منابع حياتي کشورراتحت اختياروسلطه خود گرفته وآنرا به صورت مستعمره انگليسي درآوردند. مستعمره ايکه بدون جنگ وخون ريزي وبدون رنج وزحمت وفقط بادادن چند ليره رشوه به هيئت حاکمه ايران بدست آمده بود. شايدهم به قول ساده لوحان کسانيکه اين امتيازرابه انگليس ها داده اند هدف ومنظورشان آباداني ايران واستخراج معادن وايجاد راههاي مختلف دراين کشوربوده است وفکرمي کرده اند انگليس هابه خاطر آنهايا بواسطه زرنگي وسياست آنان به انجام چنين نقشه اي مبادرت ورزيده اند دراين صورت آيا نبايد بپرسيم برملت بدبخت ايران چه مردان نادان وبي اطلاعي حکومت ميکرده اند وآيا درتاريخ اين اشخاص رامي تواند بي گناه بخواند؟

خود ناصرالدين شاه وسپهسالارنيزبعدهاکه به معايب ومضارامتيازنامه پي بردندهميشه اعطاي آن را ازبزرگترين اشتباهات خود مي شمردند. درمدتي که ناصرالدين شاه دراروپابه سرمي برد درخارج وداخل ايران حوادثي روي ميدهدکه «شاه» و «صدراعظم» ايران کم کم به اشتباه خود درمورد اعطاي امتيازرويترپي مي برند ونظرشان به آن تغييرمي کند وبالاخره تصميم به لغوامتيازنامه مي گيرند. ازجمله اين حوادث يکي مخالفت شديد روسيه وديگرمخالفت بعضي ازرجال وروحانيون ايران بود.

مخالفت روسها:بعدازآنکه ناصرالدين شاه درماه صفر ۱۲۹۰ به قصدگردش اروپاتهران راترک مي کند باتفاق سپهسالاردر ۲۴ ربیع الاول ۱۲۹۰ واردپطرزبورغ مي شود وباالکساندردوم امپراطورروس وپرنس کورچاکوف صدراعظم روسيه ملاقات مي نمايد. برخوردشاه ايران وامپراطورروس چندان گرم نبود ودرملاقاتهاامپراطورروسيه عدم رضايت خود را ازتمايلي که دولت ايران به انگلستان ابرازداشته بود واقداماتي که براي بسط نفوذ انگليسيها مخصوصاً با اعطاي امتيازرويتربعمل مي آمد اظهارمي دارد. البته روسها ازهمان هنگامي که صحبت اعطاي امتيازرويتربه ميان آمدمخالفت خود را باآن آشکارکردند. زيرا آنهانمي توانستند ببينند که ايران به دست انگليسيهاافتاده ونفوذ آن دولت تاپشت دروازه هاي روسيه استقرارپيداکرده است. وسپهسالارنيزدرنامه اي که به ناصرالدين شاه نوشت وقبلاًآنرا نقل کردم به اين موضوع اشاره کرده بود ولي ناصرالدين شاه ذيل آن نوشته است «منفعت اينکاررا درست فهميده ام سفارت روس هر قدرمي خواهد دلخورباشد بشود چه حقي دارد.»

ظاهراًانگليسي ها درابتدا امتيازنامه رويترراوسيله اي براي نزديک شدن باروسها قرارداده بودند ومي خواستند مقدمات انعقاد قراردادي را که بعدهابنام «قرارداد کورچاکف وگرانوبل» معروف شد تهيه نمايند. درآن وقت درمرکزاروپا اتحاد مثلثي ازروسيه واطريش وآلمان تشکيل مي گرديد وازطرف ديگرروسيه درنواحي ترکستان وسرحدات افغانستان به پيشروي خودادامه مي داد وامنيت هندوستان رابه مخاطره انداخته بود. انگليسي هابراي جلوگيري ازدست اندازي روسها درآسيا مشغول اقداماتي شدند تا ازممالک ايران وعثماني وافغانستان جبهه متحدي براي تهديد دولت روسيه ايجاد نمايند. قرارداد کورچاکف وگرانوبل شش هفت ماه بعد ازامضاءنامه رویتردرفوریه ۱۸۷۳ بین روسيه وانگليس منعقدگرديد وبه موجب آن افغانستان ازمنطقه نفوذ روسيه خارج شد هرچند اعتباراين قراردادچندماه بيشترطول نکشيدولي تحصيل امتيازرويتروبردن ناصرالدين شاه به انگلستان براي تحريک روسهاواظهارتمايل آنها درانعقاد آن وسيله ي مؤثري بود. ناصرالدين شاه بعد ازلغوامتيازرويترهميشه به روسها مي گفت که اين عمل فقط بواسطه قولي بود که درپطرزبورغ به صدراعظم روسيه داد.

مخالفت بعضي ازرجال وعلماء:درمدتي که ناصرالدين شاه در «فرنگستان» بود عده اي ازرجال وعلماءموقع را مغتنم شمرده وامتيازنامه رويتررامحکوم کرده وآنرا وسيله اي براي عزل ميرزاحسين خان سپهسالارقراردادند. درشرح زندگاني سپهسالار گفتيم که وقتي اوبصدارت ايران رسيد چون سايررجال را درکارهادخالت نمي داد وهم چنين مانع ترقي ويا سوءاستفاده ديگران بودعده ي زيادي درگوشه کنارباوي دشمن شدند.
دراين موقع فعاليت مخالفين به تحريک روسهازياد مي شدونامه هاي زيادي مي نويسند ومردم را مجبوربمهرآنها مي نمايند وخلاصه جريان را براي ناصرالدين شاه به اروپا تلگراف مي کنند که تمام مردم ايران عليه ميرزاحسين خان سپهسالارکه ميخواهد درايران راه آهن بکشدو «کفارفرنگ» رابه ايران بياورد
قيام کرده اند وبايد اين شخص ازصدارت عزل شود. محرکين مردم ومخالفين عمده عبارت بودند ازانيس الدوله سوگلي حرم ناصرالدين شاه که بواسطه ممانعت سپهسالارازادامه مسافرت اوبه اروپاباوي دشمن گرديده بود وسردسته رجال مخالف فرهاد ميرزامعتمدالدوله که درغياب «شاه» نيابت سلطنت رابرعهده داشت وسلسله جنبان علماحاج ملاعلي کني رابايد نام برد.

اقدام براي لغوامتيازنامه:

چنانکه گفته شدازموقع امضاءامتيازنامه روسهااظهارنارضائي نمودند وهنگامي هم که ناصرالدين شاه به پطرزبورغ رفت امپراطورروسيه حضوراًعدم رضايت خود را ازاين موضوع به اوگفت وبه همين جهت ازهمان موقع، ديگرآن ميل وعلاقه اولي رابه اجراي امتيازنامه نداشت ودرانگلستان نيزچندان اعتنائي به رويترنکرد وحتي به تقاضاي مکرراو درمورد تمديدضرب الاجل مقررترتيب اثر نداد.

يک موضوع ديگري که باعث يأس ودلسردي ناصرالدين شاه سپهسالارازانگليس شد قرارداد گرانويل وکوراچاکف بود که قبلاً ذکري از آن رفت وگفتيم به موجب آن دولت انگليس وروس مناطق نفوذ خود را درآسيا معين کردند واين امربرای «شاه» و «صدراعظم» ايران غيرمنتظره بود.

ناصرالدين شاه وقتي به ايران آمدمخالفت علماء و رجال را هم که خصوصاًبااخباري که ازگوشه وکنارکشوردايربمخالفت مردم به امتيازنامه به اومي رسد جداً تصميم مي گيرد که امتيازنامه را لغو کند با آنکه بعد ازورود ناصرالدين شاه به بندرانزلي بواسطه نامه هايي که علماي متنفذ روحاني مثل حاج ملا علي کني وسيدصالح عرب وهم چنين انيس الدوله وفرهاد ميرزامعتمد الدوله به او نوشتند سپهسالاريعضي کسي را که عامل اعطاءامتيازنامه مي دانستندازصدارت عزل مي کند وخود به تنهائي به تهران مي آيد. معهذا اوضاع وضع عادي نداشت ودر همه جا زمزمه هاي مخالفت باامتيازنامه بلند بود وناصرالدين شاه ازاين موضوع زياد وحشت داشت.

خلاصه ناصرالدين شاه ازهمان بدو ورود به تهران باتمام مخالفين وموافقين به مشاوره پرداخت تا شايد راهي براي حل اين مسئله غامض پيداکند اما کسي رابهترازخود ميرزاحسين خان سپهسالاربراي انجام اين منظورنمي ديد. سپهسالارنيزکه وحشت ناصرالدين شاه رامشاهده مي کردبه اوقول دادکه به هرترتيبي باشداين مسئله رابه خوبي حل خواهدکرد.

سپهسالاربه تهران احضارو مأمورلغوامتيازنامه مي شود:
باآنکه آمدن سپهسالاربه تهران باوجودآن همه مخالفتهاازکارهاي خطرناک بود وهمه مخالفين اورامنشاءوموجد اين گرفتاريها مي دانستند ناصرالدين شاه بازحمت بسياراورابراي حل اين موضوع به تهران احضارمي کند و با سمت وزيرامورخارجه مأمورفسخ ولغوامتيازنامه رويترمي نمايد. سپهسالارنيزفوراً مشغول اقدام مي شود و درنامه هايي که به ناصرالدين شاه مي نويسد اشکال کاروغامض بودن اين مسئله راگوشزد مي سازد ولي وعده مي دهد هرچقدرهم که کاردشوارباشد او ازعهده ي انجامش برمي آيد.

سپهسالارباآنکه جدا براي لغو امتيازرويتراقدام مي کرد ولي گويا خودعقيده به اين کارنداشت و به کساني که «خيالات عاليه ملوکانه» واو را برعکس جلوه داده اند لعنت مي فرستاد ونفرين مي کرد. هرچند سپهسالاردراقدامات خود تعجيل مي کرد وهيچ غفلت روانمي داشت معهذا ناصرالدين شاه بواسطه وضع غيرعادي که درنتيجه اقدامات مخالفين پيش آمده بود وناراحتي خيال خودعجله فراواني دراين کاربه خرج مي داد. تعجيل ناصرالدين شاه بواسطه اقدامات مخالفين بود که تاخير درلغو امتيازنامه را جايزنمي دانستند ومي خواستند هر چه زودتراعلان بطلان آن منتشرگردد.

عدم اجراءامتيازنامه درموعدمقرر:باآنکه رويترونماينده ي اوميل داشتند قبل ازانقضاءموعد مقرر (شنبه ۲ رمضان ۱۲۹۰-25 اکتبر ۱۸۷۳) واقعاً به کارهاي اساسي شروع کنند تابهانه اي بدست دولت ايران براي لغو امتيازنامه ندهند باهمه جديتي که بکاربردند نتوانستند وتطميع وهموارکردن مقداري ازجنگل نزديک رستم آبادرشت نيزبراي انجام منظور کافي نبود.

بکارهاي ديگر مثل استخراج معادن و غيره نيز اقدام کرده باشند و حال آنکه براي اين امور هيچ اقدامي بعمل نيامده بود. بالاخره بعد از خاتمه تاريخ فربور سپهسالار شفاها بمستر کولينز نماينده ي رويتر عدم اجراء شرايط امتياز نامه و بالنتيجه بطلان آنرا اعلام مي کند.

ملاقات سپهسالار با وزير مختار انگليس:سپهسالار در دنباله اقدامات خود در ا ۶ ماه رمضان ۱۲۹۰ مسترطامسن وزير مختار انگليس را به منزل خود دعوت ميکند و موضوع فخ امتياز نامه رويتر را با او در ميان مي گذارد جريان اين مذاکرات را خود سپهسالار بناصرالدين شاه چنين گزارش مي دهد: «قربان خاکپاي جواهرآساي اقدس همايون مبارک شوم. روز دوشنبه ۱۶ شهر حال برحسب امر قدر قدر همايون شاهنشاهي روحناه فداه مسترطامسن وزير مختار انگليس را نزد خود احضار نمودم دو ساعت به غروب مانده آمد.

به مشاراليه گفتم سرکار اقدس همايون ملوکانه روحناه فداه از آنجائيکه دولت انگليس را حقيقه دوست صميمي واقعي خودشان مي دانند و شخص شما را خير خواه و صديق مي شمارند به من فرمودند که شما را نزد خود خواسته فرمايشات آتيه را به شما بگويم و جواب تحصيل نموده بعرض آستان مبارک برسانم. مي فرمايند هيچکس بقدر خود من فطرتا طالب انتظام و اصلاح در امور و ترقي دولت نيست و باز هيچکس بقدر من نمي داند که وسيله ي ترقي پيروزي به همان قواعدي است که در ممالک فرنگستان از روي علم و بصيرت و حکمت مجري نموده اند که اعظم آنها راه آهن و تلگراف و تسهيل تجارت و مراودات و اجراي عدل و انصاف و تامين مال و جان است قبل از آنکه به سفر فرنگستان بروم و اين همه اعمار و ثروت و انتظام را براي العين مشاهده نمايم.

هميشه طالب و راغب اين امور بودم چنانچه قرارنامه راه آهن قبل از عزيمت فرنگستان انعقاد يافت حالا که خود همه آنها را مشاهده نمودم و بدقت حکمت همه را مطالعه کردم بمراتب ميل و شوق من دراجراي قواعد حسنه بالمضاعف شده است و با چه خيالات عاليه معاودت ميکردم که بعد از ورود به مقر سلطنت فوراً در صدد اجراي آنها برآيم در اول ورود بخاک ايران اين مقدمه روي داد و ما را مجبور کرد که چندي خيالات خود را تاخير انداخته با تدبير در اصلاح امور داخله برآئيم از جمله مقدمه راه آهن را بقدري در اذهان علما و عموم ملت مضر و مخرب دين و دولت و تمامي ملت به قلم داده اند که قدر بخواهيم اينفقرات را از ذهن آنها بيرون بياوريم و محسنات و منافع اينکار را تعداد دهيم عجالة امکان نخواهد داشت تنها به اختلال افکار علماي دارالخلافه اکتفا نکرده اند بجميع علماي ولايات شروحات نوشته اند و بر آنها يقين نموده اند که اينعمل مخرب جميع قواعد دينيه و قديمه دولت است و هر روزه ازحکام ولايات را پورتهاي موحشه ميرسد. از براي رفع و دفع اين خيالات و تصحيح افکار عامه عجالة چاره بجز الغا و ابطال قرارنامه چيزي بنظر مبارکشان نمي رسد.»

در صورتيکه شرايط خود قرارنامه اين حق را بطور تصريح بدولت مي دهد و صاحبان امتياز به آنچه وعده نمودند وفا نکردند و باز فرمودند که بشما اطمينان بدهم که در محسنات راه آهن به هيچ وجه تغيير اعتقاد نفرموده اند و مي دانند که قوه و قدرت آتيه دولت منوط براه آهن است پس از آنکه اين قرارنامه حاضرکه موجب اينهمه گفتگو شده است لغو وباطل شد و اذهان آرام گرفت آنوقت بفاصله دو يا سه ماه باهمين بارون رايتر يا کمپاني ديگر مضايقه ندارند سهل است اصرار خواهند فرمود که قرار مجددي از روي اساس تازه در ايجاد راه آهن بدهند حالا راي وسليقه شما در آنچه از اول تا آخر گفتم چه چيز است بيان کنيد تا عرضه دارم گفت از روزي که گفتگو و مذاکره راه آهن با بارون را يتر به ميان آمده است دولت انگليس کليه ي بيطرف مانده است.

یعني که تا امروز يک کلمه ي با دولت ايران مذاکره در اينفقره نکرده است نه اعانت و تشويق و نه اهانت و ممانعت کرده است. رسماً من هم بايد خود تأس نموده بيطرف و ساکت بمانم گفتم البته در نظر داريد که دولت شما در مجلس پارلمنت حمايت خود را از اين امتياز نامه به بارون رايتر دريغ داشت و امروز در اين مسئله بارون رايتر در تحت حمايت انگليس نيست گفت از جميع مذاکرات در پارلمنت و جوابي که به رايتر دادند اطلاع دارم بعد شرح مفصلي از وخامت نتيجه حرکت که بوقوع رسيده است وسوء تأثير او در جمع فرنگستان خاصه در انگليس بيان کرد و گفت حقيقة امررا محرمانه به تو ميگويم.

اعليحضرت شاهنشاهي آن قبول عامه که در لندن تحصيل فرموده بودند غيب کردند و دولت انگليس امروز از دولت ايران مايوس است وچه قدر بانيت خوب حاضر شده بود که تقويت ها و معاونت هايي کليه از دولت ايران نمايد.

در جواب او گفتم:بهترين و بزرگترين صفت ملت انگليس در دنيا انصاف و حقانيت است اما در اين موقع چه بحثي بر شخص همايوني مي توانيد وارد آورد که قبول عامه در لندن را غيب فرموده باشند امر ناگواري برخلاف ميل و رضاي مبارک ايشان بوقوع رسيد و هر قدر تصور نمائيد متغير شدند و راه خبر را به اردوي متوفقين دارالخلافه مسدود نمودند و هر چه نوشتند انحصار بخودشان داشت و کار را بقدري بزرگ قلم دادند که باز مي توان گفت سرکار اقدس همايوني کمال قوت قلب را بعمل آوردند.

گفتم:يک فقره بشما مي گويم يقين بدانيد که در مسائل داخليه ايران و استعمال تدابير لازمه به جهت تحصيل مقصود هيچکس را بقدر ذات اقدس ملوکانه روحنافداه تامه ندارند و خدا مي داند خيلي خوب و با تدبير و عقل کامل حرکت مي فرمايند و آنچه شما منظور داريد که استقلال کليه اوامر سلطنتي باشد بعمل آمده و عنقريب تکميل خواهد شد.

بعد فصلي راجع به شخص فدوي خانزاد و خيالات و پولتيک عاقلانه خانزاد بقول او بيان و اظهار تاسف و ملامت زياد از پاره حالتها بيان کرد که عرض آنها از طرف خانه زاد به هيچ وجه مناسب نيست خوبست به وسايل ديگر بعرض خدام آستان مبارک برسد همين قدر فدوي در جواب گفتم که من کمال تشکر و خاکساري را از آنچه تابحال درباره من فرموده اند دارم و خود براي العين مشاهده مي نمايم که جميع اوقات مبارکشان مصروف تقويت و اصلاح کار من است که از آن جمله همين فقره راه آهن و اصراري که مي فرمايند باز جزء اعظم او از براي خود من است.

حالا اگر واقعاً شما بطوري که مي گوئيد وجود نابود مرا از براي پيشرفت خدمات و اوامر همايوني لابد مند مي دانيد پس تقويت و معاونت نمائيد تا اينفقره راه آهن لغو و باطل شود و امورات بر وفق مرام صورت گيرد گفت در آخر فصل هشتم من يکقدري اشتباه دارم. به اين معني که اگر در رأس وعده يا نزد ماه شروع به کار نکنند. شما حق ضبط آن چهل هزار ليره انگليسي را داريد لکن بعد اگر او باز ميل هاي آهني از رشت الي طهران را آورد. آنوقت باز مي تواند مشغول کار بشود فدوي خانه زاد قرار نامه را آورد و فصل هشتم را مجدداً مطالعه نمود رفع اشتباه از او کردم بعد خود او بفدوي گفت فصل ۲۳ قرار نامه هم مقوي خيال و راي شما مي تواند شد او را هم مراجعت کردم.

ديدم واقعاً اسلحه خوبي است گفت حالا که ميل همايوني براين است و شما هم ميگوئيد الغاء ابطال اينفقره موجب تقويت شماست شخصاً آنچه در قوه داشته باشم معاونت روحاني در تقويت خيال شما خواهم نمود گفتم عجالة بزرگ ترين تقويت ها عدم حمايت از صاحب امتياز است.

گفت آن فقره را در پارلمنت جواب داده اند تا امروز هم من به هيچ وجه مداخله و اظهار حمايتي از کمپاني فربور نکرده ام بعد گفت آيا سرکار اعليحضرت شاهنشاهي تجويز مي فرمايند که در ميان فرنگستان امروز خيوه را مقدم تر و با تربيت تر از ايران تصور نمايند گفتم چنين امري به تصوير احدي نيامده و نخواهد آمد گفت در خيوه از برکت قشون روس اساس اسارت و بنده فروش موقوف کردند و دولت ايران از اين فقره بهتر و بيشتر از همه نفع برد و اسراي چندين ساله او از خيوه آزاد شدند و آمدند و بلکه چند سال است که در خصوص منع اسارت سياه ها سعي و اهتمام دارد و با جميع دول و امارت ها عهد نامه منعقد کرده است. مثل دولت عثماني و خديو مصر و امير زنگبار و امام مسقط و غيره غيره.

لکن دولت ايران هنوز داخل عهدنامه نشده است. اين اوقات سواد عهدنامه بسيار مختصر از دولت به من رسيده است که ترجمه ننموده. نزد شما مي فرستم که به ملاحظه همايوني برسانيد. گفتم:مطلبي که هنوز اظهار ننموده ايد و نمي دانيد رد مي شود يا قبول هيچ حق نداشتيد و نداريد که اسباب گله و شکايت خود قرار بدهيد يا خيوه را بجهت تربيت مستعدتر از ايران بگوئيد همينقدر به شما مي گويم نه خودتان تغيير اعتقاد درباره ايران بالخاصه درباره ذات مقدس همايوني روحناه فداه بدهيد و نه بگذاريد براي دولت و ملت خودتان تغيير اعتقادي بشود زيرا که عظمت و قدرت و درست قولي و حسن وفاي دولت انگليس بخوبي بالاتر از آنچه شما ميل داشته باشيد مشهود خاطر مبارک گشته و اطمينان تمام بشما دارند و با سايرين مماشاة مي فرمايند چنانکه خود شما هم مماشاة مي کنيد خلاصه صحبت خيلي زيادتر از اين شد که به عرض خاکپاي مبارک، روحناه فداه رسانيدم.

در حضور انور مشهود است که از برکت تربيت همايوني در صحبت و مذاکره امکان ندارد، که اهالي خارجي بتوانند بر فدوي تفوق حاصل کنند. الامرالاشرف الاقدس الاعلي مطاع غلام خانه زاد حسين اعلان بطلان امتياز نامه:بعد از اين ملاقات و اقدامات ديگر و خواستن نظر مأمورين ايران مقيم کشورهاي بيگانه مخصوصاً ملکم وزير مختار ايران در لندن چون ناصرالدين شاه ميل داشت براي آرامش مردم و آسايش فکر خود هر چه زودتر موضوع لغو امتياز نامه اعلان و در مجامع عمومي براي مردم خوانده شود. مجلسي با صوابديد سپسالار مرکب از کامران ميزرا نايب السلطنه-ميرزا يوسف خان مستوفي الممالک-حسام السلطنه مرادميرزا-اعتضادالسلطنه و خود سپهسالار تشکيل مي شود و موضوع را مطالعه و سپس گزارش به شرح ذيل براي ناصرالدين شاه تهيه مي نمايد:

«بتاريخ شب چهارشنبه بيستم شهر رمضان المبارک (۱۲۹۰) حسب الامر الاقدس الاعلي در مجلس خاص دربار اعظم دستخط همايون در باب اعلان بطلان و فخ امر راه آهن زيارت شد. صورت منظورات ملوکانه در اين مساله بيان شد بالضرور. تفصيل اقدامات باين امر هم که موافق امر ملوکانه جناب جلالتمآب مشيرالدوله متصدي بوده اند. براي مزيد اطلاع اعضاي مجلس شرح داده هيأت امروزه اينکار را که در چه نقطه است توضيح نموده اند معلوم شد که عجالة در ملاقات سفير انگليسي و سوال و جوابها که با ميزرا ملکم خان وکلنس وکيل رايتر شده است تنها دلايل نسخ و ابطال قوتي يافته است نه اينکه هنوز از ختم و قطع کار اطمينان حاصل شده باشد و اگر در اين حالت با اعلان و انتشار امر، اقدام شود شايد باز زحمتي حادث شود و وسيله ي حرف و ادعايي بدست رايتر و وکلاي او بيفتد صلاح در اين است که اولاً چند روز تامل شود تا جواب تلگرافها که بلندن گفته شده است برسد و يکباره از اسکات و ياس رايتر مطمئن شويم. ثانياً:بعد از اختتام امر و اطمينان از گذشته کار و بطلان راه آهن را لازم نيست فرمان بنويسند و در مجمع عوام بالاي منبر خوانده شود همين قدر باشرح مقدمات مساله بطوريکه قصور و کوتاهي را منحصراً برايتر و وکلاي او بگذارند. شرحي بر روزنامه هاي دولتي چاپ شود و به بعضي ولايات هم مختصراًً با تلگراف اخبار کنند بيش از اين ضرورت ندارد. راي مجلس اين است که معروض افتاد تا مقتضيات راي آسمان آساي اعليحضرت همايون اروحناه فداه باشد. نايب السلطنه امير کبير-يوسف بن محمدبن حسن-حسام السلطنه اعتضاد السلطنه-غلام خانه زاد حسين و براي اطلاع مردم در روزنامه هاي رسمي ايران مورخ ۱۹ رمضان ۱۲۹۰ این اعلان منتشر مي گردد.»

«مطالعه کنندگان روزنامه ايران البته دانسته اند که سابقاً فيما بين اولياي دولت ايران و بارون ژوليس رايتر در امتداد راه آهن از رشت ببوشهر شده قرارنامه منعقد شده بود و چون تا اين تاريخ که قريب يکماه از موعد شروع حقيقي بنصب و امتداد راه آهن منقضي شده و علامات قصور و عدم تمکن بارون فربور بوفاي عهد و حفظ اصول قرارنامه خود شايع و معلوم بود. آنچه بر ما محقق و معلوم شد دولت ايران قرارنامه فربور را کان لم يکن فرض کرده و رأي خود را بواسطه تلگراف بخود بارون رايتر و بموجب تحريرات رسميه بوکيل مشار اليه دردارالخلافه اعلام نمودند که ديگر قرارنامه فربور لغو و باطل و از درجه اعتبار ساقط است.»وچند روز بعد از آن طرف حسنعلي خان وزير فوايد عامه بطلان امتيازنامه رسماً به کولينز نماينده رويتر و از طرف وزارت امور خارجه به سفارت انگليس اطلاع داده مي شود و نيز اعلان رسمي بشرح زير صادر مي شود:

اعلان رسمي

چون بارون ژوليس رايتر در ماه قرارنامه راه آهن که با دولت عليه ايران منعقد کرده بود وفاي به وعده هاي صريحه مندرجه در قرارداد خود ننموده و شروع بعمل در مدت معينه نکرد لذا دولت عليه ايران بموجب حقيکه بمدلول فصول قرار نامه به جهت خود باقي گذارده بود قرار نامه فربور الغاء و ابطال نموده و در حکم کان لم يکن گذارد و اين رأي ثابت خود را به موجب تحريرات رسميه بوکيل مشار اليه دردارالخلافه معلوم ساخت و از تاريخ امروز قرارنامه راه آهن منعقده با بارون مشاراليه و امتيازاتيکه به او داده شده بود عاطل و باطل و از درجه اعتبار ساقط است.

و هم چنين در تاريخ پنجم دسامبر ۱۸۷۳(جمعه ۱۴ شوال ۱۲۹۰ هجری) تلگرافي بشرح ذيل به سفارتخانه هاي ايران در لندن و پاريس و پطرزبورغ و استانبول مخابره مي کنند. «چون بارون رويتر از عهده تعهدات خود بر نيامد و مخصوصاً شرايطي که در فصل هشتم و بيست و سه مقرر است بيش از انقضاي مدت مجري نشد دراينصورت که امتيازي باقي نمي ماند و مثل اين است که کان لم يکن است براي آگاهي خودتان اطلاع داده شد.»در تلگراف به سفارت لندن اين مطلب هم اضافه شده است. «وجهي که برسم ضمانت در بانک گذاشته شده بايد ضبط نمائيد به هيچ وجه اجازه نداريد در باب قرارنامه مخصوص راه آهن گفتگو نمائيد.»

«طهران پنجم دسامبر ۱۸۷۳»

اقدامات رويتر بعد از لغو امتيازنامه:بعد از آنکه بطلان امتيازنامه از طرف دولت ايران اعلان مي گردد با وجود مکاتبات و مذاکرات مسترکولينز چون نتيجه اي نمي گيرند رويتر و نمايندگان او در کشورهاي مختلف اروپا با وسائلي که در اختيار داشتند سروصداي زيادي در روزنامه هاي اروپا انداختند و دولت ايران را به بدقولي و بي اعتباري متهم کردند. در تهران نماينده ي رويتر به دولت ايران اخطار مي کرد که امتياز نامه بقوت خود باقي است و هر خسارتي که به واسطه انتشار خبر لغو امتيازنامه متوجه آنها گردد. به عهده دولت ايران است. پس از لغو امتياز نامه مهمترين اقدام جوليوس رويتر مسافرت به روسيه بود ظاهراً منظور رويتر از اين سفر آن بود که قسمتي از امتيازنامه را به عده اي از سرمايه داران روسي بفروشد و آنها را در اينکار شرکت دهد. تا ضمن تهيه سرمايه اي شايد بدين وسيله بتواند موافقت دولت روسيه را هم براي اجراء امتياز نامه در ايران جلب نمايد.

اختلاف بارون جوليوس رويتر و دولت ايران قريب هفده سال بطول انجاميد و در اين مدت رويتر با تثبيت به دولت انگلستان اقدامات زيادي براي اثبات دعاوي بي اساس خود بعمل آورد و با مکر و حيله نقشه هايي طرح کرد و پيشنهاد هايي به دولت ايران داد و در نهايت در سال ۱۸۸۹ رویتر در برابر لغو امتيازي که به دست آورده بود، پاداش و غرامتي مطالبه نکرد و او مبلغ چهل هزار ليره را که به عنوان سپرده به شاه ايران داده بود، هنگام دريافت امتياز تاسيس بانک با سود آن از شاه دريافت نمود. ناصرالدين شاه براي جبران اقدام خود در مورد لغو امتياز رويتر، امتياز تاسيس بانک شاهي ايران (۱) (بانک شاهنشاهی) را به رويتر داد (۱۳۰۷ قمری مطابق با ۱۸۸۹ میلادی).

بانک جديد با سرمايه ي يک ميليون ليره استرلينگ تشکيل شد و به زودي حق انحصاري نشر اسکناس و تاسيس شعب در شهرستانها و خارج از کشور ايران را به دست آورد و کمي بعد ناصرالدين شاه امتياز استخراج کليه ي معادن ايران، غير از طلا و نقره و احجار کريمه را نيز به بانک مزبور اعطاکرد.

۱-سهامداران عمده ي بانک کساني بودند که نظم جديد بين المللي را به شدت تحت تأثير قرار داده اند کساني چون (۱) خانواده ي ساسون ها که معروف به يهوديان بغداد بودند اين خانواده از بغداد به هند رفته و تشکيل تجارت خانه ها دادند که مهمترين اين تجارت خانه ها ترياک بود از جمله افراد معروف اين خانواده آلبرت عبدالله بود که به لندن رفت ۲-روچيلر:اين خانواده تشکيل دهنده تر است مستعمراتي يهود بود ۳-ساموئل ها (شرکت نفتي شل در دنيا باقي مانده همان دوران است) تشکيل شرکت نفتي باکو و برمه بود که در آغاز در کار تجارت صدف بودند ۴-گلد اسميت اين خانواده سيستان را از ايران جدا کردند ۵-شرودرها اين خانواده ها هيئت مديره بانک را تشکيل مي دادند و مهمترين کار اين بانک دادن وام به ايران بود.