شيخ ابراهيم زنجاني و روابط حزب دمكرات با انگليس

حزب دمكرات، از طريق حسينقلى‏خان نواب  (عضو مهم لژ بيدارى ايران و ركن ركين حزب دمكرات، كه خاندانش نوعاً منشى و حقوق بگير سفارت انگليس بودند) روابط وثيقى با بريتانيا داشت. سخن اردشير جى (مُهرة فعّال انگليس در ايران، و عضو ديگر لژ بيدارى) در وصيت نامة سياسيش را پيش از اين آورديم و اينك نيز، به مناسبت بحث، تكرار مى‏كنيم:
دوست مشفقم حسينقلى خان نوّاب كه حزب ملّيون [ = دمكرات ]را رهبرى مى‏كرد [ روزى ]با يأسى فراوان به من گفت: اردشير جى، من حزب را رها خواهم كرد، زيرا همان كسانى كه به وطن پرستى آنها ايمان داشتم در جلسات علنى دم از وطن و آزادى مى‏زنند و بعداً به طور محرمانه و يك يك از من مى‏پرسند كه راهنمايى و نظر سفارت را براى مذاكرات بعدى به آنها بگويم[ !]. 
مورخان به روابط حزب با انگليس تصريح دارند. ملك الشعراى بهار كه خود عضو كميتة مركزى حزب در تهران بوده  مى‏نويسد: «حزب دمكرات با انگليسها روابط خوبى داشت و مأمورين بريتانيا در ايالات به اين حزب روى خوشى نشان مى‏دادند».  اعظام الوزاره نيز در بارة دمكراتها نظرى همسو با بهار دارد. 
تأييد كلامِ آن دو را مى‏توان در گفتار مستر نورمن، سفير انگليس در زمان قرارداد 1919، در 18 ژوئن 1920 يعنى ده سال و اندى پس از شهادت شيخ، در تلگراف به وزير خارجة متبوع خويش (لُرد كِرزِن) خاطرنشان مى‏سازد: «...كسانى... كه به نام «ملّيون دمكرات» معروفند... از تاريخ انقلاب مشروطيت ايران تا كنون هميشه جزء دوستان و طرفداران پابرجاى ما بوده‏اند...». ولى اينك، جريان قرارداد 1919 و عملكرد دولت انگليس در حمايت از اين قرارداد، «اعتماد و حُسنِ ظنِّ» آنها به انگليس را از بين برده است.  دكتر مصدق‏نيز دمكراتها را به «انگليسيها» منسوب مى‏كند.  اساساً دو تن از اعضاى برجسته و مهم حزب: حسينقلى نواب و وحيد الملك شيبانى (تحصيل كرده هند بريتانيا و لندن، و خبرنگار روزنامة تايمز انگليس در ايران ) تذكرة انگليسى داشتند.  وحيدالملك، عضو كميتة مركزى حزب دمكرات  و نواب، رهبر آن كميته بود.  در گرفت و گيرِ دمكراتها توسط ناصرالملك نايب‏السلطنه و دولت وقت (پس از تعطيل مجلس دوم در محرم 1330 ق) قرار بود وحيدالملك و نواب نيز حبس و تبعيد شوند، ولى سفارت انگليس پادرميانى كرد و از دولت خواست اجازه دهد كه آنها به اختيار خود كشور را ترك گفته و به اروپا بروند.  آيت اللّه‏ حاج شيخ حسين لنكرانى نقل مى‏كرد: حسينقلى‏خان نواب تذكرة انگليسى داشت و زمانى كه در دوران مشروطه به برخى از مقامات مهم دولتى منصوب شد، روسها به دولت ايران اعتراض كردند كه چگونه مسئوليت دولتى را به چنين كسى داده است. روى اين اعتراض، نواب (براى خالى نبودن عريضه) يك تذكرة ايرانى هم گرفت و از آن پس به حسينقلى خان نواب «دو تذكره‏اى» شهرت يافت! به قول محمدعلى كاتوزيان: «در اينكه دمكراتها متمايل به انگليسها هسستند به توسط نواب و وحيدالملك، هيچ شبهه»اى وجود نداشت. 
توجه داشته باشيم، اين همان انگليس بود كه خود شيخ ابراهيم آن را «در سياست و حيله، سرآمد جهانيان» شمرده  و مى‏نويسد: «انگليس كه شيطان جهان و از همة رازهاى نهانْ آگاه و سياست عالَم را در دست دارد رقيب روس [ بوده ]و در نهايت مى‏ترسد از اينكه ايران به دست روس افتاده با هند هم سرحد شود و خطر هند خطر انگلستان است. هر قدم كه روس در ايران مى‏گذارد، مانند آن هم انگليس پيش مى‏آيد. يك امتياز آن با تهديد مى‏گيرد، نظير آن را اين با تزوير به دست مى‏آورد».
حزب دمكرات، با اين بستگى و چسبندگى به بريتانيا، پيدا است نمى‏توانست در سياست خارجى خود، موازنه ميان روس و انگليس را حفظ كرده و همپاى مغازله با انگليسيها، ماية رنجش و واكنش تند روسهاى تزارى را فراهم نياورد. حزب با اتخاذ همين سياست، مستر شوستر آمريكايى را (به عنوان رئيس كل دارايى ايران) به كشورمان آورد و چنانكه خواهيم ديد، به دست وى، سياست «يك طرفى» بر ضدّ روسيه را به نحوى ناشيانه دامن زد كه واكنش تند و خارج از نزاكت همساية شمالى را برانگيخت و براى سالها گرفتاريهاى بسيارى براى ايران و ايرانى ايجاد كرد كه شرح آن در تاريخ آمده است.
نكتة مهم و در عين حال تأمل انگيز ديگر در بارة دمكراتها، نقش مؤثرى است كه آنان (در قالب احزاب «سوسياليست» و «تجدد» و «ايران نو»، به ليدرى امثال سليمان ميرزا، تدين، تيمورتاش و داور) در تثبيت پايه‏هاى قدرت رضا خان و استقرار ديكتاتورى پهلوى ايفا كردند.  از نقش مؤثر و عبرت آموز سوسياليستها در صعود رضا خان به تخت سلطنت، و همكارى ابراهيم زنجانى با آنها، در بخشهاى آينده سخن خواهيم گفت.