روابط بختياريها و انگليسيها در دوران ناصرالدين شاه

علايق و توجه دولتمردان انگليسي را در لندن و هند نسبت به منطقه خوزستان و فارس و بوشهر و قدرت ايل بختياري، و از سوي ديگر، كشش بالقوه خوانين مقتدر اين منطقه را نسبت به ارتباط با يك دولت خارجي به ويژه انگليس براي طرح دعوي خودمختاري و يا استقلال در برابر دولت مركزي نشان داد.
ارتباط پرفراز و نشيب بين انگليسيها و بختياريها در بعد غيررسمي آن كه عواقب و نتايج خاص خود را به دنبال داشت.
اوضاع نسبتآ آرام دوران سلطنت ناصرالدينشاه و وجود واليان قدرتمند در اصفهان و فارس و مناطق اطراف و موطن بختياريها آرامشي را به وجود آورد كه در پرتو آن، ايلخان بختياري حسينقلي نيز بدون دغدغه خاص، با ايجاد رابطه نزديك با ظلالسلطان و اظهار تبعيت نسبت به دولت مركزي تا مدتهاي طولاني قدرت را در اختيار داشت.
طولاني شدن مدت رياست حسينقليخان بر طوايف بختياري، به تدريج افقهاي جديدي را به روي وي گشود كه از همه جذابتر، ايجاد ارتباط با خارج از كشور يا اتباع خارجي به ويژه انگليسيها بود. وي به تدريج شروع به خريد اسلحه از گوشه و كنار و از طريق واسطههاي خارجي، به ويژه انگليسيها كرد و بدينترتيب، تعداد زيادي تفنگ و ادوات جنگي به آن را فراهم ساخت. حسينقليخان ايلخاني در خاطرات خود به اين مسئله به صورت گذرا اشاره كرده است. 
 
انگليسيها كه از زمان سلطنت محمدشاه و دوران رياست محمدتقيخان چهارلنگ مترصد ايجاد ارتباط با خوانين بختياري بودند، فرصت را غنيمت شمرده و باب مذاكره بين نمايندگان تجاري آنها با ايلخان قدرتمند بختياري گشوده شد.
ايجاد روابط تجاري و بازرگاني بين مناطق مركزي و جنوبي ايران از طريق رود كارون، همان موضوعي بود كه قبلا نظر انگليسيها و خوانين بختياري همچون محمدتقيخان را به خود جلب كرده بود و بعدها در هنگام سلطنت مظفرالدينشاه در قالب قرارداد با كمپاني لينچ جلوهگر شد. اينبار، جرج مكنزي اسكاتلندي ــ نماينده كمپاني گريويل ــ با سفر به مناطق بختياري با ايلخان بختياري ملاقات كرد. دو طرف در اين ملاقاتها توافق كردند تا يك شركت كشتيراني مشترك به وجود آورند و همچنين، نسبت به احداث يك جاده كاروانرو اقدام كنند.
قرار بر اين شد كه 31 سهام شركت كشتيراني كارون را حسينقليخان خريداري كند. ايلخاني متعهد شد كه يكصد رأس قاطر نيز براي حمل محمولههاي تجاري بين شوشتر در خوزستان و اصفهان در اختيار شركت قرار دهد و قرار شد خان بختياري امنيت عبور كالاهاي شركت را از قلمرو خود تأمين كند و حتي در صورت دستبرد به كالاها، خسارات آن را نيز بپردازد.   اين ارتباطات با انگليسيها، ناصرالدينشاه و ظلالسلطان را به وحشت انداخت. اين امر در سندي كه از ظلالسلطان باقي مانده، به خوبي مشاهده ميشود؛ او در نامهاي به تاريخ 1304ق، خطاب به ناصرالدينشاه نوشته است:
حالت حسينقليخان بختياري در پيشگاه حضور مبارك، مكشوف و معلوم بود كه در اين اواخر چه غرور و طغياني پيدا كرده و به چه اندازه به دولت بياعتنا شده و احكام دولت را سرسري ميپنداشت و همواره در خيال فتنه و فساد داخلي بود و با خارجه همراهي پيدا كرده، در فكر جمعآوري اسلحه و خودآرايي، وقت ميگذرانيد. 

ناصرالدينشاه با اشاره به وجود اسلحه انگليس در ميان بختياريها كه توسط حسينقليخان از طريق انگليسيها به دست آورده بودند، خطاب به ظلالسلطان چنين نوشت: «در گرفتن تفنگهاي مارتين از بختياريها، خيلي تدبير خوبي كردهايد. انشاءالله به مرور همه را از دست آنها بيرون بياوريد....» 
  
البته مكاتبات فوق پس از آن انجام گرفت كه عوامل مختلف از جمله ارتباط با انگليسيها و جمعآوري اسلحه و سعي در ايجاد يك راه و معبر آبي و خاكي باعث وارد كردن اتهام سركشي و طغيان به حسينقليخان شده بود. به همين دليل با توطئهچيني آنها، حسينقليخان به اصفهان دعوت شد و به دستور ناصرالدينشاه و همكاري مسعودميرزا ظلالسلطان در 27 رجب سال 1299ق به قتل رسيد.   پس از قتل حسينقليخان، براي مدتي ارتباط با انگليسيها در ركود به سر ميبرد تا اينكه در دوره بعد با گشودن آبراه كارون بر تجارت و كشتيهاي خارجي، روابط بين انگليسيها و خوانين بختياري از حالت غيررسمي و منفعل وارد دوران تازهاي شد.