خصوصيات طبيعى ايران از منظر گزارشگر اعزامى هيئت بازرگانى هندِ بريتانيا به جنوب شرقى ايران

     جنوب شرقى ايران به استثناى نوار باريك ناحيه زير استوايى كه در طول ساحل آن كشيده شده، هواى نسبتا مطبوعى دارد. حتى بلوچستان ايران و صحراى خشك لوت در بهار و پائيز هواى خنك و در زمستان غالبا هواى سردى دارند. در ناحيه پست يا گرمسير، جيرفت، بلوچستان ايران، بم ـ نرماشير، جلگه بوشهر و آباديهاى بخشهاى جنوبى فلات، ميوه‏هاى گرمسيرى هر فصل مانند ليمو و پرتقال و گاهى درخت انبه و نيز برنج و حبوبات گرمسيرى مى‏رويند و در نواحى مرتفع‏تر و سردتر، به تناسب آب و هواى آنجا، ميوه و حبوبات به ثمر مى‏رسند.
     سطح اراضى زير كشت و قابل كشت نسبت به صحرا و بيابان كمتر است و طبق شواهد موجود اين اراضى كم‏كم در حال پسروى مى‏باشند. با وجود اين، اگر اين زمينها به قدركافى آبيارى شوند و از طريق علمى به آنها رسيدگى شود، با توجه به حاصلخيزى طبيعى خاك آنها، مى‏توان سطح وسيعى از نواحى بيابانى را مورد بهره‏بردارى قرار داد. آب اين مناطق عمدتا بدمزه و شور است و تا حدى در آن نمك وجود دارد كه اين حالت در زمينهاى پست‏تر و بين رشته كوههاى اطراف به چشم مى‏خورد.
     قسمت جنوبى و شرقى ايران را به لحاظ جغرافيايى سرزمين كوهها و بيابانها مى‏نامند. 25 تا 50 كيلومتر دورتر از ساحل دريا، ديواره‏هاى برهنه و برافراشته رشته كوههاى عظيم ايران به سوى آسمان سركشيده‏اند. اين كوهها كه يكى پس از ديگرى به طول صدها كيلومتر در سرتاسر زمين قله‏هاى برفى خود را گسترانيده‏اند، داراى برجستگيهاى عظيمى هستند كه در كنار هم قرار دارند. در بين برآمدگيهاى فاقد درخت، دره‏هايى بسيار طولانى ولى كم‏عرض قرار گرفته‏اند كه برخى از آنها 50 و برخى 500 كيلومتر طول دارند اما اكثر آنها عريض نيستند. بخش اعظم اين دره‏ها را مى‏توان به كمك آبيارى قابل كشت نمود.
     در درة تنگ تپه‏ها و كنار نهرهاى فصلى، روستاهاى پراكنده‏اى قرار دارند كه در آنها درختان ميوه كاشته مى‏شود. بجز درختانى مانند بلوط كوتاه، سرو، بيد، زيتون بوهمى، گز و سرو كوهى، درخت ديگرى يافت نمى‏شود. در اين تپه‏ها فقط گياه خارشتر و بوته‏هاى سقز و كاكتوسهاى كوتاه مى‏رويند. جنگلى كه زمانى وجود داشته اكنون ناپديد گشته، و از بستر خشك رود پيداست كه بارندگى كاهش يافته است. رودخانه‏هاى ديگر تنها بلافاصله پس از بارندگى طغيان مى‏كنند و آبها بعد از تلاطم شديد خود در زمين بيابان فرو مى‏روند و فقط با تلاش و زحمت فراوان به دست مى‏آيند.
     مردم براى آبيارى مزارع خود با زحمت فراوان و از طريق كانالهاى زيرزمينى به دنبال آب مى‏گردند. اين كانالهاى زيرزمينى را در جنوب‏شرقى ايران با نام عربى آن «قنات» و در شمال افغانستان و بلوچستان با نام «كاريز» مى‏شناسند.
     هر يك از رشته چاههايى كه به وسيله برجستگى كوچك حلقه مانندى بر روى زمين احاطه شده و به لانه غول‏آساى مورچه شباهت دارد، از تپه‏ها مى‏گذرد و به سمت دره‏ها پايين مى‏رود. اين خطوط چاهها مسير قناتها را مشخص مى‏كند كه متعلق به روستاهاى پراكنده شهرهاى جلگه‏اى يا دره‏اى مى‏باشند و به فاصله‏هاى دور از هم 15، 30، 50 يا حتى 65 كيلومترى گسترده شده‏اند. اكثر قسمتهاى دره‏اى مانند تپه‏هايى كه از آنها سرازير شده‏اند تقريبا سنگى و خشن هستند و اغلب از تپه‏هاى شنى كوچك پوشيده شده‏اند.
     گاهى‏اوقات روستاها، مانند آنچه در رفسنجان و تهرود  مى‏بينيم، در گروههاى كوچك دوتايى، چهارتايى يا بيشتر قرار گرفته‏اند. اكثر اين روستاهاى كوچك كه به فاصلة 30 تا 50 كيلومتر و بيشتر از هم قرار دارند، استوار و پابرجا مى‏باشند.
     در واقع شهرهاى اندكى مى‏توان يافت كه وسيع باشند؛ حتى شهرهايى مانند سعيدآباد، بهرام‏آباد و بم كمى بزرگتر از روستاهاى بزرگ هستند.
     كرمان كه مركز استان و شهرى تاريخى و مهم است، به لحاظ جمعيتى عملاً هيچ بناى عمومى پرجاذبه و قابل توجهى ندارد و با وجود بازار خوش ساختى كه دارد كسى احساس نمى‏كند كه اين شهر در چه موقعيت خوبى قرار دارد.
     اين حالت در شهرهاى يزد و شيراز نيز، هر چند نه به اندازة كرمان، به چشم مى‏خورد. يزد بخش اعظم جادة حمل و نقل خود را كه باعث ثروتمند شدنش بود، از دست داده است، در حالى كه تجارت در شيراز متوقف نمى‏شود و بخشهايى از شهرهاى فقير آن در حال زوال است.

خصوصيات مردم
     روستاييان و عامة قبايل صحرانشين ايران غالبا اصل و نسب ترك، كرد، بلوچ و عرب دارند. اما جمعيت شهرى و تقريبا تمام آنهايى كه منسوب به خانواده‏هاى معتبراند، از اين وضع برخوردار نيستند. ما، در اين گزارش، با روحيه نظامى ملت كارى نداريم، اما بايد گفت كه هر چند ايرانيها نژادى از مردان مسلح و مستعد جنگيدن‏اند بزرگترين ستايندگانشان نمى‏تواند آنها را به جنگ طلبى يا جسارت متهم كند. قرنها پيش قلب ملت شكسته شد و اكنون در نتيجة مصرف مفرط ترياك و فساد لگام گسيخته، ذكاوت و شجاعت مردم تضعيف شده؛ و چنين وضعيت رقت‏انگيزى در ايران به همدردى و كمك نياز دارد. مردم ايران باهوش اما فقير، تنبل و سست هستند و اين امر با توجه به نظام حاكم بر اين سرزمين ــ سرزمين آفتاب ــ امرى طبيعى است. اين موضوع را به دليل ارتباطى كه با مسئله توسعه تجارى ايران دارد مطرح كردم كه اميدوارم مرا بخاطر نوشتن اين مطالب ببخشيد.
     اعليحضرت همايونى در هر نوروز (سال نو) كه مطابق 20 يا 21 ماه مارس است، حكام كل ايالات و فرماندارهاى نواحى را تعيين مى‏كند. اين حكام كل و فرمانداران نيز، به همين‏گونه، حكمرانان، نمايندگان و ديگر صاحب‏منصبان مستعد خود را به كار مى‏گمارند. خلاصه آنكه، بايد گفت كه تقريبا در همه جاى ايران، افراد تعيين شده به مدت يكسال منصوب مى‏شوند و در اين مدت فرد تعيين شده بايد هزينه‏اى را كه صرف اين كار نموده تا دو سه برابر جبران كند و در اين مورد هيچگونه ماليات بندى يا محدوديتى در مطالبات وجود ندارد.
     زمانى كه شخصى با نفوذِ محلى يك ايالت را اداره مى‏كند اين روش سودمند نخواهد بود. وقتى چنين شخص صاحب‏منصبى تصميم به كناره‏گيرى از مقام فرماندارى خود بگيرد بايد در بين مردم زندگى كند. اين شخص به امور محلى علاقه‏مند است و مدام مى‏كوشد تا قرارداد خود را تمديد كند، بنابراين سختگيريهاى او تا حدى منطقى و قانونى است. اما هنگامى كه فردى طبق معمول مثلاً از تهران به سمت فرماندارى منصوب شود بايد با مناطق و مردم تحت حاكميت خود همدردى كند و اگر به افكار و علايق محلى توجه نداشته باشد و سعى كند تا بيش از يك سال سمت خود را حفظ كند، مردم تحت فشار خواهند بود. خان‏ها، تجار، رعايا، به خصوص تجار، دو تومان و در مواقع عادى يك تومان مى‏پردازند و اگر در اين كار درنگ كنند تنبيه مى‏شوند.
     بدون ايجاد تغييرات اساسى در نظام حكومتى، فكر هرگونه بهبود واقعى در وضعيت مردم تا حدى مأيوس كننده است و هيچ‏گونه بهبود سريع و چشمگيرى نيز در تجارت به وجود نخواهد آمد.
     اگر يك ايرانى بخواهد با هندوستان روابط تجارى موفقيت‏آميزى برقرار كند ابتدا بايد توجه صاحب‏منصبان را جلب نموده، به زور راه خود را باز كند. ايرانيها هيچ كنسولى ندارند تا از آنان دفاع كند. آرزوى اصلى ما اين است كه تجار هندى (اتباع انگليسى) را تشويق نماييم تا در ايران مستقر شوند. اين كار باعث مى‏شود تا ايرانيها مطمئن شوند كه كنسولى براى دفاع از خود در اختيار دارند. بنابراين پيشنهادهاى بعدى من دربارة «نظم كنسولى» خواهد بود.
     هيچ‏گونه سازمان ويژه‏اى براى آبيارى در ايران وجود ندارد و هيچ‏گونه تلاشِ مبتنى بر ضوابط در جهت بهبود روشهاى ابتدايى كشاورزى و آبيارى، كه از زمان انسانهاى اوليه تاكنون در ايران به كار رفته، انجام نشده است. در نتيجه، كشاورز ايرانى دائما براى حفظ محصول اندك خود با طبيعت مى‏جنگد. قناتهايى كه به فاصله كيلومترها از هم در شهرها و شهرستانها قرار گرفته‏اند، نشان‏دهندة تلاش خستگى‏ناپذير كشاورزان است . اما به جاى آنكه اين عمل از طريق منطقى و علمى انجام گيرد، در اثر راهنمايى غلط و اعمال روشهاى ابتدايى، بخش اعظم اين انرژى جزيى نيز هدر مى‏رود.
     ايرانيها از جهاتى با هنديها تفاوت دارند. شخص هندى يا پول خود را صرف خوشگذرانى مى‏كند يا سوگوارى و  اگر هندو، سيك يا مسلمان باشد شخصى كم‏توقع و تا حدى صرفه‏جو خواهد بود. اما ايرانى صرفه‏جو نيست. او در نحوة استفاده از پولى كه به دست مى‏آورد مانند اروپاييها، به خصوص انگليسيها، عمل مى‏كند، و ترجيح مى‏دهد به جاى پس‏انداز كردن، پولش را خرج خوب خوردن و خوب پوشيدن كند. فقيرترين فرد ايرانى خوب مى‏خورد و خوب مى‏پوشد. بجز در بين فقيرترين رعايا و گروه كثير گدايانِ حرفه‏اى كمتر كسى را با ظاهرى ژنده‏پوش مى‏بينيم. فرد ايرانى خواسته‏هاى متعدد و گوناگونى دارد و در زندگى به مسايل تجملى و ظاهرى اشتياق فراوان نشان مى‏دهد. مرد ايرانى لباسهايى با رنگهاى سنگين مى‏پوشد و زنان او در خيابانها شبيه ارواح شمدپوش هستند. او از رنگهاى شاد و پارچه‏هاى كتانى، پارچه‏هاى ابريشمى خوش‏رنگ و پارچه‏هاى اطلس گران قيمت براى لباس خانمها در داخل منزل استفاده مى‏كند و نيز از تزيينات خانه لذت مى‏برد و مانند هنديها از ديدن شيشه، لامپ، شيشه‏هاى آويز رنگى، چينى بلورى، ساعت ديوارى و مچى، چاقو و چيزهاى قشنگ اروپايى لذّت مى‏برد.
     كف اتاق خانه‏اش معمولاً با فرشهاى نفيس مفروش است كه نشان دهندة سليقه بيش از حد اوست. ايرانى چاى بسيار مى‏نوشد و آن را به روش خودش و روش روسها دم مى‏كند و مى‏نوشد. مصرف قند او كه غالبا از فرانسه، روسيه، اتريش و مصر تهيه مى‏كند بسيار بالاست.
     مصرف مستمر و فزايندة ترياك كه به اندازة خوردن نيز كشيده مى‏شود، مصرف چاى را به طور قابل ملاحظه‏اى افزايش داده و با ناتوان ساختن سريع شخص معتاد باعث بى‏خاصيت ساختن ايران و ايرانى شده است. اين حقيقتى انكارناپذير است كه ترياك اثر مخرب‏تر و سريعترى بر ايرانيان داشته تا بر عثمانيها، هنديها و چينيها. علت آن، بدون شك، ماهيت آلوده و پست اين ماده است كه در خانه توليد مى‏شود. اعتياد به ترياك عموما در ماه روزه‏گيرى يا رمضان كاهش مى‏يابد. اگر شخصى به ترياك معتاد شود هرگز نمى‏تواند آن را ترك كند. وضعيت فرد معتاد چنان رو به وخامت مى‏گذارد كه او ظرف دو سه سال ناتوان مى‏شود و معمولاً پس از پنج شش سال مى‏ميرد. سنت ايرانيها، برخلاف حكم قرآن، نوشيدن شراب را در ايران مجاز مى‏داند.
     همانطور كه گفتم، جنوب ايران منطقه‏اى فقير است و مردم آن قاعدتا مبتكر نيستند؛ با وجود اين، مى‏توانند تحت نظام حكومت ايالتى مناسبترى نسبت به نظام كنونى، وضعيت خود را بهبود بخشند. به هر حال، تجارت با هند، على‏رغم فقر زمين و مردم اين ناحيه و نيز على‏رغم روشهاى ناقص ادارة ماليات، امكان‏پذير و آسان است و موقّعيت براى ايرانيها دركشورشان فراهم مى‏آورد.
     در حال حاضر پولى كه بايد صرف امور سودمند شود، خرج زين و يراق فَخيم اسبهاى نقره‏فام مى‏شود. بياييد با قرار دادن محصولات هندى در پشت درِ خانه‏ها اين مسئله را حل كنيم. ايرانيها نمى‏دانند هند چه محصولاتى مى‏تواند توليد كند و خلاصه، فكر مى‏كنند هند همان بمبئى است، و نيز اطلاعات بسيار محدودى از اين شهر و بازارهايش دارند. چندان غيرمنطقى نخواهد بود اگر اميدوار باشيم كه تشكيل و ورود هيئت اقتصادى كمك عمده‏اى به تغيير اين امور خواهد كرد.