مجلس اول و دوم مشروطه
در 9 سپتامبر 1906(17 شهریور 1285)، قانون جدید انتخابات به تصویب رسید. تعداد نمایندگان 156 نفر معین شد، اما تا 200 نفر قابل افزایش بود. برأی ایالتها انتخابات دو مرحلهای تعیین شد، اما انتخابات تهران مستقیم بود. 60 نفر از 156 نماینده مجلس از تهران بودند. به ایالتهای مهم، از جمله آذربایجان که مقر ولیعهد بود، هر کدام دوازده نماینده اختصاص یافت. ولایتهایی مثل گیلان و طوالش در منطقه خزر، شش نماینده داشتند. همین عدم تناسب موجب منازعاتی در کشور شد و در مجلس بر سر آن بحث در گرفت.
شش دسته از رأیدهندگان به این صورت مشخص شدند: شاهزادگان و اعضای ایل قاجار، علما و طلاب، اعیان و اشراف، مالکان و فلاحان، تاجران و اصناف، برای سه دسته آخر چه در نامزدی انتخابات و چه در رأی دادن شرط حداقل ثروت تعیین شد. مالکان و فلاحان میبایست ملکی با بهای حداقل هزار تومان در اختیار داشته باشند. تاجران میبایست حجره و تجارت معینی داشته باشند. اصناف میبایست اهل صنف و صاحب دکانی با اجاره حد وسط در محل باشند. نمایندگان برای دو سال انتخاب میشدند. سن آنها میبایست حداقل سی سال و حداکثر هفتاد سال باشد و لازم بود که تجربه سیاسی و نیز سواد خواندن و نوشتن فارسی و قدرت بیان داشته باشند. زنان طبق مواد 3 و 5 حق شرکت در انتخابات را نداشتند.
گروهی از مشروطهخواهان نخبه با استفاده از منابع اروپایی به تنظیم پیشنویس قانون انتخابات کمک کردند. از جمله صنیعالدوله (داماد شاه) و برادرش مخبرالسلطنه. دو پسر مشیرالدوله صدر اعظم یعنی مشیرالملک (حسن پیرنیا) و موتمنالملک (حسین پیرنیا) و محتشمالسلطنه، دیپلماتی که سالها در آلمان و هند خدمت کرده بود.
اما قانون انتخاباتی که توسط این کمیته تنظیم شد از دو جانب مورد حمله قرار گرفت؛ علما میخواستند مانع انتخاب دگر باوران دینی به نمایندگی مجلس شوند و به دنبال راهی میگشتند که این مسئله را حل کنند. شاید به همین مخاصمه بود که هیچ یک از سه روشنفکر برجسته بالی ازلی نهضت، ملک المتکلمین، سید جمال الدین واعظ یا یحیی دولت آبادی وارد انتخابات نشدند. از سوی دیگر، سلطنت طلبان میخواستند کنترل شاه بر قشون را حفظ کنند و از قدرت روحانیون در مجلس بکاهند.
قانون اساسی جدید در 30 دسامبر 1906(8 دی 1285) تنها یک هفته قبل از مرگ مظفرالدین شاه به امضا رسید و تا حدودی متاثر از قانون اساسی 1831 بلزیک و قانون 1879 بلغارستان بود.
در هر شهر شش نفر برأی انجام ثبت نام اشخاص واجد شرأیط و صدور اوراق رأی انتخاب شدند. حوزههای انتخاباتی تشکیل شد و سپس جواز انجام انتخابات در محل از پایتخت دریافت شد. در روز انتخابات هر کس که رأی میداد اسمش در فهرست انتخاب کنندگان قلم میخورد تا مبادا کسی دوبار به یک نفر رأی بدهد. در پایان رأی گیری تک تک ورقه ها را میخواندند و تعداد آرا هر نامزد را هر کسی که حاظر بود میتوانست کنترل کند. نام رأی دهنده اعلام نمیشد و در واقع اوراق رأی بی امضا بودند. به طوری که در سیستم انتخابات مثل انگلستان نام رأی دهندگان مخفی می ماند. در تهران، تبریز و شهرهای دیگری که مشروطه خواهان در آنها قدرت داشتند 90 تا 95 درصد واجدان شرأیط به پای صندوقها رفتند اما در شهرهای کوچکتر و روستاها این نسبت حداکثر به 50 درصد می رسید.
اگر ترکیب طبقاتی مجلس را در نظر بگیریم در می یابیم که تقسیم بندیها در مجلس اول خیلی وقتها بر اساس ایدئولوزی بود (نه صرفاً بر اساس طبقه). تقی زاده مینویسد، در مجلس اول احزاب سیاسی به این معنا وجود نداشت، فقط رادیکالها (تندروها) و محافظه کارها بودند.
ایدئولوژی بعضی از اعضای گروه اول شباهتهایی با سوسیالیسم داشت، اما به گفته فریدون آدمیت شاید بهتر باشد از چهار موضع سیاسی در مجلس اول سخن بگوییم، از محافظه کار و میانهرو تا لیبرال و رادیکال.
سعد الدوله و صنیع الدوله دو شخصیت برجسته نگارش قانون انتخابات در نخستین سال مجلس برأی کسب رهبری جنگیدند.
جواد سعد الدوله ملقب به ابوالمله (پدر ملت) طراح متمم قانون اساسی 1907 (1285) و رهبر جناح لیبرال رادیکال در مجلس بود (که بعداً این مقام را به تقیزاده باخت). مرتضی صنیع الدوله داماد مظفر الدین شاه اولین رئیس مجلس بود. صنیع الدوله به تدوین قانون انتخابات کمک کرد و در مجلس اول به نمایندگی از سوی نجبا و زمینداران انتخاب شد. او ابتدا از تقی زاده در برابر سعد الدوله حمایت کرد، اما بازگشت تندروانه نمایندگان آذربایجان او را به این نتیجه رساند که نمی تواند با رادیکالها کار کند و خیلی زود رهبر جناح میانه رو- محافظه کار مجلس شد.
بعضی از نمایندگان متنفذ لیبرال و رادیکال در مجلس عبارت بودند از حسن تقی زاده، معاضد السلطنه، ممتاز الدوله، حسین قلی نواب، حکیم الملک، شیخ ابراهیم زنجانی، احسن الدوله (نمایندگان زمینداران جزء آذربا یجان) و وکیل الرعایا (نمایندگان همدان). چهار تن از آنها یعنی حکیم الملک، حسین قلی نواب، ممتاز الدوله و معاضد الدوله توسط مجلس انتخاب شدند. معاضد السلطنه و ممتاز الدوله همکار تقی زاده در مجلس اول بودند. دو نفر دیگر یعنی حکیم الملک و حسین تقی نواب در مجلس دوم نقش موئثرتری بازی کردند.
21 درصد نمایندگان از طبقات ممتاز، 25 درصد از صنوف روحانیون و 26 درصد از صنوف اصناف بودند، اما این آمارها وابستگی ایدئولوژی آنها را روشن نمیکند. بعضی از نمایندگان روحانی، یا ناراضیان مذهبی بودند یا گرأیشهای سوسیال دموکراتیک داشتند. عده زیادی از نجبا و شاهزادگان قاجار در سیاست محافظه کار بودند و معدودی نظیر ثقه السلطنه میانهرو یا نظیر لسان الحکما لیبرال بودند.
از اقلیتهای ارمنیان، یهودیان و زرتشتیان خواسته شد تا از حق انتخاب نماینده برأی مجلس چشم بپوشند. در عوض سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی به ترتیب نماینده یهودیان و ارمنیان در مجلس شدند.
خواسته شد تا از حق انتخاب نماینده برأی مجلس چشم بپوشند. در عوض سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی به ترتیب نماینده یهودیان و ارمنیان در مجلس شدند.
پر سر و صداترین نمایندگان مجلس اعضای اصناف بودند. سی و دو نماینده اصناف تهران به مجلس راه یافتند. این نمایندگان از حمایت انجمن مرکزی اصناف برخوردار بودند که هفتاد صنف را در بر میگرفت. آدمیت مینویسد که مشهدی محمد باقر بقال (نماینده بقالان) و ابراهیم خیاطباشی (نماینده خیاطان)، از مترقیترین اعضای مجلس به حساب میآمدند. تقیزاده نوشته است که نمایندگان اصناف پیگیرترین حامیان مجلس به حساب میآمدند و مجلس موجودیت خود را مرهون اعضای شریف و آگاه این طبقه بود. از جمله مشهدی محمد باقر بقال، حسین تهرانی سقط فروش (نماینده فروشندگان چای و شکر)، محمد تقی بنکدار (نماینده بزازان)، محمد خوانساری کتابفروش (نماینده چاپچیان و کتابفروشان) و حسین بروجردی (نماینده آهنگران).
مجلس دوم
انتخابات مجلس دوم طبق قانون جدید مصوب 1 ژوئیه 1909 (10 تیر 1288) برگزار شد. در چند بند قانون انتخابات 1909 تشکیل مجالس دموکراتیکتری پیشبینی شده بود. پنج ایل مهم بختیاری، قشقایی، شاهسون، ترکمن و عشایر خمسه فارس هر کدام نمایندهای به انتخاب خودشان داشتند. تعداد نمایندگان تهران به 15 نفر کاهش یافت و سهمیه چندین ایالت و بخصوص آذربایجان بیشتر شد. در قانون جدید حداقل سن نامزدها از بیست و پنج سال به بیست سال کاهش یافت و برأی تخفیف تقلبهای احتمالی در جریان انتخابات، شرط گذاشته شد که نامزدها حداقل شش ماه در حوزه انتخاباتی مقیم بوده باشند.
انتخابات مجلس دوم انجام شد و احزاب جدیدی پا گرفتند از جمله حزب دموکرات که برنامه کار سوسیال دموکراتیک داشت و حزب اعتدالیون که محافظهکار به شمار میرفت. برنامه رادیکال حزب دموکرات برأی ایجاد دگرگونیهای اجتماعی شامل تصویب علنی تفکیک دین از دولت،کاهش اقتدار محلی بعضی از سران عشایر و نیز تعریف جدیدی از ملیت بود که فراتر از وابستگیهای مذهبی و قومی بود. اما برنامه حزب دموکرات با مخالفت ائتلافیه محافظهکاراهایی به رهبری بهبهانی و روحانیون دیگر، اشراف زمیندار، سران عشایر و حتی بعضی از تاجران و اصناف مواجه شد. در پی انتخابات اکثریتی محافظهکار به مجلس راه یافت. در قانون 1906(1285) انتخابات مستقیم در تهران تصریح شده بود و در ایالات انتخابات از طریق هیئت انتخابات انجام میشد، اما در قانون 1909(1288) انتخابات در سراسر کشور دو مرحلهای شد. تعداد نمایندگان مجلس از 162 نفر به 120 نفر تقلیل یافت که از میان عملاً 110 نماینده صاحب کرسی شدند. اکثریت نا متناسبی شکل گرفت که یا متعلق به اشراف و طبقات زمیندار بود یا از جانب آنها پشتیبانی میشد.
29 درصد از خانوادههای ملاک، 28 درصد از خانوادههای روحانی و 24 درصد از خانوادههای وابسته به دستگاه قدیمی حکومت بودند که مجموعاً 81 درصد میشدند. در مقابل فقط 7 درصد از خانواده های تاجران، 4 درصد از خانواده های وابسته به اصناف و 3 درصد از طبقات پایین بودند. دموکراتها در مجلس تشکیل اقلیت دادند و برأی کسب اکثریت میبایست به ائتلاف به احزاب کوچکتر روی بیاورند.
بیست وشش نماینده از حزب دموکرات بودند و دو یا سه نفر دیگر پیوسته از این حزب دفاع میکردند. چهل و پنج نفر وابسته به حزب محافظه کار اعتدالیون بودند و دو حزب کوچکتر اتفاق و ترقی و نیز ترقیخواهان جنوب هر کدام دو یا چهار نماینده داشتند. اعضای اتفاق و ترقی، ترقیخواهان جنوب و متقلان و عده دیگری موسوم به لیبرالها در نخستین سال مجلس از دموکراتها در برابر اعتدالیون حمایت میکردند اما در سال دوم وقتی اعتدالیون وارد ائتلاف محافظه کارانه شصت و چهار نفره ای با احزاب کوچکتر شدند؛ دموکراتها بصورت اقلیتی کوچکتر درآمدند.
از نظر تحصیلات دانشگاهی و مدارک آموزشی مجلس دوم جالب توجه بود. بیست و پنج درصد تحصیلات دانشگاهی و چند نفر دکترا داشتند، پنجاه درصد تحصیل سنتی کرده بودند و ده درصد دیگر هم دبیرستان را تمام کرده بودند.
زمینه قومی نمایندگان در انتخابات آنها تأثیر داشت. همه دموکراتها بجز یک نفر، از مناطق شمال، شمال غربی یا شمال شرقی بودند. اعتدالیون تقریباً به یکسان از جانب شمال و جنوب حمایت میشدند. برأی نخستین بار یهودیان و ارمنیان نماینده به مجلس فرستادند. نماینده یهودیان دکتر لقمان نهورأی، دموکرات بود و نماینده ارمنیان یوسف میرزا یانس، داشناک بود که حزبش از دموکراتها در مجلس حمایت میکرد.
دموکراتها در مجلس
طبق نظر ملکزاده حزب دموکرات که برنامه سوسیال دموکراتیک داشت به دلیل ترس از واکنش منفی مردم عنوان دموکرات را به جای سوسیال دموکرات برأی خود انتخاب کرد.
بیشتر دموکراتهای مجلس به عنوان منتقدان علنی حکومت در مشروطه اول شهرت داشتند. حسینقلی نواب که لیبرال و تحصیل کرده اروپا و عضو وابسته سفارت لندن بود عضو کمیته ملی انقلاب و نماینده مجلس اول نیز بود، بعد از کودتای 1908(1287) نواب به صورت مشروطه خواه برجسته ای در تهران قد علم کرد. شاهزاده سلیمان اسکندری، نوه فتعلیشاه نیز عضو کمیته ملی انقلاب و سر دبیر نشریه حقوق بود. او یکی از رادیکال ترین دموکراتها به حساب می آمد و در تابستان 1910(1289) رهبر حزب در مجلس شد. وحید الملک شیبانی همکار نزدیک تقی زاده، در کمبریج در نزد براون در رشته تاریخ و ادبیات انگلیس تحصیل کرده بود. شیبانی بعد از کودتای 1908(1287) سلسله مقاله هایی در تایمز لندن نوشت. او و سلیمان اسکندری دو نفر از بهترین خطیبان مجلس بودند و بارها مانع اوجگیری قدرت اعتدالیون شدند. محمد رضا مساوات نیز عضو کمیته ملی انقلاب و سردبیر نشریه مساوات بود که یکی از روزنامه های مهم رادیکال در مشروطه اول به شمار می آمد. ابراهیم حکیم الملک طبیب مخصوص مظفرالدین شاه، حامی هنر بود و بعداً مدرسه نقاشی کمال الملک و موزه صنایع زیبا را تأسیس کرد که پیشگام در تربیت انواع هنرمندان در رشته های مختلف شدند. حزب دموکرات چندین عضو برجسته مذهبی نیز داشت؛ هر چند که در برنامه حزبی تفکیک دین از دولت تأئید شده بود. احمد قزوینی از علمای مشروطه خواه نجف که در جنگ تبریز شرکت کرده بود، شیخ ابراهیم زنجانی که پسر یکی از روحانیون برجسته بود اما خودش فراماسون محسوب میشد و عضو مجلس اول هم شده بود. زنجانی در محکمه ویزهای که شیخ فضل الله نوری را محکوم کرد مدعی العموم بود. شیخ محمد خیابانی که بیشتر به نفع دموکراتها رأی میداد، عضو انجمن تبریز بود. او روحانی خوشنام و از خطبای نیرومند آذربایجان بود که در زمان جنگ داخلی به صفوف رزمندگان مجاهدین پیوسته بود و میگفتند که عضو فرقه اجتماعیون عامیون است. یک دهه بعد او رهبر نهضت ملی در آذربایجان شد که قیام خیابانی نام گرفت.
حزب اعتدالیون
رهبران اعتدالیون مرتضی قلی نائینی، محمد صادق طباطبایی (پسر طباطبایی بزرگ) و علی محمد دولت آبادی (برادر کوچکتر یحیی دولت آبادی) بودند. بسیاری از کسبه و اصناف که پیرو بهبهانی بودنداز اعتدالیون طرفداری میکردند و این سخن اتهام آمیز آنها را پذیرفتند که عقاید و مرام حزب دموکرات با اصول و مبانی دین تطبیق نمیکند. خطرات حزب دموکرات در مورد تفکیک دین از دولت بارها و بارها از جانب اعتدالیون مطرح میشد تا این مدعا اثبات شود که دموکراتها دشمن روحانیت هستند. حتی ستارخان و باقرخان، قهرمانان تبریز که با آن شور و هیجان در تبریز به روحانیون محافظه کار انجمن اسلامیه یورش برده بودند، وقتی در تهران مستقر شدند از اعتدالیون هواداری کردند.
علاوه بر این حزبها، تشکیلات کوچک دیگری از قبیل اصلاحیون اجتماعیون (سوسیال رفورمیستها یا سوسیالیستهای اصلاحطلب)، اجتماعیون انقلابیون (سوسیال رولوسیونرها یا سوسیالیستهای انقلابی)، سوسیال دموکراتها (اجتماعیون عامیون) و حزبهای هنچاک و داشناک در خارج از مجلس فعالیت داشتند.
منابع:
1. انقلاب مشروطیت ایران: زانت آفاری – ترجمه رضا رضایی.
2. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران: تألیف دکتر مهدی ملکزاده.
3. حیات یحیی: یحیی دولتآبادی.
4. تاریخ ایران: ژنرال سربکسی – جلد 2.
5. ایران در دوران سلطنت قاجار: علیاصغر شمیم.