فريدون آدميت و جنبش مشروطه

[ دکتر فريدون مجلسي ]

از من خواسته شد به مناسبت درگذشت شادروان دكتر فريدون آدميت، مورخ و ديپلمات شهير ايراني مطلبي بنويسم. دراين‌باره شايسته‌تر آن بود كه به همكاران هم‌دوره ايشان كه در شمار شيوخ ديپلماسي ايران هستند رجوع مي‌شد و من به چند تذكر كلي درباره كار ارزشمندي كه در زمينه تاريخ مشروطيت ايران كرد، اكتفا مي‌كنم.


مدتي بود از بيماري و بستري شدن دكتر آدميت آگاه بودم و چند روز پيش كه براي موضوعي كه در دست بررسي داشتم به كتاب او، تاريخ فكر از سومر تا يونان و روم، رجوع كردم، طبعا بي‌اختيار به آنچه بر او رفت مي‌انديشيدم كه فرداي همان روز خبر درگذشت او را شنيدم. حيرت نكردم و جاي دريغ‌گويي و افسوس نيست كه بزرگمردي بود و با عزت عمري دراز را پشت‌سر گذاشت و به قانون طبيعت گردن نهاد و رفت، اما از خود نامي نيك و جاودانه برجاي نهاد. 

ديپلمات خوب بودن كار مشكلي است، زيرا بي‌آنكه متخصص اقتصاد و حقوق و تاريخ و جغرافيا و جامعه‌شناسي و بازرگاني و صنعت و فرهنگ و هنر و ادبيات كلاسيك و مدرن جهاني باشد، بايد با همه اين زمينه‌ها آشنايي كافي داشته باشد، يعني بايد سواد عمومي خوب داشته باشد و فريدون آدميت ديپلماتي شايسته، ايران‌دوست و باسواد بود!

در گذشته رسم بر اين بود كه ديپلمات‌هاي جوان براي‌ترفيعات خود بايد از عهده امتحانات جامعي برمي‌آمدند. براي كمك به داوطلبان‌ترفيع، هر سال فهرستي از مراجع فارسي و انگليسي و مجموعه‌اي از كتاب‌هاي موردنظر به كتابخانه نمايندگي‌ها ارسال مي‌شد كه در اختيار آنان قرار مي‌گرفت. 30‌سال پيش من نيز در چنين موقعيتي بودم. در ميان كتاب‌هايي كه دريافت كردم يكي اميركبير و ايران بود. 

از قضا در ايامي كه همسر و فرزندانم نيز به سفري كوتاه رفته بودند و در آن تنهايي نوبت به خواندن آن كتاب رسيد، شبي ديروقت در بخش‌هاي نهايي آن كتاب بودم كه از شدت اندوه و فشار عاطفي و عصبي به خاطر آنچه بر اميركبير و بر ايران گذشته بود به زاري گريستم و ديوانه‌وار در ساعاتي پس از نيمه‌شب از خانه بيرون زدم و در خيابان‌ها و كوچه‌هاي محله‌خود در بروكسل راه مي‌رفتم و با خود زمزمه مي‌كردم كه “چرا؟ چرا؟ چرا؟” 

كم نبوده است كتاب‌هاي داستان، يا رماني كه عواطف انسان را رقيق كند و اشك او را بريزد، اما هرگز تجربه نكرده بودم و نكردم كه كتابي چنين جدي و تاريخي آنچنان باري تلخ و غم‌انگيز بر قلب و روانم بگذارد. هنوز هم هر بار به آن ماجراي تلخ و تلخي‌هاي ديگري كه پس از آن و در بزنگاه‌هاي تاريخ بر ايران گذشت مي‌انديشم او را و كتابش را به‌ياد مي‌آورم و آن پرسش تلخ را كه “چرا؟چرا؟” 

در اين روزها آثار پربار ديگري درباره مشروطه ايران به بازار آمده است كه بعضا حاصل مطالعات عميق و مستند و حاوي اطلاعات تاريخي بسيار ارزشمندي نيز هستند و با وارد شدن به مباحثي مانند فساد مالي ميرزا ملكم‌خان، تاثير شديد او را بر بسياري از رجال آن دوره كه فريدون آدميت برآن تاكيد داشته است، يا با وارد شدن بر معني و مفهوم واژه “ملت” كه به گفته آنان بيشتر به دريافت امروزي ما از مفهوم امت نزديك بوده است عملا ضمن احترام به‌كار آدميت او را به بدفهمي متهم كرده و به كار مهم و ارزنده او جفا روا داشته‌اند. اينان به چند نكته توجه نداشته‌اند؛ يكي اينكه آن سير تحولات عقيدتي ديرين در عرفان ايراني كه به آن استناد كرده‌اند ضمن اينكه مطالعه‌اي جامع، مستند، ارزنده و شايسته است، اما ربطي به آن تحول سياسي ندارد! و آن تفسير ادبي معناي واژه ملت نيز در آن جنبش بي‌تاثير و بي‌معني بوده است و آناني كه آن واژه را در جنبش مشروطه به ميان آوردند جز اين معناي رايج امروزي از “ملت” هيچ درك و قصد و غرض ديگري نداشته‌اند.

ديگر اينكه بديهي است كه “فرآيند دموكراسي” نياز به زمان دارد و در آن روزگار توده “ملت” ايران هنوز آمادگي درك و گرايش به آن را نداشت! وگرنه مي‌توانست‌هزار سال پيش يا دوهزار سال پيش به مشروطه دست يابد. اما در آن روزگار عقب‌ماندگي اكثريت ملت چنان در پس‌كوه‌ها و روستاها پنهان و از حقوق خود غافل بود كه حتي ادعاي آن را نيز نداشت و ديگر آنكه پيشرفت‌هاي اجتماعي “هميشه و در همه‌جا” با واكنش‌هايي مواجه و به عقب بازگردانده شده است. مهم اين است كه امواج بعدي در راه بوده است و در هر نوبت نسبت به پيشينه تاريخي مرز پيشرفت تازه‌اي برجاي مي‌گذارد و در عقب‌نشيني‌ها نيز ديگر به آن مرزهاي پيشين باز نمي‌گردد و باز با الهام از همين نكته بايد گفت برخي از اين محققان دلسوز كه با نوعي نوميدي مشروطه ايران را نارس و كم ارج تلقي مي‌كنند فراموش كرده‌اند كه هنوز برخي از ما و از جمله نويسنده همين سطور، در زمان هيتلر زاده شده‌ايم كه بر يكي از پيشرفته‌ترين كشور‌هاي جهان يعني آلمان حكم مي‌راند، كه ملت آن واجد بسياري از صفات‌”ترين” در عرصه‌هاي علم، صنعت، هنر، موسيقي و بالاتر از همه عرضه‌كننده‌بيشترين شمار از بزرگ‌ترين فيلسوفان تاريخ معاصر بشر بوده‌اند! با اين حال هيتلر را تقريبا حمايت عمومي بر سر كار آورد و او را تاييد كرد كه ننگي ابدي در تاريخ آن ملت بر جاي نهاد! يا فراموش مي‌كنند انقلاب فرانسه را كه به‌دنبال فرمان مشروطه آن يعني قانون اساسي جمهوري و اعلاميه حقوق بشر چه فجايع و جنايت‌هاي خودخواهانه و چه كشتار‌هايي به ارمغان آورد، كه يك قلم آن قتل 500هزار جوان و نوجوان فرانسوي بود كه ناپلئون در لشكر‌كشي براي جهانگشايي‌هايش آنان را با يخبندان روسيه تنها گذاشت، اما جان خود را كه براي گرم شدن به شكم‌هاي دريده شده اسب‌ها پناه مي‌برد به در برد و گريخت... 

در اين مختصر كه صرفا به پاس كار بزرگ آدميت درباره تاريخ مشروطه آورده‌ام ضمن اينكه بي‌مهري نسبت به او را كه استاد تاريخ بود عادلانه نمي‌دانم، لازم مي‌دانم توضيح دهم كه او به خوبي به ايرا‌د‌هاي آن جنبش واقف بود، مي‌دانست كه در واقع منشا گرفته از اليت يا نخبگان فرهنگي ايران بوده است كه در موازات طبقات بالاي فرهنگي و اجتماعي ايران قرار داشتند و ريشه توده‌اي نداشته‌اند. آدميت با شرحي كه در صفحه 89 تاريخ فكر آورده است از معناي كلاسيك كنستي‌توسيون (قانون اساسي، مقصود دولت قانونمند و قانونمدار مانند جمهوري‌هاي دولت شهر‌هاي يونان است) در تقابل “تيراني” (جباريت) كاملا آشنا است. با الهام از آنچه از مساعي فريدون آدميت درباره جنبش مشروطه ايران مي‌توان نتيجه گرفت رجوع به اسناد اصيل يعني قانون اساسي و متمم قانون اساسي مشروطه است، كه در برابر نص جابه‌جايي براي اجتهاد‌هايي بر پايه فرض و تفسير و تصور باقي نمي‌گذارد! اين دو سند نشانگر اين نيست كه توده ايران در آن روز به حقوق خود واقف بوده و معناي كنوني “ملت” را مي‌دانسته يا بعدا در حفظ آن موفق بوده است، بلكه نشانگر آن است كه جنبش مشروطه و همت همان روشنفكراني كه دست‌كم گرفته مي‌شوند و كساني كه بانيان آن بودند با منتج شدن به اين دو سند علني و موجود جنبشي موفق بوده است! حتي آنگاه كه آن را دور زده و برخلاف آن عمل كرده‌اند نشان از پيروزي آن دارد. اجازه دهيد در اين باره و به زبان عاميانه آنچنان كه ما معني آن را درك مي‌كنيم، چنين توضيح دهيم؛ قانون اساسي سند منگوله‌دار و متمم قانون اساسي بنچاق رسمي و ثبتي حقوق مالكيت “ملت ايران” بر كشور ايران بوده است! و پيروزي جنبش مشروطه و آن مرداني كه فريدون آدميت شرح مي‌دهد، اين است كه آن سند مالكيت را از سلطان ستاندند و آن را به ملت ايران دادند. 


آثار برگزيده آدميت

1- انديشه ترقي و حکومت قانون در عصر سپهسالار

2-ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران

3- اميرکبير و ايران

4- شورش بر امتياز نامه رژي

5- فکر دموکراسي اجتماعي در نهضت مشروطيت ايران

6- فکر آزادي و مقدمه نهضت مشروطيت ايران

7- انديشه‌هاي ميرزا فتحعلي آخوند‌زاده

8- انديشه‌هاي طالبوف

9- انديشه‌هاي ميرزا آقاخان کرماني

10- مجموعه مقالات تاريخي

11- آشفتگي در فکر تاريخي

12- افکار سياسي و اجتماعي و اقتصادي در آثار منتشر نشده دوره قاجار

13- عقايد و آراء شيخ فضل‌ا... نوري

14- انحطاط تاريخ‌نگاري در ايران