فرجام مشروطه
انتقال اندیشه و تفکر غربی در ایران از طریق سفر، ترجمه و . . . اواخر دوران حکومت قاجار را با تحولات سریع فکری و سیاسی مواجه ساخت. از جمله تحولات آن دوران، ظهور طیفی به نام روشنفکر است که گرایش به سکولاریسم و دموکراسی را تنها راه کامیابی در ایجاد ایرانی پیشرفته میدانست. روشنفکران که الگوی تامّ و تمام پیشرفت را در غرب جستجو میکردند، در این راه سه هدف مهم را تعقیب میکردند که صرفنظر از فضای ایرانی ـ اسلامی، بیشتر با اقتضائات دورة رنسانس غربی همخوانی داشت. این سه هدف عبارت بود از: سرنگونی سلطنت، و استقرار مشروطیت و ایجاد حکومت مرکزی، به حاشیهراندن دین و روحانیت از زندگی فردی و اجتماعی و در نهایت اجرای پروژة مدرنیزاسیون در ایران.
غرب که با عبور از روشهای گذشته در استثمار کشورهای منطقه، مسیر جدید و جذابـّی را برای تداوم سلطه تجربه میکرد، مؤثرترین حامی روشنفکران به شمار میرفت. از یک سو، هدایت و حمایت بسیاری از عناصر غربگرا از سوی تشکیلات پیچیده فراماسونی و از دیگر سو مساعدتهای آشکار دولتهای غربی بهویژه دولت انگلیس از طیف غربگرا، به تقویت این طیف انجامید.
۲٫ خودکامگی و مفاسد حکومت قاجار و به طور خاص درباریان و نیز فشارهای اقتصادی و ناامنیهای ناشی از حضور بیگانگان در ایران، به تدریج به یکی از عوامل ایجاد نارضایتی عمومی در کشور بدل شد. البته ریشه این نارضایتی را باید به صورت عمیقتر و در معاهدات حقارتباری چون ترکمنچای، بحران تنباکو، امتیاز تالبوت، تورم اقتصادی، افزایش عوارض و مالیاتها و . . .، جستجو کرد. بدینسان، ایران به سرعت به سوی یک انقلاب سیاسی در حرکت بود.
۳٫ طیف روحانی که نسبت به روشنفکران از جایگاه و نفوذ اجتماعی بیشتری بهویژه در توده مردم برخوردار بود و همواره در جایگاه ملجاء و حامی مظلومان و نیز حافظ استقلال ایران قلمداد میشد، مفاسد موجود درکشور را برنمیتابید و همواره تلاش میکرد تا با شناخت اوضاع کشور و دخالتهای بیگانگان، میان مصالح ملی و اصول دینی پیوند صحیحی ایجاد نماید. لذا حضور فعـّال روحانیان نقش بسزایی در بسیج عمومی در مسیر مطالبات قیام مشروطه ایفا نمود؛ چنانکه تأسیس عدالتخانه به عنوان نخستین گام در حرکت اسلامی مردم ایران، یکی از خواستگاههای اصلی و تاریخی روحانیت در ایران به شمار میرفت که شاه قاجار نیز راهی جز تن دادن به آن نداشت. به نظر بسیاری از پژوهشگران، تاریخ معاصر ایران جنبش فراگیر عدالتخواهی علماء، بر حرکت مشروطهخواهی روشنفکران تقدم داشت و درحقیقت با ایجاد انحراف در مسیر عدالتخواهی، مشروطیت جان گرفت.
۴٫ سرانجام در نتیجة فشارهای طیفهای مختلف و با امضای فرمان گشایش مجلس ملی از سوی مظفرالدین شاه و نیز انتصاب مشیرالدولة غربگرا به سمت صدراعظمی، به ظاهر مرحله اول انقلاب مشروطه به پایان رسید، اما چالش مجلس و شاه درباره آینده ساختارحکومت بار دیگر شعله مشروطهخواهی را روشن کرد و موجب عقبنشینی مظفرالدین شاه شد. اما پیشرویهای مجلس که نقش شاه را روز به روز حاشیهای تر ساخته بود، اینبار محمدعلی شاه را به عرصه مبارزه کشاند، در این میان اختلاف جدی جمعی از علماء و روحانیان متنفذ از جمله آیتالله فضلالله نوری، با طیف غربگرا بر سر حفظ اصول شریعت و استقلال کشور و مقابلة غربگراهای تندرو با اندیشه و مظاهر دینی، بهانه تازهای به دست محمدعلی شاه داد تا به نام مشروعه مبارزه سختی را با مشروطهخواهان آغاز کند. در این راستا، شاه که توانسته بود در کودتای خود کامیاب شود، ضمن ایجاد حکومت نظامی به تسویهحساب خشونتبار با مشروطهخواهان و تعطیلی مجلس ملی مبادرت نمود. در ادامه این ماجرا به یک جنگ داخلی خونین مبدل شد و دامنه آن کل کشور را فرا گرفت ولی فرجام جنگ به نفع شاه تمام نشد و مشروطهخواهان با لشگرکشی فرماندهانی همچون یپرمخان ارمنی و سپهدار تنکابنی و جنایتهای تازه علیه مخالفان خود، تهران را فتح کردند و شاه نیز به سفارت روسیه گریخت.
۵٫ مشروطهخواهان افراطی که از سویی روشنشدن شعله جنگ را به سبب مخالفتهای صریح شیخفضلالله با حرکت مشروطه میدانستند و از دیگر سو، ایستادگی شیخ در برابر حفظ اصول اسلام و استقلال کشور را برنمیتافتند؛ با فشار دولت انگلیس، شیخ را پس از یک محاکمه تشریفاتی به فجیعترین شکل به دار آویخته و به زعم خود آخرین مانع تحقق مشروطه از میان برداشتند. مظلومیت شیخفضلالله چه در دوران حیات او چه پس شهادتش آنچنانکه شایسته بود، آشکار نشد. عدهای حتی از میان علماء، دغدغه خاطر او را درک نکردند و در ابتدا با مشروطهخواهان علیه او همنوا شدند؛ عده پرشمار دیگر نیز از همان ابتداء ضمن حمایت از شیخ شهید، حفظ اسلامیت کشور را با پروژه غربیسازی ایران در تضاد دیدند. شیخ درباره مخالفت خود با مشروطه میگوید: «وضع حاضر مجلس و تبعیت آن با اصول فرنگ و ظهور مذاهب باطله و تسلط فرقه ضالّه بابیـّه و بهائیـّه و مجوس و طبیعیه و مغرض و غیره، اساس دین و دنیا را متزلزل کرده، هر قدر به زبان موعظه و نصیحت، استدعای تشکیل مجلس را طوری بنا کنیم که مایه آسایش عباد و امنیت بلاد باشد، استنکاف کردند. لهذا هیئت مقدس علما و طلاب و مومنین و عقلاء مسلمین، حاضر شدهاند که به بذل جان، عهدی را که با خداوند نمودهاند وفا کنند . . .»
همچنین شیخ شهید درباره اعمال روشنفکران غربزده در مجلس میگوید: «برای معالجه ظلم، دفع فاسد به افسد کردند. قوانین مجعوله آنها که از روح آزادی اروپا برداشته شده بود، باعث شد که افراد فاسدالعقیده و بیملاحظه بر ضعف اسلام، آنچه خواستند گفتند و نوشتند . . .»
از دیگر سو، تهمت سلطنتطلبی به شیخ، در حالی وارد میشود که، اولاً بدون قیام علماء علیه فساد و خودکامگی سیاسی در ایران، هیچگاه زمینه شکلگیری یک نارضایتی عمومی فراهم نمیشد، ثانیاً: دشمنی شاه و دربار با علماء و شیخ در فرامین شاهانه و اعمال پلید آنها علیه روحانیت، کاملاً مشهود بود و به میان آمدن دغدغه مشروعه از سوی شاه، در حقیقت فریبی بیش نبود.
۶٫ بیتردید در ماجرای مشروطهخواهی که سرانجام فصل تازهای از دیکتاتوری و سلطه بیگانگان در ایران را ایجاد نمود، ردپای غرب و به طور خاص دولت انگلیس قابل مشاهده است. دسائس بیگانگان در این قضیه هیچ مرزی را نمیشناخت؛ از تحریک و حمایت شاه گرفته تا پشتیبانی از مشروطهخواهان. از نزدیکشدن به روحانیان و تلاش برای اختلافاندازی میان برخی علماء تا نقشه قتل آنها و . . . همگی نشان از حضور منفعتطلبانه غرب در ماجرای مشروطیت دارد.
۷٫ مشروطه، تاریخی است پراهمیت و پر از پیچیدگی و ابهامات که با گذشت یک سده، هنوز ذهن بسیاری از پژوهشگران را متوجه خود ساخته است. بهویژه آنکه، بیگانگان برای حفظ منافع خود از تحریف تاریخ مشروطه نیز دریغ نکردند، عمدة تاریخنگاران مشروطه از گذشته دور تا حال، همواره مورد عنایت آشکار و پنهان غربیها بودهاند و بر همین اساس بسیاری از آثار تاریخی در حوزه مشروطه فاقد اعتبار مینماید. به تدریج در پرتو پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی حرکت جمعی از مشروطهپژوهان جهت تحریفزدایی از تاریخ مشروطه و تبیین زوایای پنهان این حوزه آغاز شد که در خور سپاس و تقدیر نیز میباشد. زمانه نیز مفتخر است که از بدو تأسیس، سهم ناچیزی از این حرکت را به خود اختصاص داده است.