طرح ملکم خان و سید جمال الدین‏ برای حکومت و پاسخ میرزای شیرازی‏

در سالهای 07-8631 ش که مبارزه لغو امتیاز-تنباکو در جریان بود،و بلکه تا مدتها بعد،سه‏ جریان نیرومند اهتمام داشتند مرحوم میرزای شیرازی مرجع اعظم شیعیان را وادار کنند که تا مرحله‏ براندازی حکومت عرفی و غیرشرعی وقت پیش برود حکومت شرعی اسلامی زیر نظر و بلکه با تصدی مستقیم مقام مرجعیت تشکیل بدهد.

جریان اول متعلق به انقلابیون مسلمان بود که سید جمال الدین اسدآبادی در رأس آن قرار داشت‏ و همان هدفی را تعقیب می‏کرد که سید جمال الدین در نامه‏های خود به میرزای شیرازی و علمای‏ دیگر صریحا با آنان در میان گذاشت و عبارت بود از استقرار یک حکومت شرعی که تمامی عملکرد هایش،همان‏گونه باشد که در کتاب اللّه آمده است و ائمهء دین بیان کرده‏اند و علمای امت پذیرفته‏ اند جریان دوم متعلق به روشنفکران بود که رهبر آن میرزا ملکم خان،علیرغم همه شهرت خود به‏ غربزدگی،پس از وداع با مرحله همکاری با حکومت ناصری،در خط مبارزه با حکومت افتاد و ضمن‏ انتقادهای سخت از امتیازاتی که به اجانب داده میشد،تا جائی پیش رفت که بارها درخواست تشکیل‏ حکومت شرعی اسلامی با تصدی مستقیم مرجعیت را مطرح کرد و با مقالاتی که مستمرا عرضه داشت‏ نشان داد که از معتقدان سرسخت ولایت فقیه است-یعنی همان نظریه‏ای که قبلا مرحوم نراقی‏ ارائه کرده بود.با این تفاوت که نراقی ولایت فقیه را فقط برای علما و با زبان علما و صرفا به عنوان‏ یک نظریه مطرح کرده بود نه برای عامه و با زبان عامه و هیچ طرح اجرائی و عملی هم برای آن نداده‏ بود و هیچگاه نیز درصدد سرنگون کردن حکومت وقت برای استقرار ولایت فقیه برنیامده بود بلکه از حاکم غیر شرعی عصر خود(فتحعلیشاه)نیز غالب اوقات حمایت و تایید و ستایش می‏نمود.ولی ملکم‏ این نظریه را با زبان عامه و برای عامه و در سطحی گسترده مطرح کرد و آن ر به صورت حربه‏ای‏ کوبنده و برای نبرد با حکومت غیرشرعی وقت(حکومت ناصرالدین شاه)درآورد و برای اولین بار ولایت فقیه را از شکل یک نظریه صرف خارج کرد و طرح عملی و اجرایی برای آن ارائه کرد.به‏ این صورت که صریحا اظهار داشت بالاترین مرجع وقت یعنی میرزای شیرازی که وی را امام شرعی‏ امت می‏خواند،باید در راس حکومت قرار گیرد و پس از درگذشت او نیز علمای دین جمع شوند و برای جانشینی او،از میان خود یک تن را که اعلم و افضل و اعدل باشد به عنوان رئیس و بالاترین‏ مقام حکومتی انتخاب کنند تا اداره حکومت در تحت ضوابط شرعی درآید.

اما جریان سوم متعلق به شخص شاه و مجموعه حکومت بود که پس از مغلوب شدن در ماجرای‏ تحریم تنباکو به میرزای شیرازی نوشت:حالا که ما را زمین زدید و اقتدار خودتان را نشان دادید،بیایئد حکومت را هم از ما تحویل بگیرید و از این پس شما حاکم رسمی باشید نه ما.

در برابر این سه جریان قوی که مصرا از میرزای شیرازی درخواست داشتند حکومت در اختیار بگیرد،و در شرایطی که با صدور حکمی از ناحیه او حتی زنان حرم شاهی و حتی ایرانیان نامسلمان،همه از آن‏ حکم تبعیت می‏کردند،او حاضر نشد در راس حکومت قرار بگیرد و حکومت اسلامی تشکیل بدهند. و چرا؟به دلائل متعدد و یکی از آن جمله این که معتقد بود و وظیفهء علمای دین مبارزه برای تحدید ظلم‏های فراوان و تقلیل فسادهای بسیاری است که بیش از همه جا در تشکیلات حکومت-هر حکومتی باشد-وجود دارد؛و این وظیفه نیز وقتی می‏تواند به درستی انجام گیرد که مبارزه‏کنندگان خود در راس حکومت نباشند و با تفاصیلی که بماند.اما این که آیا نظر مرحوم میرزا در این باب درست بود یا نادرست؟پاسخ را از صاحب‏نظرانی می‏خواهیم که با بررسی همه‏جانبه«مطلب نتایج دقیقی ارائه‏ نمایند.این ناچیز هم آماده است که در باب دیگر دلایل میرزای شیرازی و همفکران او در مورد حکومت‏ ،توضیحات بیشتری ارائه نماید-همچنین در باب نظریات سید جمال الدین و ملکم و....1

پاورقی

(1)آنچه را در این گفتار آمد-همچون بسیاری مطالب دیگر در این باب-من از عموی بزرگم علامه‏ صاحب الذریعه شنیدم که شیخ محمد خانه و امام مورخان شیعه در اعصار اخیر بود.در منابع معتبر موجود نیز اسناد کافی برای تأیید صحت این گزارش‏ها می‏توان یافت و این هم اشاره‏ای به آنها:

الف-در مورد طرح سید جمال الدین برای تشکیل حکومت اسلامی در ایران زیر نظر مقام مرجعیت، بنگرید به گفتاری از او در نشریه ضیاء الخافقین تحت عنوان«الحجه البالغه»و به نامه‏ای از او که‏ پس از لغو امتیاز تنباکو خطاب به علمای بزرگ شیعه نوشت

ب-در مورد ملکم باید توجه داشت که وی در فاصله سالهای 3-2721 و 03-9821 هـ.از کارگزاران‏ سیاست خارجی ناصرالدین شاه بود و در اعطای امتیاز رویتر و امتیاز لاتاری به انگلیسی‏ها نقش داشت‏ اما از سال 7031 هـ.با انتشار روزنامه قانون به حکومت ناصر الدین شاه اعلان جنگ داد و عملکرد های مستبدانه او از جمله در اعطای امتیازات به اجانب قویا تخطئه کرد(به عنوان نمونه‏هائی از مبارزات تبلیغی و قلمی او با امتیاز بخشی ما بنگرید به روزنامهء قانون ش ص 3 ش 21 ص 4 و ش 51 ص 4 ش 71 ص 4 ش 02 ص 1 تا 4-نامه به میرزای شیرازی در تأیید اقدام او در لغو امتیاز تنباکو- نیز مجموعه آثار میرزا ملکم خان تدوین محیط طباطبایی ص،مکتوب مستقلی در تقبیح و تخطئه‏ استقراض از خارجیان که از 881 تا 291 آخرین آثار ملکم است،نیز تاریخ مشروطه کسروی نظریات‏ ملکم در باب لزوم حکومت اسلامی و ضرورت سرنگونی حکومت غیرشرعی موجود و استقرار ولایت فقیه به جای آن و طرح اجرایی پیشنهادی و برای تعیین ولی فقیه برمبنای آراء علمای دین‏ نیز در بسیاری از نوشته‏های او از جمله در مقالات روزنامه قانون منعکس است-برای نمونه بنگرید به ش 92 ص 1 تا 4 و ش 62 ص 1 تا 4 ش 52 ص 2 تا 4 و ش 42 ص 1 تا 4 ش 12 ص 1 تا 4 .البته ملکم پس از مدتها تبلیغ برای سرنگونی حکومت غیرشرعی موجود و استقرار ولایت فقیه به‏ جای آن،چون فقیهان را آماده پذیرش این طرح ندید،ناگزیر آن را در دوره مظفرالدین شاه کتاب‏ نهاد و با این حال،همچنان مصرانه این هدف را تعقیب میکرد که اداره امور دولت،تماما مبتنی بر اصول شریعت خدا باشد(قانون ش 43 ص 2)و انجام این ماموریت ربانی به عهده علما و فضلا و اکابر قوم است(ش 53 ص 1)و برای تنظیم قوانین لازمه و مراقبت در اجرای آنها و تامین مصالح‏ دولت،مجلس تشکیل شود و ظهور چنان مجلس ممکن نخواهد بود مگر به صحت علما و مگر با نیروی اتحاد(ش 73 ص 4)برای عضویت و انجام وظیفه در این مجلس نیز پیش از همه از«اجلّه‏ مجتهدین»نام می‏برد(ش 73 ص 1)

ج-در مورد اطاعت عامه مردم از میرزای شیرازی و مقام مرجعیت نیز که سید جمال الدین و ملکم آن‏ را استوارترین دلیل بر امکان استقرار حکومت شرعی تحت نظر مقام مرجعیت می‏دانستند،نیازی به‏ اطاعه کلام نیست و یک نگاه اجمالی به حوادثی که شکست ناصر الدین شاه و کمپانی انگلیسی رژی‏ را در برابر فتوای میرزا به دنبال داشت،این قضیه را مسلم می‏دارد.برای توضیحات بیشتر نیز بنگرید به نشریه ضیاء الخافقین ش 3،نیز به نامه سید جمال الدین به علمای شیعه پس از لغو امتیاز تنباکو و نامه او به میرزای شیرازی و به روزنامه در همان نشریه شماره 2 قانون ش 92 ص 3 و ش 02 ص‏ 2 و 3(پیشنهاد ناصر الدین شاه به میرزای شیرازی در مورد تشکیل حکومت شرعی به رهبری وی،در گزارشی از قول مرحوم آیه اللّه بروجردی نیز نقل شده است.

بنگرید به خاطرات آیه اله گرامی 03-921

پایان مقاله