شیخ فضل الله نوری و اتخاذ شیوه مبارزه از فرهنگ عاشورا

فرهنگ عاشورا آئینه تمام نمایی است که تمام ارزش های والای نهفته در نهضت مقدس حضرت امام حسین (ع) را در خود منعکس نموده و به نظاره نسل های بشر گذاشته تا برای به عینیت درآوردن اصل و قانون عام و جاودانه “کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا” زیباترین تصاویر حماسه بزرگ عاشورا را به تماشای دیدگان عقل و فکر بگذارد و راهبردها و شیوه های گوناگون این حرکت تاریخ ساز را به رفتار و عمل دقیق درآورد. 

فقهای جامع الشرایط اسلام درعصر غیبت در جایگاه نیابت و با مسئولیت سنگین مرزبانی از دین و تبیین و ترویج معارف و ارزش های اسلامی تبعیت از این فرهنگ راکه خاستگاه آن جامعیت دین مبین حق می باشد یک واجب عینی می دانند و همواره در مسیر جهاد با جبهه کفر و شرک و نفاق به اتخاذ شیوه های مبارزه از نهضت جاودانه کربلا اهتمام می ورزند و این راهبرد را با خلوص کامل و شوق سرشار و ایثار تا پای جان پی می گیرند. 

فقیه جامع اندیش آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری با تصمیم عمل به سیره و روش های نهفته در فرهنگ عاشورا و تبعیت از مقتدای خویش حضرت امام حسین (ع) به رهبری نهضت مشروطه پرداخت و در مرحله انحراف مشروطه از اهداف و آرمان های اولیه نیز برای ادامه راه مبارزه شیوه های متناسب با شرایط جدید به وجود آمده را اتخاذ نمود و به حیطه عمل درآورد. 

از میان این شیوه ها در آنچه در ذیل می آید تامل می کنیم: 

در جلسه ای یکی از حاضرین به آیت الله شیخ فضل الله نوری چنین عرض نمود: 

“شما خود می فرمایید من از اول می دانستم و قطع داشتم که در مقابل این سیل بنیان کن نتیجه نخواهم گرفت پس چرا اقدام فرمودید” 

شیخ فضل الله نوری دستی به محاسن خویش کشیدو فرمود: 

“می دانی چرا اقدام کردم و تا آخرین لحظات عمر ادامه خواهم داد برای اینکه اگر صد سال دیگر بعضی از مسلمانان بروند در قعر زیرزمین ها وسرداب ها دور هم جمع شوند و با کمال ترس درددل بکنند وبگویند صد سال قبل علمای شیعه دست به هم دادند و ریشه اسلام را کندند لااقل یکی بگوید یک آخوند طبرسی و یاران او مخالفت کردند. آری برای همین... مگر شهدای کربلا نمی دانستند در مقابل آن همه قدرت مقاومت نمی توانند بکنند” (1) 

شیخ فضل الله نوری در این بیانات با صراحت تمام بر تداوم راهی که پیش پای قرار داده است اصرار می ورزد. او می داند که نمی تواند در برابر هجوم سهمگین و وحشتناک مشروطه خواهانی که اهداف انگلیس را دنبال می کنند و همه جا نفوذ کرده اند وحتی مسلمانان را فریفته اند و در برابر روحانیت قرار داده اند مقاومت نماید و به پیروزی نائل آید. همچنین شیخ فضل الله می داند که علمای اسلام در این حرکت متحد و هم هدف نیستند و شیرازه وحدت آنان از هم گسیخته و هر کدام به گوشه ای خزیده و دست یاری به هم نمی دهند و حامیان مشروطه مشروعه را یاری نمی کنند. و نیز شیخ فضل الله همان طور که بارها اعلام کرده بود مرگ خود را به دست عوامل مزدور اجنبی قطعی می دانست و هر لحظه مهیای پذیرش همه رنج ها و سختی ها و در نهایت دستگیری و زندانی و درنهایت اعدام و مرگ بود. 

شیخ شهید با یقین به آینده ای که با پیروزی مشروطه خواهان انگلیسی و شکست او و یارانش ختم می شد به راه خویش می رفت و مبارزه و مقاومت را گسترده تر می کرد. این شیوه شیخ برگرفته از فرهنگ ناب و اصیل عاشورا و منطبق بر سیره و حرکت مقدس حضرت امام حسین (ع) بود. زیرا در نهضت کربلا امام (ع) و اصحابش در اقلیت بودند و هرگز قابل مقایسه با سپاه انبوه خصم نبودند و فرجام مقابله با این نیروی عظیم شکست و شهادت امام حسین (ع) و یاران فداکارش بود. امام (ع) با یقین به این نتیجه نهایی هرگز از جهاد و مبارزه کناره نگرفت و تا پای جان ایستادگی نمود. 

علت اصلی این اصرار و استمرار این بود که امام حسین (ع) به آینده تاریخ می اندیشید و حرکت خود را با اعصار و زمان ها ـ از جمله عصر و زمان ما ـ پیوند می زد. در نگاه عمیق و دقیق امام (ع) مردم کوفه با ارسال نامه های فراوان ودرخواست از آن پیشوای الهی برای حرکت به کوفه و تشکیل حکومت اسلامی برای او مسئولیت شرعی و دینی ایجاد کرده بودند و لذا باید به این درخواست پاسخ می داد تا در آینده تاریخ ابهام و تشکیک باقی نماند که چرا این درخواست وسیع بی پاسخ ماند و این دعوت بزرگ اجابت نشد. بنابراین امام حسین (ع) با پذیرش دعوت به سوی کوفه حرکت کرد تا تاریخ گواهی دهد که پیشوای بزرگ حق برای مبارزه با باطل و در شرایط خاص خود ـ که هیچ صلح و سازشی توجیه شرعی و عقلی و آثار دینی و سیاسی نداشت ـ اقدام کرد و به طور طبیعی رفتار زشت کوفیان و خیانت آنان که امام (ع) نیز از قبل آن را پیش بینی می کرد ضرورت امتناع و خودداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) از حرکت به کوفه را توجیه نمی نمود. 

از دیدگاه متفکر شهید آیت الله مرتضی مطهری در شرایطی که معاویه از دنیا رفته است مردم کوفه با سابقه ای که از حقانیت حضرت علی (ع) و حکومت عدل گستر او در ذهن دارند به گردهم می آیند و به این نتیجه می رسند که امام حسین (ع) پیشوای برحق است و شایسته ولایت و خلافت و باید قبل از آن که یزیدبن معاویه قوام واستحکام یابد از فرزند شایسته علی (ع) دعوت کنند که به کوفه بیاید و با تشکیل حکومت اسلامی عملا خلافت را به دست گیرد. بنابراین “حجت” بر امام حسین (ع) تمام شده بود. (2) 

مردم کوفه با این تعابیر که: ما باسر و جان آماده ایم و درخت های ما میوه داده اند(3) آمادگی خود را از پذیرش امام (ع) اعلام می نمایند. 

متفکر شهید این گونه این موضوع را تحلیل می کند: 

“مردم این شهر از امام حسین دعوت می کنند نه یک نفر نه دو نفر نه هزار نفر نه پنج هزار نفر و نه ده هزار نفر بلکه حدود هجده هزار نامه می رسد که بعضی از نامه ها را چند نفر و بعضی دیگر را شاید صد نفر امضا کرده بودند که در مجموع شاید حدود صدهزار نفر به او نامه نوشته اند. اینجا عکس العمل امام چه باید باشد حجت بر او تمام شده است. عکس العمل مثبت و ماهیت عملش ماهیت تعاون است یعنی مسلمانان قیام کرده اند امام باید به کمک آنها بشتابد” (4) 

از دیدگاه استاد مطهری این نکته مهم را نیز نباید از نظر دور داشت: “امام حسین از اول حرکتش معلوم بود که مردم کوفه را آماده نمی بیند مردم سست عنصر و مرعوب شده ای می داند. در عین حال جواب تاریخ را چه بدهد قطعا اگر امام حسین به مردم کوفه اعتنا نمی کرد همین ماکه امروز اینجا نشسته ایم می گفتیم چرا امام حسین جواب مثبت نداد... تاریخ امام حسین راملامت می کرد که اگر رفته بود ریشه یزید و یزیدی ها کنده شده بودو از بین رفته بود.” (5) و به این ترتیب امام (ع) دعوت کوفه را پذیرفت. (6) 

حرکت شیخ فضل الله نوری از سه جنبه خاص تبعیت از فرهنگ عاشورا داشت. اول اینکه در ابتدا مسلمانان علیه استبداد و استعمار قیام کردند و برای نجات و رهایی مشروطه ای مبتنی بر قانون شرع را خواستار شدند. شیخ فضل الله و برخی دیگراز چهره های شاخص روحانیت رهبری این نهضت را به عهده گرفتند و حرکت مردم مسلمان را سازماندهی کردند و برای نیل به اهداف و آرمان های صحیح و منطبق بر تعالیم و قوانین اسلام جانفشانی نمودند. 

دوم این که در مرحله ای خاص از این نهضت مردم مسلمان شیخ فضل الله را رها کردند و تنها گذاشتند و از این بدتر در مقابل او قرار گرفتند و به تخریب و هتک او پرداختند و این در زمانی اتفاق افتاد که باانحراف مشروطه از اهداف اسلامی و مصادره آن توسط عوامل و اذناب انگلیس شیخ شهید نظریه “مشروطه مشروعه” ـ یعنی مشروطه مطابق با قوانین شریعت اسلام ـ را مطرح نمود. شیخ فضل الله به تبعیت از فرهنگ عاشورا و سیره و روش امام حسین (ع) ـ که یکباره جمعیت بزرگ کوفیان به او پشت کردند و دست از حمایت فرزند رسول الله شستند و در عین حال امام (ع) به نهضت خویش ادامه داد ـ حرکت خود را تداوم بخشید و دراوج صلابت و استواری به پیش رفت. 

سوم این که شهید شیخ فضل الله نوری به اصل “شهادت” و پیروزی “خون” بر “شمشیر” متمسک گردید زیرا در شرایطی قرار گرفت که باید با اهدای خون خویش حقایق را آشکار و دشمنان اسلام را رسوا می کرد و راهی روشن برای آینده جوامع اسلامی می گشود و این اصلی بود که حضرت امام حسین (ع) آن را بنیان نهاد و برای همه اعصار و زمان ها راهنما و مقصدرسان قرار داد. امام (ع) در شرایطی به استقبال مرگ سرخ رفت که هیچ عاملی نمی توانست فضای رعب انگیز و آمیخته باتحریف و بدعت دروغ و نیرنگ و فتنه و نفاق را زیر و رو کند و خورشید اسلام را از محاق کفر خارج نماید و اسلام محمدی را از اسلام اموی جدا و تفکیک نماید و توده های مردم جامعه را به خود آورد و به خویشتن اسلامی خویش باز گرداند. 

فقیه نستوه آیت الله شیخ فضل الله نوری ـ که خودرا تابع و رهرو خالص سیره و روش امام حسین (ع) می دانست ـ با پیروی از امام حسین (ع) راه “مقاومت” و “شهادت” را برگزید تا از این راه به نتیجه و مقصود برسد و رسید. 

او همچنان که از قبل تاکید کرده بود با یقین به سیطره دشمن و به شهادت رسیدن خود مبارزه را ادامه داد زیرا امام حسین (ع) و یارانش نیز می دانستند که در برابر انبوه دشمنان سرانجام مغلوب می شوند ولی این غلبه ظاهری دشمن را به هیچ انگاشتند و در کام خصم رفتند تا پیروزی حقیقی را برای عصرها و نسل های بعد به ارمغان آورند و آوردند. 

وقتی به شیخ شهید خبر میدهند که بااین وضعیت به کام مرگ خواهد رفت و انجمن مشروطه خواهان تصمیم گرفته اند او را به دار بزنند چهره اش از هم می شکفد و اعلام می کند چه سعادتی بالاتر از این که من در راه حمایت از دین خدا به شهادت نائل آیم. 

و این گونه بود که شیخ فضل الله نوری از آبشخور زلال فرهنگ عاشورا جرعه های “جهاد و مقاومت و شهادت” برگرفت و راه حضرت امام حسین (ع) را در عصر خویش استمرار بخشید و چون پیشوا و مقتدایش در اوج مظلومیت و غربت با کارنامه ای درخشان به لقای یار و حضور در محفل وصل و قرب او رسید. 

و از آن پس راه شیخ فضل الله راه و شیوه عالمان فرهیخته و نستوهی شد که خون پاک و مطهرشان در راه اعتلای دین مبین وعزت مسلمین واستقلال سرزمین بر سنگفرش کوچه و خیابان ها ریخته شد و این خون تا امروز جاری است. 

شهید شیخ فضل الله نوری نه از تهدیدهای دشمنان هراسید و نه از تحرک جریان های فکری غرب گرا و احزاب مزدور و وابسته به بیگانه بیم به دل راه داد نه از عربده های مستانه اوباش و جاهلان و جمودگرایانی که ابزار دست و پل عبور خصم برای نیل به مطامع استعماری بودند ترسید و در حالی که رنج هرگونه تخریب و تهمت و هتک و نیرنگ رادر راه خدا پذیرفت بر سر دار رفت تا اسلام بماند و نسل های آینده به هشیاری برسند و دریابند که دشمنان خارجی و خانگی همیشه بیدارند و نه مستقیم و آشکار که غیرمستقیم و پنهان دوستان و یاوران دین را در مقابل هم قرار میدهند و به افتراق و چند دستگی می افکنند و تا آنجا به غفلت و بی خبری و مسامحه گرفتار می کنند که وقتی امثال شیخ فضل الله ها ابتدا ترور فکری و شخصیتی و سپس ترور فیزیکی و جسمی می شوند و بر دار می روند تازه پلک های چشم های خواب آلود از هم باز می شود و آن زمان بسیار دیر شده و همه چیز از بین رفته است ! 


پاورقی: 

1 ـ شیخ فضل الله نوری و مشروطیت مهدی انصاری انتشارات امیرکبیر ص 232 

2 ـ حماسه حسینی متفکر شهید آیت الله مرتضی مطهری انتشارات صدرا ج 2 ص 268 

3 ـ “درخت های ما میوه داده اند” کنایه از این است که: درخت های انسانیت سرسبز هستند و این باغ پرطراوت و اجتماع انسانی آماده است تا شما در آن گام نهید. 

4 ـ حماسه حسینی ج 2 ص 269 

5 ـ همان مدرک ص 270 و 271 

6 ـ این نکته مهم باید مورد توجه قرار گیرد که دعوت مردم کوفه ازحضرت امام حسین (ع) و پذیرش این دعوت از جانب آن حضرت بادعوت های انفرادی و کوچک تفاوت آشکار دارد و قابل مقایسه نمی باشد. به همین دلیل وقتی در دوره امامت حضرت امام جعفر صادق (ع) دعوت های انفرادی و پراکنده و اظهار آمادگی هایی برای قیام مشاهده می شود امام (ع) نمی پذیرد و برای خود اتمام حجت نمی داند. نمونه ذیل یکی از این دعوت ها می باشد: 

“ابوسلمه خلال” که به او می گفتند وزیر آل محمد در دوره بنی العباس وقتی که میانه اش با خلیفه عباسی به هم خورد که طولی هم نکشید که کشته شد فورا دو تا نامه نوشت یکی به امام صادق و یکی به عبدالله محض و هر دو را در آن واحد دعوت کرد. گفت: من و ابومسلم که تا حالا برای اینها کار می کردیم از این ساعت می خواهیم برای شما کار بکنیم بیائید با ما همکاری کنید ما این ها رااز بین می بریم. 

اولا وقتی برای دو نفر نامه می نویسد علامت این است که اخلاص ندارد. ثانیا بعداز اینکه رابطه اش با خلیفه عباسی به هم خورد چنین نامه ای نوشته است. 

نامه که رسید به امام صادق (ع) امام نامه راخواند بعد در جلوی چشم حامل نامه آن را جلوی آتش گرفت و سوزاند. 

آن شخص پرسید: جواب نامه چیست 

فرمود: جواب نامه همین است. 

هنوز برنگشته بودکه ابوسلمه راکشتند. و هنوز می بینیم خیلی افراد سئوال می کنند که چرا امام جعفر صادق به دعوت ابوسلمه خلال جواب مثبت نداد وجواب منفی داد در صورتی که ابوسلمه خلال اولا یک نفر بود ثانیا خلوص نیت نداشت و ثالثا هنگامی نامه نوشت که کار از کار گذشته بود و خلیفه عباسی هم فهمیده بود که این دیگر با او صداقت ندارد و لهذا چند روز بعد او را کشت.” (حماسه حسینی متفکر شهید استاد مرتضی مطهری انتشارات صدرا ج 2 ص 270 و271) 

با این وصف اگر امام جعفر صادق (ع) در عصر و موقعیت حضرت امام حسین (ع) قرار داشت حتما دعوت کوفه را اجابت می کرد اگر چه از قبل می دانست که کوفیان او را تنها می گذارند. نکته دیگر اینکه وقتی درباره “ابوسلمه خلال” که یک نفر بود و از حضرت امام جعفر صادق (ع) دعوت کرد و امام نپذیرفت این پرسش و ابهام وجود دارد که چرا پیشوای ششم دعوت او را اجابت نکرد به طور طبیعی در صورت عدم اجابت دعوت کوفیان از جانب امام حسین (ع) این سئوال و تشکیک مطرح می گردید که چرا امام (ع) دعوت مردم کوفه را برای تشکیل حکومت اسلامی نپذیرفت. 

شیخ فضل الله نوری به صراحت می دید که علمای اسلام در مقابله با دشمنانی که مردم را فریفته اند و در برابر روحانیت قرار داده اند متحد و هم هدف نیستند و شیرازه وحدت آنان از هم گسیخته و هر کدام به گوشه ای خزیده و دست یاری به هم نمی دهند و حامیان مشروطه مشروعه را یاری نمی کنند!