شركتهاي نفتي بینالمللی و ایران عصر مشروطه
نفت ایران نقش تعیینکنندهای در سمت و سوی حوادث کشور در یکصد سال اخیر داشته است و باید در چارچوب رقابتهای بینالمللی كمپانیهای نفتی مورد ارزیابی قرار گیرد. پیش از همه باید یادآوری کرد از سال 1880م، تراست استاندارداویل كه متعلق به راكفلرها بود، موقعیت بسیار مناسبی در آمريكا و بازارهای جهانی به دست آورد. این تراست بیش از همه از طرف صنعت نفت باكو كه در اختیار خاندانهای روچیلد و ماركوس قرار داشت مورد تهدید قرار میگرفت. نفت باكو به بازارهای اروپا و آسیا نزدیكتر بود و هزینه حمل و نقل آن نسبت به رقیب آمريكایی پایینتر، صاحبان نفت باكو موفق شدند در اواخر قرن نوزده نقش مسلط را در بازارهای بینالمللی پیدا كنند.
بزرگترین رقیب تجاری استاندارد اویل، در اندونزی مستقر بود كه چاههای نفت سوماترا را استحصال میكرد. مردی بنام هنری دتردینگ كه هلندی بود، با رقیبان اصلی راكفلر یعنی روچیلدها متحد شد و به سال 1907 كمپانی رویال داچ شل را بنیاد نهاد. بیست سال رقابت مستمر منجر به مغلوب شدن كمپانی استاندارد اویل گردید و به این شكل سرمایه یهودی انگلیسی- هلندی بر رقیب آمريكایی چیره شد، تا جایی كه در سال 1911 منجر به انحلال كمپانی استاندارد اویل گردید. اما شل رقابت بیامان را علیه جانشین استاندارد اویل بالاخص كمپانی استاندارد اویل آو نیوجرسی با قدرت ادامه داد.
رقیب دیگر نفت باکو كمپانی نفت برمه بود، این شركت در یكی از مهمترین بازارهای آن روز جهان یعنی هند فعالیت میكرد. كمپانی برمه سرانجام ناچار شد با كمپانی قدرتمند شل به توافقهایی دست یابد، باید دانست این كمپانی در امتیاز دارسی سرمایهگذاری كرد و در سال 1909م، از جمله بنیادگذاران شركت نفت انگلیس و ایران شد. تاریخ چهار جلدی رویال داچ شل و نیز تاریخ دو جلدی شركت استاندارد اویل آو نیوجرسی، صحنههای شورانگیزی از سرمایهگذاریها و رقابتهای كمپانیهای عظيم نفتی به ويژه شل را به معرض نمایش میگذارند.
مهمترین آوردگاه این شركتها خاورمیانه و بالاخص ایران بود، دلیل امر واضح بود: مهمترین منابع نفتی جهان در این منطقه قرار داشت. در این ایام نفت سفید باكو به نواحی مركزی و جنوبی ایران راه پیدا كرد و نیز در شرق ایران مخصوصاً خراسان راه یافت. واردات نفت روسیه در دست تجار ایرانی بود كه با كمپانی نوبل همراهی میكردند. برادران نوبل كه یهودی و سوئدی بودند، در پیوند با بنیادهای مالی ساموئل قرار داشتند، اینها به سال 1908م با اجاره انبار نفت در رشت كار خود را آغاز كردند، یعنی درست در زمانیکه کشاکش مشروطه و استبداد به اوج خود رسیده بود. در جنوب ایران رقابت فشردهای بین كمپانیهای آمريكایی با كمپانی نفت باكو جریان داشت، عرضه نفت توسط آمريكاييها باعث تنزل قیمت این محصول در جنوب ایران شده بود. از سالهای حساس 1909و1910 محمولههای نفت سفید امریکا وارد ایران شد؛ این محصول با دو سد مهاجم یعنی شرکت نفت انگلیس و ایران و شركت نفت باكو مواجه گردید، به همین دلیل یك سال بعد عرضه این محصول توسط شرکت امریکایی به حدود نصف تنزل یافت. برادران نوبل توانستند رقیب آمريكایی را به عقبنشینی وادار كنند و هر چه بر میزان ناكامیابی رقیب افزوده میشد، آنها موفقتر میگردیدند. كیفیت نفت روسیه نسبت به نفت آمريكا پایین بود، لیكن كاهش قیمت آن بعلاوه خرابی راههای جنوب عرصه را بر حریف امريكايي تنگ كرده بود.
از سويي جذب سرمایه و متخصصین آمريكایی به ایران از زمان ناصرالدین شاه سابقه داشت. برای نخستین بار در 5 دسامبر 1887 وزیرمختار آمريكا، ادوارد اسپنسر به رضاقلیخان هدایت نوشت متخصصین آمريكايي برای كار در ایران بسیار مناسب هستند. با توضیح اینكه چینیها هم از آمريكا مستشار جلب كردهاند، گفته شد تقاضای چند مهندس از آمريكا برای بهرهبرداری از معادن ایران بسیار نیكو خواهد بود. این پیشنهاد به خواست طرف ایرانی انجام میگرفت. وزیرمختار آمريكا درخواست كرد ابتدا نمونهای از معدنیات و محصولات كشاورزی ایران را به او بدهند تا به آمريكا بفرستد و گزارشی از «تجارت و فلزات و نفت و غیره» ارسال نماید. طرح احداث راهآهن و ایجاد بانك ملی از دیگر پیشنهادهای طرف آمريكایی بود. او توصیه میكرد سرمایه آمريكایی به ایران جذب شود، «چون دولت من میل ندارد ملك خارجه را تصرف كند یا مداخله در امور داخلی آن نماید و به دلایل پلیتیكی دیگر هم آمريكا مناسبتر است».
توسعه كشت پنبه ایران برای تولید پارچههای پنبهای و كشت نیشكر در جنوب كشور از دیگر طرحهای وزیرمختار بود. همچنین تنباكو و سرمایهگذاری در زمینه این محصول، به علاوه وارد كردن تخم گیاهان مختلف از آمريكا مورد توجه قرار گرفته بود. تجربه شوستر در دورة مشروطه نشان داد اوضاع غیر از آن چیزی بوده است كه اسپنسر در دورة اميركبير تصور میكرد.
این مرحله خاتمه نیافته بود كه رقیب قدرتمند دیگری، یعنی شركت نفت انگلیس و ایران از راه رسید. تا پیش از این آمريكاییها در زمینه عرضه نفت سفيد حداقل در خلیج فارس بلامنازع بودند؛ اما با ورود این شركت به عرصه رقابتها، بازار جنوب ایران از انحصار آنها درآمد. استاندارد اویل درست قبل از ورشكستگی به دست رقیبان یهودی و انگلیسی، دیگر حتی نمیتوانست سرمایه خود را بازگرداند. از این رو به بغداد روی آورد و محصول خود را به آنجا صادر كرد. شركت نفت انگلیس و ایران به سرعت راه خود را به قلمرو نفوذ روسیه هم گشود و ستیزی نهانی و بیامان با برادران نوبل به راه انداخت. اینك نفت ایران به بازارهای هند و مناطق خاورمیانه صادر میشد. تا این زمان به جز ایران در هیچ نقطه خلیجفارس نفتی به دست نمیآمد، در حقیقت از جنگ اول جهانی به بعد بود كه انگلیسیها استحصال نفت كشورهای عربی را آغاز كردند. ایالات متحده تا كودتای سوم اسفند سال 1299ش، از صنعت نفت منطقه به دور بود و در حقیقت در دورة نخستوزیری احمد قوام بود كه تلاش مجددی را برای راهیابی به بازار ایران آغاز كردند كه آن هم به علت دسیسههای رقبا بینتیجه ماند.
در بینالنهرین و آناتولی استاندارد اویل، شركت نفت انگلیس و ایران و رویال داچ شل سرمایهگذاری میكردند. آلمانیها هم علایق خود را در منطقه تعقیب مينمودند. در حالیكه روسها برای اتصال راهآهن خانقین به ایران با انگلیسیها كلنجار میرفتند و در حقیقت انگلیسیها آنها را به امری بیهوده سرگرم كرده بودند، شركت نفت انگلیس و ایران با دويچه بانك كه امتیاز كمپانی راهآهن عثمانی در آناتولی را داشت، به تفاهم رسیدند. انگلیسیها و آلمانها برای تشكیل كمپانی نفتی در منطقه با یكدیگر به مذاكره پرداختند و در آستانه جنگ اول جهانی شركت انگلیسی مستقر در ایران ابتكار عمل را به دست گرفت. نفت بینالنهرین با آغاز جنگ اول جهانی صحنه رقابتهای شدیدی شد، آلمان از صحنه خارج گردیده بود، روسیه هم با انقلاب اكتبر از دعاوی امپریالیستی دست برداشته بود، دستگاه خلافت عثماني هم درهم فروريخت. این بود كه كشورهاي سرمایهداری پیروز در جنگ یعنی فرانسه، آمريكا و انگلیس ابتكار عمل را به دست گرفتند. كمپانی فراملیتی رویال داچ شل، شركت نفت انگلیس و ایران، شركت نفت فرانسه و نمایندگان شركتهای آمريكایی منابع این منطقه را بین خود تقسیم كردند و پنج درصد سهام نفت ايران به گالوست گلبنكیان تعلق گرفت.
در همین ایام معادن نفت كویت و بحرین و عربستان كشف شد. اما حقیقت این است كه مهمترین منبع نفتی در ایران بود و شركت نفت انگلیس و ایران در كلیه اكتشافات جدید با سرمایهای كه از غارت چاههای ایران به هم زده بود در مناطق جدید سرمایهگذاری میكرد. برای دریافت ابعاد غارتگری كافی است بدانیم حقالامتیاز ایران از سال 1901 تا 1914م، مجموعاً فقط 6554 لیره شده بود، حال آنكه سود خالص انگلیسیها حداقل شصت هزار لیره بود. بعلاوه 3350 لیره هم از طرف شركت بختیاری باید به دولت ایران پرداخت میشد. وقتی در ابتدای جنگ اول جهانی به پیشنهاد سر وینستون چرچیل 51 درصد سهام شركت برای دولت انگلیس خریداری شد، موقعیت شركت بیش از پیش تثبیت گردید. روسها علیه این توافق حركاتی كردند، اما دولت انگلیس وعده داد دایره نفوذ شركت را به شمال ایران گسترش نخواهد داد و برای اجتناب از هرگونه درگیری بین دولتین در شمال ايران یك شركت نفتی با مشاركت روس و انگلیس تأسیس خواهد شد. وقوع جنگ و فروپاشي امپراتوري تزار خیال انگلیسیها را از هر حیث از طرف روسیه آسوده ساخت.
چارلز گرینوی از نخستین مدیران شركت نفت انگلیس و ایران، از كسانی بود كه تمایل داشت این شركت ضمن عقد قراردادی با نیروی دریایی بریتانیا، سوخت آن را تأمین كند و در این راه وساطت كرد. این مرد در یك شركت هندی كه با شركت نفت برمه ارتباط تنگاتنگی داشت، مظهر نوعی از نظام سرمایهداری به شمار میآمد كه هیچگونه حقی برای ملل تحت سلطه قائل نبود. او پس از مرگ لرد استراتكونا به سال 1914م رئیس شركت شد و به دلیل خدماتش به انگلیس، یكسال بعد از جنگ اول جهانی لقب بارون گرفت، «بارون گرینوی از استانبریج ارلز» هشت سال بعد از این تاریخ ریاست مجلس لردها را عهدهدار شد و به سال 1313ش درگذشت.
گرینوی به شكل بیمارگونهای از شركت بزرگ و فراملیتی رویال داچ شل وحشت داشت و میترسید آن شركت بالاخره سوخت نیروی دریایی انگلیس را تهیه كند. وقتی معلوم شد گروه رویال داچ شل میخواهد امتیاز نفت بینالنهرین (عراق كنونی) را از عثمانی بگیرد، وحشت مدیران شركت نفت انگلیس و ایران مضاعف شد. شل، دويچهبانك و شركت نفت انگلیس و ایران، برای كسب امتیاز نفت بینالنهرین رقابتی سهمگین را آغاز كردند، بالاخره در آستانه جنگ اول جهاني شركت نفت انگلیس و ایران 50 درصد، دويچهبانك 25 درصد و شل به عنوان گروه انگلوساكسون 25 درصد سهام نفت بينالنهرين را از آن خود كردند.
عمدهترین رقیب شل، كمپانی نفت انگلیس و ایران بود كه با مديريت قدرتمندانه چارلز گرینوی روز به روز موفقیت بیشتری به دست میآورد. او میخواست شركت را به «قهرمان ملی در حیات بریتانیا» تبدیل كند و «در برابر مداخلات ناخوشایند و اختناقآور رویال داچ شل مقاومت نماید». شل در ابتداي امر عرصه را بر شركت نفت انگلیس و ایران تنگ كرد و به دلیل اینكه بازاریابی شركت نفت انگلیس و ایران بر عهده شل بود، میخواست اين شركت را ببلعد. در نهایت وزارت دریاداری بود كه به فریاد شركت رسید و آن را از ادغام در شل نجات داد. تز همیشگی گرینوی در برابر مقامات دریاداری این بود كه «بدون كمك دولت، كمپانی نفت انگلیس و ایران در معده شل ذوب خواهد شد و هشدار میداد اگر چنین وضعی به وقوع پیوندد شل در وضع انحصاری قرار خواهد گرفت». او برای اثبات نظر خود بر «یهودی بودن» ماركوس ساموئل و «هلندی بودن» دتردینگ تكیه میكرد. گرينوي شركت نفت انگلیس و ایران را ابزار طبیعی سیاست و استراتژی بریتانیا در منطقه تلقی میكرد كه در عین حال سرمایهای باارزش است و نباید گذاشت شركتهای فراملیتی كه هیچ تعصب ملی ندارند، بر روی آن دست اندازند. هدف گرينوي حفظ شركت «به صورت یك دارايي مطلقاً انگلیسی» بود، از طرفی برتری سیاسی انگلیس در خلیج فارس مدیون برتری و تسلط بازرگانی بود كه شركت نفت یكی از این ابزارهای تسلط به شمار میآمد. تا سال 1912م. سر ادوارد گری وزیر خارجه و نیز وزارت دریاداری انگلیس حمایت از شركت نفت انگلیس و ایران را از نقطه نظر دیپلماتیك و مالی مورد تأكید قرار میدادند. كمك نقدی با خرید 51 درصد سهام شركت توسط وزارت دریاداری تأمین شد و سر وینستون چرچیل نقش بسیار مؤثری در این زمینه ایفا كرد.
چرچیل نطق باشكوهی در مجلس عوام ایراد نمود تا نمایندگان را متقاعد سازد که دولت انگلیس باید بر شركت نفت انگلیس و ایران مسلط شود. او از مؤسسههای عظیم استاندارد اویل متعلق به راكفلر و شركت فرامليتي رویال داچ شل سخن به میان آورد كه با شعب و شاخههای فرعی خود در تمام دنیا قد برافراشتهاند و عملاً كره خاك را زیر سیطره دارند. او از «چلانده شدن» نیروی دریایی انگلیس توسط این دو كمپانی سخن گفت. ساموئل برادر ماركوس ساموئل كه در تأسیس شركت شل نقش مهمی داشت، بارها كوشید با ایجاد هیاهو چرچیل را از سخنرانی منصرف كند و اذهان را متوجه خود سازد، اما در برابر چرچیل نتوانست كاری پیش ببرد. چرچيل سیاست وزارت خارجه، وزارت دریاداری و حكومت هند را كمك به مؤسسات مستقل نفتی انگلیسی عنوان كرد تا «مانع از آن شوند كه آنها توسط شركت شل یا كمپانی جهانوطن[ي] دیگر بلعیده شوند». چرچیل خاطرنشان كرد سیاست دولت بریتانیا در برابر شركت نفت انگلیس و ایران هم ادامه همان رویه است. او بزرگترین مخالف این سیاست را كمپانی رویال داچ شل و شخص ماركوس دانست. چرچیل شل را متهم كرد به شكلی مصنوعی قیمتها را بالا میبرد و ادامه داد باید چارهای اندیشید تا «این مسئله پست و شریرانه قیمت»، از میان برداشته شود.
ساموئل با عصبانیتی زایدالوصف خدمات شل را به وزارت دریاداری خاطرنشان كرد و «واتسون واترفورد» نماینده مجلس عوام، بالا رفتن قیمت نفت را به «بازیهای بعضی تراستها یا محافل معین» بیارتباط دانست، بلكه آن را ناشی از نیاز مردم به نفت و فرآوردههای آن عنوان كرد: «به این دلیل است كه قیمتها بالا میرود، نه به خاطر نیات شیطانی آقایانی كه نسبت عبری دارند- و منظور منجمله عالی جنابان جهان وطن است- و اینكه آنها دور هم نشسته، توطئه میكنند تا قیمتها را بالا ببرند».
بالاخره مشاركت دولت انگلیس در نفت ایران با اكثریت خردكننده 245 رأی موافق در برابر 18 رأی مخالف تصویب شد؛ امری كه باعث شگفتی خود گرینوی گردید.
چرچیل پیروزی خود را در نتیجه حملاتی میدانست كه به «تراستها و انحصارها» كرده است. این همه فقط به دلیل اهمیت استراتژیک نفت ایران بود و در این حال نیروهای ایرانی هنوز در کشاکش اعتدال و انقلاب بودند، تو گويي هیچ مسئله دیگری برای کشور وجود ندارد.
از سال 1908 تا 1914 عملیات مهمی در حوزههای نفتی ایران جریان داشت. سی حلقه چاه در مسجدسلیمان حفر شد؛ آب نوشیدنی از رود كارون با لوله آورده شد؛ تعمیرگاه، درمانگاه، بیمارستان و خانههای سازمانی در همین فاصله احداث گرديد. با خط لولهای كه به آبادان كشیده شد، سالیانه چهارصد هزار تن نفت از مسجدسلیمان به آنجا حمل میگردید. مهمترین معضل، خوانین بختیاری بودند كه برای آرام كردن آنها ابتدا سهامی در اختیارشان قرار گرفت. شركت تابعهای به نام شركت نفت بختیاری تشكیل شد كه حوزه عمل آن بسیار محدود بود. اما بعدها این شركت منحل و به شركت نفت انگلیس و ایران ضمیمه شد. امنیت شركت و كاركنان آن هم بر عهده بختیاریها بود. سال 1909 قراردادی با شیخ خزعل منعقد گردید و مقداری از اراضی او را برای احداث پالایشگاه آبادان خریداری كردند. پالایشگاه در سال 1912 به بهرهبرداری رسید، حفاظت از منطقه نفتی آبادان هم بر عهده شیخ خزعل بود. این مهم مسئله درگیری برخی خوانین بختیاری در مشروطه ایران و حمایت آنان از افراطیترین جناح مشروطه را توجیه میکند. بالاخره سرمایهگذاری طولانی مدت از زمان محمدشاه قاجار روی برخی خوانین ایل به نتیجه رسید و مهمترین آن مشارکت این ایل در برافکندن محمدعليشاه بود، مردی که میخواست شرکت نفت زیر نظر دولت ایران باشد و شرکت انگلیسی، طرف قرارداد دولت ایران باشد نه شريك تجاري ایل بختیاری، زیرا به قول محمدعليشاه اگر غیر از این میشد، قلمرو ایل بختیاری منطقهای مستقل شناخته ميشد.