سید جمال الدین اسدآبادی مصلحی عملگراست

شهید مطهری در کتاب بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر می گوید: «بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدار سازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجه تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی - که داعیه علاج آنها را داشت دقیقا آشنا شد. واقعیت آن است که سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. نگاهی به بینش فکری سید جمال ما را با شرایط تاریخی او و همفکرانش نیز بیشتر آشنا خواهد کرد .گفت و گوی ما با حجة الاسلام مجید کافی پژوهشگر حوزه و دانشگاه با هدف بررسی این مهم صورت گرفته است که از نظر می گذرانید: 


* چه مسأله ای سید جمال الدین را ازهم عصرانش بویژه فردی چون شاگردش محمد عبدو متمایز می کند؟ 

** هر دو این مبارزان در شرایط زمانی که زندگی می کردند به این رویکرد که باید دست به تغییراتی برای رها شدن از انحطاط جوامع اسلامی زد متفق القول بودند. اما تفاوت این دو در این است که سید جمال باور دارد که باید این حرکت را از سطح حاکمان آغاز کرد و این تغییرات در نظام سیاسی انجام شود و لذا تمامی سعی و تلاش خود را متوجه تغییرات سیاسی و تغییر در نظام های حاکم می کند اما عبدو به این نگرش اعتقادی ندارد و معتقد است که تغییر را باید از سطح نخبگان و بیش از همه علمای دین آغاز نمود. 

به باور او اگر بتوان علمای دین را متقاعد به این تغییر کرد این تغییر انجام خواهد شد. البته هر دو این حرکت با بن بست مواجه می شود ضمن آنکه با روح قرآن نیز ناسازگار است به این دلیل که قرآن تغییر را وابسته به مردم می داند و اینکه اگر مردم تغییر کردند جامعه نیز تغییر خواهد کرد و اگر شما می خواهید جامعه تان از انحطاط خارج شود و روند تکاملی را در پیش بگیرد باید مردم تغییر کنند. 

شاید عدم موفقیت این دو نیز به این دلیل است که یکی تغییر را متوجه حاکمان و دیگری متوجه نخبگان می داند. هر جا تغییرات از مردم آغاز شده است به سرانجام رسیده است.حتی قرآن کریم نیز وقتی به پیامبرانش خطاب می کند از تغییر سخن نمی گوید و آنجا که می خواهد بر تغییر تأکید کند به مردم اشاره دارد. این مساله مهمی است که باید توجه خود برای اصلاح و تغییر را به سوی مردم متمرکز کرد.اگر مردم تغییر کنند جامعه تغییر خواهد کرد. 


* سید جمال عوامل تغییرات اجتماعی را چه می داند؟ 

** او آسیب هایی را که به آن اشاره می کند در سه بخش کلی آسیب های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی طبقه بندی می کند اما نقطه کانونی و مرکزی مباحثی که سید جمال بر آن تأکید دارد به مسایل سیاسی بر می گردد و بر همین اساس راهکارهایی که برای برون رفت از این وضعیت ارایه می دهد راهکارهایی سیاسی است. 

او مهمترین دلیل این وضعیت را استبداد می داند.پس از آن بر بی عدالتی و استثمار حاکم بر جوامع تکیه می کند بنابر این یک عامل سیاسی داخلی به عنوان استبداد را مدنظر قرار می دهد و بریک عامل سیاسی خارجی به نام استعمار به عنوان مهمترین عوامل انحطاط جوامع اسلامی تأکید می کند. البته او نسبت به عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز واکنش نشان می دهد مثلاً موضوع انحرافات اجتماعی و یا اختلاف میان مسلمانان و یا تلقی علمای دین از سیاست و اندیشه جدایی دین از سیاست را به عنوان عواملی می شناسد که در انحطاط جوامع نقش ایفا می کند. 


* نگاهی که سید جمال به موضوع انحرافات اجتماعی دارد بیشتر برگرفته از موضوعات داخلی ماست و یا دیگر جوامع اسلامی؟ 

** ایشان انتقادات خود را بیشتر متوجه ملل اسلامی می کند و از جامعه خاصی یاد نمی کند. ویژگی سید جمال الدین اسد آبادی به دلیل سفرهای متعدد وی این است که به موضوعات مختلف نگاهی فراملی و حتی فرامذهبی دارد.دلیل اینکه در جایی ملیت خود را بیان نمی کند و یا حتی صراحتاً به مذهب خویش اشاره نمی کند به این دلیل است که می کوشد به دیگران نشان دهد این موضوعات مشکلات فراملی و فرامذهبی است یعنی آنچه برای او اهمیت دارد جامعه اسلامی است.اسلام به عنوان دین و جامعه به عنوان موقعیتی فراملی است اصلا برای او اهمیتی ندارد که این مشکلات مربوط به جامعه ایران یا افغانستان و یا جامعه مصر است لذا همواره در گفته های خود از انحطاط «جوامع اسلامی» یاد می کند و این نگاه در تمامی آثار سید جمال الدین اسدآبادی موج می زند. 


* این نظرات چقدر ملهم از آثار سایر اندیشمندان است؟ 

** سید جمال الدین اسدآبادی تحت تأثیر بسیاری از متفکران غربی بوده است و اتفاقاً در برخی موارد نیز با آنها بحث می کند. بحث ایشان با سرسید احمد خان که در کتاب نیچریه آمده است که او تماماً تحت تأثیر متفکران غربی بوده است و یا مباحثه وی با ارنست رنان حاکی از آن است که متفکران غربی همزمان خودش را می شناسد و از موضوعات آثار و ایده های آنها مطلع است اما ایده ای که او مطرح می کند کاملاً ایده ای بومی است و کسانی نیز که بر روی بومی سازی این اندیشه ها تأکید می کنند تحت تأثیر اندیشه ها و افکار سید جمال به طرح موضوع می پردازند.از جمله این افراد می توان به اقبال لاهوری در پاکستان و دکتر شریعتی در ایران اشاره کرد. این افراد کاملاً تحت تأثیر بومی سازی اندیشه های سید جمال الدین اسدآبادی قرار دارند؛ یعنی همان فرآیند و کاری که او برای بومی سازی اندیشه ها و بویژه در خصوص انحطاط جوامع اسلامی انجام می دهد توسط این افراد صورت می گیرد. مثلاً اقبال لاهوری از «خودی کردن» مسلمانان می گوید و دکتر شریعتی صحبت از بازگشت به خویشتن می کند که هر دو این موضوعات در آثار سید جمال الدین اسدآبادی مشاهده می شود. اینکه اگر جوامع اسلامی بخواهند از انحطاط رهایی یابند باید به تعبیر اقبال خودی شوند و به تعبیر دکتر شریعتی به خویشتن خویش و به فرهنگ اسلامی بازگردند که به زعم وی در میان جوامع اسلامی آن زمان دیده نمی شود. 


* راهکاری که سید جمال برای تغییر و اصلاح ارایه می دهد چیست؟ 

** اگر بخواهیم این راهکار را در یک کلمه خلاصه کنیم باید بگوییم او این راهکار را بازگشت به روح تدین اسلامی و به تعبیری بازگشت به گذشته و برگشتن به تعالیم اولیه و دست نخورده اسلام می داند.اما سید جمال در آثار مختلف به عوامل مختلفی اشاره دارد. از جمله اینکه او می گوید ما باید به دین اسلام معتقد شویم.علت آن نیز این است که بیشتر حاکمان در زمان حاکمیت اسلام با آنکه ازحیث هویتی مسلمان اند اما غالباً به دین اسلام اعتقاد ندارند لذا معتقد است اگر جوامع اسلامی می خواهند از انحطاط بیرون آیند باید اعتقاد و اعتماد به اسلام داشته باشند. 

از نظر ایشان این اعتقاد و اعتماد نیز در ابتدا باید از سطح حاکمان جوامع اسلامی آغاز شود. عامل دیگری که سید جمال به آن اشاره می کند «آزادی» است.این آزادی تحت تأثیر مباحث لیبرالیسم در جوامع غربی بود ولی وی این آزادی را بومی می کند و در چارچوب آموزه های دین اسلام آن را بیان می کند. از آنجا که این آزادی یکی از مسایل و آسیبهای جوامع اسلامی در زمان سید بوده است وی تأکید وافری بر روی آزادی و گسترش افکار و اندیشه های جدید در جوامع اسلامی دارد تا به این ترتیب بتوانند در برابر استبداد بایستند. یکی از راهکارهای سید جمال الدین برای برون رفت از انحطاط تشکیل جبهه اتحاد اسلامی است. 

او معتقد است تمامی جوامع اسلامی باید دارای جبهه ای متحد باشند. او جهاد را در راستای انحطاط زدایی از جوامع اسلامی می داند و به آن اهمیت می دهد. ضمن آنکه برای تعلیم و تربیت اسلامی نیز اعتباری فزاینده قایل است.سید جمال موضوع بازگشت به اسلام نخستین را نیز که قبلاً به آن اشاره شد با عنوان اصلاح بینش ها و باورهای اسلامی به آن می پردازد و می گوید در طول تاریخ این بینش ها دچار اضافاتی شده و از ایده های اصلی فاصله گرفته است و باید این بینش ها اصلاح شوند تا بتواند جوامع اسلامی را در دوران معاصر هدایت کند.او بومی سازی علوم و فنون را نیز مورد توجه قرار می دهد و معتقد است این علوم کاملاً غربی است و آنچه که در خیلی از کشورهای اسلامی عامل انحطاط شناخته می شود این عامل است.از منظر او مردم باید آگاهی سیاسی پیدا کنند. او می گوید نگاه دین اسلام نگاهی جهانی است در صورتی که از منظر او این نگاه در آن برهه نگاهی غیر جهانی، منطقه ای و گاهی قومی است و همین مسأله یکی از عوامل انحطاط جوامع اسلامی به شمار می آید. 


* نگاه سید جمال به عنوان یک مصلح اجتماعی چقدر مورد پذیرش و اقبال حکومتها و حاکمان کشورهای مخاطب وی قرار گرفت؟ 

** سیدجمال نسبت به بسیاری از هم عصران خود بیش از آنکه اهل فکر و نظر باشد اهل و مرد عمل است.او فکری عملگرا دارد.بسیاری از روشنفکران نظریه پرداز تحت تأثیر اندیشه های او قرار دارند.حتی می توان گفت انقلاب اسلامی ایران نیز تا حدودی از این اندیشه ها الهام گرفته است .حتی می توان بخشی از تحولات اخیر در خاورمیانه و آفریقا را مرهون نظریات و فعالیتی دانست که سید جمال از خود به یادگار گذاشته است.می توان تحولات یک قرن گذشته در جوامع اسلامی را وامدار اندیشه های سیدجمال الدین اسدآبادی دانست. 



 گفت و گو شونده : مجید کافی