سوء قصد به جان محمدعلي شاه

ترور شخصيتهاي سياسي به منظور دستيابي به هدف يا اهدافي خاص صورت مي‌گيرد. عده‌اي نيز در جريان انقلاب مشروطه ترور شدند. سوال اصلي اين است که هدف از ترور اين اشخاص چه بود؟ و تروريستها به چه گروه و دسته‌اي وابسته بودند؟ آيا آنها به اهدافشان دست يافتند؟ و ديگر اينکه تأثير ترورها بر اوضاع سياسي، اجتماعي مملکت مثبت بوده يا منفي؟ 


قبل از پرداختن به موضوع سوء قصد به جان محمدعلي شاه، انداختن نگاهي کوتاه به ترور امين‌السلطان به منظور روشن شدن موضوع اصلي بي فايده نخواهد بود. امين‌السلطان صدراعظم ايران در رجب 1325هـ .ق/ شهريور 1286ش ترور شد. ظاهراً وي را عباس آقا صراف تبريزي به قتل رساند. گرچه با توجه به برخي ادله در اينکه عباس آقا قاتل بوده جاي ترديد وجود دارد ولي حتي با پذيرش اين مطلب باز هم سرانجام به طور دقيق مشخص نشد که ترور او از سوي چه گروهي طراحي و اجرا شده است. محمدعلي شاه، حيدر عمواوغلي، تقي‌زاده، کميته سري انقلاب، حوزه مخفي اجتماعيون عاميون تهران، کميته سري انجمن آذربايجان، جامع آدميت، سعدالدوله، سپهدار، فرمانفرما، علاءالدوله، مرتجعان درباري همه در مظان اتهام قرار داشتند. انگشت اتهام، گستره فراخي را نشانه گرفت که از مرتجع ترين درباريها تا ليبرال‌ترين ليبرالها را شامل مي‌شد. بنابر اين مشخص کردن هدف ترور نيز غيرممکن است، زيرا ميان هدف شاه از ترور با هدف حيدر عمواوغلي و تقي‌زاده از آن هيچ قرابتي نمي‌توان يافت. و اين اهداف مانعه‌الجمعند. اما نتيجه ترور روشن است؛ هرج و مرج در بيشتر مناطق مملکت، کناره‌گيري عناصر ميانه‌رو که مي‌توانستند جوي معتدل حاکم کنند، روي کار آمدن دولتهاي ضعيف (زيرا پذيرش مسئوليت با توجه به خطري که مسئولين را تهديد مي‌کرد شهامت زيادي مي‌خواست)، امضاي قرارداد 1907م ميان انگلستان و روسيه در شب ترور امين‌السلطان و نبود دولتي قدرتمند براي اعتراض يا اقدامي جدي در مقابل نقض حقوق ايران. 


با توجه به آنچه گفته شد ترور امين‌السلطان توسط هر کس و با هر هدفي نه تنها فايده‌اي براي مملکت نداشت بلکه اوضاع را آشفته‌تر ساخت. شش ماه پس از اين واقعه گروهي قصد ترور محمدعلي شاه را مي‌کنند. طي اين شش ماه از سوي محمدعلي شاه و درباريان و امرا و سرکردگان گامهاي مهمي براي نزديکي به مشروطه‌خواهان و مجلس برداشته شد. در هر واقعه‌اي شاه و همراهانش از مواضعشان عقب نشستند، گروهي آن را تعبير به ترس آنها و قدرت ملت کردند. از آن سو اکثريت وکلاي مجلس شوراي ملي هم با آغوشي باز مستقبل شاه و يارانش شدند. اما گروهي همچنان بر طبل مخالفت و بدبيني مي‌کوبيدند. 


نشريات در مقالاتشان هيچ مرزي را رعايت نمي‌کردند. مارلينگ در گزارشي به وزير خارجه انگليس مي‌نويسد : « جرايد تهران اتصالاً مقالات سخت بر ضد سلطنت و حتي مهيج شورشي به طبع مي‌رساندند و يکي از روزنامه‌ها شرحي در تمجيد قاتلين پادشاه پرتغال و وليعهدش نوشته بود و يکي ديگر از جرايد هفتگي به طايفه قاجاريه پرداخته آنها را عيب‌جويي و ملامت مي‌کرد.» کار بدانجا رسيد که مجلس ناچار شد دستور توقيف بعضي از آنها را صادر کند. اما شايعات و برخي اقدامات فضا را مسموم مي‌کرد. از جمله خبري را که روزنامه بلديه در 15 محرم چاپ کرد و درباره تلگرافي از آذربايجان مبني بر خلع سلطنت از محمدعلي شاه بود. مارلينگ کاردار سفارت انگليس در تهران در گزارشي به سر ادوارد گري وزير امور خارجه انگليس مي‌نويسد : « باز مردم متوحش مي‌باشند که شاه و درباريان مرتجع وي دوباره شروع به اقدام خواهند نمود و در افواه شايع است که عماً قريب يک حمله سياسي [کودتا] ديگري به ظهور خواهد رسيد ولي بالنسبه در ظرف چهار هفته گذشته آرامي موجود بود.» در عين حال مارلينگ اذعان دارد که « در عرض ماه گذشته شاه از مداخله آشکار در امور مملکت استنکاف نموده ولي اين طور شيوع دارد که خود را آماده کودتاي ديگري مي‌سازد.» و ادامه مي‌دهد که « مبناي اين شايعات ظاهراً آن است که بنابر گزارشي که واصل شده مقداري تفنگ از راه محمره براي او وارد مي‌شود و از ورامين مشغول جمع‌آوري و تجهيز همراهان خود مي‌باشد. ظن قوي انجمنهاي سياسي اين است که اعليحضرت شاه عنقريب اقدامي خواهد نمود.» البته مطالبي که مارلينگ گزارش مي‌دهد شايعات است، زيرا رجال معتدل کشور نظر ديگري دارند و اقدام شاه نيز به گونه‌اي ديگر است. 


محمدعلي شاه در اوايل محرم در مورد مشروطه‌خواه بودنش براي علماي نجف تلگرافي مخابره مي‌کند. آنها نيز در نيمه محرم تلگرافي مبني بر امتنان از مساعدت شاه با مشروطه ارسال مي‌دارند اقدام ديگر محمدعلي شاه درست روز قبل از ترورش صورت مي‌گيرد. او با صدور دستخطي از وکلاي مجلس شوراي ملي قدرداني و اعلام مي‌کند روز افتتاح مجلس در عمارت جديد رسماً در آنجا حاضر خواهد شد. پس از قرائت دستخط شاه همه وکلاي مجلس شوراي ملي يک دفعه زنده باد اعليحضرت مي‌گويند و هيئتي را انتخاب کردند که براي عرض تشکر به حضور شاه برسند. تقي‌زاده و امام جمعه خوئي هم در زمره منتخبين بودند. شاه نيز با مهرباني آنها را پذيرفت و گفتگوهاي دوستانه‌اي صورت گرفت. شرف‌الدوله در خاطراتش مي‌نويسد : « روز جمعه طرف صبح جمعي از وکلا شرفياب شدند و عرض تشکرات نمودند. از بس که از شاه همراهي ديده بودند وکلا با کمال دلخوشي از حضور مراجعت نمودند و شاه هم با کمال اطمينان عصر همان روز جمعه به عزم گردش چند روزه از شهر حرکت کردند که به دوشان تپه بروند.» محمدعلي شاه چند ماهي بود که ازترس جرئت ترک کاخ گلستان را نداشت ولي به مجرد آنکه از نمايندگان مجلس اطمينان خاطر يافت عازم دوشان تپه شد. 


سازش ميان شاه و ملت که مظهرش مجلس شوراي ملي بود به مذاق گروهي خوش نيامد و در صدد بر هم زدن آن برآمدند. مستشارالدوله در نامه‌اي به ثقه‌الاسلام مي‌نويسد : « بعد از صلح بين سلطنت عظمي و مجلس شورا اميدواريها داشتيم که کارها بر وفق مرام و اذهان و افکار متوجه اصلاح خواهد شد. چندي نگذشت که اخبار موحشه از طرفين رسيد و نزديک شد که رشته مؤالفت بريده شود، دوباره عقلاي قوم در اصلاح ذات‌البين کوشيدند. اما معاندين نخواستند صلح ادامه يابد.» مخبرالسلطنه هدايت نيز تلاشهايي را که براي برقراري سازش و ايجاد جوي آرام صورت گرفته شرح داده و در ادامه مي‌نويسد : « پس از آنکه شاه به مجلس تشريف بردند و قسم خوردند و تصور مي‌رفت في‌الجمله اعتمادي در بين آمده است بمب روز جمعه 25 صفر 1326ق در خيابان ماشين که به سمت کالسکه شاه انداختند و جمعي را تلف کردند و هر چه رشته بود چله کرد.» 


شايان ذکر است که امين‌السلطان نيز درست در روزي ترور شد که همه شواهد و قرائن حاکي از برقراري سازش ميان دولت و ملت بود. امين‌السلطان پس از حضور در مجلس شوراي ملي و قرائت دستخط شاه مبني بر اعلام وفاداري نسبت به مشروطه و مجلس ترور شد. به جان محمدعلي شاه هم پس از اعلام همبستگي و ملاقات دوستانه با هيئت منتخب مجلس شورا سوء قصد شد. شاه گرچه از اين ترور جان سالم به در برد اما بدبيني‌اش نسبت به مشروطه‌خواهان فزوني يافت و ديگر تا هنگام رفتن به باغشاه که به بمباران مجلس انجاميد از کاخ سلطنتي خارج نشد. در اين ترور هم مرتکبين ترورهم مشخص نشدند. باز هم طيف گسترده‌اي در مظان اتهام قرار گرفتند. از جمله شخص محمدعلي شاه که عده‌اي مي‌خواستند وانمود کنند او براي به دست آوردن بهانه جهت سرکوب مليون ترتيب ترور خود را داده است، تقي‌زاده، حيدر عمواوغلي، ظل‌السلطان، ملک‌المتکلمين و بسياري ديگر متهم شدند که در ترور شاه دست داشته‌اند. 

محمدعلي شاه خواهان شناسايي و مجازات مرتکبين اين عمل بود. اما اقدامي جدي در اين خصوص صورت نگرفت تا جايي که شاه نامه‌اي گلايه‌آميز به مجلس شوراي ملي ارسال کرد : 

         مجلس شوراي ملي مکنون خاطر ما پيوسته چنين بوده و هست که در ضمن تمهيد موجبات استحکام امر مشروطيت به قسمي اسباب جمعيت حواس وزراء و وکلاي خود را فراهم نمائيم که بتوانند بالاتفاق اسباب آسايش عامه را به طوري آماده نمايند که رشته فساد بالمره منقطع بوده و اقويا و ضعفاي ملت ايران از نعمت صحت و امان طوري بهره‌‌مند باشند که عاجزترين رعايا در مهد امن و امان از هرگونه صدمه و آسيب مصون بوده بتوانند عوض دفاع، همّ خود را مصروف حفظ و آبادي وطن و تحصيل شرافت و ثروت و مکنت نمايند و ليکن ملاحظه نمائيد در حالتي که اساس امنيت براي شخص سلطنت تا اين درجه متزلزل باشد رعاياي ممالک دوردست و اهل ثغور و سرحد و فقراي ملت اسلام و مطلق رعايا چگونه مي‌توانند از جان و مال خود ايمن و راحت باشند. مي‌دانم که اين سوء قصد که براي ما شده تا چه درجه خاطر وکلاي صديق و امين مشوش و پريشان است و ليکن انتظار داشته و داريم که از طرف مجلس بيشتر و زيادتر از شخص ما خودمان بر تعيين محرکين و گرفتاري مرتکبين به اولياي امور تأکيد و تشدد به عمل آيد تاکنون که نُه روز از اين مقدمه گذشته اثري و حاصلي ظاهر نشده است بيم آن داريم که مرور ايام و ليالي اهميت اين قضيه را در انظار و افکار منسي داشته اقدامات جدي را که مي‌بايست خيلي بيشتر از اينها در اين موقع به مقام بروز آيد به کلي سست و بالمال بالمره مسکوت عنه بگذارد. اينست بالضروره خاطر وکلاي ملت را آگاه مي‌داريم. ما نه محض محافظت وجود خودمان که نگهبان آن فضل خداوند متعال است بلکه براي استقرار امنيت و به جهت آسايش يک مملکت بزرگ اسلام ناگزيريم که اگر تا چند روز ديگر هم اثري در تعين محرکين و مرتکبين ظاهر نشود لابد بعضي اقدامات مجدانه به عمل خواهد آمد که خيانت مجرمين هويدا و اغراض مغرضين آشکار و پيدا شود و از مراتب شاه پرستي و صداقت وکلاي خيرخواه انتظار داريم که در نيل اين مقصود تا همه جا با خيالات ما همراهي کرده دولت‌خواهي خود را به عالميان واضح خواهند کرد. شهر صفر 1326 


آنچه که محمدشاه درباره اش هشدار داده بود به وقوع پيوست؛ هيچ کس مجازات نشد، عوامل و آمران ترور مشخص نشدند در نتيجه هدف آنان نيز در پرده ابهام قرار گرفت. حاصل ترور ايجاد جو بدبيني ميان شاه با مليون و سوق دادن شاه به سوي اقدامي عملي ضد مجلس شوراي ملي شد.