سردار اسعد ، خاندان قوام و مردم فارس

نقد عملکرد سردار اسعد بختیاری 

سایت فرهنگی و پژوهشی آزاد مردان بختیاری


همزمان با گسترش مبارزات آزاديخواهی در نقاط مختلف کشور ، مردم فارس نيز با تشکيل انجمن ملی ، مبارزه با استبداد را آغاز نمودند. در فارس دو گروه رودرروی هم قرار گرفتند يک گروه مشروطه طلبان بودند که غالباً تجار شيراز و تعدادی روشنفکر در اين گروه قرار داشتند. اسماعيل خان صولت الدوله( سردار عشاير ) ايلخان قشقايی نيز از اين گروه حمايت می کرد، با وقوع درگيری با طرفداران استبداد ، رهبری نظامی مشروطه خواهان را بر عهده گرفت. در ابتدای حرکت آزاديخواهی ، در فارس روحانيون اعتنايی به مسايل سياسی نداشتند. لذا انجمن ملی از  « آيت الله سيد عبدالحسين لاری» دعوت نمود تا به آنها بپيوندد و با نفوذی که در بين مردم داشت ،  اهالی فارس را به مشروطه خواهی دعوت کند.سيد به دعوت اعضای انجمن پاسخ مثبت داد. وی در سال 1309 ه.ق. به دعوت تجار لار از نجف اشرف به لار اعزام گرديد و با تاسيس حوزه علميه و تبليغ دين ، محبوبيت و منزلت بالايی در بين اهالی جنوب کشور کسب کرد. بر همين اساس ورود ايشان به مبارزات مشروطه خواهی ، باعث تقويت مشروطه خواهان شد و رهبری روحانی مشروطه خواهان در استان فارس را برعهده گرفت.



اما گروه ديگر طرفداران استبداد بودند که در راس آنها خاندان قوام الملک قرار داشتند که رياست ايل خمسه را نيز برعهده داشتند.  خاندان قوام  با اشاره محمد علی شاه بسياری از شهرها و مناطق استان فارس را  مورد حمله و غارت قرار دادند و مشروطه خواهان را سخت آزار و در تنگنا قرار می دادند. ضيغم الدوله برادر صولت الدوله نيز از طرفداران استبداد بود. در بين روسای ايلات کشور ،  خاندان قوام  فقط متحد فرزندان حسين قلی خان يعنی سرداراسعد و برادرانش بود به همين خاطر « در سال 1911 قرارداد اتحادی بين کنفدراسيون خمسه و بختياری به امضاء رسيد( گارثویت ، 1373 :268 ). بر اين اساس وقتی بختياری ها وارد تهران شدند و از قدرت و اقتدار لازم برخوردار گرديدند ، به دو دليل از طرفداران استبداد در استان فارس حمايت کردند:

 الف ) ايل قشقايي به عنوان همسايه بزرگ و قدرتمند ايل بختياری از ديرباز در خصوص مراتع و ارا ضی مرزی بين قلمرو دو ايل و عوامل ديگر دشمنی و اختلاف ديرينه ايی داشتند. اين امر سبب گرديد تا سردار اسعد تا حد ممکن به تضعيف صولت الدوله بپردازد حتی با اصرار وی ، دولت اسماعيل خان را از ايلخانی قشقايی معزول و برادرش احمد خان ضيغم الدوله (احتشام الدوله )  را که ميانه ايی با مشروطه خواهان نداشت ، جانشين وی کرد و همچنين به حکومت فارس بگمارد. 


ب ) سردار اسعد با اشاره انگليسی ها ، از خانواده قوام که در سرسپردگی به انگليس زبانزد عام و خاص بود ، حمايت می کرد و کوشش بسيار کرد تا  خاندان قوام که طرفدار استبداد بودند ،  به قدرت برسند.  وقتی سردار اسعد وزير داخله بود ، علاء الدوله را بنا به تقاضای قوام الملک شيرازی به حکومت ايالت فارس انتخاب کرد. صولت الدوله به مخالفت برخاست و اعلام کرد مردم فارس پس از آن همه خون ريزی در راه مشروطيت حاضر به پذيرفتن علاء الدوله نيستند و در صورتی که به طرف فارس حرکت کند با مقاومت شديد مردم فارس مواجه خواهد شد. به اين دليل عليرغم اصرار سردار اسعد ، از حرکت علاء الدوله به فارس جلوگيری بعمل آمد و جعفرقلی خان جليلوند سهام الدوله را به ايالت فارس انتخاب کردند.  حبيب الله قوام الملک شيرازی نيز به خاطر اينکه متحد سردار اسعد بود و به پاس رفاقتی که در اروپا با او داشت مدتی به حکومت کرمان منصوب شد. بعد از عزل سهام الدوله و بدنبال حمايت و اصرار خوانين بختياری و به ويژه سردار اسعد ، حبيب الله قوام الملک از کرمان به شيراز آمد و به نيابت حکومت فارس رسيد. اما بعد از مدتی با اصرار و درخواست اهالی فارس ، رضاقلی خان نظام السلطنه والی خوزستان و لرستان  به حکومت فارس انتخاب شد. وی تعدادی از سران خانواده قوام را دستگير و زندان نمود و منتظر دستور حکومت ماند. سردار فاخر در « خاطرات ...» خود می نويسد: « از طرف ديگر حاج علی قلی خان سردار اسعد که بعد از برقراری مجدد مشروطيت صاحب نفوذ و اعتباری شده بود در مرکز به تقويت قوام پرداخته وسايلی فراهم آورد تا نظام السلطنه را که موفق به قلع و قمع قواميها نشده بود ، از حکومت معزول و احضار گردد. بالطبع سردار عشاير هم با افرادش که توفيقی نيافته بودند از شيراز خارج شدند و به مجرد احضار نظام السلطنه و ترک شيراز حبيب الله قوام الملک که در قنسولگری انگليس متحصن شده بود به کفالت ايالت منصوب گرديد(سردار فاخر ، 1379  :104 تا 105)».

دخالت خوانين بختياری در جانبداری از قوام و مخالفت با صولت الدوله از تلگراف وزارت داخله کاملاً آشکار می شود:

« آقای قوام الملک – تلگرافات جنابعالی به عنوان حضرت مستطاب اجل اکرم آقای علاء الدوله فرمانفرمای فارس دام اقباله ملاحظه شد. حقيقت اين است که ما آن همه مراحم دولت نسبت به جنابعالی و اهتمامات  هيات وزرا در حفظ بقاء و شئونات خانواده شما اين طور اظهارات محل انتظار نبوده است. اگر قدری تعقل  نماييد تصديق خواهد کرد که تمام اين اقدامات اوليای دولت نسبت به نظام السلطنه و صولت الدوله و سلب شئونات از آنها و ساير توجهات در امور فارس محض خاطر شما بوده است .... (کیانی ، 1385 :90)».

  بر خلاف پيمانی که سرداراسعد در آستانه حمله به تهران با سران قشقايی بسته بود، مخالفت وی با صولت الدوله تا آنجا پيش رفت که به سردار ظفر ماموريت داد تا به اتفاق نيروهای بختياری به صولت الدوله حمله کند. برای اينکار ابتدا احمدخان ضيغم الدوله برادر صولت الدوله را به چغاخور دعوت کردند و با وعده دادن حکمرانی بهبهان به وی زمينه تفرقه و جدايی بين قشقايها را فراهم سازند. امير مفخم و سردار اشجع که با صولت الدوله رابطه دوستی داشتند و به نوعی با او هم پيمان بودند و تضعيف وی را باعث افزايش قدرت سردار اسعد و تضعيف خود می دانستند ، تلاش کردند تا قوای بختياری را متفرق کنند و نقشه حمله به صولت الدوله ناکام ماند. مدتی بعد با ميانجی گری روحانيون اصفهان قرارداد صلحی بين بختياری و قشقايی منعقد گرديد(گارثویت ، 1373 : 297 تا 298 ؛ کیانی ، 1385 :180 تا 181)

در سلسله گزارشهای کتاب «آبی» آمده است که « ما بین قوامی ها و ضیغم الدوله رابطه و مکاتبه است و سردار اسعد آنها را تشویق و تشجیع می نماید( کتاب آبی ،جلد پنجم :913)».

 جالب است محمدرضا قوام نيز همانند سردار اسعد در دورانی که مورد خشم و غصب دولت بود  ، تحت الحمايه امين السلطان قرار گرفت. حمايت سردار اسعد و خوانين بختياری از خاندان قوام به اندازه ای بود که وقتی قوام گرفتار می شود و دولت در صدد مجازات آنان بر می آيد از ترس انتقام جويی بختياری از مجازات آنها منصرف می شود در تلگراف « سر جورج بارکلی » به « سرادوارد گری » در اين زمينه آمده است : « وزير امور خارجه انديشه دارد که راپرتی که به طهران رسيد که جان قوام الملک و نصرت الدوله در خطر است مقرون به صحت است و می گويد معين است که چنين واقعه ای بختياری را مجبور به تلافی و کشيدن انتقام خواهد کرد.... دولت ... به واسطه خوف از انتقام کشی بختياری نمی تواند کشتن قوام و نصرت الدوله را تصويب کند ( کتاب آبی ، جلد 5 :1051)».

گارثويت نيز در اين باره می نويسد: « در همين موقع قوام الملک و برادرش ناصرالملک به دستور دولت توقيف گرديدند ... سرداراسعد اعلام کرد که اگر اين دو تن آزاد نشوند به مخالفين دولت در مجلس خواهد پيوست تا کابينه سقوط کند دولت از آن بيم داشت که اگر به خواسته های سردار اسعد گردن ننهد قادر به حفظ نظم و امنيّت پايتخت نيست ... سردار اسعد پس از رفع توقيف از قوام الملک و برادرش و حل اختلاف آنها با حاکم فارس سرانجام در اوايل ژوئن 1911 ايران را به قصد اروپا ترک گفت(گارثویت ،1373 :268)».

دشمنی سردار اسعد با اسماعيل خان قشقايی وگسترش قدرت و نفوذ وی و خوانين بختياری سبب ترس و نگرانی شديد« شيخ خزعل » ، «  اسماعيل خان صولت الدوله » و« رضاخان سردار اشرف » والی پشتکوه شد.  اين اشخاص به اتفاق برای مقابله با قدرت روزافزون سردار اسعد در 5 ربيع الاول 1328 قمری طی پيمان نامه ای « اتحاد مثلث» یا « جمعيت جنوب » را تاسيس کردند. اگرچه قيام مردم فارس به رهبری روحانی برجسته آيت الله لاری و اسماعيل خان صولت الدوله حدود 10 سال ( 1323 تا 1333 ) به طول انجاميد ، ليکن بسياری از آزاديخواهان و ياران سيد به شهادت رسيدند. ما بقی مشروطه خواهان نيز سرکوب و منزوی شدند.