ریشه های نهضت مشروطه

اجماع محققان تاریخ معاصر ایران بر این است که اولین جرقه ضرورت تغییر نظام گذشته حاکم بر جامعه و تاریخ ایران به وسیله عباس میرزا در تبریز زده شد. این آگاهی بر ضرورت تغییر، در پی شکست سنگین در جنگ دوم ایران و روس به مثابه حصول تجربه ای بدیع با تازیانه عبرت، ذهن یک دولت مرد مصمم و بیرون آمده از خواجه سرای پادشاهی و تربیت یافته در پایتخت دوم آن روز ایران بدست میرزا عیسی قائم مقام فراهانی را، به خود مشغول ساخت. از آن تاریخ تا تحقق مشروطه، آن چنان تغییرات همه جانبه ای در ساختارهای بیرونی و درونی نظام اجتماعی ایران صورت پذیرفت که نتایج آن تولد ایران جدید با تداوم و گسست از وضعیت گذشته بود. 

اقدامات اصلاحگرانه عباس میرزا چند زمینه را شامل می شد: در بخش نظامی اقداماتی در ایجاد ارتش نوین با الهام از ارتش روس و عثمانی انجام داد. فرستادن دانشجو به فرنگ، در خواست از اروپائیان برای جلب مهاجران خارجی و در نتیجه تمدن جدید، توجه به صنایع و تاسیس چند کارخانه در تبریز و شهرهای دیگر، و بالاخره دستور به ترجمه چند اثر خارجی (از جمله کتاب “تاریخ پطر کبیر” تالیف ولتر و “عظمت و انحطاط امپراطوری روم” اثر ادوارد گیبون) از اقدامات دیگر اوست. 

در دسته پیشگامان آورندگان تجدد به ایران (که از رجال سیاسی آن دوران حساب می شدند) می توان از میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، میرزا حسین خان سپه سالار، امین الدوله و تا حدی محمد شاه و ناصرالدین شاه نام برد. در این میان امیرکبیر از جایگاه خاصی برخوردار است. اقدامات او تلاشی فراگیر برای انجام اصلاحات در نهادهای فرهنگی و سیاسی را در بر می گرفت. تاسیس دارالفنون و در نتیجه رخنه علوم جدید به ایران و اصلاح نظام اداری (حذف القاب، قطع مواجب و...) و طرح تز نیروی سوم از لحاظ سیاسی که به قیمت باختن جانش تمام شد، در بیدار شدن پادشاه و تغییرات گسترده بعدی تاثیر فراوانی داشت. آدمیت معتقد است اهمیت مقام تاریخی امیر به سه چیز است: نوآوری در راه نشر فرهنگ و دانش و صنعت جدید؛ پاسداری هویت ملی و استقلال سیاسی ایران و اصلاحات سیاسی و مبارزه با مفاسد اداری - اخلاقی. آدمیت چند جهش تاریخی تا تحقق مشروطیت را بر شمرده است: آغاز اصلاحات یا دوره عباس میرزا؛ اصلاحات مضبوط همه جانبه یا عصر میرزا تقی خان؛ برزخ تاریخی؛ تحرک تجدد و ترقی یا عصر سپه سالار و تکوین ایدئولوژی مشروطیت. او امیرکبیر را نماینده جهش بزرگ اجتماع در دوره مهم تاریخی از طریق انتشار روزنامه و تاسیس مدرسه

می داند که به بیداری افکار منتهی گشت. دارالفنون نشانه تحول ذهنی و عامل دگرگونی افکار بود و در اصول دانش گذشتگان تردید انداخت. از بر افتادن امیر (1268 ق) تا دولت سپه سالار(1287 ق) بیست سال (سه مرحله) طول کشید: فترت هفت ساله در صدارت ارتجاعی اعتماد الدوله نوری تا 1275 ق؛ ترقی خواهی سه ساله 78(- 1275 ق) و بحران ده ساله سیاسی - اقتصادی 87(- 1278 ق). آدمیت این کش وقوس ها بعد از بیداری اولیه را نزاع کهنه و نو تعبیر کرده و معتقد است اعتماد الدوله نوری بعد از مرگ امیرکبیر نماینده تفکر ارتجاعی بود که با نوآوری دشمنی ورزید و با دارالفنون و افکار جدید مخالفت کرد. بعد از آن که نوری کنار گذاشته شد میل به ترقی طی سه سال خود را نشان داد: انتشار چند رساله انتقادی به سیاست؛ مجمع فراموشخانه، انتخاب هیاتی برای ترقی صنعت و تجارت، اصلاح قانون دیوان خانه عدلیه، انتشار اثر دکارت و کتاب های دیگر، استخراج معدن و اصلاح نظام و ترقی در مندرجات روزنامه رسمی از آن جمله اند. زمینه تحول عقلانی در این دوره با انتشار دو کتاب ارزشمند صورت گرفت: “حکمت ناصریه یا دیاکرت” (ترجمه کتاب “گفتار در روش به کار بردن عقل” از دکارت) و دیگری “فلک السعاده” از علی قلی میرزا، وزیر علوم. جوهر اندیشه دکارت این بود که “هیچ چیز را بدون تفحص و تجسس کامل صحیح نمی دانست و هیچ چیز را منکر نبود”. فلک السعاده نوشته ای بود بر پایه تحقیقات نیوتن که می توانست تاثیری عمیق در دگرگونی اصول حکمت طبیعی داشته باشد. همچنین شناخت از نظام مکانیکی ثابت طبیعت همان امکان در نظام اجتماع را تقویت می نمود. گسستن از دنیای خرافات و اوهام و رها شدن انسان از تاثیرات بیرونی قوای طبیعی بر طبیعت و جامعه بشری و اعتقاد به اینکه خود “انسان” در عالم موثر است، از آثار فلک السعاده بود. اصلاح تقویم ها، کشیدن تلگراف و غیره بعد از آن صورت گرفت. با تحولات گفته شده در اساس تفکر پیشینیان رخنه افتاد و تحول ذهنی تازه ای در جهت عقلی محض ظاهر گشت و به دانش تحققی اعتقاد پیدا شد، دانشی که پایه اش بر تجربه عینی استوار و رابطه آدمی با جهان هستی در اصالت عمل و اختیار را بر ملا کرد. در همین دوره سه ساله 78(1275- ق) گرایش به سیاست های مبتنی بر عقل بیشتر شد و نوشته های انتقادی گسترش یافت. مشرب عقلی در قبال تفکر سنتی قرار گرفت و در دستگاه دولت تحولی فکری رخنه کرد. مصلحتخانه عامه و مجمع فراموشخانه تاسیس گشت. هدف این بود که اولا صدارت بر انداخته شود و در واقع قدرت متمرکز نفی گردد. ثانیا قانون مشورت شکل گیرد و در نتیجه امور کشور تقسیم و تجزیه شود. هدف سوم با تاسیس مجمع فراموشخانه بدست آمد که در صدد مترقی کردن سلطنت بود. 

با بیدار شدن پاره ای دشواری ها بلافاصله اصلاحات مورد حمله قرار گرفت و در دوره ای ده ساله نظام کهنه استبداد با یکه تازی ناصرالدین شاه عرصه را بر تداوم اصلاحات تنگ نمود. بعد از این ده سال وارد عصر سپه سالار می شویم که جنبش ترقی خواهی جلوه ای تازه یافت. سپه سالار اصلاحات اجتماعی، سیاسی و تاسیسات مدنی را گسترده کرد و جهشی در تعقل اجتماعی رخ داد. اگر تاکنون رخنه در تفکر پیشینیان، اعتبار عقل محض و دانش تحققی، اصالت عمل و اختیار، بطلان بخت و اتفاق به مثابه ابعاد تغییرات ذهنی، به طبقه اندیشمندان اختصاص یافته بود، اکنون افکار جدید به مثابه ابعاد تغییرات ذهنی، از طبقه نخبه به قشر متوسط جامعه و حتا پایین تر رسید. سپه سالار در نوشته های خود افکار لیبرالیستی را دامن زد و در عمل نیز در دو محور تغییر در نظام سیاسی و توسعه معارف را مد نظر گرفت. او اقداماتی در شکل گیری حکومت قانون، تاسیس بانک و مالیه، صنعت و سرمایه و راه آهن انجام داد. 

اقدامات اولیه رجال سیاسی زمینه تغییرات ساختاری در نظام اجتماعی را با نفوذ همه جانبه غرب (فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی) از یک طرف و طرح افکار جدید از سوی روشنفکران از طرف دیگر مهیا نمود. این تغییر در نیمه دوم قرن نوزدهم در وضعیت نیمه استعماری شکل گرفت. 

در وضعیت نیمه استعماری - که از طریق نیم قرن کشاکش میان روسیه و انگلستان در ایران استقرار یافت - دو قدرت بزرگ روس و انگلیس بدون آن که سرزمین ایران را دو پاره کنند و مستقیما امورش را در دست گیرند، ایران را به عنوان منطقه حایل بین خود نگه داشتند و آن را به حوزه های نفوذ تقسیم نموده، برای تثبیت نفوذ با هم رقابت کردند. هدف از این نفوذ در وهله اول سیاسی و در مرحله دوم اقتصادی بود. اولین مرحله نفوذ با تحمیل کاپیتولاسیون در ترکمان چای شروع شد - اعطای حق قضاوت کنسولی به کشور خارجی که به تدریج بیش از یازده کشور اروپایی موفق به اخذ آن شدند. ضعف دولت مرکزی در تسلط بر امور اقتصادی و نیاز قدرت های بزرگ به بازارهای جدید و مواد خام، باعث ورود سرمایه داری و سرمایه داران غرب به ایران از راه های مختلف شد. دو چهره تمدن غرب، از یک سو با حمایت از نهادهای کهن و حفظ وضع موجود، ماندگاری استبداد کهن را به مدت بیش از پنجاه سال تداوم بخشید و برای اولین بار با زیر نفوذ قرار دادن اعیان و اشراف و دست زدن به تحریکات مداوم، وابستگی سیاسی به وجود آورد، از سوی دیگر زمینه یک آگاهی دوم برای رهایی از نظام بسیط سلطانی در پایان قرن نوزدهم را فراهم ساخت. 

مهم ترین اشکال نفوذ اقتصادی روس و انگلیس عبارت بود از: اخذ امتیازهای متعدد (در یک فرایند رقابت به شیوه موازنه مثبت)؛ ورود تجار و تاسیس تجارت خانه های غربی؛ تاسیس بانک های خارجی و سرمایه گذاری در بخش صنایع. مهم ترین امتیازات روس عبارت بودند از: استفاده و تفتیش خطوط تلگراف شمال و شمال شرقی کشور؛ بهره برداری از شیلات دریای خزر؛ تاسیس بانک استقراضی؛ تاسیس شرکت بیمه حمل و نقل؛ چهار امتیاز برای احداث و بهره برداری راه انزلی - قزوین، راه قزوین - همدان و راه قزوین - تهران و لایروبی و بهره برداری از مرداب انزلی، احداث و بهره برداری راه شوسه و راه آهن در منطقه آذربایجان و احداث خط لوله انتقال نفت از انزلی به رشت. امتیازهای مهم انگلیس عبارتند بودند از: احداث خطوط تلگرافی میان تهران خانقین و تهران - بوشهر و تهران - بلوچستان و تهران - تبریز - جلفا و خط تلگرافی میان بنادر گوادر - جاسک - بندر عباس؛ امتیاز رویتر برای تاسیس بانک شاهنشاهی، استخراج معادن و نشر اسکناس؛ احداث راه و راه آهن در مناطق جنوب (راه های تهران - اهواز، بروجرد - اصفهان، تهران - قم، قم - اصفهان، و خرم شهر - خرم آباد - بروجرد)؛ امتیاز اکتشاف و استخراج و بهره برداری از معادن نفت و موم طبیعی در ایران برای دارسی و احداث فانوس های دریایی در خلیج فارس. 


منابع

1 - موانع رشد سرمایه داری در ایران، احمد اشرف. 

2 - ایران بین دو انقلاب، یرواند ابراهامیان. 

3 - انقلاب ایران، رضا صدر.