جريان‏شناسى جنبش مشروطه

نويسنده به شش گروه اجتماعى مطرح در عرصه مشروطه اشاره مى‏كند و نقش عمده برخى از اين گروه‏ها را در به قدرت‏رسيدن ديكتاتورى مصلح بررسى مى‏كند . 


گروه‏هاى اجتماعى فعال در مشروطه را مى‏توان به شش طيف تقسيم كرد: اول، توده مردم كه به طور عمده شامل طبقات متوسط و فقير شهرى مى‏شدند و مهم‏ترين بخش آنان را كسبه و بازاريان و اهل حرف و صنعت تشكيل مى‏دادند . 


دومين گروه اجتماعى، علما و وعاظ و طلاب بودند كه با توده مردم و بازاريان پيوندى نزديك داشتند . در ميان علما، نقش مراجع ثلاث (آخوند خراسانى، شيخ عبدالله مازندرانى و ميرزا خليل تهرانى) بسيار برجسته بود، و وعاظ بزرگى چون شيخ مهدى سلطان‏المتكلمين و شيخ محمد سلطان‏المحققين نقش مهمى در برانگيختن مردم داشتند . يكى از انتقادات به تاريخ‏نگارى مشروطه آن است كه به نقش و جايگاه مراجع ثلاث توجه كافى نكرده است; درحالى‏كه اين جايگاه به‏ويژه درباره آخوند خراسانى آن‏قدر برجسته است كه مى‏توان از وى در مقام رهبر انقلاب مشروطه ياد كرد . 


بعد از پيروزى مشروطه اول، و در جريان مبارزه جديدى كه عليه محمدعلى شاه آغاز شد، علماى فعال در مشروطه به دو گروه اصلى تقسيم شدند . يك گروه از خلع محمدعلى شاه دفاع مى‏كرد، و گروه ديگر خطر اصلى را از جانب غرب‏گرايان افراطى مى‏دانست . معروف‏ترين چهره گروه اخير، شيخ فضل‏الله نورى است . 


سومين گروه، بخشى از كارگزاران دولتى هستند كه آنان را ديوان‏سالاران غرب‏گرا مى‏نامم . اين گروه، اولين مناديان تجددگرايى به سبك غرب در ايران بودند و به عبارت ديگر استخوان‏بندى اوليه جريانى را تشكيل مى‏دادند كه غرب‏گرايى مى‏ناميم . اين گروه سرشت دو زيستى‏ داشتند; يعنى هم در حكومت‏بودند و از مزاياى مادى و اقتدار سياسى ناشى از تصدى مناصب حكومتى بهره مى‏بردند، و هم در موضع اپوزيسيون جاى داشتند و منتقدان ساختار سياسى و اجتماعى به شمار مى‏رفتند (چيزى شبيه دوستان خردادى ما) . اين نخبگان دوزيستى‏ ، هم از الطاف ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه و محمدعلى شاه و احمد شاه برخوردار بودند و به مناصب مهم دولتى دست‏يافتند و براى انجام ماموريت‏هاى مهم به خارج اعزام مى‏شدند و از طريق رشوه‏ها و رانت‏ها به ثروت‏هاى هنگفت دست‏يافتند، و هم از موضع اپوزيسيون در جهت تخريب وضع موجود مى‏كوشيدند و از اين طريق وجيه‏الملة مى‏شدند . 


چهارمين گروه اجتماعى، گروه كمپرادور بود . بزرگ‏ترين تجار ايران در آن زمان در زمره اين كمپرادورها بودند . اين گروه اجتماعى، پيوندى نزديك با ديوان‏سالاران غرب‏گرا داشت . 


پنجمين گروه اجتماعى مؤثر در انقلاب مشروطه، سران ايلات و عشاير بودند . اين گروه نقش مهمى در حوادث مشروطه داشت . بايد توجه كنيم كه در آن زمان ايلات و عشاير حدود 5/2 ميليون نفر از جمعيت ده‏ميليونى ايران را در بر مى‏گرفتند; يعنى حدود 25 درصد كل جمعيت . 


ششمين گروه اجتماعى مؤثر در انقلاب مشروطه، روشن‏فكران بودند . البته روشن‏فكران جديد به مثابه يك گروه اجتماعى قابل اعتنا در زمان مشروطه هنوز در جامعه ايران پديد نيامده بودند . منظور من حلقه‏هاى اوليه روشن‏فكران ايران است كه هنوز وزن و اهميت اجتماعى قابل اعتنايى نداشتند . فضلا و نويسندگان و كسانى را كه در پيرامون مطبوعات و محافل فكرى عصر مشروطه گرد آمدند مى‏توان در قالب اين گروه اجتماعى تقسيم‏بندى كرد . 


اين شش گروه در انقلاب مشروطه مؤثر بودند . با توضيحاتى كه درباره خصلت دوزيستى ديوان‏سالاران غرب‏گرا داده شد معلوم مى‏شود كه چگونه اين گروه، در نهايت، گوى سبقت را ربودند . آنان زاييده حكومت قاجار و در متن دستگاه ديوانى آن بودند و اهرم‏هاى بسيار قوى سياسى و فرهنگى و اقتصادى را در دست داشتند . البته نقش كانون‏هاى دسيسه‏گر استعمار را نيز نبايد از نظر دور داشت . عمل‏كرد اين كانون‏ها در جهت انتقال قدرت به ديوان‏سالاران غرب‏گرا و كمپرادورها بود . مهم‏ترين آنها �سازمان ماسونى بيدارى ايران‏� است كه به صورت مخفى فعاليت مى‏كرد و اعضاى آن با اقداماتى چون به دار كشيدن شيخ فضل‏الله نورى، ترور سيد عبدالله بهبهانى، اقدامات زننده و توهين‏آميز عليه آخوند خراسانى، ترور و حذف رجال سياسى سالم، تشكيل كميته مجازات و اقدامات مشابه ديگر به تدريج راه را براى تحقق آرمان خود هموار كردند . اين آرمان همان انديشه ديكتاتورى مصلح بود كه بنيان نظرى صعود سلطنت پهلوى را تشكيل داد . 


اشاره 

اين تقسيم‏بندى به خوبى نشان مى‏دهد كه روى‏كرد گروه‏هاى مختلف اجتماعى به انقلاب مشروطه از خاستگاه واحدى ناشى نمى‏شود . مسلما دليل تمايل توده مردم شهرى از كسبه بازار و صاحبان حرف و نيز روحانيون كه نقش رهبرى توده را بر عهده داشتند با وجه تمايل طبقه جديد كمپرادور كه پايى در درون كشور و دستى در بيرون داشتند و مورد حمايت كمپانى‏هاى خارجى بودند و نيز با وجه تمايل طبقه جديد ديوان‏سالار كه هم از مكنت مالى خوبى، به بركت‏حضور در حاكميت قاجار، برخوردار بودند و هم از ارتباطات بيرونى كافى بهره مى‏بردند، فرق داشت . 


به همين دليل بعد از آنكه طبقه جديد ديوان‏سالار و حاميان آنها قدرت بيشترى پيدا مى‏كنند پاره‏اى ديگر از گروه‏هاى اجتماعى، كه توده مردم و نيز روحانيان از آن جمله بودند، از روند مشروطه احساس خطر مى‏كنند و نزاع ميان گروه‏هاى اجتماعى درگير جدى مى‏شود . مطالعه مطالبات اجتماعى گروه‏ها، و انتظارات هر يك از آنها از مشروطه، نحوه پى‏گيرى اين مطالبات، و نيز مناسبات شكل‏گرفته ميان اين گروه‏ها و حاكميت، مى‏تواند راه‏نماى بسيار خوبى براى ارزيابى و درس‏آموزى از نهضت مشروطه باشد . 


     Return to Main Page 


     _________________________________________________________________________________________


    History Site of Mirhadi hoseini


      Teacher Training University


              Tehran  -IRAN