تقي زاده هم به حرف «شيخ» رسيد

نامه هاي تقي زاده در دوران سفارت لندن (دهه20 شمسي) بروشني گوياي تحول و تکامل عميق فکري اوست: تنقيد از فرنگي مآبي ، هشدار نسبت به خطر صهيونيسم (و آمريکاي صهيون زده) و خيالات صهيونيستها در ايران ، ضديت با فعاليت کشيشهاي تبشيري در کشور، اعتقاد به سياست موازنه منفي ، حمايت از اتحاد ممالک اسلامي در برابر استعمار و تنقيد از عربي زدايي در زبان فارسي و تغيير خط، نکات جالبي است که در اين نامه ها مطرح ساخته و نشان از پختگي فکري و سياسي تدريجي او دارد...جالب اينکه: بين مندرجات برخي از نامه ها (که به تحليل اوضاع کشورمان و چاره جويي در باره آنها اختصاص دارد) با تحليلهاي سياسي اجتماعي مندرج در کتاب تذکره الغافل (منسوب به شيخ فضل الله) به نحو شگفت انگيزي شباهت مي بينيم! و اين امر، بيگمان ، دليل پختگي شيخ و صح^ت آرا و نظريات اصولي او و ياران اوست که دشمنش نيز دهها سال پس از وي ، به آن اعتراف کرده است. 

مثلا تذکره الغافل ، استقرار نظام پارلمانتاريسم غربي و آزاديهاي بي حد و حصر اروپايي را در کشورمان (گذشته از تغاير با موازين اسلامي) به دليل وجود 3 خصوصيت در ايران صدر مشروطه ، از حيث سياسي و مادي مضر تشخيص داده و «منشا هرج و مرج فوق الطاقه» مي شمرد: وجود مذاهب مختلف ، کمي نيروي ارتش ، و کثرت ايلات و عشاير ؛ و معتقد است که تا اين خصوصيات باقي است ، در، همواره بر همين پاشنه چرخيده و جز با کشتارهاي وسيع و طولاني نمي توان بر آشوبهاي ناشي از آن فائق آمد. مگر آنکه ابتدا سلطنت مرکزي «تقويت» و به هم^ت آن ، يک کرور ارتش مسلح حاضريراق تهيه شده و در نقاط مختلف کشور به قدر لزوم مستقر شوند و عده اي کافي در پايتخت «حاضر باشند تا» به سبب ايجاد مشروطه اروپايي «هرج و مرج ، ايران را فرانگيرد». 

تقي زاده نيز در نامه ها، از «احداث جرايد بيشمار» در کشور و توهين آنها به اعضاي دولت و تزلزل و تغيير دائم کابينه ها شديدا انتقاد، و بهبودي اوضاع را مشروط به تحقق سه چيز مي داند: ثبات و قدرت و استحکام کامل حکومت مرکزي ، داشتن قواي تامينيه منظم و صحيح و جامع الشرايط، داشتن ميزاني معتدل از آزادي و حکومت مل^ي و حفظ آن». نيز شيخ فضل الله فريادش از «سوئ استفاده از آزادي» بلند بود. تقي زاده هم «سوئ استعمال آزادي و افراط در حملات و مبارزات سياسي و انتقادات و بلکه هتاکي و تجاوزات زباني و قلمي» را «موجب انحلال قواي حکومت و پاشيدگي شيرازه مملکت» مي داند و آن را با استبداد و ديکتاتوري که مايه ظلم و «کشتن روح ملت و عنان دادن به مامورين...ستمکار و در واقع گشادن سگ و بستن سنگ» است ، به يک چوب مي راند. 

به گفته او: «حکومت منظم و عادل مقتدر و آزادي پرور» در هر کشوري همواره از سوي دو خطر تهديد مي شود: «استبداد نظامي» و «قواي انحلالي استفاده کنندگان از افراطهاي در آزادي و بي اعتدالي» ؛ و همچون جسم انسان که سلامتش «فقط با...مراقبت عاقلانه دائمي و حفظ اعتدال و احتراز از افراط و تفريط» حفظ مي شود، «حکومت عادل عاقل نيز محتاج به کمال بيداري و احتراز از افراطها است». 

افشاگري تقي زاده در خاطراتش پيرامون بستگي فاتحين مشروطه خواه تهران (سپهدار تنکابني و سردار اسعد بختياري) به روس و انگليس خدمت ديگري است که چشمه تعقل تاريخي را در حوزه مشروطه پژوهي تا حد زيادي زلال ساخته است. 

در خطابه باشگاه مهرگان (1337ش) در شرح حوادث مشروطه ، به نقش مثبت و موثر نوري در پيشبرد نهضت اشاره و مي گويد: «تکيه گاه بزرگ مجلس و مايه قوت و قدرت آن ، علماي بزرگ طهران بود که در راس آنها آقاسيدعبدالله بهبهاني و آقاميرسيدمحمد طباطبايي و حاج شيخ فضل الله نوري بودند». 

پس از پايان خطابه يکي از حضار که از لحن محترمانه اش نسبت به شيخ ، و اعتراف مزبور، به شگفت آمده بود پرسيد: «چرا جزو موسسين اولي مشروطيت ، اسم مرحوم حاج شيخ فضل الله نوري را نيز» بردي «در صورتي که او بعدها عدول کرد»؟ و تقي زاده پاسخ داد: «هر موقع از مراحل تاريخي حکمي جداگانه دارد و آن مرحوم در ابتدا با دو عالم بزرگ ديگر متحد بوده و از مشروطيت تقويت مي نمود و مقامات علمي عالي او وي را موثر مي نمود». 

راز تنبه تقي زاده بر ما معلوم نيست ، اما ظاهرا استقرار سلطه مهيب ديکتاتوري رضاخاني که بيشترين چالش را با روحانيت شيعه (به مثابه مهمترين «پايگاه مقاومت ملي») داشت و جز با سرکوب کامل آن ، تحميل ديکتاتوري بر ايران ممکن نشد در بيداري و توجهش به اهميت دين و بنيادها و نهادهاي آن ، تاثير تام داشته است. در نامه هاي متبادله ميان او و کلنل شيباني در زمان رضاخان مي بينيم که «اين دو مرد، مبارزه جسورانه رضاشاه را عليه علما، خطاي بزرگي» دانسته و «معتقد بودند با نفوذ فراوان روحانيون...بين اکثريت قاطع مردم و بويزه روستانشينان کشور، و رخنه عميق اسلام در فرهنگ مردم اين سرزمين ، مبارزه عمومي با علما ناصواب بوده و ضرورت دارد از اين نيرو در جهت ارشاد توده هاي محروم و بيسواد ميهن بهره برداري شود». تقي زاده در سال 1337 شمسي به نقش مثبت و موثر شيخ فضل الله نوري در پيشبرد نهضت مشروطيت اعتراف مي کند