برخی از ویژگی های زبانی و نمونه هایی از اصطلاحات حقوق اداری و دیوانی در سه قانون مهم مجلس اول دوره مشروطه

1کلیات

در جستجوی اصطلاحات و تعبیرات و تبیین و تحلیل ساخت «زبان حقوقی» ایران، نمی‏توان و نباید تنها به بررسی متون قوانین پرداخت، بلکه مجموعه مقررات دیگر، یعنی مصوّبات هیئت دولت، آیین‏نامه‏های مصوّب وزارتخانه‏ها و دیگر دستگاه‏های اجرایی، بخشنامه‏ها و هم‏چنین احکام صادر از محاکم و نیز اسناد محاضر و، سرانجام، نوشته‏های حقوق‏دانان را هم باید مد نظر داشت. تدوین و تصویب قوانین به شیوه کنونی، یعنی به صورت نظام یافته و تابع تشریفات معیّنِ بیش و کم تعریف شده، دارای تقریبا صد سال سابقه (از زمان استقرار مشروطیت در ایران) است. تدوین و تصویب قانون به شکل جدید موجب به وجود آمدن متون دیگرِ متکی به قانون، یعنی تصویب‏نامه‏ها و مقرّرات دیگر گردید. بدین ترتیب، بررسی زبان حقوقی، حتی در این دوره صدساله، بدون تحقیق در این مجموعه پرحجم از مدارک و اسناد کامل نخواهد بود و این پژوهش نیز دراز دامن و دشوار است و تا کنون نیز شیوه اندیشیده‏ای برای این مطالعه و تحقیق عرضه نگردیده و طرحی برای این گونه بررسی‏ها درانداخته نشده است.

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 15)  

________________________________________

اگر مبدأ حرکت را در خصوص این بررسی ابتدای مشروطیت بگیریم دوره اول مجلس شورای ملی نخستین و مهم‏ترین عزیمتگاه آن و قوانینی که حاصل کار آن مجلس بوده است نخستین و مهم‏ترین متونی هستند که باید بررسی شوند. با توجه به دستاوردهای این بخش است که می‏توان و باید به تحلیل قوانینی پرداخت که بعد از آن به تصویب رسیده یا با اتکای به آنها مقررات دیگر از سوی مراجع مختلف تدوین و تصویب شده‏اند.

در خصوص متون قوانین و مقررات از آغاز مشروطیت تا کنون، همواره باید به این نکته هم توجه کرد که هر یک از آنها تا چه حد جنبه ابتکاری دارد و تا چه اندازه از تجربه دیگر کشورها و یا متون قوانین آنها بهره گرفته است. قوانین دوره اول مشروطیت و نیز قانون اساسی و متمم آن نیز از این دایره خارج نیستند. البته آنچه در بحث کنونی باید مورد توجه قرار گیرد مفاهیمی نیستند که احتمالاً از حقوق دیگر کشورها گرفته شده‏اند، بلکه اولاً تأثیرپذیری از نظر شیوه نگارش و ترجمه تحت‏اللفظی یا نقل به معنای مطالب است، ثانیا اقتباس یا ترجمه اصطلاحات و نیز واژه‏گزینی در برابر واژه‏های خارجی است.

در دوره اول مجلس، شش متن به تصویب رسیده است که بیش و کم همه آنها با حقوق اداری نسبت دارند؛ اما سه متن از این مجموعه، که به‏طور کامل به حقوق اداری مربوط‏اند، موضوع بحث این نوشته‏اند. این سه متن، با توجه به تفصیلی که دارند، تعداد قابل توجهی از اصطلاحات حقوق اداری و دیوانی را در خود جای داده‏اند. تحقیق درباره منشأ آنها نیازمندِ بررسیِ اسناد و مدارکی دیریاب است که البته نمی‏توان امیدوار بود اطلاعات دست اوّلی درباره آنها فراهم آید؛ اما، به‏طور اجمال، می‏توان گفت که تدوین‏کنندگان سه قانون مورد نظر ما، یعنی قوانین «انجمن‏های ایالتی و ولایتی» و «بلدیه» و «تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکّام»، از توجه به متون خارجی فارغ نبوده‏اند، از آن جهت که برخی از تأسیسات پیش‏نهادی در آنها و یا شیوه‏های اجراییِ مورد حکم بی‏شباهت به تأسیسات و شیوه‏های مرسوم در دیگر کشورها نیستند. با این همه، آنچه مهم و درخور توجه و دقت است تسلط کافی تهیه‏کنندگان متون برای به کارگیری الفاظ و تعبیرات مصطلح و مرسوم یا واژه‏ها و اصطلاحات قابل درک در زبان فارسی است.

نکته مهم دیگری که در تدوین قوانین دوره‏های اول مشروطیت باید به آن توجه کرد 

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 16)  

________________________________________

این است که، چون در آغاز کار سازمانِ کارشناسیِ دستگاهِ قانون‏گذاری شکل نگرفته بود، دست‏اندرکارانِ اصلیِ تقنین و بیش و کم گروهی از ایشان که با این شیوه کار آشنایی بیشتری داشته‏اند تدوین متون را عهده‏دار بوده‏اند. در واقع، هرچند در آن ایام نیز می‏توان این گروه معدود و محدود را کارشناس لقب داد، اما این کارشناسان را که خود نیز مصوب بوده‏اند باید غیر از کارشناسان دوره‏های بعد دانست. کارشناسان گروه اول، به اصطلاح امروزی، هم «تصمیم‏ساز» و هم «تصمیم‏گیر» بوده‏اند و کارشناسان گروه دوم تنها «تصمیم‏ساز»ند نه «تصمیم‏گیر». در نتیجه، فرق اساسی میان این دو گروه وجود دارد. گروه نخست، که در دوره‏های اول فعال بوده‏اند، هم به زبان فنی، یعنی زبانِ ساز و کارهایی که به ایجاد آن پرداخته‏اند آشنا بوده‏اند و هم به مفاهیم، به‏ویژه، الفاظ و زبان حقوقی بیش و کم تسلط داشته‏اند. حال آن که گروه دوم در بسیاری از اوقات فاقد یکی از این دو علم و اطلاع هستند. با توجه به همین امر، می‏توان علت وجود ابهامات فنی و یا زبانی ــ و گه‏گاه هر دو ــ را در متون قوانین و مقرّرات کنونی تبیین و تحلیل کرد.

بررسی زبان حقوقی دوره جدید و معاصر (یعنی از مشروطیت تا کنون) برای آگاه شدن از اصطلاحات، معانی و تعریف دقیق آنها و پیشنهاد عملی برای اصلاح شیوه نگارش متون مقررات، به‏خصوص قوانین و تصویب‏نامه‏ها و آیین‏نامه‏های هیئت دولت و دستگاه‏های اجرایی، از کارهای مهم و لازم است. با این‏همه، طرح مطالعاتیِ آن گسترده و اجرای این طرح نیازمند زمان کافی و پژوهشگران متعدد است. آنچه در این نوشته آمده است بررسی شتاب‏زده سه قانون مهم دوره اول مجلس مشروطیت است. این متون، همان‏طور که گفتیم و از این پس نیز اشاره خواهد شد، از متون واسط تلقی می‏شوند و بررسی آنها از دو جهت بایسته است: هم از آن جهت که می‏تواند چگونگی رابطه زبان آنها را با زبان گذشته ــ عمومی و حقوقی ــ نشان دهد و هم از آن رو که می‏تواند مسیر تحولات زبانیِ بعدی را بنمایاند.

قوانینی که در دوره اول مجلس شورای ملی و در فاصله سال‏های 1324-1326 ه ق به تصویب رسیده‏اند بدین شرح‏اند:

1. نظامنامه داخلی دارالشورای ملی ایران (90 مادّه)؛

2. قانون انجمن‏های ایالتی و ولایتی (122 مادّه)؛

3. قانون بلدیه (108 مادّه)؛

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 17)  

________________________________________

4. قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام (433 مادّه+ دو ضمیمه با26 مادّه)؛

5. قانون مطبوعات (52 مادّه)؛

6. قانون وظائف (10 مادّه).

سه قانون «انجمن‏های ایالتی و ولایتی» (مصوّب ربیع‏الثانی 1325) و «بلدیه» (مصوّب 20 ربیع‏الثانی 1325) و «تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام» (مصوّب 14 ذیقعده 1325) مفصل‏ترین این قوانین شش‏گانه‏اند(1) و به‏طور کامل به حقوق اداری و دیوانی مربوط‏اند. بررسی آنها نیز نشان می‏دهد که مفاهیم و اصطلاحات دیوانی و حقوق اداری مهمّی را در بر دارند و شاید بتوان گفت که واسطة‏العقد نوشته‏های دیوانی قبل و بعد از خود هستند. مضافا این که مفاهیم دیوانی و اداری را به صورتی نظام یافته و مرتبط با هم مطرح کرده و در قالب مواد ریخته و گه‏گاه نیز صورت مقدمه و نتیجه بیش و کم موجز به آن بخشیده‏اند. در واقع، این قوانین، صرف نظر از این که وجوه حقوقی و اداری ناظر به سازمان ایالات و ولایات را نشان می‏دهند و بسیاری از مفاهیم نو و مباحث مهم را در زمینه مدیریت کشور مطرح می‏کنند، از لحاظ مسائل مربوط به زبان حقوقی نیز اهمیت فراوان دارند. نکته مهم دیگر آن است که این سه قانون، به علّت نزدیکی تاریخ تصویب و طبعا تدوین آنها به یکدیگر، از مفاهیم و الفاظ تقریبا واحدی استفاده کرده‏اند و از آن مهم‏تر این که دو قانون «انجمن‏های ایالتی و ولایتی» و «بلدیه» در مواردی که به ایجاد مؤسسه یا بیان احکام مشابه پرداخته‏اند از ساز و کار و بیان کاملاً یکسان نیز برخوردارند. در این نوشته، ما به بحث دوم یعنی مباحث زبانی می‏پردازیم و بحث حقوقیِ صِرف را به وقت دیگر می‏گذاریم.

2برخی از ویژگی‏های زبانی

2-1کلیات

توجه به این سه قانون از لحاظ زبان، به‏ویژه زبان حقوقی، از چند جهت بایسته است:

_____________________________

1 ) از این پس، سه قانون مورد بحث با رمزهای زیر مشخص می‏شوند:

قانون انجمن‏های ایالتی و ولایتی: الف؛

قانون بلدیه: ب؛

قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام: ت.

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 18)  

________________________________________

ــ این قوانین را از لحاظ زبان و بیان می‏توان واسطی میان زبان دیوانی دوره قاجار، قبل از استقرار مشروطیت، و زبان حقوقی و دیوانی پس از مشروطیت دانست ــ زبانی که از دوره مشروطه تا به امروز، با نشیب و فرازها و افت و خیزهای متعدد، استمرار دارد.

ــ هر چند اصطلاحات و تعبیرات حقوق اداری و دیوانی در این سه قانون، در مواردی، نو شده‏اند، در عین حال، از اصطلاحات قدیم نیز در برخی موارد هم‏چنان استفاده شده است. امّا، این دسته از اصطلاحات، در سال‏های بعد، یا به طور کلی کنار رفته و جای خود را به الفاظ برگزیده یا نوساخته سازمان اداری و یا فرهنگستان اول داده‏اند و یا، اگر در عرف عام کاملاً کنار نرفته‏اند، در سازمان اداری واژه‏های دیگری به جای آنها نشسته‏اند.

ــ واژه‏های عمومی فراوانی در این سه قانون و چند قانون بعدی وجود دارند که جنبه عربیّت آنها بیشتر است و به تدریج جای خود را به واژه‏های عربی آسان‏تر داده یا به‏کلی واژه‏های فارسی جای آنها را گرفته‏اند.

ــ برخی از جمله‏بندی‏های نادر و هم‏چنین استعمال برخی از کلمات به جای کلمات دیگر و یا املای متفاوت نیز از نکاتی هستند که، در این متونِ واسط میان انشای قدیم و انشاهای جدیدتر اداری، شایسته توجه‏اند.

ــ دقت در افعال به کار رفته در این متون و متونِ قوانینِ دیگر و مقایسه آنها با صیغه‏های افعال مصطلح و معمول در عرف قانون‏گذاری بایسته است.

ــ در عرف قانون‏گذاری، از ذکر علل و جهات و یا فلسفه تقنین قانون و مواد یا ماده معیّن به‏طور کامل پرهیز می‏شود؛ اما، بر خلاف این عرف، در دو قانون «انجمن‏های ایالتی و ولایتی» و «تشکیل ایالات و ولایات» و برخی دیگر از قوانین به ذکر علت و دلیل پرداخته‏اند که از این جهت نیز با نوعی کناره گرفتن از زبان حقوقی متّبع مواجهیم.

در این بخش مطالب یا نکته‏های بالا را به اختصار بررسی می‏کنیم.

2-2شیوه نگارش

نه‏تنها شیوه نگارش قوانین دوره اول مجلس شورای ملی تحت تأثیر ساده‏نویسی است و پرهیز از عبارت‏پردازی و مغلق‏نویسیِ دولتیِ قبل از مشروطیت در آن آشکار است، بلکه در واقع می‏توان آن را شیوه خاصی دانست که آگاهانه درصدد برآمده است، در عین 

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 19)  

________________________________________

حفظ اصطلاحات و واژه‏های دیوانی و رسمی و نیز مفاهیم حقوقی، زودتر از دیگر نوشته‏های دولتی و دیوانی به زبان عمومی نزدیک شود. البته، گه‏گاه، برخی غفلت‏ها و تسامح‏ها و غلط‏های انشایی و کاربُردِ ترکیب‏های نامناسب نیز در این متون ملاحظه می‏شود. اما، اگر به مقایسه بپردازیم، درمی‏یابیم که این مجموعه، هم نسبت به نوشته‏های دیوانی و نیز مکتوبات روزنامه‏ای دوره خود و هم نسبت به مقررات و قوانین بعدی، از استواری بیشتری برخوردار است و یا حداقل نمی‏توان جا و مقام کمتری برای آن قایل شد.

نویسندگان این مقررات متوجه اهمیت ابلاغ پیام‏های حقوقی و قانونی و لزوم صراحت و روشنی مطالب بوده‏اند و، بنابراین، شیوه‏ای را برگزیده‏اند که از ابهام و اغلاق دور باشد. با این‏همه، نمی‏توان برای جمله‏بندی و ترکیب عبارات آنها امتیازی خاص قایل شد و وجود ابهام را در بیان موقعیت برخی نهادها نادیده گرفت.

درباره شیوه نگارشِ سه قانون انجمن‏ها و بلدیه و تشکیل ایالات و ولایات توجه به چند نکته زیر بایسته است:

2ـ2ـ1رعایت ایجاز و پرهیز از آوردن کلمات زاید به گونه‏ای که تعریف‏ها تقریبا در برگیرنده کلماتی است که به آنها نیاز بوده است.

مملکت محروسه ایران برای تسهیل امور سیاسی به ایالات و ولایات منقسم می‏شود. (ت/ 1)(2)

انجمن نظار فقط مشغول امر انتخاب خواهد بود و به هیچ وجه داخل در گفتگوی دیگری نخواهد شد. (الف/ 14)

دایره اقدامات بلدیه مختص به حدود شهر و اراضی متعلقه به شهر است. (ب/ 3)

در مواردی هم که مواد مفصّل‏اند باز هم کلمات زاید در آنها کمتر دیده می‏شود.

در ایالات و ولایات و بلوکات برای ترتیب و تنظیم کلیه امور علاوه بر انجمن‏های ایالتی و ولایتی و بلدی که مطابق نظامنامه انجمن‏های مذکور تکالیفشان معین است دوائری تشکیل می‏شود که به داوئر محلّیّه موسوم خواهد بود (مقابل دوائر مرکزیّه که عبارت از 

_____________________________

2 ) در ارجاع به مواد قوانین سه‏گانه، پس از آوردن رمز قانون و علامتِ «/ »، شماره ماده ذکر می‏شود؛ مثلاً ماده اول قانون تشکیل ایالات و ولایات به این شکل نشان داده می‏شود: (ت/ 1) و ماده 14 قانون انجمن‏های ایالتی و ولایتی به این شکل: (الف/ 14).

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 20)  

________________________________________

وزارتخانه‏هاست) این دوائر از حیثِ وظائف و وسعت قلمرو و حدود اختیارات از یکدیگر ممتازند چنانکه از حیثِ وظائف کلیه منقسم می‏شوند به دوائر اداریه و عدلیه و از حیث قلمرو به دوائر ایالتی و ولایتی و بلوکی و از حیث اختیارات به دوائر تابعه و متبوعه چنانکه بلوک در اختیارات تابع اداره ولایات است و قریه تابع اداره بلوک. (ت/ 4)

2ـ2ـ2در قانون‏نویسی ایران، معمولاً از پرانتز برای توضیح استفاده نمی‏شود. مواردی از قبیل آنچه در ماده 4 قانون تشکیل ایالات (ت/ 4) آمده است استثناست. در عین حال، در این قانون و برخی از قوانین دیگر، شیوه نگارش عادی و مرسومِ توضیحِ مطالب، از طریق پرانتز، به کار رفته است، مانند «مشروحا و واضح (نزدیک به فهم)...» (ت/ 73)

2ـ2ـ3از جمله قواعد مهم که در قانون‏نویسی رعایت می‏شود ذکر نکردن علت و جهت و فلسفه حکمِ مذکور در ماده قانون است. لکن، در قانون‏های سه‏گانه مذکور و برخی دیگر از قوانینِ ابتدای مشروطیت این شیوه رعایت نشده است. در برخی از قوانینِ پس از پیروزی انقلاب نیز، از همین روش پیروی شده است. شاید علت آن باشد که قانون‏گذار، برای ابلاغ صحیح و موجّه پیام، در شرایط خاص، لازم می‏دیده است که علت و فلسفه حکم را نیز بیان کند.

چون حاکم نماینده دولت است در ولایت و نظارت تمام امور کشوری به عهده او تعلق می‏گیرد لهذا حق دارد که بی‏مقدمه به تمام دوائر کشوری سرکشی نماید... (ت/ 11)

چون اجرای قوانین راجعه به امنیت و رفاهیت اهالی یکی از وظائف عمده حاکم است و عادات و اخلاق اهالی و ولایات متفاوت و مقتضی بعضی تصرفات و اقدامات است که باید از طرف دوائر حکومتی و نظمیه به عمل آید لهذا حکام و ادارات نظمیه می‏توانند نظر به آداب و عادات و اخلاق اهالی... (ت/ 105)

چون انجمن‏های ایالتی بصیرت در امور و حوائج ایالات دارند لازم است اولیای دولت قبل از اقدام به تغییرات در ایالات رأی انجمن‏های مزبور را بخواهند ولی مجبور به پیروی رأی آنها نیستند. (الف/ 98)

هنگامی که علت یا فلسفه حکم در جمله اول ماده مطرح و معمولاً با «چون» آغاز می‏شود وجه التزامی مطلق یا ترکیبی، غالبا با فعل کمکیِ «باید»، (ت/ 10، 19، 28، 412 و...) اصل حکم را بیان می‏کند. به جای «باید»، در برخی موارد، «لازم است» آمده است (الف/ 98).

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 21)  

________________________________________

چون از طرف دولت امور ولایت به عهده کفایت و صداقت حاکم که رئیس ولایت است محول شده حاکم باید بیش از همه در حفظ منافع و مصالح دولت و ملت و... بکوشد و فوائد مملکت و منافع اهالی را در نظر داشته باشد و... (ت/ 10)

چون حاکم نماینده دولت است در ولایت تمام صاحب‏منصبان و... باید قطع نظر از رتبه و منصب و... نسبت به حاکم احترامات لازمه را به عمل آورند... (ت/ 29)

در برخی موارد نیز، اصل حکم، پس از بیان علت یا فلسفه حکم، با «لهذا» شروع می‏شود (ت/ 11، 105، 178، 414، و...) و، در این حالت، در تقریر اصل حکم، حق یا اختیارِ اقدامی که مورد حکم قرار گرفته به مجری داده شده است.

چون حاکم نماینده دولت است در ولایت و نظارت تمام امور کشوری به عهده او تعلق می‏گیرد لهذا حق دارد که بی‏مقدمه به تمام دوائر کشوری سرکشی نماید. (ت/ 11)

چون اجرای قوانین راجعه به امنیت و رفاهیت اهالی یکی از وظائف عمده حاکم است و عادات و اخلاق اهالی ولایات متفاوت و مقتضی بعضی تصرفات و اقدامات است... لهذا حکام و ادارات نظمیه می‏توانند نظر به آداب و عادات و اخلاق اهالی ولایت بعضی قواعد لازمه را... مرتب نموده اعلام نمایند... (ت/ 105)

2ـ2ـ4در این متن‏ها مطابقت صفت و موصوف و مضاف و مضافٌ الیه (مؤنث آوردن صفت یا مضافٌ الیه) به قاعده عربی، از ابتدا تا انتها، رعایت شده است. این قاعده بعدها در قوانین و مصوّبات مراعات نشده و البته علت آن همواره توجه به قواعد زبان فارسی نبوده است؛ چون گه‏گاه، در نوشته‏های اداری، با عبارت‏هایی نظیر «بانوان محترمه» نیز روبه‏رو می‏شویم. در واقع، باید گفت که رعایت نکردن این قاعده نتیجه دور شدن نویسندگان بعدی قوانین از اطلاعات صرفی و نحوی زبان عربی است و موارد درست موجود هم مواردی هستند که در خاطره‏ها مانده و هم‏چنان در نوشته‏ها به کار رفته‏اند. در متون سه‏گانـه، هـمه جا با «دوائر محلّیّه»، «ممالک محروسه»، «اداره محلّیّه»، «عمارات عتـیقه»، «آلت اجرائـیّـه»، «قوه جـبریّـه»، «امور اتّـفاقـیّـه» و نظایر اینها و هم‏چنین با جمع به ـ ات، مانند «شعبات»، «اخطارات»، «اجحافات»، «خالصجات»، «نوشتجات»، «گذارشات» (بـه جـای گـزارشات یـا گـزارش‏هـا)، در قانون تشکیل ایالات و ولایات؛ «تابعیت ایرانیه»، «اسامی مرقومه»، «ورقه اعتراضیه»، «اشیاء منقوله و غیرمنقوله»، 

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 22)  

________________________________________

«منافع مخصوصه»، «صورت‏های لازمه» و مانند آنها، در قانون انجمن‏ها؛ و «اقدامات مقتضیه»، «هیئت بلدیه»، «اشخاص متفرقه» و امثال اینها، در قانون بلدیه روبه‏رو می‏شویم.

2ـ2ـ5برخی از کلمات به جای واژه‏هایی به کار رفته‏اند که امروز مصطلح‏اند. در این قانون، در موارد متعدد،

هم‏چنان به جای هم‏چنین آمده است:

حاکم در وقت بلوک گردشی و هم‏چنان هر وقتی که لازم بداند (ت/ 59)

حکام در موارد ذیل مسئول و مؤاخذند (اولاً) در صورتی که قوانین و احکام [ و [همچنان دستورالعمل‏های رؤسای خود را بلااجرا گذارند... (ت/90)

انفصال کلانترها در شهرهای متوسط و کوچک و همچنان معاون کلانترها... (ب/ 105)

تبلیغ که، در مصطلحات کنونی اداری، ابلاغ به جای آن به کار می‏رود:

وظائف این مجلس از قرار تفصیل است:... و تبلیغ نسخه‏های چاپی قوانین به ادارات نظمیه و ضبطیه... (ت/ 117)

و نیز «تعاقب» که در اصطلاحات کنونی حقوق اداری و حقوق جزا «تعقیب» گفته می‏شود:

در موارد تعاقب قطاع‏الطریق و دزدها و فراریان و اشخاصی که مرتکب جنحه و جنایتی شده فرار کرده‏اند. (ت/229)

(یازدهم) تعاقب فراری‏های نظامی و... (ت/ 264)

... در صورت تعاقب دزد یا... (ت/ 343)

البته به واژه تعقیب نیز توجه بوده است و آن یک بار در ماده (1) منضم به ت/ 226 آمده است.

شراکت به جای شرکت:

شراکت در اجرای احکام عدلیه... (ت/ 223)

حاصل به جای محصول:

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 23)  

________________________________________

رئیس ضبطیه باید مستحضر از خوبی و بدی حاصل باشد و... (ت/ 263)

مراجعت به جای مراجعه:

مراجعت به قوای نظامی... (ماده 9 منضم به ت/ 36)

مدافعه به جای دفاع:

به جهت مدافعه شخص خود... (ماده 1 منضم به ت/ 226)

2ـ2ـ6در این قانون، برخی از واژه‏های خارجی (بیشتر فرانسه) به صورت مستقل یا در پرانتز (برای روشن کردن معنی اصطلاح) به کار رفته است. شمار این واژه‏ها زیاد نیست و در نتیجه دو نکته را توأما نشان می‏دهد: یکی آن که قانون‏گذار به برخی از مقررات خارجی نظر داشته است و دیگر آن که کوشش کرده است متن را به صورتی قابل فهم به زبان فارسی و در عین حال فنی درآورد. از جمله تعبیرات فرنگی می‏توان به واژه‏های زیر اشاره کرد:

ــ راپُرت (ماده 10، منضم به ت/ 36)

ــ باتالیون (ماده 10، منضم به ت/ 36) که از روسیِ DBhBZ|`^ یا فرانسویِ bataillon مأخوذ است به معنی گُردان.

ــ استاتیستیک که برای توضیح واژه احصائیه در پرانتز آمده است.

ــ دوسیه (ت/ 112)

ــ آجودان (ت/ 114، 115)

ــ پلیس (ت/ 289، 290 و مواد دیگر)

ــ پروگرام (دستورالعمل ت/ 337)

ــ پلیتیک (الف/ 103)

ــ کمیسیون (ب/ 99)

3اصطلاحات و تعبیرات عمومی و دیوانی

پیش‏تر گفتیم که، در نخستین متون قانونی مدوّن در دوره مشروطیت، از نثر ساده و در عین حال منشیانه اواسط دوره قاجار تا حدود زیادی فاصله گرفته شده و، به‏خصوص، از 

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 24)  

________________________________________

کاربرد مترادفات و نیز واژه‏های بیش و کم غریب پرهیز شده است. با این همه، این متون، در مقایسه با قوانین دوره‏های بعد، هم‏چنان تحت تأثیر تعبیرات و اصطلاحات و نیز لغات بیش و کم عربی مصطلح زمان است. ما، در این بخش، واژه‏ها را به دو دسته تقسیم می‏کنیم:

دسته اول واژه‏ها و تعبیرهایی هستند که متعلق به واژگان عمومی‏اند و قانون‏گذار از آنها در نخستین قوانین بهره گرفته و در دوره‏های بعد کمتر به آنها توجه کرده یا به طور کامل از استعمالِ آنها خودداری کرده است. بسیاری از این واژه‏ها، بیش و کم، هنوز هم در نوشته‏های غیرحقوقی به کار می‏روند؛ اما، در امر قانون‏گذاری که توجه بیشتری به زبان معیار دارد، از به کار بردنِ آنها پرهیز می‏شود.

دسته دوم واژه‏ها یا اصطلاحات دیوانی و اداری‏اند که، در دوره‏های بعد، از اصطلاح‏نامه حقوق اداری و دیوانی، به سرعت یا به تدریج، به یکی از دو علت زیر، کنار گذاشته شده‏اند:

1) در نهادهای اداریِ بعدی، اصلِ تأسیس یا مفهوم منتفی شده است؛

2) برای تأسیس یا مفهوم حقوقیِ مورد نظر واژه و اصطلاح و تعبیر دیگری ساخته یا برگزیده شده است.

3-1واژه‏های عمومی

با بررسی الفاظ و تعبیرات این سه قانون، به این نتیجه می‏رسیم که، با وجود به کار گرفتن الفاظ و تعبیراتِ به نسبت قدیمی، از واژه‏های بسیار کهن و یا مهجور کمتر استفاده شده یا، بهتر بگوییم، تنها در دو سه مورد این واژه‏ها به کار رفته‏اند. الفاظ بیگانه نیز بسیار کم‏اند و چند مورد به کار رفته تقریبا از الفاظی‏اند که در آن روزگار مصطلح بوده‏اند، مانند پروگرام، راپرت، پلیس.

همان طور که گفتیم، از این الفاظ، با آن‏که در محاوره و نیز نوشته‏های عادی و گه‏گاه اداری به کار می‏روند، در قوانین بعدی کمتر استفاده شده است.

در این‏جا، ابتدا به یادآوری برخی از این الفاظ با اشاره به معنایی که در متن قوانین از آنها مراد شده است می‏پردازیم؛ سپس فهرست واژه‏های دیگری را که معنایشان روشن است به دست می‏دهیم و، سرانجام، به برخی از ترکیبات اشاره می‏کنیم.

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 25)  

________________________________________

3-1-1واژه‏های عمومی و معانی آنها در قانون

آدم شاگرد، پادو، و در متن قانون مأمور:

در موقع فرستادن مأمورِ مخصوص برای اجرای احکام باید نکات ذیل همیشه منظور نظر باشد: اول، بدون ضرورت آدم مخصوص فرستاده نشود. (ت/ 177)

تسویه حل و فصل:

... امور اجرائیه را تسویه نمایند. (ت/ 165)

سایر امور راجعه به انجمن بلدیه به اکثریت آراء حل و تسویه می‏شود. (ب/ 80؛ نیز á ب/ 76)

تعارف دارای چند معنی، از جمله، نوعی ادای احترام به هنگام ورود و خروج اشخاص، دعوت میهمان به خوردن غذا و میوه و...، و، در متن قانون، به معنی هدیه و ارمغان و پیشکش و در واقع نوعی رشوه یا باج و دادن کالای مجانی:

تابین نظمیه که در اداره بلوکی خدمت می‏نمایند... در عرض راه هر چه از آذوقه و غیره لازم می‏شود باید بخرند و کسی را مجبور به دادن هدیه و تعارف ننمایند... (ت/ 258)

تعطیل در متن، به معنی خودداری از اجرا، توقف اجرا:

و فرمانفرما،... بدون این‏که حق تغییر قرارداد را داشته باشد فقط تعطیل اجرای قرارداد را نموده... (ت/ 169)

خیالات افکار، اندیشه‏ها:

در راپورتی که حاکم منفصل و حاکم منصوب می‏دهند باید مواد ذیل مندرج باشد:... سادسا خیالاتی که حاکم منفصل در اصلاح وضع و امور ولایتی داشته و خیالاتی که حاکم منصوب دارد. (ت/ 69؛ نیز ت/ 73: خیالات و نقشه‏ها)

سوا جدا، به غیر از:

واداشتن به خدمت خارج از نوبت (یعنی سوای خدمت مقرره). (ت/ 315)

دفعه، یک‏دفعه یکباره، مستقیما:

اشخاصی که در مدت سه سال در جاهای دیگر صاحب منصب نظمیه و ضبطیه بوده‏اند... از این قاعده مستثنا و یک‏دفعه در پایتخت داخل خدمت نظمیه خواهند شد. (ت/ 303)

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 26)  

________________________________________

رفعت رتبه ترفیع رتبه (ترفیعِ رتبه نیز در همین قانون چند بار آمده است):

حکام برای تشویق مستخدمین... می‏توانند بر طبق قوانین به آنها رفعت رتبه و انعام بدهند... (ت/ 21)

فعله کارگر ساده:

... نظارت به این که اجرت کارگر و عمله و فعله به موقع و تمام پرداخت شود. (ت/ 221)

قدغن ترکی و از لغات اضداد است یعنی به معنی منهی (و نهی) و امر است... (مبسوط، ذیلِ 10741)(3):

... دیگر چیزهائی را که دولت خرید و فروشش را قدغن کرده است... (ت/ 221)

مقیّد مقرّر:

... در مواد 391 و 392 و نظامات عدلیه مقیّد است. (ت/ 314)

... باید شرایطی را دارا باشند که درباره انتخاب‏کنندگان اعضای انجمن بلدیه مقید است. (ب/ 108)

3-1-2واژه‏های عمومی که در متون قوانین بعدی کمتر به کار رفته‏اند

الف) قانون تشکیل ایالات و ولایات

احصائیه، اِخبار، اسکات، اسلحه ناری، اولاً، ثانیا (تا تسعة عشر و بالاتر)، بدکردار (مستخدمین نالایق و بدکردار)، بغتتا، بلاتأخیر، حشرات الارض، حفظ الصحه، حل و عقد امور، خلع از شغل، خواهش (به معنی «تقاضا»: خواهشِ ترفیع)، دارالمساکین، درجه سفلی، درجه (رتبه) علیا، دفترخانه (دبیرخانه)، دلالت (= راهنمائی)، ذرع، رخت شستن، سنیّ الجوانب، سواد (= رونوشت)، سیاست (= مجازات: سیاست مقصّرین)، شغل اسفل، شغل اعلی، صدر مجلس، ضرورت مبرمه، طرق و شوارع، علانیه، عوام الناس (محل اجتماع و ازدحام عوام الناس)، غارت و یغما، قشون، قطّاع الطریق، قنسولگری (= کنسولگری)، قواعد توقیر و ادب، کذلک، لامحاله، لهذا، محرّر، مکابره، مکاتبِ (ابتدائیه)، مماطله، نایره (اغتشاش، شورش، فتنه)، وقایه (امنیت، انتظام امور)

ب) قانون انجمن

بلد، بلاد، خواهش (= تقاضا)، دار العجزه، سیاهه، لایقرأ، مضایقه

_____________________________

3 ) جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، کتاب‏خانه گنج دانش، تهران 1378، 5 ج.

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 27)  

________________________________________

ج) قانون بلدیه

بیع و شراء، دار المساکین، عموم ناس، مُمضی

3ـ1ـ3برخی ترکیبات

از قرار تفصیل:

... و وظایف آن از قرار تفصیل است اولاً... ثانیا... (ت/ 220؛ نیز á 221)

امور راجعه بلدیه از قرار تفصیل است... (ب/ 2)

انتزاع نمودن (چیزی را از کسی):

حکام در موارد ذیل مسئول و مؤاخذند: ... ثامنا: در مواردی که حکام دخالت به کار محاکمه نمایند و ملک کسی را انتزاع نموده به دیگری بدهند. (ت/ 90)

به عهده کسی صادر شدن:

وظایف مدیر ضبطیه به قرار ذیل است... بیست و سوم: اِخبار اداره ضبطیه از انجام دادن اوامر و احکامی که به عهده مدیر ضبطیه صادر شده... (ت/ 264)

به عهده کسی یا دستگاهی موکول بودن:

هشتم: عمل کردن به وظایفی که به موجب قوانین گمرکات به عهده ادارات ضبطیه موکول است. (ت/ 222)

کسی را از امری یا کاری خارج کردن:

رئیس ضبطیه حق دارد که مدیر دایره را از تحقیقات مطلبی خارج نموده آن تحقیقات را در همان دایره مدیر به دیگری واگذار کند... (ت/ 256)

3-2واژه‏ها و اصطلاحات دیوانی و اداری

ادارات متساویه ادارات هم‏عرض و هم‏تراز:

اعضای اداره ولایتی می‏توانند با دفترخانه‏های ادارات متساویه، دفترخانه‏های وزارتخانه‏ها... مکاتبه نمایند. (ت/ 174)

اکیال (جمعِ کیل) واحد اندازه‏گیری، در برابر وزن و اوزان:

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 28)  

________________________________________

... حکام مواظب تعدیل نرخ و عدم کم‏فروشی و صحت اکیال و اوزان می‏باشند... (ت/ 45)

امور سیاسی:

امور سیاسی عبارت از مسائلی است که راجع به اصول اداره و قوانین اساسی مملکت و پلیتیک دولت باشد. (الف/ تنبیه 103)

ایالت/ ایالات:

ایالات قسمتی از مملکت است که دارای حکومت مرکزی و ولایت حاکم‏نشین جزء است. (ت/ 2؛ نیز الف/ 1 با همین تعریف)

بقایا یکی از معانی بقایا باقی‏مانده دیون به دولت بابت خراج، مالیات (بقایای مالیاتی)، حق‏الثبت و هزینه مقدماتی ثبت املاک (بقایای ثبتی) است (مبسوط، ذیل 3275):

حاکم در وقت بلوک گردشی... حق دارد که به کلیه اموال متعلقه... رسیدگی نموده و معلوم دارد که عایدات دولت بدون حیف و میل وارد صندوق می‏شود یا نه و مقدار بقایا چقدر است. (ت/ 59)

... اطلاعات راجعه به اخذ مالیات و بقایا و کذلک مقدار بقایائی که لاوصول مانده و جهت وصول نشدن بقایا... (ت/ 60)

بقایای شهری (ب/ 70)

بلدیه شهرداری:

مقصود اصلی تأسیس بلدیه حفظ منافع شهرها و ایفای حوائج اهالی شهرنشین است. (ب/ 1)

بلوک/ بلوکات، بلوک گردشی بلوک به طور دقیق در قانون تشکیل ایالات و ولایات تعریف نشده است.(4) در قانون انجمن‏های ایالتی و ولایتی نیز (الف/ 50)، به طور غیرمستقیم، بلوک مجموعه‏ای از چند قریه دانسته شده است:

_____________________________

4 ) ایالات و ولایات و بلوکات منقسم می‏شوند از حیث قلمرو به دوائر ایالتی و ولایتی و بلوکی و از حیث اختیارات به دوائر تابعه و متبوعه، چنان که بلوک، در اختیارات، تابع اداره ولایات است و قریه تابع اداره بلوک. (ت/ 4)

«حاکم موظف به بلوک گردشی است» (ت/ 59 ، 84)

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 29)  

________________________________________

از (هر) قریه‏ای یک نفر به انتخاب اهل قریه انتخاب می‏شود و تمام منتخبین قراء یک بلوک در مرکز بلوک جمع شده...

در ماده 195 قانون تشکیل ایالات و ولایات نیز مفهوم دقیق بلوکات روشن نیست:

تمام بلوکات با کرسی آن و شهرهای جزو بلوکات (در صورتی که باشد) و نواحی و دهات در اداره نایب الحکومه و اداره بلوکی است. (ت/ 195)

با توجه به این که قریه، در اصطلاح دوره مورد نظر با دِه بیش و کم هم‏معنی است، می‏توان تعریف دکتر جعفری لنگرودی را، به شرح زیر، قابل قبول دانست:

«بلوک: دهستان که در تقسیمات کشوری حوزه‏ای است بزرگ‏تر از ده. دهستان را دهدار (میر بلوک) اداره می‏کند. در عصر ساسانی او را رئیس ده می‏خواندند. میر بلوک اصطلاح عصر قاجار است.» (مبسوط، ذیل 3315).

رئیس بلوک و نایب الحکومه (ت/ 195 و 196)، علی القاعده، همان میر بلوک است؛ هم‏چنین، نظر به این که، بر اساس مواد 217 و 241 و 197، نایب الحکومه ریاست ضبطیه یا نظمیه بلوک را به عهده دارد.

رئیس ضبطیه بلوک را (نایب الحکومه) وزیر داخله معین می‏کند. (ت/ 217)

رئیس ضبطیه که همان نایب الحکومه است... (ت/ 241)

ریاست نظمیه بلوک نیز بر عهده نایب الحکومه است (ت/ 197)

و، در ت/ 132، از میرهای ضبطیه و نظمیه یاد شده است که، علی‏القاعده، همان رؤسای ضبطیه و نظمیه هستند. بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که نایب الحکومه همان میر بلوک است.

بیگلربیگی بیگلربیگی ظاهرا، در اصطلاحات دوره مغول، به معنی امیرالامرا بوده و حکام ایالات عصر صفویه را نیز با این نام می‏خوانده و گاه خانلرخانی می‏گفته‏اند (مبسوط، واژه 3807). اما، در قانون تشکیل ایالات، بیگلربیگی اصطلاح دیگری برای رئیس نظمیه است و رئیس نظمیه رئیس اداره نظمیه پایتخت و هر یک از کرسی‏های ولایات و نیز شهرهایی است که تعیین صورت آنها با وزارت داخله بوده است. (á ت/ 286):

تقسیم نواب و پلیس و گزمه و مستخدمین دفترخانه‏های محلات به محلات مختلف بسته به صوابدید رئیس نظمیه یا بیگلربیگی است. (ت/ 292)

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 30)  

________________________________________

تابین سربازان و مأموران ضبطیه و نظمیه:

تابین ضبطیه... به سه درجه تقسیم می‏شوند اولاً ناظمین ضبطیه... ثانیا دهباشی‏ها... ثالثا پلیس... . (ت/ 214)

درجات تابین نظمیه از این قرار است دهباشی، پلیس و گزمه... (ت/ تبصره 311)

جمع درآمد و عایدات دولت، در برابر خرج:

جمعهای معمولی بودجه ایالت یا ولایت از این قرار است (اول) وجهی که بعد از ممیزی و تعدیل مالیات بر طبق قانون مالیه... از مالیات هر ایالت و ولایتی برای مخارج محلی آن‏جا واگذار می‏شود (دوم)... جمعهای فوق العاده ایالات و ولایات از قرار ذیل است. (اول) مالیات فوق العاده که... علاوه بر معمول دریافت می‏شود... (الف/ 106)(5)

جمع و خرج درآمد و هزینه:

اداره بلدیه مکلف است... و لوایح جمع و خرج شهر را مرتب کند... (ب/ 94)

چاپار، چاپاری (سمت) پیک، پستچی‏گری:

... در دفترخانه اداره بلوکی چند نفر از تابعین ضبطیه برای حمل مکاتبات و مراسلات از کرسیِ بلوک به داخله بلوک به سمت چاپاری خواهند بود... (ت/ 208)

حاضر رکاب

احتمالاً به معنی حاضر یراق و یا پا به رکاب است. حاضر یراق نظامیِ آماده کار است و پا به رکاب به معنی آماده حرکت و آماده سفر است:(6)

تمام صاحب منصبان و تابین قراسواران در خدمت نظام حاضر رکاب محسوب... خواهند بود. (ت/ 351)

دار الشورای ملی مجلس شورای ملی

در آغاز مشروطیت، مجلس شورای ملی را در برخی از نوشته‏ها دارالشورای ملی گفته‏اند. این اصطلاح یک بار در ماده 12 قانون تشکیل ایالات و ولایات آمده است:

حاکم باید در امر انتخابات وکلای دارالشورای ملی...

_____________________________

5 ) در واژه‏های صاحب جمع و ابواب جمع همین معنی منظور شده است (مبسوط، ذیلِ 5708). اصطلاح جمعی خرجی، در نظام بودجه‏نویسی امروز، نیز در همین معنی است.

6 ) نجفی، ابوالحسن، فرهنگ فارسی عامیانه، نیلوفر، تهران 1378، 2ج؛ ذیل حاضر یراق، پا به رکاب.

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 31)  

________________________________________

و، پیش از آن نیز، در عنوان قانون مربوط به اداره مجلس (نظامنامه داخلی دارالشورای ملی ایران، مصوب 29 شعبان‏المعظّم 1324) ذکر شده است. نکته جالب توجه آن است که، در متن نظامنامه، همه جا واژه مجلس به کار رفته است:

پس از افتتاح مجلس در اجلاس اول... (ماده 1)

رئیس مجلس می‏تواند... (ماده 15)

و مهم‏تر آن که، در ماده 88 نظامنامه، عنوان کاملِ مجلس، مجلس شورای ملی ذکر شده است:

عموم مردم می‏توانند با داشتن بلیط برای استماع مذاکرات در اجلاسات علنی داخل مجلس شورای ملی بشوند و در جایی که برای تماشاچی مقرر است بنشینند.

دارالخلافه مرکزِ حکومت، تهران

در دوره قاجار، تهران را دار الخلافه می‏گفتند. «در قدیم نیز، مقر حکومت خلافت عباسی، یعنی بغداد، و سپس مقر حکومت عثمانی را در آسیای صغیر دار الخلافه می‏گفتند و بعدا این لفظ به مقر حکومت مرکزی دولت‏های اسلامی گفته می‏شده است» (مبسوط، ذیل 6838):

شهر دارالخلافه و کرسی‏های ولایات جزو اداره بلوکی محسوب نمی‏شوند... (ت/ تبصره 195؛ نیز áالف/ 122)

ده‏باشی یکی از درجات سه‏گانه تابین‏های ضبطیه و نیز عضو نظمیه گذر در اوایل مشروطه(7):

به موجب تبصره ماده 213 قانون تشکیل ایالات «شهرهای جزو محال و اماکن معتبره که نظمیه علیحده ندارند بسته به تقسیم یکی از دوایر ضبطیه محسوب خواهد بود» و به موجب ت/ 214، تابین ضبطیه به سه درجه منقسم می‏شوند که درجه دوم آن (ثانیا) دهباشی است و دهباشیها هر کدام قسمتی از دوایر ضبطیه را (رجوع به تبصره ت/ 213) محافظت می‏نمایند و هم‏چنان (= هم‏چنین) در دهات واقع‏اند.

به موجب ت/ 287 «از حیث امور نظمیه شهر به چند محله تقسیم می‏شود» و هر محله نیز به موجب ت/ 288 به چند گذر و هر گذر نیز به چند کوچه تقسیم می‏شود و مطابق ت/ 289 

_____________________________

7 ) á مبسوط، ذیل 7253 ؛ دَهباشی (مرکب از عدد ده فارسی و باش که لفظ ترکی است به معنی «سر، رئیس» و پسوند «ی»، دون منصب نایب، در دوره قاجار منصب پستی در فرّاشخانه بالاتر از فرّاش، سردسته فراش (از لغت‏نامه دهخدا، یادداشت مؤلف)؛ رئیس ده نفر فرّاش (ناظم الاطبا).

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 32)  

________________________________________

«کوچه‏ها به محافظت تابین نظمیه از قبیل دهباشی و پلیس و گزمه و غیره محول است... .»

بنابراین، ده‏باشی، از یک سو، وظیفه مأمور نظمیه را در کوچه‏های شهرها ایفا می‏کند و، از سوی دیگر، در دهات انجام وظیفه می‏نماید.

ردیف نظمیه سربازان یا صاحب منصبان داوطلب یا ذخیره نظمیه:

اشخاصی که صلاحیت دخول به خدمت نظمیه را دارند در پایتخت، اول جزو ردیف نظمیه محسوب می‏شوند و بعد از دادن امتحانات در مکتب نظمیه داخل خدمت واقعی خواهند شد... (ت/ 308)

... اشخاصی که... صلاحیت دخول به خدمت نظمیه را دارند و می‏خواهند به سمت کدخدائی داخل خدمت نظمیه شوند جزو نظمیه ذخیره (ردیف) محسوب خواهند شد که بعد از دادن امتحانات لدی‏الاقتضا داخل خدمت نظمیه بشوند... (ت/ 303)

ساخلو پادگان نظامی(8)

صاحب منصب مأمور دولت کشوری و لشکری با مقام مهم صاحب منصب نظامی و قلمی (صاحب‏السیف و القلم):

... می‏توانند از صاحب منصبان قلمی یا نظامی متقاعد یا غیرمتقاعد باشند... (ت/ 433)

صندوق وظیفه

وظیفه به معانیِ متعدد از جمله مقرری، حقوق، مواجب، شهریه، مستمری به کار رفته است (á مبسوط، ذیل 14663). در متن قانون، به معنی مقرری و مستمری بازنشسته‏های ایالتی و ورثه اشخاصی است که در سر خدمت فوت کرده‏اند.

قراردادهای انجمن... ... (هجدهم)، در تأسیس و اداره صندوق وظیفه برای مأمورین که حقوق آنها از وجوه ایالتی پرداخته می‏شده و به واسطه پیری و ناتوانی و قدمت خدمت معاف شده‏اند و هم‏چنین ورثه اشخاصی که در سر خدمت وفات کرده‏اند. (الف/ 97)

ضابط در قانون تشکیل ایالات و ولایات، هر بلوک به چند ناحیه تقسیم می‏شود و هر ناحیه معمولاً چند دِه را دربرمی‏گیرد. هر ناحیه دارای اداره‏ای بوده که «رئیس آن اداره 

_____________________________

8 ) ساخلو: گروهی از سربازان که در مکانی جای گزیده و به حفظ و نگه‏داری آن گماشته شده باشند. این کلمه ترکی است و فرهنگستان پادگان را به جای آن برگزیده است. (لغت‏نامه دهخدا)

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 33)  

________________________________________

به عنوان نماینده وزارت داخله یا کشور در آن ناحیه ضابط یا مباشر خوانده می‏شده است» (مبسوط، ذیل 8891):

امور اداره هر ناحیه محول است به عهده شخصی که موسوم است به ضابط (مباشر). (ت/ 365)

ضبطیه اداره مسئول امور انتظامی بلوکات(9):

تمامی بلوکات با کرسی آن و قصباتِ جزو بلوک (در صورتی که باشد) از حیث امور ضبطیه تابع اداره ضبطیه بلوکی است ولی کلیه کرسی‏های ولایات و نیز بعضی از شهرهای بزرگ که صورت آنها را وزارت داخله علیحده مرتب خواهد کرد از این قاعده مستثنی و خودشان اداره نظمیه علیحده، چنان که مذکور در فصل هفتم است، خواهند داشت. (ت/ 210)

مأموران ضبطیه به سه درجه ناظم ضبطیه، که غالبا سواره است و دهباشی و پلیس، که زیردست دهباشی است، تقسیم می‏شوند. (á ت/ 214)

فرمانفرما:

با توجه به اوضاع سیاسی و اداره و مصالح دولتی و مملکتی در بعضی از موارد چند ولایت که موافق قوانین تشکیل و منظم شده است یک ایالت را تشکیل می‏دهد و تحت نظارت بلافاصله یک رئیس کل قرار می‏گیرد که مأمور به اقامت در محل و نظارت به کلیه امور کشوری خواهد بود. و نیز در موارد فوق العاده از قبیل شورش بزرگ و اغتشاشات متمادی و جنگ، دولت اختیارات حکومتی یک ولایت را افزایش می‏دهد و در نتیجه شخصی را با اختیارات وسیع معین می‏کند.

در هر دو مورد شخصی که معین شده است فرمانفرما خوانده می‏شود. (á ت/ 396)

قراسوران (یا قراسورن) لفظ ترکی است و، در آغاز مشروطه، نظیر ژاندارمری بوده است. قراسوران‏ها حفظ و نگه‏داری امنیت در طرق و شوارع را بر عهده‏داشته‏اند:(10)

_____________________________

9 ) ضبطیه (بر ساخته ترکان از عربی)، ژاندارمری، امنیّه [ قاجاریه] . (فرهنگ معین)

به نظر می‏رسد که ترکان عثمانی مفهوم این کلمه را از تشکیلات انتظامی فرنگی و از واژه‏های garde و gardien و نظایر آن گرفته و از لفظ عربی دارای این مفهوم ضبطیه را ساخته باشند.

10 ) قراسوران یا قراسورن: سرهنگ محافظین قافله و محافظین راه (ناظم الاطبا)؛ کسی که به سرکردگی فوجی از طرف سلاطین در راه‏ها بنشیند تا قوافل را از منازل مخوفه محفوظ بگذراند. (لغت‏نامه دهخدا)

به نظر می‏رسد که، در قانون تشکیل ایالات، منظور از قراسوران صاحب منصبان محافظ راه‏ها باشند، نه فقط سرکرده و سرهنگ محافظ. (á ت/ 345 و مابعد تا 364 و نیز 351) «رئیس قراسوران‏های ولایتی و نایب رئیس و صاحب منصبان جزو قراسوران رتبه نظامی خواهند داشت و...»

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 34)  

________________________________________

اول وظیفه اداره قراسوران‏ها حفظ و حراست راه‏ها و وقایه امنیت طرق و شوارع... است... (ت/ 353؛ نیز الف/ 107)

کدخدا مسئول اداره ده:

اداره کردن امور به عهده کدخداست که به رضایت اکثر ساکنین ده و به تصویب مباشر و مالک و امضای نائب‏الحکومه بدین سمت استقرار می‏یابد. (ت/ 378)

کدخدای محله صاحب منصب نظمیه محله:

از حیث امور نظمیه، شهر به چند محله تقسیم می‏شود و هر محله‏ای در اداره صاحب منصب نظمیه‏ای است که موسوم است به کدخدای محله. (ت/ 287)

کرسی حاکم‏نشین، مرکز:

تمام بلوکات با کرسی آن... (ت/ 195)

کرسی ولایت (ت/ 79)؛ کرسی ایالات (ب/ 69)

کلانتر رئیس انجمن بلدی (بلدیه):

... مواردی که در اداره ولایتی مسائل... طرح می‏شود و یا مطالبی مورد علاقه است که راجع به دوائر مختلفه است و برای انجام آن سعی و کوشش آن دوائر لازم است... اشخاص ذیل هم به مجلس مشاوره... دعوت می‏شوند... : کارگذارها و... و رؤسای انجمن‏های ولایتی و بلدی (کلانترها)... (ت/ 124)

اداره بلدیه در تحت ریاست انجمن بلدیه خواهد بود و رئیس مزبور که موسوم به کلانتر است... (ب/ 93)

... در صورت تساوی آراء رأی کلانتر اکثریت را معین می‏کند... (ب/ 95)

کلانتر مکلف است که کمال مراقبت را در انتظام امور اداره بلدیه به عمل آورد. (ب/ 96؛ نیز ب/ 101، 102، 104، 105، 106 و 107)

گذر بخشی از محله:

از حیث امور نظمیه شهر به چند محله تقسیم می‏شود... (ت/ 287)

هر محله نیز به چند گذر قسمت می‏شود و اداره کردن امور نظمیه در هر کدام از گذرها محول است به عهده و مسئولیت شخصی که موسوم است به نایب. هر گذری هم به چند کوچه تقسیم می‏شود. (ت/ 288)

بنابراین، تقسیم‏بندی اداری شهر به ترتیب ذیل بوده است: شهر á محله á گذر áکوچه.

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 35)  

________________________________________

گَزمه از عوامل نظمیه (تابین نظمیه) که محافظ کوچه‏ها بوده‏اند و در درجه سوم، پس از دهباشی و پلیس، قرار داشته‏اند(11):

کوچه‏ها به محافظت تابین نظمیه از قبیل دهباشی و پلیس و گزمه و غیره محول است... (ت/ 289)

درجات تابین نظمیه از این قرار است: دهباشی، پلیس، گزمه. (ت/ تبصره 311)

مبعوثین منتخبان، نمایندگان:

عده منتخبین کرسی‏های ایالت دوازده نفر خواهد بود و عده مبعوثینی که از ولایات جزو به کرسی ایالات فرستاده می‏شوند. (الف/ 4؛ نیز الف/ 3 و الف/ 119)

متقاعد بازنشسته:

عده صاحب منصبانی که برای مأموریت مخصوص معیّن شده‏اند می‏توانند از صاحب منصبان قلمی یا نظامی متقاعد یا غیرمتقاعد باشند... (ت/ 433)

... قواعد ترفیع رتبه و... ترتیب متقاعد شدن آنها و... (ت/ 133)

مدعی عمومی دادستان:

مدعی عمومی و معاون آن اقدامات لازمه را از تحقیقات و اجرای احکام و غیره می‏خواهند و از اداره ضبطیه در جواب راپورت می‏گیرند. (ت/ 237)

محال محل و ناحیه خارج از محدوده شهر در راه‏ها و بلوک و قرا و قصبات؛ پلیس محال؛ محال گردشی؛ محالی؛ محال ضبطی [ حوزه صلاحیتِ محلیِ ضابط] (á ضابط):

... پلیس شهری مکلف است که در خارج حدود شهر نیز اقدامات خود را امتداد بدهد و فقط وقتی از تعاقب صرف‏نظر کند که پلیس محال شروع به اقدامات کرده باشد. (ت/ 343)

... به ادارات شهری و محالی فرمانفرماها حکم می‏فرستند و در جواب راپرت می‏گیرند. (ت/ 428)

حاکم هنگام محال گردشی شخصا تمام ادارات را سرکشی می‏نماید... (ت/ 81)

معین الاداره از اعضای مجلس مشاوره ولایتی:

اداره ولایتی مرکب است از یک مجلس مشاوره و یک دفترخانه. مجلس مشاوره در تحت ریاست حاکم مرکّب است از معاون و دو مستشار و... و یک نفر معین الاداره، تمام این 

_____________________________

11 ) گَزمه لغت ترکی است، شبگرد و پاسبان و عسس (ناظم‏الاطبا)، گشتی، پلیس (لغت‏نامه دهخدا).

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 36)  

________________________________________

اشخاص موسوم‏اند به اعضای مجلس مشاوره ولایتی. (ت/ 20)

ممالک (محروسه)، مملکت در گذشته، هر یک از تقسیمات کشور مملکت (جمعْ ممالک) گفته می‏شد: ممالک محروسه ایران:

تعیین عده قراسوران‏ها برای ممالک ایران و تقسیم آن به ولایات به عهده وزیر داخله خواهد بود. (ت/ تبصره 352)

مواجب حقوق کارمند دولت و مؤسسات عمومی و شهرداری‏ها و بانک‏ها (ماده 661 قانون اصول محاکمات قدیم). خواجه نظام‏الملک، در سیاست‏نامه، گفته است: «ترتیب ملوک آن چنان بوده است که اقطاع ندادندی و هر کس را بر اندازه در سال چهار بار مواجب از خزینه نقد بدادندی...» (مبسوط، ذیل 13579):

حدود مؤاخذه و سیاست در این موارد از قرار تفصیل است: (1) توبیخ و ملامت (2) کسر گذاشتن مقرری و مواجب...

تبصره: کسر مواجب و مقرری حدی دارد... (ت/ 24 و تبصره آن)

موازین و مقادیر اوزان و مقادیر، اوزان و مقیاس‏ها (قانون اوزان و مقیاس‏ها مصوب 18/10/1311):

وظایف انجمن بلدیه از این قرار است... (عشرین) رسیدگی به صحت موازین و مقادیر... (ب/ 70)

ناحیه مجموعه‏ای از دهات که دارای اداره ناحیتی است:

برای اداره نمودن امور ناحیه اداره‏ای تشکیل می‏شود که موسوم است به اداره ناحیتی. مقر اداره ناحیتی و ضابط (مباشر) یا دهی است که در وسط دهات جزو ناحیه واقع شده و یا قصبه‏ای که از حیث آبادانی تجارت و حرفت و صنعت اهمیتی نسبت به دهات دارد. (ت/ 367)

نائب الحکومه مسئول اداره بلوکات و شهرهای جزو بلوکات و نواحی و دهات به استثنای تهران (دارالخلافه) و کرسی‏های ولایات:

برای انتخاب اعضاء انجمن نظارتی از معاریف انتخاب‏کنندگان از محلات شهر تشکیل می‏یابد که تحت نظارت حاکم یا نایب‏الحکومه یا معاونش خواهد بود. (ب/ 19)

... با اطلاع نایب‏الحکومه بلوک... (الف/ 50)

نامه فرهنگستان » شماره 20 (صفحه 37)  

________________________________________

تمام بلوکات با کرسی آن و شهرهای جزو بلوکات (در صورتی که باشد) و نواحی و دهات در اداره نایب‏الحکومه و اداره بلوکی است. (ت/ 195)

نایب گذر مسئول امور نظمیه گذر که تابع کدخدای محله است:

... اداره کردن امور نظمیه در هر کدام از گذرها محول است به عهده و مسئولیت شخصی که موسوم است به نایب... (ت/ 288)

... نایب گذر رئیس بلاواسطه تابین نظمیه گذر است. (ت/ 289)

نواب تماما تابع کدخدای محله خودشان بوده بلاواسطه اوامر و دستورالعمل‏های کدخدای محله خودشان را بلاتأخیر به موقع اجرا می‏گذارند. (ت/ 332)

نظمیه شهربانی:

در پایتخت و کرسی‏های ولایات و شهرهائی که صورت آنها را وزارت داخله معین خواهد کرد اداره نظمیه علیحده مؤسس و مقرر است... (ماده 286)

ولایت شهرستان:

ولایت قسمتی از مملکت است که دارای یک شهر حاکم‏نشین و توابع باشد اعم از این که حکومت آن تابع پایتخت یا تابع مرکز ایالتی باشد. (ت/ 3)

عینا همین تعریف (الف/ 115).

پایان مقاله