بازكاوىِ يك تحريف تاريخى و شيخ ابراهيم زنجاني
ناظم الاسلام كرمانى در تاريخ خويش، بخش مربوط به حوادث 19 صفر 1325 قمرى، خبر از رسيدن مكتوبى از آخوند خراسانى به تهران مىدهد كه به ادعاى او «به عنوان جناب آقا شيخ ابراهيم زنجانى وكيل مجلس شوراى ملّى مرقوم فرمودهاند» و حاوىِ تفقّدِ مرحوم آخوند به وى و توصية او به سيد محمدطباطبايى است. به نام مخاطب نامه، در مكتوب آخوند تصريح نشده و از ملاحظة دقيق مكتوب برمى آيد كه مخاطب آن قاعدتاً بايد كس ديگرى غير از زنجانى باشد.
آخوند خراسانى در مكتوب يادشده مىنويسد:
اين روزها شنيدهام كه به عنوان وكالت مجلس ملى آذربايجان به طهران تشريف بردهايد، چه مضايقه كه براى اصلاحِ عمومىِ اسلاميه و ترتيب مقدمات آسايش به جهت اخوان مؤمنين چند صباحى زحمت اين كار را داشته باشيد؟ ولى با عوالِمِ افاضة داخلة شخصىِ جناب عالى منافات ندارد و همه جا مردمان حقيقت طلب و قدردان هستند. اميدواريم آن وجود محترم در طهران مجهول القدر نمانده مثل جناب عالى، عالِمِ سالم و متقى را قدر بشناسند و ان شاء اللّه در آنجا هم از تدريس و اقامة جماعت و افاضات شرعيه باز نمانيد. توصية جناب عالى را مخصوصاً خدمت حضرت مستطاب سيد الاعلام، كهفالانام، حجهًْالاسلام آقاى آقا ميرزا سيد محمد دامت بركاته نوشتهام...
اين نامه، به دلايلى كه خواهد آمد، به هيچ روى نمىتواند خطاب به شيخ ابراهيم صادر شده باشد. زيرا او وكيل خمسه (زنجان) بود، نه آذربايجان ، آن هم «مجلس ملّى آذربايجان»! كه همان انجمن تبريز باشد. توضيح مطلب از اين قرار است:
انجمن ايالتى آذربايجان، يا انجمن تبريز، در بدوِ تأسيس (18 شعبان 1324 ق) «مجلس ملّى» خوانده مىشد. روزنامة انجمن (ارگان انجمن ايالتى آذربايجان) نيز، در آغاز كار، تا مدتها «جريدة ملّى» نام داشت و اخبار مربوط به انجمن در آن، تحت عنوان «مجلس ملّى» درج مىگرديد. حتى عنوانِ «مجلس ملّى آذربايجان»، در ذىحجة 1324 ماية قال مقال در مجلس شورا شد و برخى از نمايندگان به اطلاق عنوان «مجلس» در بارة انجمن مزبور اعتراض كردند كه وكلاى تبريز پاسخ دادند و تقىزاده تأكيد كرد كه در تبريز، مجلس شوراى ملى نيست بلكه انجمن ايالتى است. متعاقب همين امر نيز، عنوان مجلس ملّى و ارگان آن (جريدة ملّى) ـ هردو، به «انجمن» تغيير يافت.
آنگاه در ميان وكلاى 12 نفرة آذربايجان كه توسط مجلس ملّى آذربايجان (واقع در تبريز) انتخاب شدند، سه تن روحانى حضور داشتند: ميرزا فضلعلى آقا، حاجى ميرزا ابراهيم آقا تبريزى، و حاجى ميرزا يحيى امام جمعة خويى. ميرزا فضلعلى آقا، وكيل شيخيه بود و قاعدتاً نمىتوانست اين چنين موردِ تعريف و توثيق آخوند خراسانى قرار گيرد. مىمانَد دو تن ديگر (حاج ميرزا ابراهيم آقا و امام جمعة خويى). اگر نام «ابراهيم» در نوشتة آخوند به كار رفته باشد ـ كه البته متن نامه، چنين چيزى را نشان نمىدهد ـ مقصودِ آخوند قاعدتاً حاجى ميرزا ابراهيم آقا (وكيل اصناف تبريز در مجلس شوراى صدر مشروطه) بوده است كه از ياران تقىزاده و اعضاى تندرو مجلس محسوب شده، در ماجراى انحلال مجلس اول به قتل رسيد و مقام علمى برجستهاى نداشت. در غير اين صورت، يعنى عدم ذكر حاجى ميرزا ابراهيم آقا در نامه، آخوند قطعاً نامه را خطاب به آيت اللّه حاجى ميرزا يحيى امام جمعة خويى نوشته است كه پيش از مشروطه، در شهر خوى، تدريس و اقامة جمعه و جماعت داشت و علاوه بر اصالت خانوادگى، شيخ الاسلامِ مقتدرِ آن سامان شناخته مىشد و به دليلِ همين موقعيتِ عالىِ علمى و اجتماعى نيز از سوى رئيس علماى تبريز (حاجى ميرزا حسن آقا مجتهد) به سِمَتِ نمايندگى مجلس برگزيده شد و آن سِمَت را (كه عُرف مردم، دونِ مقامِ مجتهدان مىشمرد) با اكراه پذيرفت و حدود 2 ماه ديرتر از وكلاى آذربايجان به تهران آمد (و به زودى در تهران نيز خانهاش ـ گذشته از مراجعات سياسى ـ محلّ تدريس و افتا و قضاوت شرعى شد و حتى از سوى آخوند خراسانى و شيخ عبداللّه مازندرانى، در آغاز مشروطة دوم، به عنوان يكى از پنج مجتهد طرازِ اولِ ناظر بر مصوَّبات مجلس، برگزيده شد و به مجلس رفت ). بنابراين جا داشت كه آخوند در صدر مشروطه ـ براى دلگرم ساختنِ فقيهِ والا مقام و پرمشغلهاى چون وى به كارِ وكالت ـ طىّ نامهاى از او دلجويى و پشتيبانى كند.
مستشار الدوله صادق، كه خود از وكلاى تبريز در مجلس اول است، با اشاره به اسامىِ نمايندگان 12 نفرة آذربايجان در صدر مشروطه مىنويسد: حاجى ميرزا ابراهيم آقا و ميرزا فضلعلى آقا و ديگر نمايندگان آذربايجان در 24 ذى حجة 1324 ق از راه قفقاز وارد تهران شدند و امام جمعة خويى و يك تن ديگر «پس از يكى دو ماه به طهران آمدند». بر پاية نوشتة ناظمالاسلام كرمانى، ورود امام جمعة خويى به مجلس شوراى اول، و پذيرش وى در مجلس، در تاريخ 6 صفر 1325 صورت گرفته است و اين، با تاريخ نامة آخوند خراسانى (حدود 19 صفر 1325) مطابقت دارد.
بهر روى، اعتبار نامة شيخ ابراهيم روز يكشنبه 12 ذىالحجة 1324 قمرى از مجلس اول گذشت و نام او در ليست نمايندگان ثبت شد. وى در تهران، سريعاً با جناح تندرو و سكولار مشروطه به رهبرى تقىزاده و حسينقلى خان نوّاب و ديگر اعضاى لژ بيدارى ايران پيوند خورد و متقابلاً در برابر شيخ فضلاللّه نورى (در تهران) و حجهًْ الاسلام ملاّ قربانعلى (در زنجان) موضع گرفت و اين وضع را نيز در تمام دوران حيات سياسى خويش حفظ كرد.