آيت‏الله حاج آقا نورالله نجفى اصفهانى در آيينه روزنامه‏هاى عصر مشروطيت

حاج آقا نورالله نجفى اصفهانى از شخصيتهاى برجسته و در خور مطالعه معاصر اصفهان مى‏باشد. اين مقاله مى‏كوشد جنبه‏هايى از شخصيت، جايگاه و فعاليتهاى او را براساس بعضى مندرجات روزنامه‏هاى عصر ارائه دهد:  پيش از آن بايد بگوييم معدود كتب موجودى كه از تحولات مشروطيت در اصفهان گزارشهايى ارائه مى‏دهند همگى بر نقش اصلى حاج آقا نورالله در آشنا كردن مردم با اصول مشروطيت صحه گذاشته‏اند. 


حاج آقا نورالله در انجمن ايالتى

     حاج آقا نورالله جزو هيئتى از علماى اصفهان بود كه پيش از برقرارى انجمن ايالتى با يكديگر پيمان بستند كه «به جان و مال و عرض و عمر در اين مقصد مقدس و حفظ و حمايت مجلس شوراى ملى و انجمن محلى اصفهان حاضر» باشند.  همين فشار گروههاى مختلف باعث شده كه ظل‏السلطان دو روز بعد دستور تشكيل انجمن ايالتى اصفهان را در عمارت چهلستون بدهد. در آنجا نيز عده‏اى از بزرگان شهر دعوت شدند كه ليستى از اسامى آن مجلس برداشته شد و حاج آقا نورالله به همراه برادرش آيت‏الله آقانجفى  و حاجى ميرزا محمدمهدى جزو اعضاى ثابت آن مجلس اعلام شدند.  انجمن ايالتى اصفهان با همين اعضاى موقتى به كار خود ادامه داد تا اينكه قانون انجمنهاى ايالتى و ولايتى در مجلس شوراى ملى تصويب و به اصفهان ارسال گرديد. به موجب آن قانون انتخابات صنفى برگزار گرديد و صنف علما پنج نفر را براى انجمن انتخاب كردند. از ميان آنها حاج آقا نورالله كه در روزنامه‏ها «ثقهًْ‌الاسلام» ناميده مى‏شد در انجمن اتحاديه علما اعلام كرد «با وجودى كه شصت و شش رأى داده شده و مرا منتخب نمودند سه جهت مانع دارم: يكى خيال رفتن كربلا دارم بنابر عهدى كه كرده بودم دويم يك مصلحت قوى مى‏باشد كه اختصاص خاصى جهت من و آقاى نجفى حجت‏الاسلام نباشد تا بعنوان همراهى باشيم همان قسمى كه سابق گفتم. به جان و مال حاضر به همراهى انجمن و از حمات انجمن باشيم. سيم آنكه دو ماه موقتى هستم بعد يك نفر را از جانب خودم نائب قرار مى‏دهم»  اما علماى مجلس اين نظر حاج آقا نورالله را نپذيرفتند «تمام آراء علما كه حاضر بودند بر اين قرار گرفت كه آقاى ثقهًْ‌الاسلام بايد باشند به هر اسم مى‏خواهد باشد والا اسباب اغتشاش خواهد شد»  حاج آقا نورالله به عتبات نرفت و چندى بعد كه اعضاى انجمن ايالتى منتخب و تكميل گرديد همگى حاج آقا نورالله را بعنوان رئيس انجمن ايالتى انتخاب كردند  اگرچه تا پيش از آن تاريخ نيز بنا بر گزارش مذاكرات انجمن ايالتى، حاج آقا نورالله در حقيقت رياست انجمن را عهده‏دار بود.

     حاج آقا نورالله در استقرار و استحكام جايگاه انجمن ايالتى جهد بسيار داشت. يكجا وقتى خبر رسيد حاكم جديدى براى اصفهان انتخاب شده اين چنين از جايگاه قانونى انجمن ايالتى دفاع كرد: مذاكرات انجمن «حضرت ثقهًْ‌الاسلام: مسئله مهمه در پيش است مسموع افتاده كه آقاى علاءالملك حاكم اصفهان شده و آدم خوبى و اهل قانون مى‏باشد اما در ماده 99 نظامنامه انجمن ايالتى نوشته شده هر حاكم كه منصوب مى‏شود بايد از انجمن ملى آن محل استعلام شود. اگرچه رأى اعضاى انجمن لازم‏الاجرا نيست و اين استعلام واقع نشده و اگر يك حق ملت اجرا نگردد هيچ حقى از حقوقشان اجرا نخواهد شد.»  به موجب نظر رئيس اين مسئله را به مجلس «پروتست» كردند.

    انجمن ايالتى اصفهان نقش فعالى در تحولات محلى و كشورى داشت كه بنابر مذاكرات انجمن بيشتر آنها منوط به شخصيت برجسته حاج آقا نورالله بود. يكجا رئيس انجمن كارنامه انجمن اصفهان را در پاسخ يكى از روزنامه‏هاى تهران كه «نسبت بى‏ترتيبى و ظلم و بى‏اعتدالى» به انجمن اصفهان داده بود چنين برشمرد «چون اينجانب خيال تشرف به عتبات عاليات دارم محض مذاكره و يادآورى ملت اقداماتى كه انجمن محترم در طى مراحل مشروطه و خدمت به ملت نموده اظهار مى‏دارم كه لله‏الحمد انجمن اصفهان تا به حال هيجده مرحله از مراحل مشروطه را طى نموده كه انجمنهاى ساير بلدان هنوز از مرحله اولى و دويمى نرسيده‏اند... مرحله اول انتخاب وكلاء به جهت مجلس شوراى ملى مطابق نظام نامچه، دويم انتخابات اعضاء انجمن ملى مطابق نظام نامه، سيم جلوگيرى از مستبدين در كمال متانت و دانايى كه موجب اختلاف نشد، چهارم...»  حاج آقا نورالله بندهاى هيجده‏گانه كارنامه انجمن ايالتى اصفهان را بر مى‏شمارد. يكبار اعضاى انجمن مركزى اصفهان كه شامل نمايندگان تمامى انجمنهاى مردمى شهر بودند با گله‏گزارى خود به حاج آقا نورالله بر نقش محورى او در انجمن انگشت تأكيد نهادند: «چهارصد تومان ماليات مى‏دهيم و ملجائى جز اين انجمن نداريم و علت چيست كه ثقهًْ‌الاسلام گاهى از ما ملت مفارقت مى‏نمايند. وقتى كه تشريف ندارند كارهاى ما ناتمام مى‏ماند.» 

    نقش حاج آقا نورالله در انجمن اصفهان به اندازه‏اى بود كه وقتى به سال 1328 وى تصميم گرفت راهى عتبات عاليات شود روزنامه زاينده رود مقاله مفصلى نوشت و از اينكه اعضاى انجمن از ادامه كار اظهار يأس كرده‏اند تعجب نموده، اظهار داشت كه امور انجمن نبايد قائم به شخص باشد «هر اساسى كه در عالم بنا نهاده مى‏شود اگر آن اساس قوام و قيامش بسته به كفايت و كاردانى يك نفر باشد آن اساس را به دوام و پايداريش اطمينان حاصل نتوان نمود... حضرت ثقهًْ‌الاسلام يكى از اعاظم رجال ايران و مؤسس نهضت جنوبيه ايران است. خدمات بزرگ به اساس آزادى ايرانيان كرده است. منتى بزرگ به عالم تمدن ايرانى دارد. وجودش خيلى مغتنم و محترم است ولى از فرط كفايت و از شدت فعاليت اهميت نوعيت را از هيئت انجمن ايالتى برداشته قهرا عظمت و كارنمايى انجمن ولايتى اصفهان در طى نفوذ و اهميتش جور[ى] منطوى [درهم پيچيده] بود مشروطه صغير كه انجمن ولايتى عبارت بود از وجود مقدس ايشان ولى امساله كفايت بعضى وكلاء ديگر اين جهت را كاسته بر نوعيت قدرى افزوده بود. از انصاف هم نگذريم خود ايشان هم از اين جهت خيلى نگرانى داشته، اغلب از آمدن [به] انجمن ولايتى صرف‏نظر كرده، گاهى از كار كناره جسته، بعضى اوقات انجام مهام را در عهده انجمن مى‏گذارد كه جهات نوعيت تقويت يافته بر اهميت هيئت افزوده شود.» 


حاج آقا نورالله در ميان مردم شهر

     به عنوان نمونه براى نشان دادن جايگاه حاج آقا نورالله در ميان مردم اصفهان به ذكر دو خبر از روزنامه انجمن مقدس اكتفا مى‏كنم: خروج از شهر و يا مهاجرت به سمت شهرهاى مقدس به نشانه اعتراض در تاريخ ايران سابقه زيادى دارد و جايگاه حاج آقا نورالله در ميان مردم به حدى بود كه حتى احتمال اعتراض و عزيمت او منجر به خروش مردم مى‏شد «در اين هفته حضرت ثقهًْ‌الاسلام بواسطه عارضه نقاهت جزئى به خيال حركت چند روزه و تغيير آب و هوا به يكى از دهات نزديك شهر تشريف‏فرما شده. اهالى اصفهان عموما به هيجان آمده مضطربانه به مسجد شاه و خانه حضرت آيت‏الله [آقانجفى] جمعيت نمودند. دو سه روزى غوغاى زيادى از اين بابت داشتند. حتى جمع كثيرى به خارج شهر رفتند كه عازم آن محل بودند. حضرت آيت‏الله آنها را مراجعه به شهر دادند و خودشان خبر به حضرت ثقهًْ‌الاسلام رسانيده، محض رفع اضطراب مردم از خيال خود صرف‏نظر فرموده عصر شنبه اول افتتاح انجمن مقدس ملى ورود به شهر فرمودند.» 

    ورود حاج آقا نورالله به شهر نيز خود استقبالى در شأن يك رهبر سياسى دينى را به همراه داشت. «روز دوشنبه 28 ورود ميمنت نمود حضرت ثقهًْ‌الاسلام به شهر واقع گرديد به نحوى كه تمام اهالى دكاكين را بسته و از نبودن ايشان بسيار ملول خاطر و دل خسته مى‏بودند و اكثر از اعيان و اشراف و اهالى از سواره و پياده و كالسكه و غيره به استقبال شتافتند. تا قرب شاه ابوالقاسم از باغ ابريشم همين‏طور اهالى و تفنگچيهاى مجاهدين مثل فوج نظام پى‏درپى ايستاده.» 

    حاج آقا نورالله در حركتهاى توده‏اى مردم نقش تعديل‏كننده و آرامش‏بخش را ايفا مى‏كرد. به عنوان مثال يكى از حوادثى كه آن روزها شهر را تكان داد ماجراى قتل مونس‏الدوله، زن ظل‏السلطان، به دست پسرش اكبر ميرزا بود. خلاصه ماجرا آنكه پس از عزل ظل‏السلطان روزى زن او در شكايت از پسر و عروسش به خانه حاج آقا نورالله بست نشست. اكبر ميرزا به همراه چند برادر ديگرش به خانه حاج آقا نورالله آمده و پس از مذاكره با مادر در بازگشت به خانه و راضى نشدن مادر، با شش‏لول مادر را مى‏كشد. حرمت خانه و بست ثقهًْ‌الاسلام شكسته شده بود و اين براى مردم شهر بسيار گران بود. اما حاج آقا نورالله نمى‏خواست از اين ماجرا به سود خود استفاده كند «از اطراف مردم هم از صداى تير جمع شدند و هنگامه غريبى شد. مى‏خواستند تعاقب كنند. آقا آنها را منع كرده نگذاشتند احدى دنبال كند. اگر خداى نخواسته جلوگيرى نمى‏كردند و اندك حركتى صادر شده با آنكه آنها مسلح و مكمل [بودند] منجر به فساد بزرگ و قتل نفس بسيارى مى‏شد.»  ماجرا به همين‏جا ختم نشد جمعيت جمع شده و فرياد برآوردند «شنيده‏ايم آقاى ثقهًْ‌الاسلام امروز خيال دارند از شهر بيرون بروند اما آقاى ثقهًْ‌الاسلام فرمودند ابدا من چنين خيالى نكرده و حرفى نزده‏ام» دنباله كار به حركت دسته‏جمعى مردم اطراف شهر خصوصا جوانان سده به سوى اصفهان كشيد اما «آقاى ثقهًْ‌الاسلام شفاها و كتبا تأكيد كردند كه ابدا كسى از آن حدود حركت نكند.» 

    حاج آقا نورالله وقتى مردم شهر به بهانه‏هاى مختلف بازارها را بسته و به تحصن و تجمع مى‏پرداختند به غوغاييان چنين مى‏گفت: «آقاى ثقهًْ‌الاسلام در مقام نصيحت برآمده كه مى‏دانيد وقت چه‏قدر تنگ است و مفسدين در صدد ايفاد فتنه مى‏باشند در اين صورت خوب است دكانها را باز كرده كه منجر به فساد نشود.» 

    حاج آقا نورالله در حوزه دين نيز به مهار و هدايت احساسات مردم خود را موظف مى‏دانست. او مردم را از انجام مراسمى كه به نام «عمركشان» معروف بود چنين برحذر داشت «از جمله عنوانات حضرت ثقهًْ‌الاسلام مدظله‏العالى به صلاح مسلمانان ردع و منع از آتش‏بازيها و هياهو در دهة اول ربيع‏الاول است. بلى جهال بر مفاسد اين امور واقف نيستند و همان به متابعت هوا و هوس قانع مى‏باشند. ابتكار اين آتش‏بازيها و اعلان لهو و لعب در زمان دولت صفويه شده. چو سلاطين صفويه را با ملوك اهل سنت نزاع دولتى بوده اين‏گونه مطالب را تأسيس مى‏داشتند كه عنوان جدال مذهبى قرار دهند....»  


حاج آقا نورالله و امور عام‏المنفعه

     حاج آقا نورالله به واسطه نگاه مردمى و نفوذى كه در ميان مردم و بزرگان شهر داشت در حركتهاى عام‏المنفعه نقش اصلى را برعهده داشت. با حضور او و تشكيل يك هيئت امنا، دو مدرسه در اصفهان برپا شد (مدارس ايتام و عليه).  پس از آن يك مريض‏خانه به نام «مريض‏خانه اسلامى» در اصفهان براه انداخت.  علاوه بر دو شركت اسلاميه و مسعوديه كه محض ترويج كالاهاى وطنى و پيش از وقوع انقلاب مشروطيت و به هميارى حاج آقا نورالله تأسيس شده بود  تشويق و ترويج كالاهاى وطنى از شعارهاى اصلى مشروطه‏طلبان اصفهان بود. از اينها گذشته كشف و استخراج معادن نيز بر اقدامات حاج آقا نورالله افزوده شد «به همت والاى آقاى ثقهًْ‌الاسلام تشكيل كمپانى مرتبى گرديده فقط براى استكشاف معدنيات از فلزات و غيره محض آسايش عموم اهالى»  سهام اين شركت فروخته شده و قرار شد مهندسى نيز از تهران دعوت ولى باقى اقدامات اين شركت در روزنامه‏ها منعكس نشده است.


رفتن حاج آقا نورالله به عتبات

     چنان كه آمد حاج آقا نورالله چندين مرتبه اعلام كرده بود كه قصد رفتن به عتبات دارد و البته شايد تا آن زمان يك مسئله شخصى موجب اين تصميم شده بود. بعد از برقرارى مجدد مشروطيت تصميم وى جنبه عملى به خود گرفت.  گفتنى است كه اين تصميم و عمل درست يك هفته بعد از آن بود كه او به عنوان يكى از علماى طراز اول به تهران دعوت شد. راجع به نحوة رفتن او در روزنامه زاينده رود آمده است «اين اوقات برحسب نذر شرعى كه ذمة ايشان را مشغول زيارت عتبات عرش درجات نموده پس از مراجعت از بختيارى و اقامة اتحاد ميانة خوانين عظام محض اداء فريضه... [تصميم به رفتن گرفت] از طرف انجمن ولايتى و هيئت اتحاديه علما «دامت بركاتهم» هيئتى به خدمتشان اعزام شد كه ايشان را از اين عزيمت باز دارند و نيز حكومت جليله به شخصه به قصد ارجاع حضرت معظم حركت فرموده ولى چنان باثبات عظم [عزم] عاجلا به سمت مقصود حركت فرمودند كه ابدا ملاقاتى حاصل نشد.» 

    وقتى خبر انتخاب حاج آقا نورالله بوسيله مجلس شورا و به عنوان يكى از علماى طراز اول به اصفهان رسيد روزنامه زاينده رود  شرحى از زندگى و مبارزات وى به چاپ رسانيد كه مى‏تواند يكى از اسناد مهم در اين رابطه و هم راجع به تحولات مشروطيت اصفهان به حساب آيد.

     روزنامه پس از ذكر اينكه «اين مرد جليل يكى از اركان قويمه اساس آزادى و يكى از مؤسسين و حمات بزرگ مشروطه ايران است» مى‏گويد كه مدتها قصد داشته زندگينامه او را قلمى كند و اكنون وقت آن رسيده است. روزنامه شمه‏اى از نسب خانوادگى او مى‏آورد و اينكه پس از فوت برادرش شيخ محمدعلى ثقهًْ‌الاسلام «اخلاق حسنه و نيات مقدسه خود را مشهود عارف و عامى نمود و از آنجايى كه مردم ايشان را خادم با صداقت اسلام و خيرخواه عمومى ديدند پيوسته توجه‏شان بدان وجه زيادتر و عقيدتشان در حق ايشان فزون‏تر و رياست و مرجعيت كامله را بالاستحقاق دارا شدند تا وقتى كه صداى آزادى در طهران بلند شد، هنوز كسى آن صدا نشنيده و به حقيقت مقصود آزاديخواهان پى نبرده كه جبلت عدالت‏طلبى ايشان را وادار نمود كه آن صدا را به گوش اهالى اصفهان رسانيده، خفتگان وادى غفلت را بيدار و به حقوق حقه خود برخوردار فرمايند. اول كسى كه در اصفهان سخن آزادى بالاى منبر گفت و اهالى را از حقيقت مشروطه آگاه ساخت آن آقا بود. كه هر روزه به منبر تشريف برده با زبانى شيرين و بيانى دلنشين كه نزديك به فهم عامه بود فوايد آزادى را به مردم حالى كرده، طباع اهالى را بدان مشروع مقدس جالبِ رغبت گرديده. حتى كتابى عاميانه به اسم مقيم و مسافر  كه حاوى نتايج مشروطه است تصنيف كرده، مجانا در ميانه مردم منتشر ساخت. تا وقتى كه اهالى مقصود را دانستند محض تقويت اين اساس اهالى را به انعقاد انجمنهاى خيرى دعوت مى‏فرمود كه از اثر تشويقات ايشان قريب پنجاه انجمن در اصفهان انعقاد يافت كنند. يك مقصد مهمى را در نظر گرفته مشغول كار شدند. حتى بعضى براى ترويج صنايع وطنيه و رفع حاجت از خارجه تأسيس شده كه خود آقا مشوق آنها بودند و محض تعليم كيفيت رفع حاجت، خود لباس وطنى پوشيده در حاجات معاشيه حتى‏المقدور به صنايع وطنيه اكتفا و قناعت مى‏فرمود كه تا اندازه[اى] اين دعوت مؤثر شد كه منسوجات اهليه و مصنوعات وطنيه تا حدى رواج يافت و مردمان بيكار به كار افتادند و نيز به جهت تقويت و محافظت اين اساس مقدس از شرور معاندين قشون داوطلب را در اصفهان مؤسس و بانى شده، بالغ بر چندين هزار نفر لباس مجاهدى پوشيده در جزو فداييان مجلس مقدس داخل شدند. لكن اين قشون به واسطة آنكه در طى نظام صحيحى در نيامد موجب فساد شد كه ايشان را از آن مقصد منصرف داشت. 

    سعى و اهتمام ايشان در پيشرفت كار مشروطه به حدى بود كه قبل از آنكه نظام نامة انجمنهاى ايالتى و ولايتى از مجلس مقدس بگذرد، انجمن ولايتى را موقتا مركب از جمعى خيرخواهان متشكل فرمود.

     زحمات بسيار كشيد و خدمات شايان نمود تا آنكه به كيد مستبدين مجلس مقدس منفصل و اساس مشروطه برهم خورد. خيلى جد و جهد فرمود كه اهالى را به ضد حكومت مستبده برگمارد لكن‏نامساعدتى سايرين و رأفتى كه به اهالى اصفهان داشت ايشان را از آن عقيده منصرف داشت، ولى با قلبى خونين و خاطرى افسرده در خانه نشسته به فكر تدبيرى بود و منتظر فرصت بود كه قوه تحصيل كرده بر اساس استبداد حمله برد. در مدت حكومت استبدادى و ايام حكمرانى اقبال‏الدوله  هيچ با او خلطه و آميزش نكرد ولى هميشه خانة ايشان مأمن احرار و پناه‏گاه مشروطه خواهان بود. چند نفر از مشروطه‏خواهان گرفتار اقبال‏الدوله شدند كه به همت ايشان مستخلص گرديدند. تاآنكه در باطن در مقام اتحاد با حضرت صمصام‏السلطنه  و ضرغام‏السلطنه  برآمده در صورتى كه هيچ يك از آقايان اصفهان مطلع نبودند.  اهالى را به ضد اقبال‏الدوله شورانيد وآنها را به اصفهان دعوت فرمود كه به واسطة مساعدت با بختياريها اقبال‏الدوله را منهدم و خود و اتباعش را به قونسولخانه دوانيد. حكومت مليه را در اصفهان تشكيل داد. چنان در راه مشروطه از هستى خود گذشته كه روزى كه ضرغام‏السلطنه وارد اصفهان شد همه نوع خطر جانى و مالى را از براى خود مى‏ديد كه اگر خداى ناكرده قشون شقاوت رهنمون استبداد غلبه كرده بودند ممكن نبود بر حياتش ابقاء نمايند.

     بعد از ورود صمصام‏السلطنه به اصفهان بعد از سه روز انجمن ولايتى را مركب از كافة اعيان و اركان شهر تشكيل داده هر يك را به عنوانى با مقاصد خود همراه نمود. بعد هم از لوازم معاونت در تهية لوازم مجاهدين و بسط دوائر اتحاد ميانة سرداران بختيارى وساير قهرمانان حريت و گسيل داشتن اردو به طهران چيزى فرو نگذاشت كه اگر بخواهيم جزئيات واقعات را نگارش دهيم اين اوراق مجال آن را ندارند.

     خلاصه خدمات اين آقا به عالم مشروطه بسيار بلكه از يك جهت يكى از مؤسسين به شمار است. در بى‏غرضى و عدالت‏خواهى و حسن‏نيت و اصابة راى بى‏نظير است. دمى از خدمت به ملت و تهيه لوازم ترفية حال عموم غفلت ندارد. به قدرى محبت نوع در قلب ايشان راسخ است كه اگر به يك نفر بى‏اعتدالى و ظلمى برسد سلب طاقت و تحمل مى‏شود تا رفع آن ظلم را نكنند راحت نمى‏شوند.

     مختصر اهالى اصفهان هرچه دارند از ثمرات وجود ايشان است و به حسن اهتمامات [او] ادارات و دوائر اصفهان تا يك درجه از همه جا بهتر و نيكوتر است.

     در اين اواخر يكى از بزرگ‏ترين خدماتى كه به دولت و ملت ايران نمودند رفع اختلافات ميانة ايل جليل بختيارى و قشقايى است كه چند دفعه مبعوثين به آن دو ايل فرستاده و رؤساى آنها را از نتايج وخيمة اختلافات مطلع ساخته و نيز اختلاف ميان دو طايفة بختيارى كه تا يك اندازه داراى اهميت بود و نزديك بود جنگ عظيمى واقع شده، آتش فتنه بالا گيرد، كه برحسب خواهش اولياى دولت خود به شخصه به بختيارى مسافرت فرموده اختلافات را مرتفع، مراتب اتحاد و يگانگى را در ميانة آنها قائم و مستحكم نمود.  تا در اين اوقات برحسب لياقت و استحقاق جزء يكى از علماء خمسه طراز اول منتخب گرديد. اگر ضعف مزاج ايشان را از تقبل اين خدمت باز ندارد.

    همچنان كه آمد حاج آقا نورالله چند روز پس از چاپ اين مقاله راهى عتبات شد و چند سالى را در آنجا گذرانيد تا سرانجام در سال 1332ق دوباره به اصفهان بازگشت. شرح زندگى و مبارزات او خصوصا در دو فراز  ديگر يعنى مقطع جنگ جهانى اول و نهضت او عليه قانون نظام اجبارى در كتاب «تاريخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانى» خواندنى است.