درآمدى بر زيرساخت مطبوعاتى انقلاب مشروطه / چگونگى شكل‏گيرى، ويژگى‏ها، كاركردها و آسيب‏ها

مقدمه
تغيير اجتماعيت(1) فرايندى است كه طى آن در ساختار(2) و كاركرد(3) يك نظام اجتماعى(4) دگرگونى به وجود مى‏آيد و انقلاب،(5) يكى از فرازهاى مهم تغيير اجتماعى به شمار مى‏رود.(6)
هورتن (1984 م)(7) انقلاب اجتماعى(8) را يك تغيير ناگهانى، سريع، غير معمولى و شديد يك نظام اجتماعى مى‏داند، و شورمان(9) و شل،(10) انقلاب را چنين تعريف كرده‏اند:
حذف يك نظم قديمى، يك نظام سياسى كهنه، يك فرهنگ سنتى، يك اقتصاد غير خلاق، يك طبقه حاكم كه فقط استثمار مى‏كند و يك نظام سازمان‏بندى اجتماعى كه ديگر آدميان را ارضا نمى‏كند.
هانتينگتون(11) نيز، در تعريف انقلاب مى‏گويد:
يك انقلاب، متضمن تغييرات شديد، كامل و سريع در ارزش‏ها،(12) ساخت اجتماعى، نهادهاى سياسى، خط مش‏هاى حكومتى و رهبرى سياسى اجتماعى است.(13)
در اين ميان يكى از مهم‏ترين ويژگى‏هاى جنبش‏ها و انقلاب‏هاى اجتماعى، آفرينش ارزش‏هاى جديدى مى‏باشد كه در گذشته، دست كم به صورت بارزى مطرح نبوده است و تلاش براى همگانى شدن اين ارزش‏ها با شروع انقلاب آغاز مى‏شود.(14) به عبارت ديگر، براى وقوع هر انقلابى، وجود شرايطى عينى و ذهنى و زمينه‏هاى مناسب ضرورت دارد؛ ولى كافى نيست. علاوه بر اين عوامل، ايده‏هاى نو و ايدئولوژى انقلابى نيز، بايد شكل بگيرد تا نه تنها تبيين كننده شرايط نابسامان موجود باشد، بلكه اهداف و آرمان‏هاى انقلاب را مشخص كند و اميد پيروزى و شوق ايجاد وضع بهترى را در دل مردم برافروزد.(15)
جامعه ايران هم به فاصله حدود هفتاد سال بعد از پيروزى انقلاب مشروطه در دوره دوم خود ( 1288 ش / 1909 م) و خلع محمدعلى شاه قاجار از سلطنت، دوباره در شرايطى قرار گرفت كه مسير تاريخ كشور را تغيير داد. هر دو انقلاب به فرار شاه منتهى شدند و دولت موقتى به سر كار آمد و هر دو انقلاب مورد هجوم قواى ارتش همسايه قرار گرفتند؛(16) از اين رو شناخت، تحليل و تبيين انقلاب مشروطه به دليل تشابه وقايع جوامع انسانى و پيامدهاى ناشى از آن، مى‏تواند آموزه‏هاى ذى قيمتى براى همگان ـ بويژه سياست‏گذاران و برنامه‏ريزان ـ داشته باشد.
چنان چه مقام معظم رهبرى در اين زمينه مى‏گويند:
يكى از چيزهايى كه انسان از رسانه توقع دارد، اين است كه از حوادث گذشته براى توضيح تهديدهاى آينده و حوادث در شرف تكوين استفاده كند و مردم را نسبت به آن‏ها حساس كند. قضاياى جوامع انسانى و جهانى، حقيقتاً مشابه‏اند؛ چون با همه تغييرى كه در وضع زندگى انسان‏ها به وجود مى‏آيد، عوامل تأثيرگذار حقيقى در زندگى انسان‏ها هميشه چيزهاى معينى است. "سنت الله " كه در قرآن مى‏بينيد، همين است. "و لن تجد لسسنة الله تبديلاً "، " و لن تجد لسنة الله تحويلاً "همين‏هاست؛ يعنى سنت‏هايى وجود دارد و تبديل‏ها و تحول‏هايى به وجود مى‏آيد؛ مثلاً امروز قضاياى مشروطه براى ما كاملاً قابل درس گيرى و درس آموزى است... امروز كه نگاه مى‏كنم، مى‏بينم كه اين قضايا و حوادث خيلى به هم نزديك است. همچنين عوامل در انقلاب‏هاى گوناگون دنيا؛ مثلاً انقلاب كبير فرانسه يا انقلاب‏هاى ديگر، مشابه است.(17)
سرانجام در دوران سلسله قاجاريه ـ بويژه در دهه‏هاى پايانى قرن نوزدهم و سال‏هاى آغازين قرن بيستم ـ عكس‏العمل نخبگان و مردم در برابر پيشرفت‏هاى صنعتى، اجتماعى و سياسى غربى‏ها كه براى مشرق زمين همراه با استعمار بود، در سه گروه كلى تقسيم‏بندى مى‏شد: 1. مسالمت‏آميز و شيفته گرايانه؛ 2. مقاومت جويانه و طرد كننده؛ 3. بيدارگرايانه و اتحادخواهانه.(18) اين عكس‏العمل‏ها كه از زمينه‏هاى فكرى داخلى ـ ملهم از آموزش‏هاى ضد استبدادى و ضد استعمارى اسلام ـ و همچنين زمينه‏هاى فكرى خارجى ـ ملهم از انديشه‏هاى قانون‏گرايى غرب ـ متأثر بودند، توانستند زمينه عرضه داشت‏هاى فرهنگى، فكرى و جريان‏هاى مهم مردمى، مانند جنبش تنباكو و انقلاب مشروطه (دوره‏هاى اول و دوم) را فراهم كنند.(19)
انتشار نخستين روزنامه در ايران به عنوان يك وسيله ارتباط اجتماعى و توسعه مطبوعات دولتى در عصر قاجار و توسعه ارتباطات اجتماعى ملى و غير دولتى، در داخل و خارج از كشور ـ بويژه در جريان دوره‏هاى اول و دوم انقلاب مشروطه و بعد از سقوط محمدعلى شاه ـ يكى از ويژگى‏هاى مهم دوران سلطنت قاجاريه محسوب مى‏شود.(20)
نوشتار حاضر مى‏كوشد چگونگى شكل گيرى، ويژگى‏ها، كاركردها و آسيب‏هاى يكى از اركان اساسى انقلاب مشروطه، يعنى مطبوعات(21) را بررسى كرده و تحليل نمايد. البته در متن مقاله به جاى واژه مطبوعات، بيش‏تر از روزنامه استفاده شده است و منظور از روزنامه ـ با توجه به شرايط دوره مورد بررسى ـ دقيقاً مطبوعاتى نيست كه به صورت روزانه انتشار مى‏يابند.
أ) وسايل ارتباط جمعى
1. مفهوم
يكى از اصطلاحاتى كه مجموع روش‏ها و شرايط انتشار جمعى و منظم تمام عناصر معلومات و قضاوت و فرهنگ انسانى را مشخص مى‏كند، اصطلاح �ارتباطات اجتماعى�(22) يا �وسايل ارتباط جمعى� است.(23) اين اصطلاح؛ مطبوعات، كتاب‏هاى پرتيراژ، راديو، تلويزيون و سينما [و رسانه‏هاى الكترونيكى عصر دوم [را در برمى‏گيرد و از طرف شوراى مذهبى واتيكان دوم در چهارم دسامبر 1963 م انتخاب شده است. اين واژه بيان كننده اين مفهوم است كه واژه ارتباط(24) در اين اصطلاح، انتقال و انتشار و توزيع پيام ارتباطى را مشخص مى‏نمايد؛ زيرا انسان‏ها در زندگى اجتماعى آن‏چه را كه دارند، با هم مبادله مى‏كنند؛ به يك‏ديگر كمك مى‏نمايند؛ به هم نزديك مى‏شوند و گرد هم اجتماع مى‏كنند؛ به همين جهت، ارتباط آزاد و دائم، اساس زندگى اجتماعى است. صفت �اجتماعى�(25) كه در اصطلاح مذكور به كار رفته نيز، با دقت خاصى انتخاب شده. هدف اين انتخاب آن است كه از يك طرف واژه �توده�(26) كه انديشه مسؤوليت نداشتن و همبسته نبودن افراد را در بر دارد، كنار گذاشته شود، و از سوى ديگر، نشان داده شود كه ارتباط گروه‏هاى بسيار وسيع جوامع و حتى تمام بشر را در برمى‏گيرد و خود يكى از عوامل مهم اجتماعى شدن به شمار مى‏رود.(27)
شايان ذكر است نخستين عصر ارتباطات اجتماعى با اختراع ماشين چاپ حروف متحرك سربى در سال 1436 م به وسيله گوتنبرگ(28) آغاز شد و به عقيده مك لوهان(29) روابط اجتماعى و انديشه‏ها و رفتارهاى انسانى را هم تحت تاثير شديد نوشته‏هاى چاپى قرار داد؛ به همين سبب وى همه مظاهر زندگى جوامع غربى را در اين عصر به عنوان كهكشان گوتنبرگ معرفى مى‏كند.(30)
2. پيدايش مطبوعات در جهان
انتشار دوره‏اى، مهم‏ترين خصوصيت مطبوعات به شمار مى‏رود؛ به طورى كه يونسكو كتاب را يك نشريه غير دوره‏اى چاپى تعريف مى‏كند.(31) در اصلاحيه قانون مطبوعات، مصوب سال 1379 ش مجلس شوراى اسلامى نيز در تعريف مطبوعات آمده است:
مطبوعات در اين قانون، عبارتند از نشرياتى كه به طور منظم و با نام ثابت و تاريخ و شماره رديف در زمينه‏هاى گوناگون خبرى، انتقادى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى، كشاورزى، فرهنگى، دينى، علمى، فنى، نظامى، هنرى، ورزشى و نظاير اين‏ها منتشر مى‏شود.(32)
چگونگى به وجود آمدن مطبوعات به عنوان يك رسانه، وسيله و كانال ارتباط جمعى، توده‏اى، گروهى يا اجتماعى بدين گونه بود: با تكميل صنعت چاپ در اروپا بعد از ايجاد خط و تهيه كاغذ، جوامع اروپايى با انتشار مطبوعات وارد دومين عصر ارتباطات اجتماعى خود شدند؛ به طورى كه پس از اختراع ماشين چاپ به وسيله گوتنبرگ در سال 1436 م و ايجاد شرايط فنى، سازمانى و مالى مساعد در زمينه تهيه و تكثير نوشته‏ها و پيام‏هاى مكتوب، تحول بزرگى در ارتباطات غير مستقيم آغاز شد و براى اشاعه معلومات و اطلاعات و افكار انسانى و پيشرفت فرهنگ و تمدن بشرى، امكانات وسيعى پديد آمد.(33)

بدين ترتيب از اواخر قرن شانزدهم و اوايل قرن هفدهم كه صنعت چاپ توسعه واقعى خود را يافت، انتشار مطبوعات نيز رفته رفته ويژگى‏هاى امروزى خود را به دست آورد؛ به طورى كه نخستين روزنامه‏هاى چاپى اروپايى به تعداد نسبتاً زياد و با نظم مستمر دوره‏اى هفتگى، از دهه سوم قرن هفدهم (در حدود دو قرن پس از ايجاد صنعت چاپ) به وجود آمدند. همچنين اگر در نظر داشته باشيم كه انتشار توده گير و نظم دوره‏اى كوتاه مدت، دو خصلت اصلى وسايل ارتباط اجتماعى‏اند، باز بين زمان انتشار نخستين مطبوعات غربى تا اوايل قرن نوزدهم ميلادى ـ كه مطبوعات روزانه توسعه و تكامل پيدا كردند ـ دو قرن ديگر فاصله وجود داشته است(34)
از منظر ديگر نيز بررسى‏ها نشان مى‏دهد، مطبوعات غربى كه در قرن هفدهم و دوره حاكميت استبداد زاده شده بودند، دوره دوم حيات خود را در اواخر قرن هجدهم و اوايل قرن نوزدهم ـ كه دوره مطبوعات مسلكى ناميده شده است ـ بيش‏تر به انتشار اخبار و مقالات سياسى اختصاص مى‏دادند و در واقع به ايفاى نقش موءثر خود در انتشار عقايد آزادى‏خواهانه و انعكاس جنبش‏هاى دموكراتيك مى‏پرداختند؛ ولى از اواسط قرن نوزدهم، مطبوعات غربى دوره سوم حيات خود را با توجه بيش از پيش به چاپ اطلاعات و مطالب گوناگون غير سياسى و رها كردن روش‏هاى سياسى آغاز كردند و به عبارتى اسير بودن آنان در دام تبليغات بازرگانى باعث شد كه سازمان‏ها و نهادهاى مطبوعاتى مانند ساير موءسسات بزرگ اقتصادى، هدف اصلى خود را بر فروش بيش‏تر استوار سازند.(35)
شايان ذكر است كه توسعه مطبوعات توده گير، خود تابعى از عواملى مانند كاهش قيمت روزنامه، صنعتى شدن، كاهش بى سوادى، ثروت اندوزى و گسترش شهر نشينى، بالا رفتن سطح زندگى و... در جوامع غربى نيز بوده است.(36)
3. وظايف
وسايل ارتباط اجتماعى ـ از جمله مطبوعات ـ با انتقال اطلاعات و آگاهى‏هاى جديد و مبادله افكار و عقايد، در راه پيشرفت فرهنگ و تمدن بشرى نقش مهمى را به عهده دارند. به عبارتى ديگر، نيازهاى روز افزون گروه‏هاى وسيع جوامع انسانى به استفاده از وسايل ارتباطى، براى اين وسايل نقش‏ها و وظايف اجتماعى(37) متعددى را پديد آورده‏اند(38) چنان‏چه وسايل ارتباط اجتماعى، از جمله عوامل اساسى شكل دادن افكار عمومى(39) در جهان بوده و هستند،(40) و اگر فراگرد انتشار نوآورى(41) را نظر بگيريم كه حداقل داراى مراحل چهارگانه �آگاهى�(42)، �ترغيب�(43)، �تصميم�(44) و �تأييد� يا �هم‏سويى�(45) مى‏باشد؛ كانال‏هاى ارتباط جمعى و جهان وطنى، به طور نسبى در مرحله آگاهى، و كانال‏هاى ارتباط شخصى و محلى در مرحله ترغيب فرايند تصميم نوآورى، حائز اهميت هستند.(46)
يكى از وظايف و كاركردهاى اجتماعى مطبوعات، ايجاد بستر مناسبى براى نظارت اجتماعى بر دولت و جامعه است. كازنو(47) نظارت اجتماعى را مجموعه فراگردهاى جامعه‏پذيرى و بويژه فشارى مى‏داند كه افراد از جانب ديگران در جامعه حس مى‏كنند و اين فشار باعث مى‏شود تا رفتار آن‏ها در جهت هم‏رنگى و متابعت از جامعه سوق داده شود. در اين ميان رسانه‏ها نقش اساسى در نظارت اجتماعى يافته‏اند و اين نظارت بيش از پيش از حالت فردى خارج شده است و توجه به افكار عمومى در اين زمينه، اهميت زيادى يافته است؛(48) از اين رو وقتى بخواهيم به وضعيت انتقاد در وسايل ارتباط اجتماعى يك جامعه بينديشيم، به گونه‏اى اجتناب ناپذير بايد به انديشه در رابطه دولت و رسانه‏ها، و متعاقباً به تفكر در باره رابطه دولت و ملت روى آوريم؛ زيرا ميان اين مقوله‏ها كنشى متقابل وجود دارد.(49)
به طورى كه اسلون(50) در كتاب �چشم‏اندازى به تاريخ رسانه‏ها� مى‏گويد:
حق انتقاد از حكومت، مهم‏ترين شاخص حضور آزادى مطبوعات است.البته مقصود از حكومت، همان است كه در قالب كار كرد، ساختى به نام دولت مطرح است. به عبارتى دولت مجموعه‏اى از نهادهاست كه قواى اجرايى، قانون گذارى، اداره امور مركزى و محلى، دادگسترى، پليس و نيروهاى مسلح را در بر مى‏گيرد .... و حق انحصارى به كار بردن مشروع زور را در اختيار دارد.(51)
بنابراين، انتقاد، ديگر صرفاً فرياد عليه ظلم و عيب جويى نيست؛ بلكه جايگاهى است براى ارزيابى عملكردها و رويدادها. اين ارزيابى، به نوعى داراى كاركرد حضور مشورتى مردم در اداره امور است و چنين كاركردى از نظر قرآن، كاركردى ارزشمند مى‏باشد؛(52) چنان‏كه خداوند متعال در آيه 38 سوره شورا مى‏فرمايند:
و آنان كه امر خدا را اجابت كردند و نماز به پا داشتند (و در حفظ دين و دنياى خود)، كارشان را به مشورت يك‏ديگر انجام دهند و از آن چه روزى آن‏ها كرديم به فقيران انفاق مى‏كنند.
از سوى ديگر، انديشمندان معتقدند كه عملكردهاى مطبوعات و روزنامه‏نگاران، هيأت حاكمه و دولت‏مردان در حوزه انتقاد، خود تابع تئورى هنجارى حاكم بر وسايل ارتباط اجتماعى است؛ تئورى‏هايى كه حاوى بايدها و نبايدها صريح و ضمنى درباره رسانه‏هاست؛(53) به طورى كه مك كوائل(54) (1987م) در كتاب �تئورى‏هاى ارتباط جمعى� به وضوح اين نظر را مطرح كرده است و مى‏گويد:
تئورى‏هاى هنجارى با اين سؤال اساسى سر و كار دارد كه وسايل ارتباط جمعى چگونه بايد عمل نمايند و چه انتظارى از آنان مى‏رود. اين امر به زنجيره �جامعه رسانه� مربوط مى‏شود و زنجيره مذكور به سه نكته باز مى‏گردد : 1. ريشه‏هاى شكل گيرى رسانه‏ها در آن جامعه؛ 2. تصويرى كه رسانه‏ها به عنوان واسطه ميان رويدادها و رسانه‏ها از خود دارند؛ 3. تصورى كه از رسانه‏ها براى تداوم سيستم حاكم در جامعه وجود دارد.(55)
در واقع تئورى هنجارى حاكم بر وسايل ارتباط اجتماعى جامعه، مشخص كننده بايدها و نبايدها در عملكرد آن‏هاست كه قوانين رسانه‏اى جارى با تعيين ميزان استقلال رسانه‏ها و مشروعيت بخشيدن به ارتباط عمودى يا افقى هيأت حاكمه با رسانه‏ها به رغم اهميتى كه دارد، فقط سهمى از اين بايدها و نبايدها را تعيين مى‏كند؛ ولى توقعات غير رسمى دولت‏مردان، توقعات گروه‏هاى فشار، باورها و انتظارات مردم از رسانه‏ها، محتواى حافظه عامه از عملكرد رسانه‏ها و در مجموع پاره فرهنگ حاكم بر رسانه‏ها، تعيين كننده بخش عمده‏اى از اين بايدها و نبايدها هستند كه مى‏توان همگى آن‏ها را در تئورى هنجارى حاكم بر رسانه‏هاى يك جامعه خلاصه كرد. بنابراين، بستر ساخت و كاركرد رابطه �دولت مطبوعات ملت� را مى‏توان تئورى هنجارى حاكم دانست كه عملاً فضاى تنفسى مطبوعات را تشكيل مى‏دهند و بر مقدار و نوع انتقاد در مطبوعات تأثيرى عميق مى‏گذارند.(56)
به هر حال وسايل ارتباط اجتماعى هر كشور، مى‏توانند آيينه تمام نماى زندگى سياسى و اجتماعى آن كشور باشند؛ به همين دليل استقلال و عدم استقلال، آزادى و محدوديت آن‏ها در انعكاس خواست‏ها و آرمان‏هاى جمعى و حل مسايل عمومى، آثار متفاوتى را به وجود مى‏آورد.(57) در اين جهت نقش‏ها يا كارويژه‏ها يا كاركردها و يا وظايف اجتماعى ـ وسايل ارتباط اجتماعى كه براى نخستين بار از سوى هارولد لاسول(58) (1928ـ1948م) طبقه‏بندى شده است و بعدها ساير انديشمندان به تكميل آن پرداخته‏اند ـ را مى‏توان در چهار نقش اساسى بيان كرد: نظارت بر محيط (نقش خبرى)، ايجاد و توسعه همبستگى‏هاى اجتماعى (نقش تشريحى)، انتقال ميراث فرهنگى (نقش آموزشى) و ايجاد سرگرمى (نقش تفريحى).(59)
ب) زيرساخت مطبوعاتى انقلاب مشروطه
1. مطبوعات به مثابه زيرساخت
تاريخ تمدن، به تعبيرى تاريخ سير افكار و عقايد بشر است و در مدت بيش از پانصد سال، بشر با استفاده از وسايل و اختراعات علمى مثل چاپ، تلفن، تلگراف، مطبوعات، راديو، تلويزيون [و رسانه‏هاى الكترونيكى عصر دوم مانند اينترنت[ بيش از كوشيده با هم‏نوع خود فراتر از محدوديت‏هاى مكانى و زمانى و... ارتباط پيدا كند. به عبارتى با به كار بردن وسايل ارتباطى، اعضاى مختلف جامعه انسانى كوشيده‏اند از وقايع روز باخبر شوند؛ عقايد خود را به هم‏ديگر ابراز كنند؛ انديشه‏هاى محيط خود را تفسير و تعبير نمايند و سرانجام با تسلط بر وسايل ارتباطى، به پيشرفت‏هاى فكرى، اجتماعى و سياسى دست يابند.
در اين ميان بررسى‏ها نشان داده است كه نقش روزنامه‏نگارى و ارتباطات اجتماعى در دوران انقلاب فرانسه، انقلاب مشروطه ايران و بسيارى از وقايع و حوادث، غير قابل ترديد است؛ چنان‏چه نقش ارتباطات به طور عام و فن‏آورى وسايل ارتباط اجتماعى به طور خاص، در فرايند تغييرات اجتماعى، رشد اقتصادى و تغييرات بزرگ سياسى در كشورهاى به اصطلاح غير صنعتى و رو به توسعه از قرن نوزدهم مورد بررسى قرار گرفته است.
همچنين بررسى رويدادها در خاورميانه، آسيا، آمريكاى لاتين در قرن بيستم نيز، نشان مى‏دهد كه يك خط موازى مستقيم ميان اصلاح طلبان و انقلابى‏ها از يك سو، و روزنامه نگاران، نويسندگان، سخنرانان و منتشر كنندگان اعلاميه‏ها و جزوات سياسى از سوى ديگر وجود دارد كه نمى‏توان ميان دو جريان رابطه نهادهاى ارتباطى ـ بويژه ارتباطات اجتماعى و كل فرايند شورش سياسى، انقلاب و اصلاح اجتماعى ـ تفكيك قايل شد. به عبارتى در واقع برخى از مهم‏ترين وقايع اجتماعى دو دهه نخستين قرن بيستم در برخى كشورها ـ از جمله ايران، ـ مستقيما رابطه ميان مطبوعات، افكار عمومى و اصلاحات سياسى و انقلاب‏ها را نشان مى‏دهد.
بنابراين، با توجه به اين‏كه در منابع معتبر علمى از مطبوعات به عنوان يكى از اركان اساسى انقلاب مشروطه نام برده،(60) مى‏توان مطبوعات را يكى از زيرساخت‏هاى انقلاب مشروطه دانست و چگونگى شكل گيرى و كاركردهاى آن را در جريان انقلاب مذكور بررسى كرد.
2. چگونگى شكل‏گيرى ارتباطات اجتماعى در ايران تا آغاز قرن بيستم (1018ـ1279ش/1639ـ1900م)
1ـ2. صنعت چاپ در ايران
تاريخ روزنامه‏نگارى هر كشور، نتيجه اقدام و كوشش دسته برجسته و اشخاص مشخص نيست؛ بلكه حاصل جريان تاريخى است كه اعضاى مختلف جامعه در آن شركت دارند.(61) همچنين تاريخ روزنامه‏نگارى و ارتباطات اجتماعى ايران، از تاريخ تمدن كشور جدا نيست؛ بويژه پيشرفت‏ها و نقش رهبرى ايران در اختراع و توسعه شاه‏راه‏هاى تجارى، نظام حمل و نقل و پست، دريانوردى، مخابرات، كتاب نويسى و نقشه كشى كه در خصوص آن‏ها پژوهش متعددى انجام شده است.(62)

شناخت و توسعه صنعت كاغذسازى در ايران، به سرعت انجام شد و رونق يافت؛ اما صنعت چاپ در ايران به كندى راه پيدا كرد. در مقابل، فن كاغذسازى كه از طرف شرق آسيا به ايران آمده بود، معرفى فن چاپ در ايران محصول و ميوه تمدن غرب و اروپا بوده است. نخستين ماشين چاپ در دوره سلطنت شاه عباس كبير و به دست ارمنيان جلفاى اصفهان وارد ايران شد(63) و با چاپ نخستين كتاب ـ كه كتابى مذهبى و به زبان ارمنى بود ـ ايرانيان نيز وارد كهكشان گوتنبرگ شدند.(64)
در دوره قاجاريه و مخصوصاً سلطنت فتحعلى شاه در نيمه اول قرن نوزدهم ميلادى كه روابط ايران با كشورهاى اروپايى رو به توسعه گذاشت، توسعه فن چاپ و امور ارتباطى بار ديگر مورد توجه جدى قرار گرفت. به طورى كه از سال 1195ش/1816م، به تدريج ماشين‏هاى چاپ از روسيه به ايران آورده و در تبريز به كار انداخته شدند و براى چند سالى تبريز تنها شهرى بود كه فن چاپ در آن رونق داشت و در آن‏جا به چاپ‏خانه �باسمه خانه� گفته مى‏شد. ضمناً نخستين كتاب فارسى چاپى كه تبريزى‏ها در سال 1196ش/1817م منتشر كردند، �قرآن� بود.(65)
بدين ترتيب با توسعه صنعت چاپ در ايران، آموزش و فرهنگ جديد نيز، رو به ترقى گذاشت و آميزش اين فن بسيار مهم با رسوخ عقايد و آگاهى‏هاى جديد در طبقات تحصيل كرده و متوسط ايران، هسته اولى روزنامه‏نگارى را پديد آورد كه انقلاب بزرگى در طرز فكر و روش طبقات مختلف ايران ايجاد كرد.(66) در اين ميان، ذكر اين نكته ضرورى است كه افكار تمدن غرب و اروپا و ظواهر آن در قرن نوزدهم، از طريق دو جبهه غربى‏هايى كه به ايران سفر مى‏كردند يا ايرانيانى كه به آن جا رفته و بر مى‏گشتند و يا ميسيون‏هاى مسيحى كه از اروپا و آمريكا براى پخش عقايد خود به ايران مى‏آمدند، اشاعه مى‏يافت كه در سه رشته اصلى : تأسيس مدرسه، تأسيس بيمارستان و مركز بهداشت و تاسيس چاپ‏خانه و قرائت‏خانه به فعاليت مى‏پرداختند.(67)
به هر حال با توسعه فن چاپ در ايران و تأسيس چاپ‏خانه و كارگاه‏هاى انتشار در نقاط مختلف كشور ـ در آغاز نيمه دوم قرن نوزدهم ـ صنعت چاپ وسيله بسيار مهم ارتباطاتى در ايران به شمار مى‏رفت و كاركردى شبيه رسانه‏هاى امروزى مانند تلويزيون و ماهواره را بازى مى‏كرد. به عبارتى وسيله چاپ تا آن زمان در ايران، مهم‏ترين نمونه رسوخ تمدن غرب به شمار مى‏آمد و نتايج اجتماعى حاصل از آن در افكار و عقايد ايرانى‏ها ـ بويژه طبقات دولتى، تجار و روحانيان ـ مشهود بوده است.(68)
2ـ2. طليعه مطبوعات فارسى در جهان
زادگاه و سرزمين اصلى زبان فارسى، البته ايران است؛ ولى بر خلاف انتظار، نخستين مطبوعات و روزنامه‏هاى فارسى در هندوستان منتشر شده‏اند كه علل آن را مى‏توان اين گونه برشمرد: توسعه رسمى صنعت چاپ پيش‏تر از ايران، رواج زبان فارسى در هندوستان و شيوه حكومت و اداره هند در قرن هيجدهم، توسعه نسبى سواد و آموزش و پرورش نسبت به ايران در طبقات بالاى جامعه هند، و علاقه انگليسى‏ها براى گسترش نفوذ خود در هند. بدين ترتيب پس از انتشار روزنامه‏هاى محلى در هندوستان، نخستين روزنامه فارسى زبان در سال 1798 م در دهلى به نام �اخبار� منتشر شد و بعد از آن هم روزنامه‏هاى ديگرى با عناوين �مرآت الاخبار�، �جام جهان نما�، �شمس الاخبار�، �آئينه سكندرى�، �سلطان الاخبار�، �مهر منير� و �جام جمشيد� براى مخاطب داخل هندوستان انتشار يافتند و از راه‏هاى گوناگون ـ مانند روزنامه‏هاى اروپايى ـ با زبان بيگانه، به طور غير رسمى وارد ايران شدند.(69)
3ـ2. تأسيس نخستين روزنامه در ايران
تاريخ ارتباطات اجتماعى ايران، در سومين سال سلطنت محمد شاه قاجار، شاهد تأسيس و انتشار نخستين روزنامه فارسى چاپى در ايران بود كه اسم رسمى نداشت؛ ولى به نام �كاغذ اخبار�(70) معروف مى‏باشد و در روز 25 محرم سال 1253 ق / 1216ش/1837م به مديريت و سردبيرى ميرزا صالح شيرازى در تهران منتشر شد كه روزنامه‏اى بود با خط نستعليق و با چاپ سنگى.(71) �كاغذ اخبار� به فاصله 215 سال بعد از انتشار اولين روزنامه در لندن(72)، در چاپ‏خانه‏اى كه از تبريز به تهران انتقال داده شده بود، چاپ شد و دوره زمانى انتشار آن ماهيانه بود و مدت انتشار آن حدود سه سال به طول انجاميد و مالكيت آن دولتى بود.(73)
محتواى روزنامه �كاغذ اخبار� به عنوان يك رسانه دولتى، حالت سخن‏گويى و مداحى دولت وقت را داشته و نوشته‏ها و اخبار آن بسيار رسمى، خشك و مقاله و تفسيرهاى اجتماعى و ادبى نيز نداشته است. مندرجات كوتاه و اخبار خارجى �كاغذ اخبار� هم جز اطلاعات تاريخى و جغرافيايى چيزى بيشتر نداشته و اخبار داخلى آن نيز، تنها به اخبار تهران مربوط مى‏شد و اخبار خارجى آن هم ترجمه‏اى از اخبار روزنامه‏هاى اروپايى و يا نامه‏هاى رسيده به تهران بود.(74)
4ـ2. توسعه ارتباطات اجتماعى در ايران از دوره سلطنت ناصرالدين شاه تا آغاز قرن بيستم
دوره سلطنت ناصرالدين شاه، شاهد آغاز صفحات جديدى در تاريخ ارتباطات داخلى و خارجى ايران بود كه تأسيس روزنامه �وقايع اتفاقيه� در سال 1230ش (1267ق/1851م)، افتتاح ارتباطات تلگرافى 1243ش (1281ق / 1864م) و تشكيل وزارت انطباعات ممالك محروسه 1250 ش (1288ق/1871م) براى كنترل بيش‏تر بر مواد چاپى از جمله روزنامه‏ها، نمونه‏هاى مهمى از تحولات اين دوره به شمار مى‏رود.(75)
بررسى‏ها نشان مى‏دهد كه در مدت سى و پنج سال كه از زمان آغاز انتشار نخستين روزنامه وابسته به حكومت در ايران مى‏گذشت، در حدود ده روزنامه در تهران و شهرستان‏ها منتشر شد كه عبارتند از: �كاغذ اخبار� (1837م ، دولتى، ماهانه، تهران)، �زاراريت باهرا� (1851م، غير دولتى، ماهانه، اروميه)، �وقايع اتفاقيه�، (1851م، دولتى، هفتگى، تهران)، �تبريز� (1858م، دولتى، ماهانه، تبريز)، �روزنامه دولت علّيه ايران� (1860م، دولتى، هفتگى تهران)، �روزنامه علميه� (1864م، دولتى، ماهانه، تهران)، �روزنامه ملتى� (1866م، دولتى، ماهانه، تهران)، �روزنامه دولتى� (1866م، دولتى، ماهانه، تهران)، �روزنامه ايران� (1871م، دولتى سه روز در هفته، تهران)، �روزنامه فارس� (1872م، دولتى، هفتگى، شيراز). انتشار اين روزنامه‏ها نشان دهنده توجه دولت استبدادى ناصرالدين شاه به ارتباطات اجتماعى براى مقابله با آزادى‏خواهان بوده است.(76)
در دو دهه آخر قرن نوزدهم، روزنامه به عنوان يك وسيله ارتباط اجتماعى با تغييرات اجتماعى و تحولاتى كه در ايران به وجود آمد، همراه شد و هسته نارضايتى و شورش مردم عليه استبداد را فراهم كرد. بدين ترتيب كه در مدت بيست سال آخر سلطنت ناصرالدين شاه قاجار (1876 ـ 1896م) در حالى كه از ميان نزديك به دوازده روزنامه منتشره در ايران، فقط يك روزنامه به نام �مدنيت�، غير دولتى بود كه در شهر تبريز به وسيله ارمنيان انتشار مى‏يافت. ساير روزنامه‏ها؛ مانند �شرف� و يا �ناصرى� همگى به حكومت استبدادى وابسته بودند و كاركردى براى عامه مردم نداشتند؛ ولى از سوى ديگر، بى اعتنايى ناصرالدين شاه به اصلاحات اساسى باعث زندگى تبعيدى عده قابل توجهى از نويسندگان و آزادى‏خواهان ايران در برخى كشورهاى اروپايى، هندوستان، مصر و عثمانى شد كه زمينه تشكيل هسته اصلى روزنامه‏نگارى تبعيدى ايرانى در خارج از كشور را ايجاد نمود و فصل جديدى در مطبوعات قبل از مشروطه را پايه‏ريزى كرد.(77)
مطبوعات تبعيدى فارسى زبان كه تعداد آن‏ها تا آغاز قرن بيستم 22 عنوان بود، در هندوستان، مصر، عثمانى، فرانسه و انگلستان انتشار مى‏يافتند و عمدتاً توزيع آن‏ها در داخل كشور از سوى ناصرالدين شاه ممنوع شده بود و حتى براى مقابله با آن‏ها بعضاً روزنامه‏هايى نيز، از سوى وزارت انطباعات انتشار مى‏يافت. مطبوعات ملى مذكور به حكومت قاجارها حمله و از وضع سياسى و اجتماعى و اقتصادىِ ايران انتقاد مى‏كردند و برقرارى عدالت، آزادى، آزادى مطبوعات، برقرارى نظام پارلمانى و... خواستار بودند.
اين افكار و عقايد به وسيله الگوى چند مرحله‏اى نشر پيام‏ها به وسيله انجمن‏ها، شب‏نامه‏ها، نخبگان جامعه و روزنامه نگاران در ميان آحاد مردم در شهرهاى بزرگ مانند تهران، تبريز، رشت، اصفهان، شيراز و... اشاعه مى‏يافت. از مهم‏ترين اين روزنامه‏ها مى‏توان به روزنامه‏هاى ذيل اشاره كرد: �اختر� (هفتگى، 1875م، استانبول)، �عروة‏الوثقى� (1882م، هفتگى، پاريس)، �قانون� (1890م، ماهانه، لندن)، �شاهسون� (1889م، ماهانه، استانبول)، �حكمت� (1892م، ماهانه، قاهره)، �حبل المتين� (1893م، هفتگى، كلكته)، �ثريا� (1898م، هفتگى، قاهره) و �پرورش� (1900م، هفتگى، قاهره).(78)
در اين ميان اولين مبارزه دسته جمعى از سوى مطبوعات ملى تبعيدى كه در خارج انتشار مى‏يافتند و بعداً در ايران توزيع مى‏شدند (مانند روزنامه �اختر�) به همراه روزنامه‏هاى مخفى (شب‏نامه‏ها كه در داخل كشور، بويژه آذربايجان منتشر مى‏شدند) همگام با آحاد مردم كشور آشكار شد. اين واقعه هنگام واگذارى انحصار تنباكو و توتون (قرار داد تالبوت) به يك شركت انگليسى از سوى ناصرالدين شاه، در سال 1269 ش/1890م به وقوع پيوست كه با رهبرى روحانيان منجر به پيروزى جنبش ضد استعمارى تنباكو به عنوان طليعه انقلاب مشروطه منجر گرديد.(79)
از جمله ويژگى‏هاى محتواى مطبوعات ملى خارج از كشور در آن دوره، مى‏توان به موارد زير اشاره كرد:
1. محتواى آن‏ها بيش‏تر جنبه اجتماعى، سياسى و تفسيرى داشت و كم‏تر به اخبار داخلى و خارجى دولت مى‏پرداختند؛
2. اغلب نويسندگان و ناشران؛ آزادى‏خواه، مشروطه‏طلب و خواستار الغاى حكومت استبدادى بودند؛
3. هم جرايد و هم نويسندگان، بى نهايت تحت تاثير نظام اجتماعى ـ سياسى اروپا و الگوى ادارى و مملكتى و حكومتى كشورهاى اروپايى ـ بويژه انگلستان، فرانسه، بلژيك، فرانسه و سوئيس ـ بودند؛
4. مطبوعات اين دوره با مطالب خود توانستند بين روحانيان ايران و روشن‏گران در اروپا و تحصيل كرده‏هاى خارجى ايران تعاملى ايجاد كنند و ميدان را براى مبارزات آينده آماده سازند.(80)
به هر حال، پس از كشته شدن ناصرالدين شاه و با روى كار آمدن مظفرالدين شاه در سال 1276ش (1315ق/1897م) باز هم وضعيت مطبوعات دولتى در توليد و توزيع، بسيار بد بود و قدرت رقابت با مطبوعات توليدى در خارج از كشور را نداشتند. حكومت براى حل اين مشكل، نخستين روزنامه دولتى را كه به صورت روزانه بود، تحت عنوان �خلاصة‏الحوداث� در سالروز تولد مظفرالدين شاه منتشر كرد. انتشار اين روزنامه تا ماه اوت 1903 م ادامه يافت و سبك آن همانند گذشته همراه با تعارفات اغراق‏آميز از پادشاهان و ضعف در خبرنويسى و ارايه خبر بود.(81)
مجموعه وقايع ذكر شده باعث گرديد كه شيوه ارتباطى ايرانيان در آستانه ورود به قرن بيستم در نشر افكار و عقايدشان بين طبقات مختلف مردم، ديگر انحصاراً از طرق قديمى ارتباطات شفاهى ـ كه ارتباط فردى، گروهى، سخنرانى، انجمن‏ها و دوره‏ها را در برمى‏گرفت ـ انجام نگيرد؛ بلكه علاوه بر آن از راه‏هاى ديگرى هم‏چون نشر كتاب، جزوه، اعلاميه و مطبوعات نيز انجام شود كه براى بيش‏تر ايرانيان تازگى داشت. اين دو شيوه ارتباطى به هم كمك كردند كه جريان ارتباطى ايرانيان با خود و دنياى خارج تسهيل شود.(82)
3. زيرساخت مطبوعاتى دوره اول انقلاب مشروطه (1279 ـ 1285ش / 1900 ـ 1906م)
1ـ3. چگونگى شكل‏گيرى و ويژگى‏ها
دوره اول انقلاب مشروطه ايران كه به صدور فرمان مشروطه از سوى مظفرالدين شاه، تشكيل نخستين مجلس شوراى ملى و تدوين نخستين قانون اساسى ايران منتهى شد، در تاريخ ارتباطات اجتماعى ايران نيز فصل مخصوص به خود را دارد.(83)
زيرساخت مطبوعاتى انقلاب مشروطه در بين سال‏هاى 1279 ـ 1285ش (1900 ـ 1906م؛ يعنى آغاز قرن بيستم تا صدور فرمان مشروطه)، از حدود چهل روزنامه عمدتاً انقلابى و آزادى طلب تشكيل شده بود كه در تهران و شهرستان‏ها منتشر مى‏شدند. همچنين شهرهاى مشهد، همدان و بوشهر براى نخستين بار در تاريخ ايران در دوره مذكور، صاحب روزنامه گرديدند. در واقع نيمى از تعداد 83 روزنامه انتشار يافته در داخل كشور از سال 1216 ش / 1837م، مربوط به شش سال اول قرن بيستم است؛ و ضمناً تبريز نيز، بزرگ‏ترين مركز انتشار روزنامه‏هاى ملى و غير دولتى كشور در دوره اول انقلاب مشروطه محسوب مى‏شد.(84)
از مهم‏ترين مطبوعات اين دوره مى‏توان به روزنامه‏هاى ذيل اشاره كرد: �طلوع� (1900م، غير منظم، بوشهر)، �كمال� (1901م، هر دو هفته يك بار، تبريز)، �ادب� (1900م، هفتگى، مشهد)، �اميد� (1906م، هفتگى، تبريز)، �ادب� (1904م، هفتگى، تهران)، �جريده ملى� (1906م، هفته‏اى دو شماره، تبريز)، �الجناب� (1906م، هفتگى، اصفهان)، �مكتب� (1906م، نامنظم، تهران)، �اسلاميه� (1096م، هفتگى، تبريز) و �نوروز� (1902م، هفتگى، تهران).(85)

همچنين در شش سال مذكور، فقط هشت روزنامه جديد ملى در خارج از كشور انتشار يافت كه نسبت به دوره قبل از آغاز قرن بيستم، كاهش قابل توجهى داشت. علت آن بود كه فعاليت انقلابى‏ها و آزادى‏خواهان در آن روزها، عمدتاً به ايران منتقل شده بود.(86)
به هر ترتيب از انتشار نخستين روزنامه در ايران تا اعلام مشروطه، روى هم رفته در حدود 114 روزنامه دولتى و غير دولتى در داخل و خارج از كشور منتشر شد (جداول شماره 1 و 2) كه به جز يك روزنامه روزانه به نام �خلاصة‏الحوادث� كه مدتى در تهران منتشر مى شد، تمام مطبوعات ايران در اين 69 سال، هفتگى و ماهانه و چند نشريه سه روز در هفته بود. اندازه روزنامه‏هاى داخلى دوره اول انقلاب نيز، مانند روزنامه‏هاى قبل از آغاز دوره مذكور كوچك بود؛ مخصوصاً در دو سال قبل از صدور فرمان مشروطه كه به علت كمبود كاغذ، صفحات مطبوعات در هر شماره تغيير مى‏كرد.
مندرجات مطبوعات اين دوره نيز، تماما سياسى و انتقادى بود و كم‏تر مسايل تفريحى و فرهنگى و ادبى مطلقاً غير سياسى در آن‏ها ديده مى‏شد. در روزنامه‏هاى دوره مذكور از آگهى مطبوعاتى هم خبرى نبود. البته به علت علاقه و اشتياق اهالى شهرستان‏ها و تهران به مسايل سياسى، تيراژ روزنامه‏هاى ملى و غير دولتى همگام با افزايش تعدادشان در اين دوره نسبت به سال‏هاى قبل افزايش قابل توجهى پيدا كرد.(87)
در مجموع از آغاز قرن بيستم تا صدور فرمان مشروطه، در كارنامه مطبوعاتى ايران انتشار مطبوعات فرهنگى، مذهبى، پزشكى، كشاورزى، ادبى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى ديده مى‏شود كه در پرورش روزنامه‏نگار، شب‏نامه‏نگار و رابطان خبرى مطبوعات فارسى برون مرزى نيز، سهم به سزايى داشته‏اند. همچنين مدرسه‏ها در آن روزگار نيز، يكى از كانون‏هاى مطبوعاتى بوده‏اند و حتى در آستانه صدور فرمان مشروطه، روزنامه‏خوانى در قهوه‏خانه‏ها شديداً رواج پيدا كرده بود.(88)
2ـ3. كاركردها
ـ تأمين نيازهاى اطلاعاتى انجمن‏هاى سرى
يكى از اركان انقلابى در ايران كه شبكه نهضت مشروطه طلبى را بيش از پيش ريشه‏دار كرد و در ارتباطات اجتماعى عصر انقلاب مشروطه نقش مهمى داشت، انجمن‏هاى سرى بود. اين انجمن‏ها در تاريخ انقلاب مشروطه ايران فصل جداگانه و مخصوص دارند؛ ولى از جنبه تعامل انجمن‏ها با مطبوعات ملى و عوامل ارتباطات اجتماعى در ايران، همين قدر بايد يادآورى كرد كه انجمن‏ها در حقيقت، مركز تهيه مقالات انقلابى روزنامه‏ها و همچنين مركز مباحثه و تفسير و تعبير نوشته‏هاى مطبوعات ملى به شمار مى رفتند.
انجمن‏هاى سرى كه در اواخر قرن نوزدهم در تهران و برخى شهرها به وجود آمده بودند، در اوايل قرن بيستم در اكثر شهرهاى بزرگ ايران نيز توسعه يافته و مركز تجمع و فعاليت ملى گرايان و آزادى‏خواهان شدند. البته دو دسته مهم روزنامه‏نگاران و روحانيان در تشكيل اين انجمن‏ها نقش بسيار مهمى ايفا مى‏كردند؛ به طور مثال از 54 نفر عضو نخستين انجمن سرى كه در تهران تشكيل شد، بيست نفر روزنامه‏نگار و بقيه روحانى و بازرگان بودند.
حضور روزنامه‏نگاران از اين رو در انجمن‏هاى سرى اهميت داشت كه علاوه بر آگاهى و دانشى كه از اوضاع داخل و خارج كشور داشتند، روزنامه‏ها و جزوه‏هاى آن‏ها وسيله ترويج و توسعه انجمن‏هاى سرى بين مردم بود. البته نقش روحانيان در انجمن‏هاى سرى به علت احترام و نفوذ قابل ملاحظه‏اى كه بين بازاريان و مردم داشتند، مهم بود و از طرفى روحانيان هم از طريق مكاتب و مدارس مذهبى در آموزش و پرورش زمان خود اثر مى‏بخشيدند. ذكر اين نكته نيز مهم است كه يكى از دستورهاى مهم انجمن‏هاى سرى، اين بود كه هر روز يا هر هفته اعضاى انجمن در مركز خود جمع شده و روزنامه‏هاى ممنوعه داخل و خارج كشور را براى يك‏ديگر بخوانند و اوضاع و احوال مملكتى و فعاليت‏هاى خود را مورد بحث و ارزيابى قرار دهند. در نتيجه پيوند روزنامه‏ها و انجمن‏هاى سرى و ارتباطى كه از اين طريق حاصل شده بود، اسلحه بسيار مهمى در تبليغات انقلابى‏ها و آزادى‏خواهان به شمار مى‏آمد.(89)
ـ منبع عقايد و مرجع اصلى خبرهاى داخلى و خارجى جامعه
مطبوعات ملى خارج از كشور ـ كه آزادى‏خواهان آن را منتشر مى‏كردند ـ در دوره اول انقلاب مشروطه نه تنها منبع عقايد و مباحث سياسى و اجتماعى براى مردم و آزادى‏خواهان داخل كشور بود، بلكه مرجع و منبع اصلى خبرهاى داخلى و خارجى براى خوانندگان پايتخت و شهرستان‏ها به شمار مى‏آمد؛ از اين رو مطبوعات خارج از كشور در اين دوره مهم‏ترين ذخيره اطلاعات اجتماعى در ايران محسوب مى‏شود؛ مثلاً اخبار مربوط به جنگ روسيه و ژاپن و فعاليت انقلابى‏ها در روسيه، از طريق مطبوعات فارسى خارج از كشور به ايران مى‏رسيد.(90)
ـ كلاس‏هاى جديد انتقال آگاهى به جامعه
مطبوعات در دوره اول انقلاب مشروطه، با ترويج افكار آزادى خواهانه و اطلاعات جديد، به صورت كلاس‏هاى جديد انتقال دانش و آگاهى بين عامه در آمدند.(91) به عبارت ديگر، آزادى خواهان و افراد داراى سواد بيش‏تر با دريافت پيام‏هاى مطبوعات، آن‏ها را با استفاده از الگوى چند مرحله‏اى نشر در بين اقشار مختلف مردم اشاعه مى دادند.
ـ تغيير نگرش مردم به مطبوعات و روزنامه‏نگاران
يكى از كاركردهاى مطبوعات در دوره اول انقلاب مشروطه كه از جنبه جامعه‏شناسى و روان‏شناسى اجتماعى بسيار مهم مى باشد، اين است كه فعالان ارتباطات اجتماعى اين دوره ـ متشكل از روزنامه‏نگاران، ناشران و گويندگان ـ حلقه‏هاى تشكيلاتى انقلاب مشروطه ايران را تشكيل مى‏دادند. روزنامه‏نگاران حرفه‏اى اين دوره براى نخستين بار به اهميت و آگاهى افكار عمومى پى بردند و در حقيقت افكار عمومى اين دوره، پرورش يافته فعاليت‏هاى عناصر مختلف از جمله مطبوعات بود؛ از اين رو در شش سال مذكور حيثيت و اعتبار روزنامه‏نگاران، هم از جنبه سياسى و هم از جنبه اجتماعى در ايران بالا رفت و سيماى روزنامه‏نگار و خبرنويس از كارمندى و نوكرى دولت، به چهره مستقل، اصلاح طلب و كوشنده علمى و سياسى تبديل شد.(92)
4. زيرساخت مطبوعاتى دوره دوم انقلاب مشروطه (1285 ـ 1288ش / 1906 ـ 1909م)
1ـ4. چگونگى شكل‏گيرى و ويژگى‏ها
دوره دوم انقلاب مشروطه ايران كه به خلع محمد على شاه قاجار از سلطنت منتهى شد، از دوره‏هاى طلايى ارتباطات اجتماعى در ايران به شمار مى‏رود و توسعه ارتباطات اجتماعى در آن، به عنوان يكى از پرهيجان‏ترين دوره‏هاى تاريخ سياسى معاصر ايران محسوب مى‏شود. طى چهار سال مذكور، مطبوعات نخستين جنگ رسانه‏اى با حكومت را شروع كردند و به پايان رساندند. به سختى مى‏توان بين كوشندگان سياسى و مطبوعاتى در دوره دوم انقلاب مشروطه مرزى كشيد. به عبارتى بين روزنامه‏نگاران، واعظان، سياست‏مداران و شاعران در اين چهار سال، تفاوت فاحشى مشاهده نمى‏شود.(93)
زيرساخت مطبوعاتى انقلاب مشروطه در بين سال‏هاى 1285 ـ 1288ش / 1906 ـ 1909م (از زمان صدور فرمان مشروطه به وسيله مظفرالدين شاه تا خلع محمدعلى شاه قاجار)، از حدود 161 عنوان روزنامه جديد تشكيل مى‏شد كه حدود نود عنوان آن، صرفاً در سال 1286ش / 1907م شروع به انتشار كردند (جدول شماره 1). به عبارتى پس از صدور فرمان مشروطه تعداد روزنامه‏هاى ملى در كشور رو به افزايش گذاشت و تا قبل از آغاز استبداد صغير به وسيله محمدعلى شاه به نقطه اوج خود رسيد؛ ولى بعد از آن، روند تأسيس روزنامه با توقيف مطبوعات و زدوبند روزنامه‏نگاران رو به نزول گذاشت ؛ به طورى كه بعد از بمباران مجلس در سال 1287ش / 1908م تا سقوط محمدعلى شاه به دليل قانون مطبوعات و عمليات ضد آزادى محمدعلى شاه، از تعداد روزنامه‏ها و تيراژ آنان كاسته شد و در نتيجه دوباره بازار نشر مطبوعات فارسى برون مرزى و شب‏نامه‏نگارى رونق گرفت و تنها حيات سه روزنامه در تهران ادامه يافت؛ ولى كانون چاپ و نشر روزنامه در داخل كشور ابتدا به آذربايجان و سپس در اصفهان و گيلان بيش از پيش گسترش پيدا كرد.(94)
از روزنامه‏هاى مهم ملى كه بعد از صدور فرمان مشروطه در مقاطعى انتشار يافتند، مى‏توان به روزنامه‏هاى ذيل اشاره كرد: �مجلس� (1906م، روزانه، تهران)، �نداى وطن� (1906م، روزانه، تهران)، �تمدن� (1907م، هفتگى، تهران)، �صبح صادق� (1907م، روزانه،تهران)، �حبل‏المتين� (1907م، روزانه، تهران)، �صوراسرافيل� (1907م، هفتگى، تهران)، �روح‏القدس� (1907م، هفتگى، تهران)، �مساوات� (1907م، هفتگى، تهران)، �انجمن� (1906م، روزانه، تبريز)، �مجاهد� (1907م، سه روز در هفته، تبريز)، �نسيم شمال� (1907م، هفتگى، رشت)، �ناقور� (1908م، هفتگى، اصفهان)، �نداى اسلام� (1907م، هفتگى، شيراز)، �الفت� (1907م، هفتگى، همدان)، �فرياد� (1907م، هفتگى، اروميه)، �كرمانشاه� (1909م، هفتگى، كرمانشاه)، �يادگار انقلاب� (1909م، هفتگى، قزوين)، �مكافات� (1909م، هفتگى، خوى) و �معرفت� (1908م، هفتگى، يزد).
همچنين از روزنامه‏هاى فارسى داخلى و خارجى سياسى فكاهى اين دوره مى‏توان از �آذربايجان� (1907م، هفتگى، تبريز)، �زشت و زيبا� (1907م، هفتگى،تهران)، �كشكول� (1907م، هفتگى، تهران) و �ملانصرالدين� (1907م، هفتگى، تفليس) نام برد.(95)
اين امر رشد قابل توجه مطبوعات در شهرهاى مختلف ايران را نشان مى‏دهد؛ به طورى كه قبل از پيروزى دوره اول انقلاب مشروطه، تنها پنج شهر در ايران ـ به غير از تهران ـ روزنامه داشتند؛ اما بعد از اعلام مشروطه، تعداد شهرهاى داراى روزنامه به پانزده رسيد و بعضى از شهرهاى بزرگ مثل تبريز و رشت، چند روزنامه روزانه و هفتگى داشتند.(96)
شايان ذكر است با تشكيل نخستين مجلس شوراى ملى (قوه مقننه)، تكليف مطبوعات و آزادى مطبوعات در قانون اساسى (اصل سيزدهم(97)) و متمم قانون اساسى (اصل بيستم(98)) و نخستين قانون مطبوعات ايران(99) مشخص شد. تبريزى‏ها با توجه به شرايط به وجود آمده بعد از صدور فرمان مشروطه، براى نخستين بار در ايران از حقوق شهروندى استفاده كردند و بدون مجوز دولتى، مطبوعات منتشر نمودند.(100)
2ـ4. كاركردها
ـ اطلاع‏رسانى فعاليت‏هاى انجمن‏هاى ملى
يكى از اقدامات مجلس پس از صدور فرمان مشروطه، گشايش انجمن‏هاى ملى در شهرهاى مختلف ايران بود تا امور داخلى هر شهر را به دست مردم سپرده شود. در اين جهت تعامل مناسبى بين مطبوعات و انجمن‏هاى ملى به وجود آمد و يكى از كاركردهاى وسايل ارتباطات اجتماعى به خوبى نمايان شد؛ به طورى كه تشكيل هر انجمنى، تأسيس روزنامه‏اى را نيز به دنبال داشت تا اخبار و مذاكرات و مباحثات انجمن را به اطلاع مردم برساند. از سوى ديگر، توجه افكار عمومى به مذاكرات و تصميمات انجمن‏ها، گسترش مطبوعات را بيش از پيش تشويق مى‏كرد. آزادى مطبوعات به تشكيل انجمن‏ها منتهى مى‏شد، و تشكيل انجمن‏ها به گسترش و نمو مطبوعات مى‏انجاميد. در واقع، دو عامل مهم توسعه وسايل ارتباط اجتماعى اين است كه مخاطبان به منبع اين‏گونه ارتباطات اجتماعى اعتماد داشته باشند و مشاركت آزاد خود را در امور سياسى كشور احساس كنند.(101)
ـ عرضه ديدگاه‏هاى گوناگون
محتواى بسيارى از مطبوعات كه دوره اول انقلاب مشروطه در خدمت حركت اجتماعى بودند و صحنه انعكاس انديشه‏ها و عقايد مختلف مردم محسوب مى‏شدند، در دوره دوم به ميدان جنگ قلمى نيز مبدل شدند و حتى براى نخستين بار عالمان دينى مباحث حوزوى و تفاوت ديدگاه‏هاى خود را به مطبوعات كشاندند. از سوى ديگر، فضاى باز مطبوعاتى دچار درگيرى شخصى روزنامه نگاران با هم نيز شد.(102)
به عبارتى مطبوعات دوره دوم انقلاب مشروطه را بايد مطبوعات مسلكى ناميد كه روزنامه‏نگار، نقش مبارز را داشت و صفحات روزنامه محل و منبع هدف‏هاى اجتماعى و سياسى محسوب مى‏شد و انتخاب مطالب و اخبار در آن‏ها، رابطه مستقيم با هدف مبارزه داشت.(103)
ـ پشتيبانى تبليغاتى مبارزان عليه استداد صغير
در جريان دوره دوم انقلاب مشروطه قانون مطبوعات مصوب مجلس شوراى ملى، محمدعلى شاه را قانع نكرد. جدال او و مطبوعات، آينه مبارزه وى با مشروطه‏خواهان و آزاديخواهان بود. در اوايل تابستان 1287ش / 1908م محمدعلى شاه اخراج و توقيف عده‏اى از نويسندگان و خطيبان آزادى‏خواه را خواستار شد. پافشارى او براى انحلال گارد فدائيان ملى كه در تهران و شهرستان‏ها از جوانان داوطلب براى مشروطه تشكيل شده بود، وضع داخلى ايران را تاريك كرد و اين التيماتوم، در حقيقت مقدمه كودتاى او عليه مشروطه بود. از سوى ديگر، به دليل اين كه ارتباط بين نمايندگان مجلس و انجمن‏هاى ملى شهرستان‏ها اغلب با تلگراف برقرار مى‏شد، محمدعلى شاه تصميم گرفت تلگراف‏خانه را در تهران تحت كنترل قرار دهد و در ضمن، قواى نظامى را براى مبارزه با پيشامدها و حوادث ناگهانى بسيج كند. اين وضع ادامه داشت و رابطه وى با ملّى‏ها به تدريج تيره‏تر مى‏شد، كه لياخوف روسى به فرماندهى سپاه شاه منصوب شد و او عده‏اى از آزادى‏خواهان و از جمله روزنامه‏نگاران را دستگير كرد.
اولتيماتوم شاه براى توقيف عده‏اى از وكلا و بيش‏تر روزنامه‏نويسان، از طرف مجلس شوراى ملى رد شد و محمدعلى شاه كه موقع را مناسب تشخيص داده بود، با حمايت گروه قزاق روسى و به فرماندهى سرهنگ لياخف، مجلس شوراى ملى را بمباران و بهارستان را محاصره كرد. در تهران حكومت نظامى اعلام شد و دفتر روزنامه‏هاى ملى مورد حمله قشون محمدعلى شاه قرار گرفت و روزنامه‏نگاران تهرانى دستگير يا اعدام شدند و يا عمدتاً به شهرهاى ديگر - بويژه تبريز و رشت ـ فرار كردند.(104)
در ادامه اين روند، تبريز نيز از طرف قشون روسيه محاصره شد و روزنامه‏هاى محدودى كه در تبريز باقى مانده بودند، حلقه زنجير ارتباط اجتماعى را بين آزادى‏خواهان و اهالى شهر پديد آوردند.(105)
به هر حال، در اواخر سال 1287ش (اوايل ژانويه 1909م) خبر مقاومت تبريزى‏ها به وسيله روزنامه‏ها، مسافران و حتى سربازان، به گوش اهالى شيراز، همدان، مشهد و بوشهر رسيد و روزنامه‏نگاران اين شهرها مردم را به بسيج و مقاومت عليه قواى تهران تشويق كردند؛ به طور مثال سيدحسن كاشانى مدير روزنامه �حبل المتين� كه پس از واقعه تهران به قفقاز فرار كرده بود، پس از مدتى به رشت بازگشت و با انتشار روزنامه در آن شهر مبارزه خود را تجديد كرد. به مدت كوتاهى، ديگر روزنامه‏نويسان مهاجر ايران كه از تهران گريخته بودند، در شهرهاى بزرگ كشورهاى همسايه مشغول فعاليت مطبوعاتى و هم سويى بيش از پيش با فدائيان ملى شدند. تا اين‏كه نهايتاً در اواسط بهار 1288ش/1909م، وضع سياسى داخل ايران رو به دگرگونى گذاشت.
انقلابى‏ها و آزادى‏خواهان؛ شهرهاى تبريز، اصفهان و رشت را به تصرف درآوردند و به سوى تهران حركت كردند و سرانجام در اواخر تيرماه همان سال قواى آنان وارد تهران شد و پس از زد و خورد در خيابان‏ها، شهر را به تصرف درآورد، و محمدعلى شاه به سفارت روس پناه برد. پناهندگى او به سفارت روسيه، در حقيقت سند تبعيد او بود و چند روز بعد مجلس و شوراى عالى انقلابيون در تهران او را از سلطنت عزل كرده و احمدشاه، پسر سيزده ساله‏اش را به سلطنت برگزيدند. عضدالملك، رئيس طايفه قاجاريه نيز، به سمت نايب السلطنه منصوب شد و بدين ترتيب دوره استبداد محمدعلى شاه خاتمه يافت و در پاييز، انتخابات دوره جديد مجلس شوراى ملى نيز انجام شد. پس از اين وقايع وضع مطبوعات انقلابى ايران كم كم به حال عادى بازگشت و به گونه‏اى ديگر توسعه پيدا كرد.(106)
ج) آسيب‏ها
روزنامه‏نگارى حرفه‏اى در ايران كه به واقع با انقلاب مشروطه رشد كرد و توسعه يافت، با آسيب‏هايى هم همراه بوده است كه ريشه تاريخى برخى چالش‏هاى فضاى روزنامه‏نگارى و ارتباطات اجتماعى گذشته و فعلى كشور، به نوعى با مسايل دوره مذكور ارتباط پيدا مى‏كند؛ از اين رو در ادامه، برخى از آسيب‏هاى زيرساخت مطبوعاتى انقلاب مشروطه بويژه در دوره دوم آن ـ ارايه مى شود.
1. ورود استفاده‏كنندگان ابزارى به حرفه روزنامه‏نگارى
يكى از آسيب‏هاى زيرساخت مطبوعاتى انقلاب مشروطه، ورود استفاده كنندگان ابزارى ـ بويژه آنان كه سوداى رياست و تجارت در سر مى‏پروراندند ـ به مطبوعات و حرفه روزنامه‏نگارى بود كه براى اهل حرفه و مردم، هزينه گزافى به دنبال داشت. با كمال تاسف اين ميهمانان ناخوانده در سرنوشت روزنامه‏نگارى ايران بيش‏ترين تاثير را به جا گذاردند. چنان‏چه مردم در ايران روزنامه را به عنوان �حزب كاغذى سكوى پرش، پل، دالان عبور، نردبان ترقى، سپر بلا و معبر� شناخته و روزنامه، �كلوپ، پناهگاه و سنگر� ورشكستگان سياسى و تجارى منتظران رياست شد.(107)
2. روزنامه‏نگارى هتّاكانه و غير دورانديشانه
روزنامه‏نگارى هتّاكانه و غير دورانديشانه ـ از ديگر آسيب‏هاى زيرساخت مطبوعاتى انقلاب مشروطه به شمار مى‏رود. گفتنى است انتقاد از هتّاكى، هرج و مرج‏افكنى و لجام‏گسيختگى برخى از روزنامه‏ها، فقط به شيخ فضل‏الله نورى و ياران وى اختصاص ندارد؛(108) به طورى كه مجدالاسلام كرمانى كه خود از روزنامه‏نگاران هوادار مشروطه است، در تحليلى يكى از علل و موجبات سقوط مجلس شوراى صدر مشروطه را هتّاكى برخى روزنامه‏ها اعلام مى‏كند و مى‏گويد:
... افسوس كه بعضى از آن‏ها [روزنامه‏ها] مسلك خودشان را هتّاكى قرار دادند و چيزها نوشتند كه در هيچ روزنامه از روزنامه‏هاى آزاد، چنين مطلب ديده و خوانده نشده است... .(109)
يا مخبرالسلطنه كه از بانيان و فعالان مشروطه بود، اظهار مى كند:
[برخى] روزنامه جات، به اغراض گوناگون، آبرو براى كسى باقى نگذارند. اگر احياناً حقيقتى يا دردى را موضوع مقاله قرار مى دادند، لهجه زشت و ظهور دم‏هاى خروس، اصل منظور را از بين مى برد. معلوم نبود از زبان كى سخن مى گويند.(110)
و سرانجام از ديگر مصداق‏هاى هتّاكى برخى مطبوعات مى توان به توهين به علما و احكام الهى اشاره كرد كه متاسفانه محتواى برخى روزنامه‏هاى مدعى آزادى دوران انقلاب مشروطه را پر ساخته بود. چنان‏چه روزنامه فكاهى �ملانصرالدين� كه مخاطب زيادى نيز داشت به طنز و تمسخر نوشته بود:
بيش‏تر نمايندگان مجلس ايران، از ملايان هستند؛ زيرا در قانون ايشان براى نماينده، دانش را شرط ندانسته‏اند.(111)
3. ترويج افكار سكولار
افزايش مطبوعات ترويج دهنده افكار سكولار، از ديگر آسيب‏هاى زيرساخت مطبوعاتى انقلاب مشروطه به شمار مى رود. يكى از محققان در اين زمينه مى نويسد:
مطبوعات سكولار نمى‏خواستند مسأله اصلى كه اسلام و غرب است را مطرح كنند و مداوم شيخ فضل الله نورى و علماى اصول گرا را متهم به ارتجاع و استبداد مى‏كردند.(112)
وى مى‏افزايد:
على‏رغم هياهوهاى بسيار در مورد استقلال جريان روشن‏فكرى از دولت و استبداد، مى‏بينيم كه نوعى آلودگى در طرفداران انديشه ترقى به سبك غرب در ايران وجود داشته است.(113)
اين نويسنده معتقد است:
نكته مهم اين‏جا است كه اين‏ها [غرب‏گراها]صورت بحث را عوض كردند و نگذاشتند حساسيت هاى ملى و دينى در مسير درست خود حركت كند. متولى آزادى و جامعه مشروطه و كدخداى ده شدند. پس آمدند براى از ميدان به در بردن اصول گراها و دينداران، چماق آزادى و قانون را به سر دين و دينداران زدند و جناح اصول گرا را متهم كردند به نوعى ارتجاع و طرفدار خشونت و طرفدار استبداد و ضد قانون و آزادى، و اين براى آن بود كه از مسأله اصلى كه اسلام و غرب و يا به تعبير شيخ فضل الله، اسلام و بدعت بود، فرار كنند.(114)
در اين جهت مى توان به تبليغ آثار ميرزا ملكم‏خان (بنيان‏گذار فراموش‏خانه فراماسونرى در ايران)، تبليغ سوسيال دموكراسى و ترويج افكار ليدر مقتول حزب سوسياليست فرانسه در برخى روزنامه‏ها اشاره كرد.(115)
4. سانسور مسلكى
سانسور مسلكى از آسيب‏هاى ديگر زيرساخت مطبوعاتى مشروطه محسوب مى شود. در اين زمينه گفته شده است:
در نگاه خوش بينانه اوليه، اين طور است كه همه چيز آزاد بوده است و عنصر آزادى خواه سكولار، طرح افكار مختلف را استقبال مى نموده است؛ ولى با كمى دقت در فضاى دوره مشروطه مى بينيم كه مسأله به اين راحتى و سادگى نيست و پشت پرده رخدادهايى بوده است، كه اين مهم چند مشخصه دارد:
اول: بزرگ و كوچكى مسايل را جريان انجمن‏هاى سرى آزادى خواه كنترل مى كرد؛
دوم: حساسيت‏ها را مطابق سلايق خودشان تنظيم مى كردند و به مردم مى دادند؛
سوم: سيطره كميت گرايى. اگر پنج نفر بودند، پنج روزنامه درست مى كردند و يك مطلب را پنج بار تكرار مى كردند. آيا واقعاً اگر مطلبى به طور طبيعى بايستى يك بار مطرح شود، وقتى پنج بار طرح شود، حساسيت كاذب و فشار تبليغاتى و جو روانى درست نمى كند؟
اما نكته مهم اين‏جا است كه اين‏ها على‏رغم چماق آزادى و تنوير افكار، گاه اصل مطالبى را كه به ضررشان بوده است، سانسور مى كردند و هر كس هم جرات نمى كرد وارد حريم سانسور آنان شود و اگر آنان به مطلبى حساس بودند كسى حق انتشار نداشت�.(116)

كتابنامه
1. قرآن مجيد.
2. آرلى، جان، اى، به سوى سياست‏هاى ارتباطى واقع‏بينانه، ترجمه خسرو جهاندارى، تهران، سروش، 1356ش.
3. آشنا، حسام‏الدين و حسين رضى، �بازنگرى نظريه‏هاى هنجارى رسانه‏ها و ارايه ديدگاهى اسلامى�، فصلنامه پژوهشى دانشگاه امام صادق عليه‏السلام ، ش چهارم، تابستان 1376ش.
4. آقابخشى، على و مينو افشارى‏راد، فرهنگ علوم سياسى، تهران، مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران، 1374ش.
5. ابوالحسنى، على، ديده‏بان، بيدار!، ديدگاه‏ها و مواضع سياسى و فرهنگى شيخ فضل‏الله نورى، تهران، عبرت، 1380 ش.
6. اسدى، على، افكار عمومى و ارتباطات، تهران، سروش، 1371 ش.
7. اسماعيلى، محسن، قانون مطبوعات و سير تحول آن در حقوق ايران، تهران، سروش، 1379 ش.
8. بيات، كاوه و مسعود كوهستانى‏نژاد، اسناد مطبوعات (1286ـ1320 ش)، تهران، سازمان اسناد ملى ايران (دوره دو جلدى)، 1372ش.
9. پناهى، محمدحسين، �بررسى زمينه‏ها و اهداف انقلاب اسلامى ايران بر اساس شعارهاى انقلاب اسلامى�، فصلنامه علوم اجتماعى، ش 11 12، تابستان 1379ش.
10. پيرنيا، حسن و عباس اقبال آشتيانى، تاريخ ايران از آغاز تا انقراض قاجاريه، به كوشش محمد دبير سياقى، تهران، كتاب‏خانه خيام، 1356ش.
11. خانيكى، هادى، سياست‏گذارى و برنامه‏ريزى ارتباطى، تهران، تقريرات درسى در دانشكده صدا و سيما (دوره كارشناسى ارشد)، 1379ش.
12. خليفانى، محرم، �نخستين مجلس، نخستين قانون، نخستين پايدارى�، روزنامه ايران، ش 2472ـ 2474، 1382.
13. دفتر مقام معظم رهبرى، سخنان حضرت آيت‏الله خامنه‏اى در جريان ديدار مديران ارشد سازمان صدا و سيما با ايشان در مورخه 81/11/14، تهران، بخش انتشارات دفتر مقام معظم رهبرى، 1381ش.
14. راجرز، اورت ام و اف فلويد شوميكر، رسانش نو آورى‏ها، رهيافتى ميان فرهنگى، ترجمه عزت‏الله كرمى و ابوطالب فنايى، شيراز، دانشگاه شيراز، 1379ش.
15. صافى، قاسم، از چاپخانه تا كتاب‏خانه، تهران، دانشگاه تهران، 1378ش.
16. فرقانى، محمدمهدى، �آگهى خدمت عمومى؛ ظرفيتى ناشناخته در ارتباطات توسعه�، فصلنامه علوم اجتماعى، ش 11 12، تابستان 1379ش.
17. قاسمى، سيدفريد، مطبوعات ايران در قرن بيستم، تهران، قصه، 1380ش.
18. كازنو، ژان، جامعه‏شناسى وسايل ارتباط جمعى، ترجمه باقر ساروخانى و منوچهر محسنى، تهران، اطلاعات، 1377ش.
19. كدى، نيكى آر، ايران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، ترجمه مهدى حقيقت‏خواه، تهران، ققنوس، 1381ش.
20. كسرايى، محمدسالار، چالش سنت و مدرنيته در ايران از مشروطه تا 1320، تهران، مركز، 1379ش.
21. محسنيان‏راد، مهدى، ارتباط جمعى و توسعه روستايى، تهران، معاونت ترويج و مشاركت مردمى وزارت جهادسازندگى، 1374ش.
22. ـــــــــــــــــ، ارتباط‏شناسى، تهران، سروش، 1378.
23. ـــــــــــــــــ، �انتقاد در مطبوعات و وضعيت آن در ايران�، فصلنامه علوم اجتماعى، ش 10، تابستان 1377، 1377ش.
24. ـــــــــــــــــ، انقلاب، مطبوعات و ارزش‏ها، تهران، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، 1375ش.
25. معتمدنژاد، كاظم، ارتباطات توسعه و توسعه ارتباطات در ايران (نقش ارتباطات در پيش‏برد برنامه‏هاى توسعه ملى و اهميت برنامه‏ريزى براى توسعه ارتباطى)، تهران، دانشگاه علامه طباطبائى، 1375ش.
26. ـــــــــــــــ، �مقام و مسؤوليت روزنامه‏نگاران در پيشرفت جامعه ايران�، فصلنامه رسانه، ويژه‏نامه آموزشى 1، 1373ش.
27. ـــــــــــــــ، وسائل ارتباط جمعى، ج1، تهران، دانشگاه علامه طباطبائى، 1371ش.
28. مولانا، حميد، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، تهران، دانشكده علوم ارتباطات اجتماعى، 1358ش.
29. ـــــــــــ، گذر از نوگرايى، ترجمه يونس شكرخواه، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‏ها، 1372ش.
30. نجفى، موسى، مطبوعات سياسى ايران پس از انقلاب مشروطه، جزوه درسى دانشكده علوم سياسى و معارف اسلامى دانشگاه امام صادق، 1377ش.
31. ويندال، سون و همكاران، كاربرد نظريه‏هاى ارتباطات، ترجمه عليرضا دهقان، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‏ها، 1376ش.
--------------------------------------------------------------------------------
1. Social Change.
2. Structure.
3. Function.
4. Social System.
5. Revolution.
6. راجرز و شوميكر، رسانش نوآورى‏ها، رهيافتى ميان فرهنگى، ترجمه عزت الله كرمى و ابوطالب فنايى، ص 9 ـ 11.
7. Horton.
8. Social Revolution.
9. Schurmann.
10. Schell.
11. Huntington.
12. Values.
13. مهدى محسنيان راد، انقلاب، مطبوعات و ارزش‏ها، ص 39ـ40.
14. همان، ص 43ـ47.
15. محمد حسين پناهى، �بررسى زمينه‏ها و اهداف انقلاب اسلامى ايران بر اساس شعارهاى انقلاب اسلامى�، فصلنامه اجتماعى، ش 1211، ص 64.
16. مهدى محسنيان راد، انقلاب، مطبوعات و ارزش‏ها، ص 11.
17. دفتر مقام معظم رهبرى، سخنان حضرت آيت الله خامنه‏اى در جريان ديدار مديران ارشد سازمان صدا و سيما با ايشان، مورخه 14/11/81.
18. مهدى محسنيان‏راد، انقلاب، مطبوعات و ارزش‏ها، ص 52ـ63.
19. نيكى آكدى، ايران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، ترجمه مهدى حقيقت خواه، ص 31ـ32.
20. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 44ـ77.
21. همان، ص 138 و مهدى محسنيان راد، انقلاب، مطبوعات و ارزش‏ها، ص 69.
22. Communications Sociales.
23. بر اساس بررسى و طبقه‏بندى پروفسور روژه كلوس بلژيكى، از متخصصان مشهور علوم ارتباطات اجتماعى، اين اصلاحات شامل ارتباط توده‏اى ( Mass Communication )، ارتباط اجتماعى ( Communication Sociale )، وسايل توده‏اى ( Mass Media) و... مى‏شود.
24. Communication.
25. Sociale.
26. Mass.
27. كاظم معتمدنژاد، وسائل ارتباط جمعى، ص 96ـ102.
28. Gutenberg.
29. Mc Luhan
30. همان، ص 131.
31. همان، ص 224.
32. محسن اسماعيلى، قانون مطبوعات و سير تحول آن در حقوق ايران، ص 33ـ36.
33. كاظم معتمدنژاد، وسائل ارتباط جمعى، ص 76ـ81.
34. همان، ص 81 و 132.
35. همان، ص 131ـ134 و محمد مهدى فرقانى، �آگهى خدمت عمومى؛ ظرفيتى ناشناخته در ارتباطات توسعه�، فصلنامه علوم اجتماعى، ش1211، ص 87.
36. كاظم معتمدنژاد، وسائل ارتباط جمعى، ص 131ـ132.
37. Function.
38. كاظم معتمدنژاد، وسائل ارتباط جمعى، ص 9 و 22.
39. Public Opinion.
40. على اسدى، افكار عمومى و ارتباطات، ص 174.
41. Innovation.
42. Knowledage.
43. Persuasion.
44. Decision.
45. Confirmation.
46. راجرز و شوميكر، رسانش نوآورى‏ها، رهيافتى ميان فرهنگى، ترجمه عزت الله كرمى و ابوطالب فنايى، ص 111ـ115 و 269ـ285.
47. Cazeneu.
48. حسام الدين آشنا و حسين رضى، �بازنگرى نظريه‏هاى هنجارى رسانه‏ها و ارايه ديدگاهى اسلامى�، فصلنامه پژوهشى دانشگاه، ص211ـ214.
49. مهدى محسنيان‏راد، انتقاد در مطبوعات و وضعيت آن در ايران، ص 18.
50. Sloan.
51. مهدى محسنيان‏راد، انتقاد در مطبوعات و وضعيت آن در ايران، ص 18ـ19.
52. همان، ص 23.
53. همان، ص 21ـ22.
54. Mc.Quail.
55. همان، ص 41.
56. همان، ص 40ـ43.
57. كاظم معتمدنژاد، وسائل ارتباط جمعى، ص 22ـ23.
58. Lasswell
59. مهدى محسنيان‏راد، ارتباط‏شناسى، 23ـ25.
60. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 138.
61. همان، ص 18.
62. همان، ص 18ـ19.
63. همان، ص 27ـ28.
64. مهدى محسنيان‏راد، ارتباط شناسى، ص 498.
65. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 30ـ31 و مهدى محسنيان‏راد، ارتباط شناسى، ص 488.
66. همان، ص 39.
67. همان، ص 34ـ35.
68. همان، ص 37.
69. همان، ص 41ـ44.
70. Newspaper.
71. همان، ص 44ـ45 و 226ـ227 و مهدى محسنيان‏راد، ارتباط شناسى، ص 498.
72. Weekly Newsدر سال 1622 م.
73. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 33 و 46 و 227 و مهدى محسنيان‏راد، ارتباط شناسى، ص 698.
74. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 57.
75. همان، ص 71 و محسن اسماعيلى، قانون مطبوعات و سير تحول آن در حقوق ايران، ص 16ـ17.
76. همان، ص 79ـ80 و90.
77. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 94ـ97.
78. همان، ص 94ـ110.
79. همان، ص 104ـ106.
80. همان، ص 109ـ110.
81. همان، ص 115.
82. همان، ص 80.
83. همان، ص 126.
84. ر.ك: جدول ش 1 در انتهاى مقاله.
85. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 130.
86. ر.ك: جدول ش2 در انتهاى مقاله.
87. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 111ـ132.
88. سيد فريد قاسمى، مطبوعات ايران در قرن بيستم، ص 23.
89. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 121ـ122.
90. همان، ص 111ـ112.
91. همان، ص 129.
92. همان، ص 128ـ129.
93. همان، ص 126.
94. همان، ص 138ـ139؛ مهدى محسنيان راد، انقلاب، مطبوعات و ارزش‏ها، ص 65 و 67 68 و سيد فريد قاسمى، مطبوعات ايران در قرن بيستم، ص 23 و 35ـ36.
95. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 141 و 155ـ156.
96. جدول ش1.
97. مجلس اول مشروطه پس از نوشتن نظام‏نامه داخلى، مهم‏ترين مسؤوليت پيش‏روى خود را كه تدوين قانون اساسى بود، دنبال كرد و عجله زيادى به خرج داد تا قبل از فوت مظفرالدين شاه، آن را به امضاى وى برساند. سرانجام قانون اساسى در 51 اصل تدوين شد و در هشتم دى ماه 1285 ش ( 14 ذيقعده 1324 ق) به امضاى مظفرالدين شاه رسيد. در اصل سيزدهم آن، تكليف مطبوعات چنين روشن شده است: �... عموم روزنامجات، مادامى كه مندرجات آن‏ها مُخل اصلى از اصول سياسيه دولت و ملت نباشد، مجاز و مختارند كه مطالب مفيد و عام المنفعه، هم‏چنان مذاكرات مجلس و صلاح انديشى خلق را بر آن مذاكرات به طبع رسانيده، منتشر نمايند و اگر كسى در روزنامجات و مطبوعات بر خلاف آن‏چه ذكر شده و به اغراض شخصى چيزى طبع نمايد يا تهمت و افترا بزند، قانوناً مورد استنطاق و محاكمه و مجازات خواهد شد�. (سيد فريد قاسمى، مطبوعات ايران در قرن بيستم، ص 25ـ26 و كاظم معتمدنژاد، ارتباطات توسعه و توسعه ارتباطات در ايران، ص14ـ15.
98. بعد از مرگ مظفرالدين شاه در 18 دى ماه 1285 ش و تاج‏گذارى محمدعلى شاه در 28 دى، به دليل چالش‏هاى به وجود آمده بين مجلس و دربار، طرح تكميل قانون اساسى در مجلس مطرح شد و محمدعلى شاه پس از كشمكش فراوان، به درخواست نمايندگان تن داد و سرانجام متمم قانون اساسى در 107 اصل به تصويب مجلس رسيد و در 15 مهرماه 1286 ش ( 29 شعبان 1325 ق) محمدعلى شاه على‏رغم ميل باطنى آن را امضا كرد.
در متمم قانون اساسى مشروطه در چند مورد با وسعت نظر به مسأله مطبوعات نگريسته شد، چنان‏چه در اصل بيستم آن صراحتا بر آزادى مطبوعات تأكيد شده است. سيد فريد قاسمى، مطبوعات در ايران قرن بيستم، ص 32) و در آن آمده:
�عامه مطبوعات [هر گونه مواد چاپى [غير از كتب ضلال و مواد مضره به دين مبين، آزاد و مميزى در آن‏ها ممنوع است. هر گاه چيزى مخالف قانون مطبوعات در آن‏ها مشاهده شود: نشر دهنده يا نويسنده، بر طبق قانون مطبوعات مجازات مى‏شود ولى اگر نويسنده، معروف و مقيم ايران باشد، ناشر و طابع و موزع از تعرض مصون هستند�. همچنين در متمم قانون اساسى، حضور هيأت منصفه در رسيدگى به جرايم سياسى و مطبوعاتى به رسميت شناخته شد. (محسن اسماعيلى، قانون مطبوعات و سير تحول آن در حقوق ايران، ص20)
99. قانون از نظر اصطلاحات حقوقى، تنها به مقرراتى اطلاق مى‏شود كه با گذراندن مراحل خاصى به تصويب قوه مقننه (مجلس قانون گذارى) رسيده باشد؛ از اين رو تا حدود 69 سال بعد از انتشار نخستين روزنامه در ايران؛ يعنى �كاغذ اخبار� در سال 1216 ش (1253ق / 1837م)، كه در كشورمان چيزى به عنوان مجلس وجود نداشت، مطبوعات داخلى ايران كه عمدتاً دولتى نيز بودند، بدون داشتن قانون مطبوعات فعاليت مى‏كرده‏اند و تنها الزامات حكومتى براى فعاليت‏هاى مطبوعاتى و روزنامه‏نگاران وجود داشت؛ به طورى كه در دوره حكومت ناصرالدين شاه در سال 1242 ش (1280 ق / 1863 م) اداره مطبوعات داخلى در وزارت علوم تشكيل شد و هشت سال بعد نيز، وزارت انطباعات ايجاد گرديد.
حدود يك و نيم سال پس از تشكيل نخستين مجلس قانون گذارى در كشور؛ يعنى در 18 اسفند 1286 ش (پنجم محرم 1326 ق) نخستين قانون مطبوعات كشور به تصويب رسيد كه مقصود آن، هر گونه مواد چاپى بوده است. قانون مذكور داراى يك مقدمه و شش فصل (چاپ‏خانه و كتاب‏فروش، طبع كتب، روزنامه جات مقرر، اعلانات، حدود تقصير نسبت به جماعت و محاكمه) در قالب 53 ماده بوده است (محسن اسماعيلى، قانون مطبوعات و سير تحول آن در حقوق ايران، ص 19 21 ).
در قانون مذكور كه با اقتباس از قانون مطبوعات 29 ژوئيه 1881 م فرانسه، معروف به منشور آزادى مطبوعات تدوين شده بود، با تأكيد بر آزادى عامه مطبوعات و ممنوعيت مميزى در آن‏ها، از پيش‏بينى لزوم صدور امتياز براى انتشار روزنامه‏ها خوددارى كرد، و با اكتفا به ارسال اعلام‏نامه يا اظهارنامه مطبوعات و تصريح انواع جرايم مطبوعاتى، ]از منظرى [بستر نظام آزادى مطبوعات را پايه گذارى كرد (كاظم معتمد نژاد، �مقام و مسؤوليت روزنامه‏نگاران در پيشرفت ايران�، فصلنامه رسانه، ويژه نامه آموزش 1، ص 15).
در مقدمه اين قانون، پس از نقل اصل بيستم متمم قانون اساسى، اضافه شده است :
�... مقرر مى‏شود طبع كتب و روزنامه‏جات و اعلانات و لوايح در تحت قوانين مقرره، كه از براى حفظ حقوق عموم و سد ابواب مضار از تجاوزات ارباب قلم و مطبوعات وضع مى‏شود، آزاد است. هر كس بخواهد مطبعه را داير نمايد يا كتاب و جريده و اعلاناتى به طبع برساند يا مطبوعات را بفروشد، بايد بدواً عدم تخلف از فصول اين قوانين را نزد وزارت معارف، به التزام شرعى ملزوم و متعهد شود� (همان، ص16).

شايان ذكر است تدوين و تصويب نخستين قانون مطبوعات در پى اختلافات شديد مشروطه‏خواهان با محمدعلى شاه ـ بويژه بعد از قرارداد 1907 م روس و انگليس و در خواست شاه وقت از مجلس براى مهار مطبوعات ـ با جديت برخى از نخبگان به انجام رسيد. البته مطابق اين قانون، مطبوعات و نويسندگان از انتقاد عليه شاه و نشر مطالب مخالف مذهب اسلام منع شدند و براى مجرمان مطبوعاتى مجازات‏هايى وضع شد (حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 148 ـ 150).
100. كاظم معتمدنژاد، ارتباطات توسعه و توسعه ارتباطات در ايران، ص 14ـ15.
101. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 149ـ150.
102. سيد فريد قاسمى، مطبوعات ايران در قرن بيستم، ص 23ـ31.
103. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 152ـ153 ـ سيد فريد قاسمى، مطبوعات ايران در قرن بيستم، ص 23ـ32 و محمد مهدى فرقانى، �آگهى خدمت عمومى ؛ ظرفيتى ناشناخته در ارتباطات توسعه�، فصلنامه عوم اجتماعى، ش1211، ص 87ـ88.
104. حميد مولانا، سير ارتباطات اجتماعى در ايران، ص 158ـ159.
105. همان، ص 160ـ161.
106. همان، ص 162ـ163.
107. سيد فريد قاسمى، ص 14ـ15.
108. على ابوالحسنى، ديده‏بان، بيدار!، ديدگاه‏ها و مواضع سياسى و فرهنگى شيخ فضل الله نورى، ص 87.
109. همان، ص 87ـ88.
110. همان، 1380، ص 91.
111. همان، 1380، ص 97ـ98.
112. موسى نجفى، مطبوعات سياسى پس از انقلاب مشروطه، ص 17.
113. همان، 1377، ص 25.
114. همان، ص 16.
115. على ابوالحسنى، ديده‏بان، بيدار! ديدگاه‏ها و مواضع سياسى و فرهنگى شيخ فضل الله نورى، ص 103.
116. موسى نجفى، مطبوعات سياسى ايران پس از انقلاب مشروطه، ص 25ـ26