مگر آخوند در فضایی مدرن می‌اندیشید …؟!

گفت‌وگوي با دكتر بهزاد حميديه عضو هئيت علمي دانشگاه تهران 


حاشیه بر آخوند خراسانی


صاحب کفایه که امروز موضوع همایش‌ها و نشست‌های بسیاری شده است عالم مشروطه‌خواه نجف بود که در حمایت از این نظام، در کنار تلاش برای اصلاح آن، حتی درصدد جهاد نیز برآمد. اما آنچه در برخی از این همایش‌ها بیان شده است تصویری مدرنیست از این روحانی والامقام ارائه می‌کند. چرایی برگزاری این‌گونه گردهمایی‌ها و چنین تصاویر وارونه‌ای، موضوعی است که در گفت‌وگو بی‌پرده با دکتر بهزاد حمیدیه مطرح شده است.

 

بهزاد حمیدیه عضو هئیت علمی گروه ادیان و عرفان تطبیقی دانشگاه تهران و عضو تحریریه فصلنامه کتاب نقد می‌باشند. کتاب دین و عرفان در سبد مصرف به قلم این نویسنده در دست نشر می‌باشد.

 



با توجه به دیدگاه نحله‌های گوناگون فکری، فرهنگی و سیاسی نسبت به آخوند خراسانی و دورة مشروطه، سابقة برگزاری همایش‌ها و نشست‌های مرتبط با آخوند خراسانی و مقالات و کتاب‌های منتشر‌شده را در دوره‌های گوناگون چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

تا آنجا که بنده اطلاع دارم دربارة آرای خاص سیاسی آخوند خراسانی فقط تا آنجا کار شده است که مخالفت ایشان با استبداد شاهی و دفاع از حق رأی مردم را نشان دهد؛ آنچه برای همة پژوهشگران آشکار، بلکه اظهر من الشمس است، اما تا به حال کل منظومة فکر سیاسی آخوند تبیین نگردیده و همایشی برای این موضوع برگزار نشده است. آیا آخوند خراسانی مبانی فقهی محکمی برای دفاعش از مشروطه داشت یا به سخن دیگر آیا ایشان مشروطه را در علم فقه تئوریزه کرده بود؟ آیا دفاعش از مشروطه به معنای دفاع از لیبرال‌دموکراسی و مردم‌سالاری مصطلح در فلسفة سیاسی امروز بوده است؟ آیا آخوند،‌ عرصة سیاست را سکولار می‌بیند؟ … پرسش‌هایی از این دست هنوز پاسخ نیافته‌اند.

 



چرا در سال‌های اخیر به بحث و بررسی دیدگاه‌ها و اقدامات آخوند خراسانی از نظر سیاسی و اجتماعی توجه جدی شده و حتی این موضوع مناقشاتی را در پی داشته است؟

 

اهمیت یافتن بررسی آرای سیاسی آخوند خراسانی به این دلیل است که روشنفکران مخالف با نظریة ولایت مطلقة فقیه، با این انگیزه که مخالفت خود را نظریه‌ای دارای ریشه‌های تاریخی و سابقة طولانی جلوه دهند متوجه دفاعیات آخوند خراسانی از مجلس شورا، که تجلی رأی و خواست مردم است، شدند و دیدگاه‌های او را کاویدند تا ببینند آخوند چه نگاهی به ولایت فقیه دارد. نگاه این روشنفکران از آن رو بسیار عجیب و شگفت‌انگیز است که می‌کوشند نظریه‌ای مدرن، یعنی لیبرال‌دموکراسی را، که اصولاً با فضای فکری و اجتماعی مدرنیته سازگار است، از دل دیدگاه‌های نظریه‌پردازی کاملاً سنتی، یعنی آخوند خراسانی، بیرون بکشند. به‌هر‌حال تلاش جریان روشنفکری است که به اهمیت یافتن منظومة فکر سیاسی آخوند خراسانی منجر شده است.

 



آیا شما با این برداشت موافق‌اید که بعضی از جریان‌ها می‌کوشند اهداف سیاسی و مبانی‌سازی برای مکتب اجتماعی ـ فقهی خود را با برداشت‌های متفاوت از دیدگاه‌های علمای بزرگ از جمله آخوند پیگیری نمایند؟ آیا این ظرفیت واقعاً در آثار و دیدگاه‌های ایشان (آخوند) وجود دارد؟

 

طبعاً چنین است که اگر بتوانیم برای نظر خاص خودمان، یک قائل خصوصاً در میان علمای اعلام و راستین، که مورد قبول همگان هستند، پیدا کنیم نظرمان تقویت می‌گردد و اهمیت می‌یابد. روشنفکرِ مخالفِ تئوکراسیِ مبتنی بر ولایت فقیه خواهد گفت اگر آخوند خراسانی را قبول دارید و کتاب اصولی‌اش آن‌چنان مهم و معتبر است که اگر طلبه‌ای آن را نخواند مجتهد نمی‌شود، پس باید نظر او را که همان مخالفت با ولایت فقیه است بپذیرید یا لااقل توجه زیادی بدان بنمایید و اگر او را قبول ندارید، چرا کتاب «کفایه» او متن درسی همة حوزه‌های علمیه است.

 

دربارة این بخش از پرسش شما که فرمودید آیا این ظرفیت واقعاً در آثار آخوند هست یا خیر، باید بگویم که به جهتی خیر و به جهتی بله. آخوند علیه روحانی جلیل‌القدری که با مجلس به جهتی مخالفت می‌کند اعلامیه صادر کرد (هرچند این دعوا و تضاد به عقیدة من کاملاً لفظی و مبتنی بر برداشت نادرست از سخنان یکدیگر بوده است وگرنه واقعاً اختلافی میان آخوند و آن روحانی جلیل‌القدر نیست). او علیه استبداد و بسته شدن مجلس عکس‌العمل شدیدی نشان داد. حتی جملاتی را می‌توان در سخنان این مرجع یافت که احیاناً بوی تردید در امر ولایت فقیه می‌دهد، اما در کنار همة اینها باید حکم‌های حکومتی آخوند خراسانی را هم در نظر گرفت که از پذیرفته‌بودن مسئلة ولایت مطلقه فقیه نزد ایشان حکایت می‌کند. افزون بر این، باید چهارچوب اجتماعی و فضای سیاسی کشور در آن زمان را هم دید و تفاوت میان احکام ثانویة اضطراریه و احکام اولی را درک کرد. به واقع نمی‌توان دیدگاه‌های آخوند خراسانی را سکولاری دانست، مگر آخوند در فضایی مدرن می‌اندیشید؟! مگر آخوند یک روحانی شدیداً معتقد و مسلمان آن هم اسلامی سنتی نیست که دائماً در نوشته‌هایش هم نگران سرزمین اسلامی و حال مسلمانان بود؟! آیا می‌توان در آثارش دید که او اصالتاً نگران آزادی‌ها و نگران رأی مردم و دموکراسی باشد؟! حاشا و کلا. به واقع،‌ سوء تعبیر جریان روشنفکری از آخوند خراسانی به همان اندازه مضحک است که بخواهیم پست‌مدرنیسم و فروپاشی کلان روایت‌ها را مثلاً در نزد غزالی جستجو کنیم!

 



آیا مکتب فقهی و اصولی آخوند در مباحث حکومتی و اجتماعی تا به حال به درستی تبیین شده است؟ آیا برخی برداشت‌های به ظاهر متفاوت در این زمینه مثلاً در بحث ولایت فقها و مباحث حکومتی که توسط بعضی مطرح می‌شود با اغراض سیاسی بوده یا صرف آزاداندیشی و بحث علمی است؟

 

برای ما مهم نیست که انگیزه‌ها را کشف کنیم. قبح فعلی برای ما کافی است و بر ماست که به نقد قبح فعلی دست زنیم. چه کار داریم به قبح فاعلی؟ هرچند بعضی از ظواهر و قرائن، ما را به این نظر بسیار نزدیک می‌کند که اغراض سیاسی سبب شده است آخوند خراسانی تفسیر بمالایرضی صاحبه شود و کلمات او به شکلی تأ‌ویل شوند که پیش‌فرض‌های ذهنی روشنفکری می‌طلبد و می‌خواهد.

 



آیا در سال‌های اخیر مطرح شدن برداشت‌های متضاد فقهی و اجتماعی از دیدگاه‌های آخوند درواقع معرکة تضاد و مقابلة گروه‌های سیاسی و اندیشه‌ای بوده است؟ در این صورت آیا نباید منتظر باشیم تا در آینده بعضی از جریان‌ها، افراد دیگری را هم در مقابله با اندیشة انقلاب و امام خمینی علم کنند و دیگران منفعلانه پاسخگوی آنها باشند؟

 

انتظار به معنای آمادگی خوب است. چیز بدی نیست. ما باید آماده باشیم که دیدگاه‌ها را بررسی کنیم و اگر باطلی در آن بود رد و نقد نماییم. به رد و نقد هم انفعال نمی‌گویند. به نظرم در این حد به آزادی نیاز داریم که اندیشمندان نظرشان را در فضاهای آکادمیک و متناسب مثلاً در کرسی‌های نظریه‌پردازی و مراکز علمی و فرهنگی تخصصی مطرح کنند، اما در مقابل آن‌چنان سیستم دفاع منطقی ما قوی باشد که برای هر نظریة انحرافی به سرعت ده نقد متقن و منطقی بیرون بیاید. به امید چنین روزی.