بررسي رساله بيانيه دفاعيه جنگ جهاني اول از آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري «حكم جهاد عليه روس و انگليس»

آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري،  از رهبران فكري و سياسي نهضت جنوب و از جمله شخصيت‌هاي مبارز در حوزه فعاليت‌هاي ضداستعماري و به ويژه ضدانگليسي محسوب مي‌شود. درباره جايگاه سياسي و فكري اين روحاني بزرگ در جنبش مشروطيت، تحقيقات بسياري انجام شده و رسالات متعدد سياسي او به چاپ رسيده است. يكي از فرازهاي مهم زندگاني او، در مبارزات سياسي و قلمي او عليه انگلستان نمايان مي‌شود. به عبارت ديگر آيت‌الله حاج سيدعبدالحسين لاري به سبب مبارزات نظامي و سياسي‌اش و همچنين به عنوان نظريه‌پرداز اسلامي ضداستعماري در جنوب ايران، از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. مبارزات ضداستعماري اين رهبر روحاني، فراتر از ايالت فارس و در سطح ملي و منطقه‌اي مؤثر بوده است.
عمده فعاليت‌هاي سياسي و فكري آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري، مربوط به دوران انقلاب مشروطيت و متمركز در ايالت فارس و منطقه لارستان بوده است. در واقع اين مبارزات موجب شد او به عنوان يكي از چهره‌هاي مؤثر فكري و روحاني مشروطيت در جنوب ايران شناخته و آراء و انديشه‌هاي او سرمشق مبارزاتي مردم جنوب و بنادر خليج‌فارس شود. بنيان تفكر سياسي او، بر دو مسئله «مبارزه عليه ظلم و ستم حكام» و «جهاد عليه استعمارگران» بنا شده است و اين دو اصل، از وجوه اساسي فكري و مبارزاتي آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري به شمار مي‌رود. بر اساس اين دو اصل، او مبارزات خود را در منطقه لار آغاز و تا سال‌هاي پس از جنگ جهاني اول ادامه داد. شهر لار كه يكي از شهرهاي مهم پس‌كرانه‌اي خليج فارس محسوب مي‌شد، با حضور آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري به يكي از پايگاه‌هاي مهم انقلابيون مشروطه‌خواه تبديل شد. فعاليت آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري در دوران مشروطيت با اعلام مبارزة مسلحانه عليه حكومت محمدعلي شاه و مستبدين وارد دوره جديدي شد و پس از پيروزي مشروطه‌خواهان، او و يارانش به دليل در پيش گرفتن سياست‌هاي كاملاً مذهبي و مستقل، چندان مورد عنايت و توجه مشروطه‌طلبان مركز قرار نگرفتند، اما او از پا ننشست و به مبارزات فكري و عملي با استعمار انگليس و ايادي داخلي آن پرداخت. صدور اعلاميه معروف او در لزوم جهاد عليه انگليس از جملة اين اقدامات بود.
در آستانه شروع جنگ جهاني اول، سيد لاري بخش زيادي از نيروهاي خود را از دست داده بود؛ و سرانجام نيز در يكي از درگيري‌هاي مسلحانه در سال 1914، با رشادت يكي از سوارانش از معركه جان بدر برد و ناگزير به هجرت شد.
او از آن پس، تا آخرين سال‌هاي عمرش - 1342ه‍ ق/1924م – به حالت تبعيد در فيروزآباد و سپس در جهرم بسر برد و عملاً قادر به فعاليت نظامي و سياسي نبود. در حقيقت، سيدعبدالحسين لاري طي ماه ربيع‌الاول سال 1322ه‍ ق/1914م، يعني شش ماه پيش از آغاز جنگ جهاني اول – 8 رمضان 1332/ اول اوت 1914- آخرين روزهاي تلاش نظامي و سياسي خويش را با خاطرة تلخ شكست «كورده»  و تبعيد اجباري به فيروزآباد پشت سر ‌گذاشت و عملاً از هرگونه دخالت در امور نظامي و سياسي فارس بركنار ماند. اعلامية جهاد سيدعبدالحسين لاري عليه انگليس، بيشترين تأثير را در مشروع كردن حركت‌هاي مسلحانة صولت‌الدوله قشقايي، رهبر قدرتمند ايل قشقايي در فارس و تنگستاني‌ها در بوشهر داشته است. نمونه‌هاي گوناگون و متنوعي از احكام جهاد عليه انگليس در كتاب «فارس و جنگ بين‌الملل اول»،  «اسناد كميته حافظين استقلال» ، نسخة خطي «بيانيه دفاعيه» ، «يادداشت‌هاي معين دفتر»،  گزارش «سر پرسي سايكس»  و اسناد و مكاتبات شخصي آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري به دست آمده است.  عمده تأكيد آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري در اين احكام، هشدار به مسلمانان در مورد اقدامات و فعاليت‌هاي انگليسي‌ها در جنوب و اثرات مخرب تداوم حضور آنان در ممالك اسلامي و همچنين لزوم مبارزة تمام‌عيار عليه آنان بوده است. فتاواي آيت‌الله لاري مبني بر وجوب جهاد عليه انگليس، از لحني قاطع و كاملاً سازش‌ناپذير برخوردار و در نوع خود منحصر به فرد بوده است. يكي از اين اعلاميه‌ها در جريان جنگ جهاني اول و در ايام حضور گستردة انگليسي‌ها در جنوب ايران از طرف آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري صادر شد و موجي از احساسات ضدانگليسي را در جنوب ايران به وجود آورد و موجب واكنش‌هاي گوناگوني شده، تأثير بسياري از خود بر جاي گذاشت.

ب. بيانيه فقهي - سياسي جنگ جهاني اول
«اعلام مي‌شود به هر كس از فرق ششصد كرور مسلمين داخله و خارجه حتي صبيان و نسوان واجب فوري است جهاد و دفاع روس و انگليس و اعوان اين كفار و سد ابواب طمع و بهانه و ماليات و گمرك و قرنطينه و تذكره...»
اينها جملات آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري، مندرج در يكي از چند فتواي جهاد عليه انگليس و روسيه است، كه در جريان جنگ جهاني اول اعلام شده است. تاكنون چند نمونه از اين فتاوا به دست آمده است كه اولين آنها اعلاميه منتشر شده از سوي «كميته حافظان استقلال» در شيراز، ديگري مندرج در كتاب «فارس و جنگ بين‌الملل اول»  و همچنين مكتوب آيت‌الله حاج سيدعبدالحسين لاري به صولت‌الدوله قشقايي ، يادداشت‌هاي خطي معين دفتر،  گزارش سايكس  و اعلاميه جهاد پيوست نسخة خطي «بيانيه دفاعيه» است كه بخشي از آن آورده شد.
آيت‌الله حاج‌سيدعبدالحسين لاري در يكي از اعلاميه‌هاي خود، اهالي بوشهر و بنادر و ايل قشقايي و ساكنان سواحل و بنادر جنوب را مخاطب قرار داده و كساني را كه با انگليس همكاري نمايند، «خارج از اسلام و محارب با امام زمان» خوانده است. اما بيش از همه، وجه تمايز اين فتوا در مقايسه با ديگر فتاواي آن عصر، واجب دانستن جهاد براي همه اقشار جامعه و از جمله «افراد صغير» و «بانوان» بود، كه اين امر واكنش‌هايي را در محافل مختلف فكري و سياسي به وجود آورد و منجر به صدور اعلاميه‌هاي گوناگون و در حقيقت طرح سئوال و اشكال و شك و شبهه در اين باره شد. حجم گسترده واكنش‌ها و بهره‌گيري جناح‌هاي سياسي و فكري مخالف آيت‌الله لاري و به ويژه سوءاستفاده جناح‌هاي حامي انگلستان از اين واكنش‌ها، موجب شد آيت‌الله لاري درصدد پاسخ‌گويي برآيد.
آيت‌الله لاري در حالي كه از هرگونه حمايت نظامي و سياسي محروم مانده بود، درصدد پاسخگويي به اين اعلاميه‌ها برآمده و استدلال خويش را در پاسخ به انتقادات ديگر علما به طور مفصل ارائه كرد. هر چند اين جوابيه در آن ايام چاپ نشد، اما در نسخه‌هاي معدود، دستنويس و منتشر گرديد. ما ضمن معرفي نسخة خطي اين جوابيه، آن را با توجه به مندرجات و محتواي آن «بيانيه فقهي - سياسي جنگ جهاني اول» نام‌گذاري كرده‌ايم. پرداختن به اين مجموعه خطي، از سويي مي‌تواند راهگشاي دستيابي به نحوه برخورد يكي از انديشه‌گران اسلامي در مواجهه با نمادهاي استعمار در جريان جنگ جهاني اول باشد؛ و از طرفي نيز نشانگر واكنش مذهبي و اعتقادي رايج عصر در مقابل تهاجم نيروهاي بيگانه است.
«بيانيه فقهي- سياسي» در دوازده صفحه به خط شكسته نستعليق و به دستخط «شاهاني جهرمي»، يكي از منشيان آيت‌الله لاري، نوشته شده است. ابتداي نسخه با اين جمله شروع مي‌شود: «مقدمه: بدان كه حكمت و مصلحت حضرت سبحان در خلق عالم امكان بجهه [به جهت] محض امتحان كفر و ايمان و مجاهده است با شياطين انس و جان.» در صفحه پاياني مهر چهارگوش آيت‌الله لاري با عبارت «عبده عبدالحسين» ديده مي‌شود. اين رساله شامل يك مقدمه در «تشريح فساد و افساد اباليس روس و انگليس» و پاسخ به شش مورد انتقاد از حكم جهاد اوست. آيت‌الله لاري در هر مورد ضمن بيان اشكال‌ها و انتقادها، با استناد به آيات و احاديث درصدد جوابگويي به آنها برآمده است. خلاصه اشكال‌ها و پاسخ‌هاي آيت‌الله لاري به آنها از اين قرار است:
1. در پاسخ به اين انتقاد كه فرنگيان از جمله قوم يهود و نصاري محسوب شده و اعلام جهاد عليه آنان مبناي ديني ندارد، آيت‌الله لاري آورده است: ديوانيان و دولتيان روس و انگليس جداي از ملت مسيح و يهود هستند و تباين و ضديت نوعيه با هر ملتي دارند. او در بخشي از رساله مي‌نويسد:
و ما قيل از اينكه فرنگ و روس از فرق يهود و نصاري و مجوس هستند، فهو تَوهم و اشتباه و مغلطه محضه؛ چرا كه ديوانيان و دولتيان هر دولتي، فضلاً از روس و انگليس، مثل فرق بابيه و جبريه از اهل نحل هستند، بينونيت كليه و ضديت نوعيه با هر ملتي دارند در امور كليه و جزئيه، خاصه فرنگ و روس كه از اسفح سفاح، افحش فواحش مجوس هستند و بهيچ [به هيچ] قرار و مدار بهايم وحشي و وحشيان، حتي شيطان بني جان رفتار نمي‌كنند.
2. در مورد اين كه «روس و انگليس داراي قانون و نظم بوده و متابعت از آنها مي‌تواند مثمرثمر باشد»، آيت‌الله لاري در پاسخ اشاره مي‌كند، شدت فساد ايشان به حدي است كه اگر وارد جامعه‌اي شوند، كليه ثروت ملي و حيثيت اجتماعي آن جامعه را برباد مي‌دهند. او نمونة اين مدعا را هندوستان دانسته كه تحت سلطة كامل انگليس قرار گرفته است. از اين رو متابعت از آنان را مغاير با منافع جوامع اسلامي مي‌داند. او در اين باره مي‌نويسد:
و ما قيل: كه اينها نظم و نسق و قانون دارند، فهو ايضاً توهم و اشتباه و غلط و مغلطه محضه؛ چرا كه شدت فساد و افساد ايشان به حدي است [كه] (اذا دخلوا قري‍ة افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله و كذلك يفعلون) جميع اسلحه و مال و منال و حال و لسان و جان و زبان و ايمان و اقتدار و اختيار مردم را من جميع‌الجهات گرفته و مي‌گيرند، حتي اختيار ملك و ملك و مماليك و املاك و آب و زمين و دين و آيين و عرض و ناموس بآنها [به آنها] نمي‌گذارند؛ و هيچ چيز را فروگذار نكرده، مگر آن كه همه را به حيطة تصرف خود درمي‌آورند و تمام اعزه و اجله و ملوك مملكت را عبداً مملوكاً لايقدر علي شيء، محتاج و مسخر و ذل صغار كفار، با هزار گونه عار و شنار كرده و مي‌كنند، حتي اختيار آب دريا و علف صحرا، اختيار زن و دختر براي احدي باقي نمي‌گذارند! بلكه اختيار اموات و احياي خود را نيز ندارند! چنانچه هشتاد كرور مدخل موقوفات سلاطين هندوستان است براي اصناف فقرا و انواع خيرات و صدقات؛ اختيار يك دينار، بلكه اختيار توليت و نظارت و وكالت [آن را] به هيچ‌وجه از براي ذوي‌الحقوق باقي نگذارده و تمام را خود متصرف شده و تمام ملوك را [مثل] اموات قبور، بي‌حس و حركت، زنده به گور كرده و مي‌كنند و اسم آن را نظم و نسق و امنيت و عدالت مي‌گذارند! اينگونه، نظم و نسق و عدالت و امنيت نيست، بلكه از قبيل سالبه به انتفاء موضوع است، و اشبه شيء به طبابت طبيب مجنون كه طبابت و علاج مجانين به چوب زدن مي‌كند، تا به حدي كه ‌از حس و حركت انداخت آنها را، آنوقت مي‌گويد: جن مجنون را بيرون كردم و او را عافيت و راحت دادم! سر وقت مجنون كه مي‌روند مي‌بينند او را كه از شدت زدن مرده [است].
فرنگيان «هر چيزي كه در مقابل ملت و شريعت جعل و تدوين كرده‌اند، به هر اسم و رسم و قاعده، تمام مفسده و مغلطه است»؛ و در ادامه آورده است:
چگونه مي‌توان خوردن شراب و بي‌حجاب كردن زنان و دختران پيش روي چشم اجانب و كشف عورت ايشان را قانون ناميد «و اين قسم از مفاسد شايعه و قبايح فاحشه، اسم آن را قانون گذاشتن محكوم به حكم كفر و شرك صريح است...
3. و اينكه گفته شده است كه طبق آيه قرآني، دوستي با مسيحيان تشويق شده است، پاسخش اين است كه اين آيه قرآني مختص نجاشي آمده است و براي همه مسيحيان نيست؛‌ بلكه ويژه كساني است كه گوش شنوا نسبت به حقيقت داشته باشند. و ما قيل في‌القرآن: (ولتجدن اقربهم مودة للذين آمنوا الذين قالوا انا نصاري ذلك بان منهم قسيسين و رهبانا و انهم لا يستكبرون و اذا سمعوا ما انزل الي الرسول تري اعينهم نقيض من الدمع)، الآيه. فالجواب: ان ذلك مدح خاص مختص بالمتسلمين من النصاري كالنجاشي، كما هو صريح‌الوصف و الصله و العله، لا مطلق النصاري؛ فضلاً عمن ينتحل بالاديان بالتهمه و البهتان من اهل الديوان و حزب‌الشيطان.
4. اينكه گفته مي‌شود دنياي ايشان – فرنگيان – آباد و معمور است، پاسخش اين است كه دنيا زندان مؤمن و بهشت كافران است؛ و ديگر اينكه آبادي فرنگيان از خرابي ماست و آنها با خراب كردن ما توانسته‌اند آباد شوند، پس هر چه دارند از ماست و حق مايملك ما مي‌باشد و «چنانچه كسي تخت و تاج سلطنت و اقتدار مملكت ديگري را به سوء اختيار يا به قهر و اجبار صاحب ملك به انواع سرقت و غضب و نهب غارت كند، عندالعقلا مورد «يعز من يشاء و يذل من يشاء» نيست و نخواهد بود، بلكه مورد غلط و قبح ظلم و جور و ستم و عقوبات جهنم [خواهد بود].»
5. اينكه جهاد بر صغير و زنان واجب نيست، جوابش اين است كه اين امر يعني جهاد با كفار مثل خواندن نماز و به جا آوردن روزه نيست كه بر همه واجب نباشد، بلكه چون اساس اسلام در خطر است، حتي در صورت ترس از قتل و غارت و خونريزي و هتك نفوس باز هم جهاد بر همه واجب است. چون در غير اين صورت هيچ چيز باقي نمي‌ماند كه ديگران از آن بهره‌مند شوند. در اين مورد مي‌نويسد:
فالو اجب من مراتب الصلاة و افرادها العديده، احدها الممكن مرتباً لاجمعاً. بخلاف مراتب الجهاد و افرادها العديده الممكنه؛ فانها واجبه جمعاً و جميعاً الا ما تعذر، فيختص هو بالسقوط لاغير، بل قد يسقط الصلاة رأساً عن الصبيان و النسوان احياناً، و لا يسقط مراتب الجهاد و دفاع‌الكفار عنهم اذا هجموا علي‌المسلمين و خيف علي بيضه‌الاسلام، كما في‌ زماننا هذا؛ فأنه يجب علي كافه الناس، حتي النسوان و الصبيان بجميع مراتبها و اقسامها الممكنه جمعاً و جميعاً.
در پايان نسخه خطي «بيانيه دفاعيه» يكي از احكام جهاد آيت‌الله لاري نوشته شده است كه در پايان آن مهر او نيز با عبارت «اقل خدام‌الشريع‍ة المطهره» ديده مي‌شود.
رسالة «بيانيه دفاعيه جنگ جهاني اول» در واقع پاسخ به شبهاتي بوده كه پس از انتشار حكم جهاد و واجب دانستن آن بر افراد صغير و زنان، به وجود آمد و آيت‌الله لاري را ناگزير به پاسخگويي نمود. بررسي قوت و ضعف فقهي و اصولي پاسخ‌ها، به مجتهدان صاحب‌نظر مربوط مي‌شود. اما صرف‌نظر از قوت و ضعف استدلال‌هاي آيت‌الله لاري، اين رساله نشان مي‌دهد اين روحاني بزرگ خطر نفوذ استعمار انگليس در ايران را بسيار جدي و مبارزه با اين خطر را از اهم واجبات مي‌دانسته. او در عمل نيز بر اين اعتقاد استوار بود و طي دوران طولاني مبارزه‌اش در جنوب ايران در دو جبهه «مبارزه با استبداد داخلي» و «مبارزه عليه استعمار خارجي» گام‌هاي مؤثري برداشت و از اين جهت از جمله مبارزان خستگي‌ناپذير جنوب ايران محسوب مي‌شود. او در آخرين سال‌هاي حيات سياسي خويش با تلاشي خستگي‌ناپذير ضمن اعلام جهاد عليه انگليس و روس با انتشار «بيانية دفاعيه جنگ جهاني اول» حضور قاطعانه و سرسختانه خود را در عرصه مبارزه به دخالت خارجي اعلام كرد. اين بيانيه هرگز چاپ نشد و ديگر امكاناتي جهت انتشار انديشه‌ها و شخصيت‌هايي همچون او، در شرايط آن دوره به دست نيامد. آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري، شرايط خود را در سال‌هاي پاياني عمر خود چنين وصف كرده است.
«بالفعل و در معني محبوس به حكم اباليس انگليس و روس هستم. لكن به هيچ‌وجه قصور و فتور و ضعف و كسور نورزيده و تا آخر قطره خون مصمم ثابت‌القدم به نحو اتم و الزم در شهادت به مواعيد صادق و كان حقاً نصرالمؤمنين هستم».